بانوی نویسنده برگزیده جشنواره بینالمللی داستان مقاومت لبنان در گفتوگو با سپهرغرب مطرح کرد:
رساندن پیام مقاومت شهدا در جنگ تحمیلی به دنیا
سپهرغرب، گروه فرهنگی - سمیرا گمار: بانوی نویسنده همدانی گفت: دوست داشتم در مورد دفاعی که در هشت سال جنگ تحمیلی در ایران داشتیم با مردم دنیا حرف بزنم، میدانستم به علت اختلاف زبانی ما با قسمت بزرگی از جهان اسلام، بسیاری از حرفهای ما در این زمینه تاکنون شنیده نشدهاست.
فرق آنکه میماند و میرود در «واقعیت» داشتن است؛ اینکه نیازی درونی تو را به نوشتن وادار کرده و این نیاز مابهازای خارجی هم داشته باشد و آنگاه عدهای همزبان و همدل باشند تا با تو درد مشترکی را احساس کنند.
نگاهی به زندگی ادبی رقیه کریمی بانوی نویسنده همدانی نشان میدهد که او با تمام خصیصههایی که یک نویسنده بهمثابه خالق متن باید داشته باشد، شأنی فراتر از نویسندگی دارد و آن «آگاهیبخشی» و «دردمندی» در حوزهای است که مینویسد.
رقیه کریمی، رقیه کریمی است! نسخه اصلی خودش؛ خصیصه او رسالت قائل شدن برای قلم است تا جایی که این حس، او را به معرکه روایت مقاومت و شهامت مردان این سرزمین به خارج از مرزهای کشور میبرد و البته به همینجا ختم نشده و فراتر از آن به روایت قصه شهدای کشورهای دیگر میپردازد.
موفقیتهای کریمی دلیل اصلی مصاحبه من با وی نبود، بلکه نوع کار او یعنی پرداختن به «داستان کوتاه مقاومت» در این مقطع زمانی نقطه عطف توجه من بود تا میزبان وی در یک گفتوگوی هرچند کوتاه اما صمیمانه باشم، آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی از این گپوگفت است که با شما به اشتراک گذاشته خواهد شد:
لطفاً بهعنوان نخستین سؤال خودتان را معرفی کنید؟
با سلام و احترام؛ ممنون از توجه شما به حوزه داستان کوتاه مقاومت. بنده رقیه کریمی هستم، کارشناس ارشد مترجمی زبان عربی از دانشگاه بوعلی سینا که به دو زبان فارسی و عربی در حوزه مقاومت داستان کوتاه مینویسم.
نوشتن به زبان عربی به دلیل رشته تحصیلی شما بود یا علاقه هم نقش داشت؟
رشته تحصیلی من در دانشگاه زبان عرب بود و دوست داشتم در مورد دفاعی که در هشت سال جنگ تحمیلی در ایران داشتیم با مردم دنیا حرف بزنم، چراکه میدانستم به علت اختلاف زبانی ما با قسمت بزرگی از جهان اسلام، بسیاری از حرفهای ما در این زمینه تاکنون شنیده نشدهاست.
وقتی به سایتهای عربی جریانها و گروههایی که دوستدار ایران و انقلاب اسلامی هستند نگاه میکردم برایم عجیب بود که حتی دوستان ما هم چیز زیادی از قصه ایثار، شهامت و صبر ملت ایران در جنگ تحمیلی نمیدانند و شاید دانستههای آنها منحصر در یک سری کلیات بود که نمیتوان نام آن را آشنایی گذاشت.
پس همین بهانهای شد برای نوشتن قصههایی از جنگ، به زبان عربی، اگرچه در آغاز این کار، بسیار مبتدی بودم. نوشتن مستقیم به زبان عربی کار سادهای نیست اما لطف خدا شامل حالم شد و تقریباً موفق بودم! راستش را بخواهید هنوز هم باورم نمیشود که توانستهام قصههای شهدای ایران و پیام مظلومیت و مقاومت آنها را به بسیاری از کشورها و مردم آزادههای جهان برسانم.
بسیار خوب، لطفاً از کارنامه کاری خود برایمان بگویید.
من چند کتاب در حوزه مقاومت به رشته تحریر درآوردهام، در حال حاضر اولویت کاری من پرداختن به داستان کوتاه مقاومت به زبان عربی است، زیرا در این حوزه بهشدت احساس خلأ میکنم. تاکنون بیش از 100 داستان به زبان عربی نوشتهام که بیشتر آنها در بیروت پرس لبنان و مجله بقیهالله چاپ و منتشرشدهاند.
