کد خبر : 12350
تاریخ : 1398/7/5
گروه خبری : اقتصادی

رژه سربازان آمریکا در خیابان فردوسی

سپهرغرب، گروه اقتصادی: درحالی بار دیگر جریان مدافع مذاکره تلاش می‌کند توپ مشکلات اقتصادی را به زمین مقاومت بیندازد که ظاهراً این افراد فراموش کرده‌اند دلار 20 هزار تومانی اتفاقاً بعد از مذاکرات برجام و به‌دلیل مقاوم نشدن اقتصاد در برابر تکانه‌های ارزی رخ‌نمایی کرد.

با وجود شکست در برجام و عیان شدن بدقولی اروپا و آمریکا در ایفای تعهداتشان، دلدادگان مذاکره بار دیگر تریبون دست گرفته و مدام بر اهمیت مذاکره و ارتباط با آمریکا تأکید می‌کنند؛ غافل از اینکه حداقل در 6 سال دولت آقای روحانی، دولتمردان و جریان هم‌فکرشان از هر روشی برای تحقق این آرزوی خود استفاده کرده و درنهایت سهم‌ مردم و کشور از این‌همه تلاش برای مذاکره با غرب، «تقریباً هیچ» که نه «دقیقاً هیچ» شد.

آقای روحانی به اذعان مشاور سابقش از 6 سال دولت‌داری، دو سال را به «امضای برجام»، دو سال دیگر را به «اجرای برجام» و دو سال اخیر را به «احیای برجام» سپری کرد و این صورت کلی کارنامه وی است!

بااین‌حال اما دلدادگان به غرب و شیفتگان مذاکره هم‌نوا با ترامپ شده و مدام بر اهمیت مذاکره و امضای توافق جدید با آمریکا تأکید کرده و اصرار دارند اگر مشکلات را از طریق مذاکره حل نکنیم، دیگر چاره‌ای برای حل مشکلات داخلی کشور نداریم.

قبل و حین سفر روحانی به آمریکا گروه‌های فکری نزدیک به دولت بار دیگر تلاش کردند که دیدار روحانی با ترامپ را به‌عنوان مطالبه مردمی طرح و زمینه را برای آغاز یک مذاکره جدید با آمریکا فراهم کنند؛ عده‌ای هم البته برای اینکه خواسته غیر منطقی ‌آن‌ها رنگ و لعاب لودگی نداشته باشد، با قید و شروطی برای مذاکره به این فضا دامن زدند و مثلاً گفتند «اگر آمریکا قصد مذاکره با ایران را دارد، باید همه تحریم‌ها را بردارد و بعد به مذاکره فکر کند».

این درحالی است که مقام معظم رهبری با اشاره به هوشیاری عمیق و تحسین‌برانگیز مردم در مقابل توطئه‌های دشمنان در چهار دهه گذشته، تنها راه علاج مشکلات کشور را تکیه به مردم و جوانان و جدی گرفتن ظرفیت‌های داخلی دانستند و با اشاره به طرح مجدد موضوع مذاکره از جانب آمریکایی‌ها، هدف آن‌ها از ترفند مذاکره را تحمیل خواسته‌های خود و اثبات تأثیرگذاری فشار حداکثری بر ایران خواندند و تأکید کردند: سیاست فشار حداکثری در مقابل ملت ایران پشیزی ارزش ندارد و همه مسئولان جمهوری اسلامی یک‌صدا معتقدند که با آمریکا در هیچ سطحی وارد مذاکره نخواهند شد.

در عین حال اما دلدادگان مذاکره این شبهه را مطرح کردند که «مخالفان مذاکره دیگر از افزایش قیمت‌ها و مشکلات اقتصادی به دولت روحانی گله نکنند، مقاومت هزینه دارد»؛ گویی مشکلات اخیر اقتصادی محصول مقاومت و مذاکره نکردن بوده است، همین جمله برای مرور بسیاری از مشکلاتی که اتفاقاً بعد از مذاکره و امضای برجام زندگی مردم را با سختی همراه کرد، کافی است.

