سیمبان، پنجه در پنجه برق
روشنیبخش تاریکیها
سپهرغرب، گروه خانواده: با صنعتی شدن و ورود فنّاوریها و وسایل برقی به زندگیها، شاید امروز دیگر کسی تحمل بیبرقیهای طولانیمدت را نداشته باشد و این امر اهمیت کار سیمبانی را که شبانهروز در شرایط جوی سخت، گرما و سرما تلاش میکند تا چراغی را روشن نگه دارد، میرساند.
به دنبال سوژهای از مشاغل برای گفتگو بودم، میخواستم با کسی صحبت کنم که کمتر کسی به سراغش رفته باشد تا اینکه یک روز در مسیر دفتر کار، شخصی نظرم را جلب کرد. کسی که سعی میکرد یکسری اصول را رعایت کند تا بتواند کار خود را انجام دهد؛ وسایلش را بررسی میکرد و چند نفر هم به او کمک میکردند. طنابی به دور کمرش پیچیده بود و سریع از تیر برقی که کنارش بود، بالا رفت. نگاه میکردم به اینکه چطور بالا میرود، بالای تیر که رسید در آن ارتفاع پاهایش را بر روی یک میله نازک بند کرد و مشغول بهکار شد.
منتظر ماندم تا پایین آمد، از او دعوت کردم تا به دفتر کارم بیاید تا باهم در مورد کارش صحبت کنیم؛ استقبال کرد و یک ساعت بعد از من با همان لباس کارش به دفتر آمد. رد پای سوز سرما هنوز در چهرهاش پیدا بود و سختی کار با پینه بر دستانش نقش بسته بود.
رضا ابراهیمی متولد سال 1356 بود و میگفت: فوقدیپلم اتاق عمل داشتم؛ 13 سال پیش (بعد از فوت پدرم) مادرم تحت تکفل من قرار گرفت و سرپرستی خواهرانم را برعهده گرفتم. آن روزها به دلیل مشکلات مالی که داشتم، نتوانستم تحصیلم را ادامه دهم و به دنبال کار بودم که وارد شغل سیمبانی شدم و بعدها فوقدیپلم برق گرفتم و الآن هم لیسانس قدرت برق دارم و بهعنوان نیروی شرکتی در برق همدان مشغول بهکار هستم.
با صنعتی شدن و ورود فنّاوریها و وسایل برقی به زندگیها، شاید امروز دیگر کسی تحمل بیبرقیهای طولانیمدت را نداشته باشد و این امر اهمیت کار سیمبانی را که شبانهروز در شرایط جوی سخت، گرما و سرما تلاش میکند تا چراغی را روشن نگه دارد، میرساند.
چند سال است که لباس سیمبانی به تن دارید؟
از سال 78 تاکنون؛ حدوداً 19 سال.
قبلاً کارتان چه بود؟
قبلاً مغازه تعمیر لوازم خانگی داشتم.
چه شد که وارد شغل سیمبانی شدید؟
دنبال شغل میگشتم که به این مسیر سوق پیدا داده شدم.
به کارتان علاقه دارید؟
اگر حقوق و مزایا را درنظر نگیرم، بله.
چرا سیمبانی؟
کشور ما به رفتگر، کارگر ساختمانی و شغلهای تخصصی همه باهم نیاز دارد؛ این شغل خیلی تخصصی است، اما اینکه ارزشدهی به آن چقدر باشد، حرف دیگری است؛ شغل کاملاً سختی است که از عهده هرکسی هم برنمیآید، ما سالانه شاهد مرگومیر خیلی زیادی از سیمبانان در سطح کشور هستیم.
100 درصد مشخص است که شغل خطرناکی بوده، این شغلی نیست که بگوییم با عوامل جوی کاری ندارد؛ همهچیز دستبهدست هم میدهد و حادثه میآفریند که سخت است، اما شخصاً خودم به آن علاقه دارم. وقتی نیز برای تبدیل وضعیت رفتم، گفتند تبدیل وضعیت نمیشوید چون چارت ندارید و من حتماً باید بروم یک مدرک لیسانس بگیرم بعد جذب شوم؛ درصورتی که همه دوستان ما (هرچند تعداد نفرات نسبت به سالهای قبل خیلی کمتر شده) به این کار علاقهمند هستند و هیچکس نگفته که کار سیمبانی را دوست ندارم.
نظر خانواده درخصوص کارتان چیست؟
خب رضایتمندی دارند، اما همیشه خطرش را گوشزد میکنند؛ اوایل که میگفتند نسبت به خطرش نمیارزد و رهایش کن، اما الآن میگویند احتیاط کن.
