شناسه خبر:2809
1397/9/5 10:18:47

سپهرغرب، گروه خبر: سه سال از جان ‌باختن اعضای یک خانواده بر اثر وقوع سیلاب در کوهدشت می‌گذرد، بازماندگان سیلاب می‌گویند در این سال‌ها هنوز تغییری بر داغ ماندگار آن‌ها و چهره شهر هویدا نشده‌است.

سیلاب همه‌جا را می‌کَند. باران در آبان سیلاب شده‌بود. مشت می‌زد به خیابان سد ساحلی. آوار آب بود و فروریختن دیوارها. ساعت از صبح گذشته، سوسوی خورشید سایه‌ای کم‌رنگ است بر خانه‌های خوابیده. به هدیه خبر داده‌اند آب از دیوار خانه برادر بالا رفته. سراسیمه می‌رود، بی‌تاب. تقلای دست‌هاست و چشم‌هایی آشفته‌تر. می‌خواهد برود میان سیلاب، نمی‌تواند، آب بی‌رحم پناه نیست.

گُله‌گُله خاک و سنگ آب را وحشی‌تر کرده، باران ریخته تا سقف خانه برادر. مردم آمده‌اند به میدان. هیچ نشانی نیست، جز آب گِل‌اندود و ویرانی باران. هدیه برادرش را، زن‌برادرش را و برادرزاده‌ هفت‌ساله‌اش را فریاد می‌زند. چنگ می‌زند بر گیسو. بریده میان انگشتان زخم. آدرینا! آدرینا! در میان غرقابه سیلاب مگر صدایی به گوش می‌رسد؟

خانه آدرینا، دختر «علی‌دوست محمدی و زینب مرادی» در زیرزمین یک خانه اجاره‌ای است. ساعت‌ها می‌رسد به‌وقت عزا، به‌وقت پیدا شدن قربانیان سیلاب. پارچه ‌نوشت‌های سیاه‌رنگ ماتم می‌پاشد بر کوهدشت. سه نفر از اهالی یک خانه جان‌باخته‌اند با هیبت خشمناکِ خاک، سنگ و آب.

     قربانیان سیلاب

حالا سه سال از سیلاب 94 گذشته‌است. «هدیه» روزهایش را با خاطرات عزیزانش می‌گذراند. نمی‌داند در این سال‌ها چطور زنده مانده؟ دست‌هایش را میان سر گرفته. چشم‌هایی که سرتاسر هنوز هم عزادار است. به یاد می‌آورد روزهای حادثه را؛ « صبح هفتم آبان 94 به خانه ما زنگ زدند. گفته بودند در منطقه‌ای که خانه برادرم در آنجا بود، سیلاب آمده. با سرعت به منطقه رسیدیم. جمعیت زیادی در آنجا بود. در آغاز حادثه آبی داخل سد نبود، حتی تا ساعت 9 صبح نیز سیلاب به خیابان سرازیر نشده‌بود، اما به دلیل کم‌کاری‌ها و بی‌امدادی‌ها زمان رسید به پنج عصر. نبرد نابرابر آدرینا و مرگ با چشمان بسته. هر ثانیه و هر دقیقه در آن روز برایم شبیه یک‌عمر سپری شده‌است، ما بودیم و برادری که با خانواده‌اش میان سیلاب ناپدید شد. از آن روز آب خوش از گلوی روزگار ما پایین نرفته. کمر زندگی‌مان شکسته. نشسته‌ایم در کُنج مصیبت.»

 سال سیاه

خاطرات سیاه‌پوش، خواب را از چشم «هدیه» و مادرش برده. از روزی می‌گوید که هرگز او را شبیه سال‌های قبل نخواهد کرد: «در روز سیلاب «محمدباقر نوبخت» رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و سخنگوی دولت یازدهم به همراه مسؤولان وقت کوهدشت و لرستان به خانه ما آمدند. او گفته‌بود که زندگی این خانواده مظلومانه از بین رفته، باید رسیدگی لازم به بازماندگان شود، اما در این سال‌ها هیچ‌کس سراغی از وضعیت ما نگرفته، حتی یک مسؤول هم به‌صورت تلفنی ماجرای داغدار شدن خانواده ما را پیگیری نکرده‌است.»

