کد خبر : 15069
تاریخ : 1398/9/24
گروه خبری : سیاسی

نگاهی به جایگاه و نقش مردم در نظام مردم‌سالاری اسلامی براساس اندیشه رهبر معظم انقلاب؛

مردم در جمهوری مؤمنین

سپهرغرب، گروه سیاسی: نقش و جایگاه مردم در نظام مردم‌سالاری اسلامی، موضوعی مهم و بنیادی در نظام اندیشه‌ی سیاسی انقلاب اسلامی است. از جمله نکات و پرسشهای قابل تأمّل در این موضوع، این موارد است:

1. منشأ، خاستگاه و مبنای پذیرفتن خواست و رضایت عامه‌ی مردم در نظام مردم‌سالاری اسلامی چیست؟

2. چرا در این نظام، به سازوکارهای ناظر به آراء عمومی مانند انتخابات توجه میشود؟ آیا این توجه، منبعث از پذیرفتن ــ به اصطلاح‌ــ یک «بدِ ضروری» و «پذیرش یک اجبار سلبی» است یا بر اساس نوعی «نگاه ایجابی» به رأی مردم است؟

سعید اشیری در این یادداشت، به این دو پرسش براساس اندیشه و منظومه‌ی فکری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در 12 بند زیر پاسخ می‌دهد.

      خاستگاه و مبنای پذیرفتن خواست و رضایت عامه‌ی مردم

در پاسخ به پرسش نخست، باید در نظر داشت که در منطق و اندیشه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای «بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست‌ مردم‌، خیمه‌ى نظام‌ اسلامى‌، سرِپا نمىشود و نمىماند.»[1] امّا این سخن، مستلزم توجّه به نکاتی دقیق و مهم است.

یکم. نخستین نکته این است که از دیدگاه اسلام حقّ حاکمیّت از آنِ خداوند است و مشروعیّت نظام حکومت ولایی نیز ناشی از اراده‌ی الهی است: «مشروعیّت این نظام به تفکّر اسلامی و به استواری بر پایه‌ی اسلام است».[2] بنابراین در اسلام دوگانه‌ای به نام اراده‌ی الهی و اراده‌ی مردم در عرض یکدیگر نیستند؛ بلکه مشروعیّت همه‌چیز، از جمله اراده‌ی مردم در طول اراده‌ی الهی است: «مردم‌گرایی در اسلام ریشه‌ی اسلامی دارد [...] پایه و اساس حقّ مردم در این انتخاب خود اسلام است.»[3] فرآیند حضور و مشارکت مردم در نظام مردم‌سالاری اسلامی، در چارچوب اسلام ناب محمّدی(ص) است و فراتر از این نیز نخواهد بود. در این نظرگاه: «بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست‌ مردم‌، خیمه‌ى نظام‌ اسلامى‌، سرِپا نمىشود و نمىماند. البته مردم، مسلمانند و این اراده و خواست‌ مردم‌، در چارچوپ قوانین و احکام اسلامى است.» [4]

دوم. در اندیشه‌ی سیاسی اسلام، «تشکیل حکومت اسلامی» همواره یک هدف مهم و کلیدی بوده است. «ائمّه (علیهم السّلام) حدّاقل از دوران امام حسن مجتبى به بعد، یک حرکت زیرزمینى همه‌جانبه‌ى سیاسى و انقلابى را به قصد قبضه کردن حکومت شروع کرده بودند.»[5]

سوم. نکته‌ی دیگر این است که در اندیشه‌ی شیعه‌ی امامیّه، «حکومت و حکمرانی» هم یک «حق» است و هم یک «تکلیف و وظیفه». در این اندیشه: «امیرالمؤمنین حکومت را یک حق میداند، همچنانى که یک وظیفه نیز میداند.»[6]

چهارم. باید به سیره و مشی اهل بیت (علیهم السّلام) بخصوص در وجه مردمی بودن حکومت در زمان معصومین (علیهم السّلام) توجّه داشت. «در صدر اسلام حکومت پیغمبر و تا مدّتى بعد از رحلت پیغمبر، حکومت جامعه‌ى اسلامى یک حکومت مردمى بود. در دوران امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة والسّلام) مردم در صحنه‌ى حکومت به معناى واقعى دخالت داشتند، نظر میدادند، رأى میدادند، تصمیم میگرفتند و حقّ مشورت ــ که قرآن پیغمبر را به آن امر کرده است ــ متعلّق به مردم بود که: وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ؛[7] مردم حق دارند که با آنها مشورت بشود.»[8]

پنجم. توجّه به ماهیّت رابطه‌ی میان مردم و حاکمان است. «مردم‌سالارى در نظام‌ اسلامى‌، مردم‌سالارى دینى است؛ یعنى به نظر اسلام متّکى است؛ فقط یک قرارداد عرفى نیست. مراجعه به رأى و اراده و خواست‌ مردم‌، در آنجایى که این‌ مراجعه لازم است، نظر اسلام است؛ لذا تعهد اسلامى به وجود مى‌آورد. مثل کشورهاى دمکراتیک غربى نیست که یک قرارداد عرفى باشد تا بتوانند به‌راحتى آن را نقض کنند. در نظام جمهورى اسلامى، مردم‌سالارى یک وظیفه‌ى دینى است.»[9]