یکی از مهم‌ترین دلایل بروز گرانی‌ها و پدیدار شدن قیمت‌های نجومی در بازار، رشد افسارگسیخته قیمت ارز و دلار در بازار ارز بود؛ بازار ارز در ماه‌های قبل روزهای پُرنوسانی را تجربه کرد و در برخی از این روزها قیمت دلار حتی به 20 هزار تومان هم رسید! البته نزدیکان دولت در جلسات خصوصی هشدار دلار 50 هزار تومانی را هم داده بودند.

همه می‌دانند که دلار 19 و 20 هزار تومانی بعد از مذاکره و امضای برجام در بازار ارز ایران خودنمایی کرد؛ بنابراین باید به دلدادگان مذاکره یادآور شد که «اگر قرار است مشکلات اقتصادی را به مقاومت ربط دهید، دلار 20 هزارتومانی را به چه چیزی ربط می‌دهید، به وادادگی یا غیره؟

طی هفته‌های پُرتلاطم ارزی سال 96 و 97، سیاست‌های غلط مدیریت وقت بانک مرکزی و دولت باعث رهایی بازار ارز و ثبت رکوردهای نجومی در دلار، یورو، پوند و سایر ارزها شد. پرونده باز رئیس کل وقت بانک مرکزی و معاون ارزی او در دستگاه قضایی گواه همین موضوع است که اگر دلار 20 هزار تومان شد (البته خیلی هم دوام نداشت)، ناشی از سیاست‌های غلطی بود که در آن مقطع انجام شد.

بانک مرکزی طی روزهای پُرتلاطم ارزی در سکوت کامل خبری عملاً دست روی دست گذاشت تا دلال‌ها و سوداگران ارزی نقش نخست بازار ارز را ایفا و قیمت برای دلار و سایر ارزها تعیین کنند. هرچند عراقچی معاون سابق ارزی بانک مرکزی می‌گوید تمام هشدار را به دولت داده بودیم، اما آنچه در بازار اتفاق افتاد و باعث برهم ریختن سایر بازارها و شاخص‌های اقتصادی شد، گواه استیصال دولت و بانک مرکزی در مدیریت بود.

بعد از آنکه دلار 20 هزار تومان شد، عده‌ای گفتند «علت اصلی این افزایش قیمت، تحریم و احتمال خروج آمریکا از برجام است»؛ اما این افراد خودشان هم می‌دانند که بازار ارز درمان دیگری داشت که اگر به‌موقع علاج می‌شد، هرگز روزهای پُرتلاطم را به خود نمی‌دید.

حتماً زمان مدیریت سیف در بانک مرکزی هم امکان اعمال محدودیت‌ها در تراکنش‌های خرید، صرافی‌های خارج از کشور، مدیریت بازارهای دبی و امارات و خنثی‌سازی تحریم‌های آمریکا وجود داشت؛ اما از آنجایی که در آن دوره نگاه حاکم این بود که «دیگر تحریم هستیم و اگر آمریکا از برجام خارج شود، کاری از دستمان برنمی‌آید»، شد آنچه نباید می‌شد.

بانک مرکزی در آن مقطع عملاً باعث افزایش تقاضای کاذب شده بود و از آنجایی که عرضه و تقاضا همخوانی نداشتند، مدیریت بازار رها شده بود؛ بهانه هم این بود که «ارز نداریم» و یا «کم داریم! چون تحریم هستیم و خارجی‌ها اجازه نقل‌وانتقال را نمی‌دهند».

بماند که اتفاقاً بازار ارز زمانی رنگ آرامش را به خود دید که شدیدترین تحریم‌ها علیه کشورمان از سوی آمریکا اعمال شد، اما اجرای سیاست‌های مناسب مبارزه با پول‌شویی، اقدامات برای عملیات بازار باز، راه‌اندازی بازار متشکل ارزی، تأمین ارز واحدهای تولیدی و صادرکنندگان، ارتباط با کشورهای همسایه و غیره باعث شد تا حتی تحریم دوباره بانک مرکزی نیز در بازار ارز ایران هیچ اثری نداشته باشد.