خاطرات سیاه‌پوش

کلمات بریده‌بریده می‌شوند. می‌روند به سال سیاه؛ «از میان وعده‌ها فقط 6 میلیون تومان برای حق کفن‌ودفن برادر و خانواده‌اش به ما دادند. برادرم مغازه داشت و چون آنجا انباری نبود، اجناسی را که از تهران خریداری می‌کرد به یکی از اتاق‌های خانه اجاره‌ای‌اش انتقال می‌داد. آن زمان از اداره بازرگانی برآورد قیمت اجناس را حدود 60 میلیون تومان عنوان کردند، اما حتی یک ریال را هم به بهانه عدم بیمه به‌عنوان خسارت پرداخت نکردند. خودمان هزینه اجناس او که با قرض خریداری شده‌بود تهیه کردیم. پس‌ازاین حادثه، پدرم سکته کرد و فوت شد. مادرم یک نگاه شکسته است و آهی مانده در چشم. باوجوداین وقایع ناگوار، کدام تغییر در وضعیت منطقه و شهر ایجاد شده‌است؟ کدام سد با اصول مهندسی ساخته شد؟ صدای ما را چه کسی خواهد شنید؟»

وعده‌های عمل نشده

سکوت، اشک، دل ‌سوخته هدیه و زمانی که برای او ایستاده در آبان 94. حالا پس از سه سال راه می‌افتم به سمت خیابان سد ساحلی. همان‌جایی که کوهدشت را داغدار کرد میان سیلاب. خیابان نشانی از روزهای سیاه ندارد. زن‌هایی نشسته‌اند پشت به دیوار. با چشم‌های نگران نگاه می‌کنند.

همسایه‌ها هنوز روز سیلاب را بازگو می‌کنند. آقای نوروزی آمده به خیابان. ایستاده به ستون خانه‌ای که آن را باران برد؛ «سیل کوهدشت در آبان سه سال پیش به جان خانه‌هایمان زد. آن زمان مسؤولان وعده‌هایی دادند که بارها در رسانه ملی هم پخش شد. طبق این وعده‌ها قرار بود از سوی دولت خسارت کسانی که با هر عنوان از سیل آسیب‌دیده بودند به‌وسیله وام کم‌بهره یا بلاعوض جبران شود، اما پس از گذشت این سال‌ها بسیاری از آن وعده‌ها که بنا به گفته‌ مسؤولان به تصویب هیئت‌وزیران هم رسیده‌بود، هنوز عملی نشده‌است. هرچند به برخی از آن وعده‌ها عمل شد.

قرار بود به هرکسی که از وسایل منزل خسارت‌دیده، چهار میلیون تومان وام و دو میلیون تومان بلاعوض پرداخت شود که چهار میلیون تومان وام را دادند، اما هنوز از دو میلیون تومان بلاعوض خبری نیست. همین‌طور قرار بود برای هر ساختمانی که از خسارت سیلاب نیاز به بازسازی داشته باشد 30 میلیون تومان وام و 6 میلیون تومان بلاعوض پرداخت شود. 30 میلیون تومان وام پرداخت شد، اما وام بلاعوض را در دو مرحله پرداخت کردند. پنج میلیون تومان سهم سیلاب زده‌ها شد. در عوض 320 هزار تومان از ما هم مطالبه کردند، یعنی درواقع چهار میلیون و 680 هزار تومان به سیلاب زده‌ها پرداخت کردند.»

داغ ماندگار

خودروی پژوی نوروزی در سیلاب 94 از کار افتاد و هرگز ماشین را تعمیر نکرد. خانه را توانسته با وام بازسازی کند، اما هنوز شبیه روز اول نشده. دست‌هایش می‌چرخد در هوا، بی‌محابا؛ «قرار بود بابت هر خودرو که در سیل آسیب‌دیده پنج میلیون تومان وام کم‌بهره بدهند که هیچ‌کس پاسخگوی خسارت ما نبود. پس از گذشت سه سال وضعیت سد ساحلی تغییر چندانی نکرده‌است. هنوز اهالی ساکن کنار سد واهمه دارند که با آمدن باران آن اتفاق تلخ دوباره تکرار شود! نخاله‌های شهر مانند همان سال با تراکتور حمل نخاله در دهانه سد تخلیه می‌شود، اما متأسفانه شهرداری اقدامی نمی‌کند.»

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کوهدشت، غروب پاییز 97 گسترده شده بر سر خیابان. صدای صلوات زن‌ها بلند است. تسبیح‌ها می‌گردند دور دست‌های مضطر. ریزریز لب‌هایشان را می‌جنبانند. فاتحه می‌خوانند بر قربانیان سیلاب و داغی که ماندگار مانده بر تن کوهدشت.

شناسه خبر 2809