کد خبر : 5879 تاریخ : 1397/11/24 گروه خبری : دین و اندیشه |
|
ابراهیمی دینانی: قرآن جایگاه معرفت را قلب میداند |
|
سپهرغرب، گروه دین و اندیشه: چهره ماندگار فلسفه در برنامه معرفت گفت: به قلب ازآنجهت قلب گفته میشود که قالب معرفت است؛ معرفت جایگاهش قلب بوده و قرآن جایگاه معرفت را قلب میداند. غلامحسین ابراهیمیدینانی، عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران و چهره ماندگار فلسفه، در برنامه معرفت که از شبکه چهار سیما پخش میشود، در تفسیر مقالات شمس تبریزی، اظهار کرد: ابدیت یعنی بیپایان و بیپایان وراء ندارد. ابدیت یعنی نرسیدن، حالا ابدیت که پایان ندارد ماورائش کجاست، اگر ابدیت ماوراء دارد، ازلیت هم باید ماوراء داشته باشد. کسی نمیتواند به آغاز ازلیت هم برسد چون غیرمتناهی است. وی افزود: کلمه سبحان به چه معناست؟ سبحان یعنی پاک، حالا از چه چیز پاک است؟ خداوند که تقابل ندارد که بخواهیم آن را پاک کنیم. چیزی که مقابل حق قرار بگیرد معنی ندارد، پس از چه چیز منزه است، یعنی منزه است ازآنچه ما بتوانیم آن را توصیف کنیم. دینانی تصریح کرد: انسان هرچقدر که بخواهد دقیق فکر کند بیشتر از ازلیت و ابدیت نمیتواند فکر کند. اوج تفکر انسان نسبت به آینده، ابدیت و آخرین تفکر انسان نسبت به گذشته، ازلیت است. ماورای ابدیت نمیتوانیم فکر کنیم. وی با بیان اینکه حکمای الهی وقتی از عوالم صحبت میکنند، میگویند عالم ناسوت، عالم لاهوت، عالم جبروت تا عالم هاهوت هم رفتهاند، اذعان کرد: اما تقسیم ناسوت و لاهوت بیشتر رایج است؛ عالم ناسوت همین عالم است، عالم زمان و مکان که نباتات، جمادات و حیوانات در آن زندگی میکنند. عالم ابعاد، مکان، زمان و حرکت، سیری و گرسنگی است، اما به عالمی که ماورای عالم زمان و مکان و بُعد و غم، شادی، گرسنگی و بدبختی است، عالم لاهوت میگویند. دینانی افزود: بعضی از حکما گفتهاند ناسوت مصدر کلمه ناس است. ناس یعنی مردم، مردمی که در کره زمین زندگی میکنند. بعضی از حکما هم گفتهاند لاهوت از کلمه لا ساخته شده، لا یعنی نیست، نبود. لا یعنی غیر از خدا هیچچیز نیست، غیر از خدا هیچ موجود مستقلی نداریم. وی خاطرنشان کرد: همه با کلمه قلب آشنا هستند، قلب اگر از کار بیفتد انسان میمیرد. کلمه قلب عربی است، در فارسی، دل میگوییم، دل همان قلب است. در قرآن هم کلمه قلب آمده حالا چرا این عضو اساسی که برای انسان حیاتی است، قلب است؟ بعضیها میگویند چون قلب دائم در حرکت است، منقلب است. انسان حالات مختلف دارد. شاد و غمگین است، هر حالتی که دارد، در قلبش اثر میکند. هم ازنظر فیزیکی و هم ازنظر معنوی، قلب حرکت دارد. یک عارفی حرف دیگری میزند، میگوید به قلب ازآنجهت قلب گفته میشود که قالب معرفت است. معرفت جایگاهش قلب است. قرآن جایگاه معرفت را قلب میداند. چهره ماندگار فلسفه گفت: اگر قلب، قالب آگاهی باشد، بدن، قالب روح است. اگر برای آگاهیها قالب بخواهیم قائل شویم، قالب آن قلب است و اگر فرض کنیم که روان و نفس ناطقه قالب دارد، قالبش بدن است، پس بدن قالب روح است، معرفت، قالبش قلب است. قلب، قالب آگاهیهاست و بدن قالب نفس است. وی ادامه داد: حکما گفتهاند که نقطه قابل تقسیم نیست. ریاضیدانها هم این را میگویند، وقتیکه میگوییم نقطه قابل تقسیم نیست و بپرسیم که چرا قابل تقسیم نیست، نخستین چیزی که به ذهن میآید این است که حتماً چون خیلی کوچک است به چشم نمیآید، درصورتیکه این اشتباه است، چون نقطه بینهایت بزرگ است نمیشود آن را تقسیم کرد. حالا چرا نقطه بینهایت بزرگ است؟ ازآنجهت بزرگ است که همهچیز در این عالم به نقطه پایان پیدا میکند و همهچیز به نقطه آغاز پیدا میکند. دینانی با اشاره به کلامی از حضرت زهرا (س)، اظهار کرد: اتصال پیوستگی و روشنایی را از این عالم بگیرید، هیچچیز باقی نمیماند، اتصال پیوستگی است، امور بههمپیوسته هستند، نور هم روشنایی است، اگر روشنایی را بردارید چه چیزی باقی میماند؟ آنوقت انفصال معنی ندارد. یا هیچچیز نیست، یا آشوب و پراکندگی و ابهام است. اتصال و نور، معقول نورانی است، عقل نور است، نور باطن است. اگر عقل نباشد، هیچچیز روشن نیست. نور عقل همهچیز را روشن میکند. اتصال، وحدت است. عقل هم نورانیت است. وحدت به احدیت میرود. وی با بیان اینکه خداوند به انسانها دو چیز را تعلیم میدهد؛ کتاب و حکمت، عنوان کرد: حالا چرا خداوند این دو چیز را میگوید؟ کتاب و حکمت چیست؟ کتاب، علم ظاهر است. تمام علوم ظاهری مهم هستند. حکمت هم علم باطن است. علم ظاهر و علم باطن. علم فقط ظاهر ندارد، باطن هم دارد. علم ظاهر هم مهم است، حالا اگر کسی هر دوی آنها را داشته باشد که کمال اصولی است، البته اگر یکی از آنها را هم داشته باشد کم نیست. هم ظاهر را فرابگیریم که کتاب است و آنگاه به باطن که حکمت است برویم. |
لینک | |
https://www.sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/5879 |