در نوشتن از چه کسی متأثر بودهاید؟
در جواب این سؤال همیشه و در همهجا گفتهام من شاگرد خانم بهناز ضرابیزاده هستم. زمانی در همدان پنجشنبه هر هفته، انجمن کوچکی در بنیاد حفظ آثار همدان تشکیل میشد و شاید کمتر کسی باور میکرد کسانی که در این انجمن هستند بهزودی جزء بهترین نویسندههای مقاومت در ایران باشند. من در این دوره بود که با الفبای نوشتن آشنا شدم و باافتخار خودم را شاگرد خانم ضرابیزاده میدانم.
فکر میکردید به این نقطه یعنی قرار گرفتن در زمره «بهترین نویسندگان مقاومت در ایران» برسید؟
اصلاً! هنوز هم باورم نمیشود. برای جشنواره داستان به لبنان رفته بودم. شب عاشورا مانند همه مردم بیروت برای شرکت در مراسم سخنرانی سید حسن نصرالله رفتم. در قسمت بازرسی ازآنجاییکه لبنانی نبودم گذرنامه خود را به مسؤول آنجا نشان دادم. برایم عجیب بود که آن خانم که مسؤول تفتیش بود من را شناخت، بغلم کرد و بوسید...
بااینکه زبان اصلی من فارسی است اما ظاهراً با داستانهای عربی شناختهشدهتر هستم. هنوز حسی شبیه به گیجی دارم، مثل بودن در میان ابرها! کسانی که با داستاننویسی آشنا هستند، میدانند نوشتن به زبان غیر مادری که نویسنده بهصورت کامل با بعضی از زیرساختهای زبان آشنا نیست کار سختی است و من شک ندارم که وارد شدن به این وادی با اجازه شهدا بود... من میخواستم کاری انجام دهم و آنها نیز علم را به دستم دادند و گفتند بسمالله...
پس به نظر میرسد بازتاب و واکنشهای مردم کشورهای عربی به آثار شما جدی است؟!
استقبال از داستانهای عربی من در بین شیعیان عربزبان برای خودم بسیار عجیب بود! اوایل میترسیدم که چون عربی زبان مادری من نیست اشتباه بنویسم و به من بخندند! البته الآن که به نوشتههای 10 سال پیش خود نگاه میکنم میبینم غلط هم مینوشتهام اما کسی نخندید و من هم از نوشتن نترسیدم و ادامه دادم. چند سال پیش داستانی در مورد اسرا به زبان عربی نوشته بودم که در فضای مجازی منتشر شد. یک جوان اردنی برای من نامهای نوشت با این مضمون که آنچه نوشتهاید واقعیت دارد یا فقط قصه است؟ من گفتم این فقط یک قسمت کوچک از واقعیتی است که در جنگ بر جوانان ما گذشته؛ واکنش این جوان برای من جالب بود چراکه در پاسخ نوشت «ما و پدرانمان را به خاطر تمام بدیهایی که در حق شما کردهایم ببخشید، میدانم بخشیدن ما سخت است، اما شما پیروان مکتب اهلبیت (ع) هستید و شاید بتوانید ما را ببخشید.» واکنشهای اینچنینی باعث شد تلاش من برای رساندن پیام شهدا به خارج از کشور بیشازپیش شود. همواره این حسرت با من است که کاش به زبانهای انگلیسی، فرانسه و تمام زبانهای زنده دنیا مسلط بودم و برای تمام مردم دنیا مینوشتم که ملت ما در هشت سال جنگ ناجوانمردانه چطور با دستانی خالی در مقابل تمام دنیا ایستاد و عزیزترین فرزندانش برای حفظ این آبوخاک به زمین افتادند. کاش به تمام زبانهای زنده دنیا مسلط بودم تا وجدان تمام بشریت را صدا میکردم...
در حال حاضر چه کتابهایی در دست چاپ و انتشار دارید؟
در حال حاضر مشغول نوشتن خاطرات یکی از جانبازان مدافع حرم به زبان فارسی و دو مجموعه داستان به زبان عربی هستم که هر مجموعه شامل 30 داستان است. یک مجموعه نیز در مورد شهدای دفاع مقدس ایران و یک مجموعه در رابطه با شهدای دفاع از حرم مقاومت اسلامی لبنان که البته پیگیری چاپ این دو اثر را در لبنان دنبال میکنم.
افق پیش روی رقیه کریمی چیست و دوست دارد به کجا برسد؟
من همیشه به دوستانی که تا حدودی با زبان عربی آشنا هستند این را میگویم که هزاران شهید داریم که هر شهید خود یک قصه است. نمیدانم من بهتنهایی تا چه زمانی بتوانم در این عرصه گام بردارم و قصه چند شهید را بتوانم بنویسم؛ اما این علم سنگین است و من هیچگاه به افقی که میخواهم نمیرسم؛ چراکه نمیتوانم قصه همه شهدا را بنویسم اما تا جایی که بتوانم تلاش میکنم. حتی وقتی احساس کردم در مورد شهدای مدافع حرم کشورهای دیگر نیز نیاز است شروع به نوشتن کردم مانند شهدای مقاومت لبنان. بههرحال کارهای زیادی در این بخش روی زمینمانده؛ قصه هزاران هزار شهید...