ششم. در یک جمع‌بندی از آنچه بیان گردید، این نکته قابل توجّه است: «در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأى مردم در انتخاب حاکم و در کارى که حاکم انجام میدهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته؛ لذا شما می‌بینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة والسّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعى براى زمامدارى میداند، آن‌وقتى که کار به رأى مردم و انتخاب مردم میکشد، روى نظر مردم و رأى مردم تکیه میکند، یعنى آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامى یک شرط براى حقانیت زمامدارىِ زمامدار است. اگر یک زمامدارى بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنى آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانه‌نشین خواهد شد و مشروعیّت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوییم فعلیّت زمامدارى و حکومت به بیعت مردم وابسته است.»[10] در این مبنا است که «جمهوری اسلامی، جمهوری مؤمنین است، جمهوری مسلمینِ لِلّه است.»[11]

      تبیین سازوکار تعیین سرنوشت جامعه مبتنی بر آراء مردم

پاسخگویی به پرسش دوم، مستلزم توجّه به این نکته است که در مردم‌سالاری اسلامی، آنچنان که موردنظر رهبر انقلاب است، مردم‌سالاری «معنای واقعی دارد، تعارف نیست.»[12] و مردم واجد نقشی اصیل هستند. این دیدگاه در تداوم و ادامه‌ی خطّ امام خمینی (ره) است: «امام‌ به معناى‌ واقعى‌ کلمه معتقد به آراء مردم بود؛ یعنى آنچه را که مردم مىخواهند و آرائشان بر آن متمرکز مىشود.»[13]

هفتم. در خصوص سازوکار تعیین سرنوشت جامعه بر اساس آراء مردم، این فراز از رهبر انقلاب، بسیار قابل تأمّل است: «تکیه‌ى نظام به آراء مردم، یکى از میدانهایى است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آن‌ها باید در اینجا خود را نشان دهد. در قانون اساسى ما و در تعالیم و راهنمایی‌هاى امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأى و خواست‌ مردم‌، در حقیقت هیچ است. باید با اتّکاء به رأى مردم، کسى بر سر کار بیاید. باید با اتّکاء به اراده‌ى مردم، نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهورى، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شوراى اسلامى و انتخابات دیگر، مظاهر حضور رأى و اراده و خواست مردم است. این یکى از عرصه‌هاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حیات خود به شدّت به این عنصر در این عرصه پایبند باقى ماند و هم در وصیت‌نامه‌ى خود آن را منعکس و به مردم و مسئولان توصیه کرد. در حقیقت انتخابات و حضور مردم در صحنه‌ى انتخابِ رئیس‌جمهور، نمایندگان مجلس و یا سایر انتخابهایى که مى‌کنند، هم حقّ مردم است، هم تکلیفى بر دوش آنها است. در نظام‌ اسلامى‌، مردم تعیین‌کننده‌اند. این هم از اسلام سرچشمه مىگیرد. مسئله‌ى اساسى‌اى که بنده بارها بر آن تأکید کرده‌ام، این است که اسلام‌گرایى در نظام اسلامى، از مردم‌گرایى جدا نیست. مردم‌گرایى در نظام اسلامى، ریشه‌ى اسلامى دارد. وقتى ما مىگوییم «نظام اسلامى»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردم‌سالارى ما ــ که مردم‌سالارى دینى است ــ داراى فلسفه و مبنا است. چرا باید مردم رأى دهند؟ چرا باید رأى مردم داراى اعتبار باشد؟ این متّکى بر احساسات توخالى و پوچ و مبتنى بر اعتبارات نیست؛ متّکى بر یک مبناى بسیار مستحکم اسلامى است. پس یکى از عرصه‌هایى که امام همواره بر آن تأکید مىکرد و آن را در ساخت نظام اسلامى کار گذاشت و براى همیشه آن را ماندگار کرد، مسئله‌ى حضور مردم در انتخاب مسئولان نظام و منتهى شدن مسئولیّتها به اراده و خواست مردم است.»[14]

هشتم. در برابر این تفسیر ناب انقلاب اسلامی از نقش مردم، نگرشهای دیگری نیز مطرح است که همواره بر «دوگانه‌ی تقابلی» میان جمهوریّت و اسلامیّت تأکید میکنند و با ایجاد یک فضای قطبی در انتخاب یکی از این دوگان، دو گرایش به وجود آمده‌اند. رهبر انقلاب، بر منطق هر دو گرایش تاخته‌اند و آن را نقد کرده‌اند. «از طرف کسانى سعى شده که بین جمهوریت نظام و اسلامیت، رقابتى به وجود بیاورند. یک‌جا بعضى‌ها بگویند روى اسلامیت تکیه شد، جمهوریت تضعیف شد؛ یک عده هم بگویند روى جمهوریت تکیه شد، اسلامیت تضعیف شد. این‌طورى نیست.»[15]