یکی از مهم‌ترین دلایل بحران ارزی اخیر، کمبود درآمد ارزی ناشی از تحریم‌های نفتی و بانکی بود؛ وزیر و وکیل در دولت این موضوع را سال‌ها بهانه‌ای جدی برای مذاکره و امضای برجام کرده بود، غافل از اینکه حداقل از سال‌های نخست بعد از انقلاب اسلامی، مهم‌ترین تأکید و خواسته مقام معظم رهبری قطع وابستگی به درآمدهای نفتی با تکیه بر افزایش قدرت صادرات غیر نفتی بوده است. اما قطع وابستگی به درآمدهای نفتی به آرزویی دست‌نیافتنی تبدیل شده و همین می‌شود که آمریکا به‌راحتی می‌تواند با تحریم نفتی باعث فشار به اقتصاد ایران شود.

اگر در تمام این سال‌ها به‌جای تکیه بر مذاکره و امضای برجام، برای حل مشکلات اقتصادی از توان داخلی استفاده می‌شد و به ظرفیت‌های درونی کشورمان تکیه می‌کردیم، آیا بازهم می‌توانستیم اجازه دهیم آمریکا با استفاده از جنگ روانی موجب به‌هم‌ریختن نظم اقتصاد و بازارمان شود؟

در طول سال‌های گذشته خواسته اصلی مردم و مقامات ارشد نظام این بوده که دولت با انعقاد پیمان‌های پولی دو یا چندجانبه، اجازه نفوذ آمریکا در کشورمان را ندهد و مانع از رژه سربازان آمریکایی (دلار آمریکا) در اقتصاد کشورمان شود؛ اما از آنجایی که نگاه حاکم در دولت و مدافعان آن ارتباط با آمریکا و اروپا بود، رسماً کشورهای همسایه نادیده گرفته شدند و فرصت طلایی استفاده از این ظرفیت‌های کلان نیز سوخت شد.

فعالان و کارشناسان اقتصادی اذعان دارند که عدم اجرای پیمان پولی دو و چندجانبه، حذف نشدن عملی دلار از مبادلات ارزی، متنوع نشدن منابع درآمدهای ارزی و تکیه صرف بر صادرات نفت که موجب کاهش درآمدهای ارزی شد، محدود شدن عملیات صرافی خارجی کشور به چند محل محدود مثل دبی و سلیمانیه و موارد دیگر، مهم‌ترین دلایل جهش ارزی پس از تحریم بود که همگی محصول وادادگی و عدم اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است.

آمریکا در تمام این سال‌ها از بازار دبی، سلیمانیه و امارات به‌عنوان ابزاری برای فشار به بازار ارز ایران استفاده می‌کرد؛ اما عزم جدی بانک مرکزی برای محدود کردن نقش این بازارها در معاملات داخلی کشور و راه‌اندازی بازار متشکل ارزی و عملیات بازار باز، باعث شد تا تیر آمریکا از این محل به سنگ بخورد و نمونه بارز آن تلاش برای راه‌اندازی مجدد جنگ ارزی در فروردین‌ماه 98 بود که طبق اعلام همتی، با ورود به‌موقع بانک مرکزی و اعمال سیاست‌های به‌هنگام، با شکست مواجه شد.

بار دیگر باید به دلدادگان برجام و مذاکره با آمریکا یادآور شد که دقیقاً در زمان تشدید تحریم‌ها و رعایت برخی از سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، بانک مرکزی با مدیریت جدید موفق شد دلار افسارگسیخته را رام کرده و در دامنه قیمتی مشخصی با کمترین نوسان نگه دارد.

حتماً این گروه فکری می‌دانند که نه‌تنها در زمان مذاکره و امضای برجام مشکلی از مشکلات مردم کم نشد، بلکه بیشتر هم شد؛ اما ظاهراً بنا ندارند پنبه‌ای را که عمداً در گوش کرده‌اند، بیرون بیاورند و به واقعیت‌های برجام و مذاکرات بدون هیچ نگاه سیاسی توجه کنند.

منبع: تسنیم

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/12350