تاکنون در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیدهشدهاید؟
مهرماه سال جاری در یک «جشنواره داستان در لبنان» از میان نویسندههای عربزبان برگزیده شدم، دو دوره نیز در «جشنواره داستان خاتم» بهعنوان برگزیده دستیافتم، در «جشنواره خاتم» سال 97 نیز رتبه نخست را به دست آوردم. بارها نیز در «جشنواره یوسف» برگزیدهشده و ازآنجاییکه حوزه کاری من داستان مقاومت است، جوایز بسیاری در این حوزه کسب کردهام.
شما بهجز نویسندگی کار دیگری هم میکنید؟
بله؛ کارمند دانشگاه هستم.
به این بخش بپردازیم که به نظر شما ویژگیهای یک قلم خوب چیست؟
پاسخ به این سؤال بستگی به نوع نگاه ما به نوشتن دارد، بعضی افراد صرفاً قلم زیبا را کافی میدانند. برخی نیز قائل به ارجحیت محتوا هستند. قلم خوب برای من که در حوزه داستان مقاومت کار میکنم قلمی است که ضمن داشتن محتوای قوی دارای تواناییهای نوشتاری نیز باشد؛ متأسفانه در حوزه دفاع مقدس و مقاومت شاهد این هستیم که برخی افراد بدون داشتن توانایی در نوشتن به خاطر احساس تکلیف وارد این عرصه میشوند! احساس تکلیفی که بزرگترین آسیب را به ادبیات دفاع مقدس زده و منتج به خلق آثار ضعیف شدهاست. این امر قطعاً از کیفیت ادبیات مقاومت کم میکند، برای همین من همیشه صراحتاً به دوستانی که احساس میکنم خداوند استعدادشان را در نوشتن قرار نداده، میگویم بهتر است وارد این حوزه نشده و اجازه دهند ادبیات مقاومت توسط افراد ماهر و دغدغهمند این عرصه قد کشیده و تناور شود.
به نظر شما مشکل پیش روی اصحاب قلم در حال حاضر چیست؟
مشکلات این بخش نیز به نسبت نگاه و سبک هرکسی متفاوت است، نوشتن برای عدهای وسیلهای برای تأمین معاش بوده که برای چنین افرادی نوشتن با مشکلات بسیاری همراه است، فکر میکنم در چهارمقاله نظامی عروضی آمده که کاتبی مشغول نوشتن یک فرمان حکومتی بود و همان هنگام خدمتکار گفت: آرد تمام شد، کاتب هم وسط نامه مهم حکومتی نوشت آرد تمام شد! این نشانه جدی بودن معاش نویسندههاست. البته نوشتن برای من با توجه به اینکه شاغل هستم معاش نیست و به همین دلیل دستم برای انتخاب کاری که علاقه دارم کاملاً باز است؛ اما معاش موضوع بسیار مهمی بوده که باید از طرف مسؤولان جدی گرفته شود. البته مشکلات دیگری نیز وجود دارد که صحبت در مورد آنها قطعاً به درازا خواهد کشید.
با این عبارات یاد چه چیزی میافتید؟
لبنان؟ همزیستی مسالمتآمیز
عماد مغنیه؟ ستون مقاومت
شهدای بیسر؟ تمام زندهبودن
یمن؟ مقاومتی باشکوه
و رقیه کریمی؟ راهی طولانی برای رفتن
ممنون از وقتیکه در اختیار این رسانه قرار دادید؛ بهعنوان کلام پایانی اگر نکتهای هست بفرمایید.
برخی از دوستان ما از عدمحمایت نهادها و ارگانهای متولی از نویسندگان و دیده نشدنشان گلایهمندند البته بنده نیز تا حدی به آنها حق میدهم، اما به نظر من نویسندگان تا جایی که میتوانند نباید منتظر نهاد یا ارگان خاصی برای انجام کار باشند، اگر به این نتیجه رسیدند که در این مقطع باید کاری انجام دهند که توانایی آن را دارند بسمالله گفته و شروع کنند. رقیه کریمی اگر میخواست منتظر نهادها شود که آنها به این نتیجه برسند پیام شهدا به زبان عربی به گوش مردم دنیا برسد تا الآن هم باید منتظر میماند!
دوستان اگر مترجم هستید با ترجمههای خوب؛ بسمالله بگویید و آغاز کنید، بهویژه اینکه اخیراً نیز معظم رهبری (دامت برکاته) در حوزه دفاع مقدس و مقاومت به موضوع ترجمه اشاره کردند؛ مطمئن باشید کار خوب شاید کمی دیر، اما بالاخره یک روز خودش را نشان خواهد داد.
شناسه خبر 3252