اینکه در سرما و گرما وقتی که مردم خانه هستند شما مجبورید بیرون و سر کار باشید، خانواده را اذیت نمیکند؟
100 درصد هرکسی دوست دارد آن لحظهای که باید، پیش خانوادهاش باشد؛ شب که یکدفعه دو نصفهشب یا ساعت 11 شب وسط میهمانی یا در عروسی زنگ میزنند و میگویند بیا.
من شهر دیگری مسافرت بودم که اینجا (همدان) بحران شد و گفتند که درصورت امکان بیا چون نیرو نداشتیم؛ من خانواده را وسط مسافرت برگرداندم و گذاشتم خانه و به سر کار آمدم، دو روز در بحران بودیم و بعد از 48 ساعت به خانه رفتیم.
این عاملهایی است که خانواده شاید نارضایتی داشته باشند، اما دیگر این شغل را قبول کردهاند؛ یا باید انجام ندهی یا باشی. این است که ما دیگر به این چیزها عادت کردهایم.
از حقوقتان راضی هستید؟
والله بدون هیچ اغراق و رودربایستی خیر؛ خصوصاً نسبت به جو کنونی جامعه و اوضاع اقتصادی که میبینید.
فیش حقوقی من را که ببینید شاید 300 یا 400 هزار تومان کسورات داشته باشد و اگر خیلی خوب باشد، یک میلیون و 700 هزار تومان دریافتی است که با مجموع کسورات (وام و بیمه تکمیلی) شاید دو میلیون و 100 هزار تومان شود.
ببینید کفاف میدهد؟ حالا اگر شما مستأجر باشید و کسان دیگری هم تحت تکفلت باشند که دیگر هیچ.
شغل دوم دارید؟
بله، شغل دوم من رانندگی است و با ماشین خودم تا شب کار میکنم.
با توجه به حجم کاری بالا و اتفاقات پیشبینینشده، مرخصی هم دارید؟
مرخصی هم میرویم وقتی لازم شود.
چه چیزی باعث شده که با این حقوق کم خطر و سختیهای سیمبانی را به جان بخرید و با علاقه کارتان را انجام دهید؟
من شغلی را که فنی باشد دوست دارم. همه نوع کار فنی هم بلد هستم؛ حتی کارهایی که اصلاً به برق مربوط نمیشود؛ یک چیز جدید را دوست دارم بروم و یاد بگیرم؛ به این کار هم واقعاً علاقه دارم. اینکه میگویم حقوق و مزایایش به کنار، شاید اگر میدانستم حقوق و مزایای آن به این شکل است، از اول سر این کار نمیآمدم، اما الآن که وارد این شغل شدهام، با آن عجین شده و برایم لذتبخش است.
دیگر برایم سخت نیست، شاید در بازنشستگی که کمی توان بدنی کم باشد سخت شود، اما اکنون سخت نیست.
اگر قرار بود دوباره شغلی را انتخاب کنید، همین شغل را انتخاب میکردید؟
اگر به گذشته برمیگشتم، بازهم مشکلات مالی و فوت پدرم بود و نمیتوانستم درس بخوانم؛ وگرنه ضریب هوشی بالایی داشتم، اما موقعیت ادامه تحصیل را نداشتم.
اما اگر عقبتر میآمدم، سختی بیشتری تحمل میکردم که بتوانم موفقیت بهتری نسبت به استعدادهایی که داشتم کسب کنم؛ اما من از این شغل راضی هستم، وگرنه در این حد حقوق و مزایا میتوانم بیرون از اینجا نیز کار کنم.
یک سیمبان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
به مرور زمان باید نسبت به کارش استادکار شود و از برق ترس نداشته باشد؛ البته همه ترس دارند، اما آن ترسی که ما سیمبانان داشته باشیم، با احتیاط خیلی فرق دارد.
کسی که بترسد همیشه برایش حادثه پیش میآید، باید احتیاطکار باشی و نه ترسو؛ این یکی از ویژگیهای خیلی مهم است.
کسی که صبح بلند میشود با یاد خدا کارش را شروع میکند باید تمام اصول ایمنی را که مجاز است، رعایت کند؛ حتی چیزی فراتر را رعایت کند که حادثه برای خودش پیش نیاید.
کسی که پا از خانه بیرون میگذارد، فرزندانش را میبوسد و با خانوادهاش خداحافظی میکند؛ یک سیمبان مثل این است که به جنگ میرود، یعنی همانند لحظهای که جبهه میرفتند؛ دقیقاً همانگونه است.
من الآن پستی رفتم که خیلی خطرناک بود، ابتدا کامل محیطم را ایمن کردم و 99 درصد مطمئن شدم که حادثهای پیش نمیآید، اما یک درصد هم آن چیزی که بخواهد، میشود.
آدم محتاطی هستید؟
نسبت به هیچ چیزی ترسو نیستم، اما نسبت به خودم و اطرافیان محتاطم.
یعنی اگر از اینجا بیرون بروم و یکی از سیمبانان را ببینم (چه دوست و غریبه، چه همکار و چه امور دیگر) که ایمنیاش را رعایت نکرده باشد و بفهمم حادثهخیز است، اول خودم تذکر میدهم که اگر گوش نکند، گزارشش را میدهم؛ فقط به خاطر خودش و خانوادهاش.
حجم کاریتان در روز چقدر است؟
ما که روزکار هستیم از صبح تا 2.5 بعدازظهر و هفتهای یکبار هم نوبت عملیات داریم؛ بقیه بچهها هم نوبتکار هستند.
از ارتفاع میترسید؟
اصلاً.
قبلاً هم ترس از ارتفاع نداشتید؟
نه؛ چون من صخرهنوردم.
ورزشکار هم هستید؟
بله، من کوهنورد و صخرهنوردم.
موفقیتهایی هم در رشته ورزشیتان داشتهاید؟
بله، مربیگری کوهنوردی دارم؛ یک گروه کوچکی دارم و زیاد گستردهاش نکردهام. کوهنوردی مدال ندارد، اینکه هرکس زودتر به قله رسید مدال بگیرد، اما تا حدودی همه کوههای ایران را رفتهام.
شباهت صخرهنوردی با سیمبانی چیست؟
هر دو ارتفاع است؛ در صخرهنوردی شما باید مسیر را درست کنید و بالا بروید، اما در سیمبانی مسیر برایتان مهیا است و فقط باید با احتیاط حرکت کنید و بالا بروید.
بودن در ارتفاع چه حسی به شما میدهد؟
عادت کردهایم؛ اوایل که میرفتم توجه میکردم که پایین چه خبر است و اینکه چقدر با زمین ارتفاع داریم؛ اما به مرور زمان دیگر عادت میشود، دیگر وقتی بالا میآیی با روی زمین فرقی نمیکند.
اگر یک نفر را ببرید بالای تیر بگذارید (بدون اینکه خودش صعود کند) وحشت میکند از اینکه روی پایهای است و احساس امنیتی ندارد؛ اما ما وقتی آنجا هستیم بهراحتی رویش راه میرویم، چون به آن عادت کردهایم.
فرد موفقی هستید؟
بله، البته همه موفقیتها مالی نیست. موفقیت سلامتی خانواده است و اینکه بعد از رفتن پدر بتوانی خانواده را اداره کنی و سه دختر شوهر بدهی.
چهچیز کار سیمبانی برایتان لذتبخش است؟
دیگر برای ما «تکرار» شده است؛ فقط لذتش این است که بخش کاریم بیشتر وصل کردن است و قطع کردن در کارمان نداریم. وقتی در روشنایی معابر چراغی روشن میکنید و شخصی خیری برای پدر و مادرت یا خودت میفرستد، مطمئناً لذتبخش است؛ یا اینکه شبی خانوادهای بیبرق است و در سرما قرار گرفته، وقتی میبیند شما در برف و سرما و باران شدید برای او کار میکنید، میآید تشکر میکند.
لذتبخش بودنش در این است که مردم از شما راضی باشند.
برخورد مردم با شما چگونه است، وقتی برای رفع خاموشی یا مشکلی میروید؟
90 درصد خوب است؛ 10 درصد هم مقداری توقعاتشان بالا رفته و میخواهند همان روز که مشکلی پیش آمده، مشکل رفع شود. اما برخی مواقع نسبت به تجهیزاتی که داریم، نمیشود همان ساعت که مشکل پیش آمده آن را رفع کرد، مگر اینکه قطعی برق باشد؛ اما در زمینه روشنایی معابر نیاز به یک روز زمان است.
تا حالا اتفاقی برایتان افتاده است؟
اصلاً
شاهد اتفاقاتی برای دیگران بودهاید؟
بله، هم سقوط از تیر و هم برقگرفتگی و هم آتشسوزی.
چگونه اتفاق افتاد؟ تعریف کنید.
یکی از دوستان شاخهزنی میکرد که مقداری بیاحتیاطی کرد و روی شاخه ضعیفتر قرار گرفت؛ وقتی داشت شاخه را میبُرید سنگینی شاخه دیگر باعث شد این شاخه هم بشکند و سقوط کند و ما او را به بیمارستان ببریم.
حادثه آتشسوزی هم برای یکی از پیمانکاران اتفاق افتاد؛ وی بدون اینکه منتظر شود تا بچهها بیایند برایشان برقی وصل کنند تا کار انجام دهند، خودسرانه کار را انجام داده بود، ما وقتی پیش آنها رسیدیم یک صدای انفجار آمد و آتشسوزی شد؛ وی دستش کاملاً سوخت.
سختترین مأموریتی که داشتهاید چه بوده است؟
سختترین نمیگویم. کار ما بهخصوص در روزهایی که شرایط جوی بد است، سختتر میشود.
بدترین حالت وقتی است که باران میآید و خودش عاملی میشود برای برقگرفتگی. کل بدن یک سیمبان خیس میشود، حتی اگر بادگیر بپوشند که نسبت به جنسشان باید بارانگیر باشند؛ اما نفوذ پیدا میکند و خیس میشوی و ابزاری هم که استفاده میکنیم کاملاً رطوبت را به خودشان میگیرند و خطرش را صدها برابر بیشتر میکند.
کلاً خطر و سخت است؛ اما بچههای ما سعی میکنند با آن رعایت ایمنی که دارند و یاد گرفتهاند و آموزش دیدهاند، کار را پیش ببرند که اتفاقی برایشان نیافتد. وگرنه سختترین مأموریتی که به شما میدهند، تکرار میشود؛ یعنی کاری نیست که تکرار نباشد. چیز جدید یاد میگیریم، اما اینکه بگوییم کاری ساده است یا سخت، درست نیست؛ از لحظه اول که کاری را انجام میدهی، با خطر برق دستوپنجه نرم میکنی.
دغدغههای یک سیمبان چیست؟
احترام به سیمبان؛ قدیم که ما آمده بودیم جایگاه سیمبان بهعنوان فنیکار و استادکار خیلی بالاتر از این حرفها بود که الآن هم هست؛ اما امروز جایگاه سیمبان را پایینتر از بقیه گذاشتهاند.
یکی از دوستانم که لیسانس داشت برای کار به اتریش رفت؛ وقتی برگشت تعریف میکرد که تمام مدارک من را کنار انداختند و گفتند چهکاری بلد هستی؟ ما از توانت میخواهیم استفاده کنیم و نه از مدرکت! یعنی در کنار مدرک قدرت و توان انجام آن کار را میخواهند بسنجد؛ ولی اینجا نه.
یکی هم از لحاظ مالی؛ کسی که با جانش بازی میکند و سختی میکشد، واقعاً این حقوق و مزایایش نیست، شاید هرکسی که این را تجربه نکرده باشد، درک نمیکند.
ایستادن روی میله نازک و کار کردن با وجود خطر برقگرفتگی و سقوط، سختیها دارد.
به نظرتان برای اینکه یک سیمبان جایگاه واقعی خود را بهدست آورد، باید چهکار کرد؟
هرکسی در هر قسمتی مسئولی دارد، شاید من شخصاً نروم به مدیرعامل یا وزیر مشکلاتم را بگویم؛ این مسئول مستقیم من باید مشکلات من را انعکاس بدهد و دغدغههایم را برطرف کند. یکسری سلسلهمراتب را باید رعایت کرد.
شاید در آینده کمی حقوق و مزایا بهتر شود، اما جایگاه سیمبانی خیر، پدرم میگفت دیگر این شغل را پذیرفتهای، شغلی که پذیرفتهای را باید به نحو احسن انجام دهی.
توصیهتان برای سیمبانان دیگر چیست؟
فقط و فقط حافظ جان خود باشند، چون که چشمانتظار دارند؛ چه مادر چه همسر و چه فرزند. اول ایمنی را رعایت و بعد شروع به کار کنند.
کسانی دیگر که جویای کار هستند را هم به سیمبانی تشویق میکنید؟
اگر مقداری حقوق و مزایایش بهتر باشد بله، چون ما به اینها نیاز داریم. اگر مدت کوتاهی سیمبانی فعالیت نداشته و سیمبانی نباشد، شبکهها بیبرق شده و اربابرجوع و مردم نیز ناراضی میشوند.
گفتگو از: مریم صابرییگانه
شناسه خبر 5462