ریشه‌ی این نقد و نگاه رهبر انقلاب در نگرش پیوسته‌ای است که به ماهیّت جمهوری اسلامی دارند: «جمهوری اسلامی یک مرکّب انضمامی نیست که ترکیبی باشد از چیزی به نام "جمهوری" و چیزی به نام "اسلامی"؛ تا یکی بگوید که من طرفدار جمهوریّتم بیشتر، یکی بگوید من طرفدار اسلامیّتم بیشتر، این جوری نیست بلکه جمهوری اسلامی یک حقیقت است آن جمهوری است، ‌آن اتّکاء به آرای عمومی است که خدا آن را مقرّر کرده است.»[16]

نهم. در نگرش رهبر انقلاب، مردم‌سالاری دینی الگوی مطلوب در در همه‌ی عرصه‌ها است و «هر جایى ‌که مسئولین کشور توانایى‌هاى مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفّق شدیم. هر جایى‌که ناکامى هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم.»[17] بنابراین حضور و مشارکت مردم، چه در شأن تأسیسی حکومت دینی و چه در تداوم و بقاء آن، برخاسته از آن نگرشی نیست که مشارکت مردم را همواره امری توأم با خطا بداند، بلکه در این نگرش «حضور مردم، عامل اصلی موفّقیّت‌ها» است.

دهم. افزون بر این، باید در نظر داشت که در این نظرگاه، حاکمیّت و مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی، نه تنها نباید سازوکار مردمی تعیین سرنوشت جامعه را محدود کنند، بلکه باید همواره بر روند توسعه‌ی تکاملی و تعمیق آن در «همه‌ی بخشهای نظام اسلامی» اهتمام ورزند: «در همه‌ى مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقّت و ابتکار راه‌هایى را براى حضور مردم پیدا کنند [...] اینجا است که مسئولین باید زمینه‌ها را، مُدل‌ها را، فرمو‌ل‌هاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمول‌هاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند. در هر بخشى میشود این کارها را کرد. هم قوّه‌ى مجریّه، هم قوّه‌ى قضائیّه، هم قوّه‌ى مقنّنه به شیوه‌ى خاصّ خود میتوانند این را تأمین کنند؛ از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نیرو و انگیزه‌ى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما ــ که قشر عظیم و وسیعى هستند ــ میتوانند استفاده کنند.»[18]

یازدهم. نقش و جایگاه آراء مردم و رضایت جامعه از حکومت مردم‌سالاری، از جنبه‌ی دیگری نیز مهم و قابل اعتنا است و آن، «حفظ اصل نظام اسلامی»[19] است. در سخن رهبر انقلاب: «[...] عامل دیگرى که نگذاشت دشمن موفّق شود، زیربناى محکم و متین نظام‌ اسلامى‌ ــ یعنى قانون اساسى ــ بود. در قانون اساسى ترتیبى داده شده است که حضور و اراده و رأى و خواست‌ مردم‌ را با جهت‌گیرى اسلامى، در همه‌ى ارکان نظام، ظهور و بروز مى‌دهد. این نظامِ مستحکم، انتخاب مردمى، مجلس مردمى و دولت مردمى که بر پایه‌ى اسلام بود، مانع نفوذ دشمن شد.»[20]

دوازدهم. افزون بر رهیافت‌های ناظر به درون نظام و جامعه‌ی اسلامی، الگوی نظام مردم‌سالاری اسلامی، یک «الگوی جهانی» است که میتواند در کشورهای گوناگون به اقتضاء شرایط آن جامعه و با کاربست شیوه‌هایی حکیمانه، تحقق یابد؛ از همین‌روی رهبر انقلاب در پی انقلاب‌های بیداری اسلامی، آن را به مثابه یک «الگوی مطلوب» به «ملّت‌های انقلاب کرده» پیشنهاد داده‌اند.[21] رهبر انقلاب، چنین استدلال کرده‌اند که این مهم، بر نقش پیش‌برنده‌ی مردم در جامعه‌ و تاریخ استوار است: «[...] ما هم از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتى هر کارى را محوّل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هر کارى را انحصارى در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقّف مانده است. نمى‌گوییم حالا همیشه هم متوقّف مانده امّا غالباً یا متوقّف یا کُند [شده‌]؛ اگر متوقّف نمانده است، کُند پیش رفته است. امّا کار دست مردم که افتاد، مردم کار را خوب پیش مى‌برند. این مخصوص‌ ما هم نیست؛ این را هم عرض بکنم که این مخصوص ما ایرانى‌ها نیست. در هر نقطه‌اى اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم داراى هدف بودند- [نه‌] آدمهاى بى‌هدف، آدمهاى سرگردان در امور زندگى، گرفتار امور روزمرّه‌ى شخصى، آنها نه- هرجور کارى، سخت‌ترین کارها، کارهاى نظامى، کارهاى امنیتى، دست مردم وقتى افتاد، صحنه وقتى در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت.»[22]

پی‌نوشت‌ها:

[1]. (14/ 03/ 1378) خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌ى تهران

[2]. (7/3/1382) بیانات در دیدار نمایندگان مجلس

[3]. (14/3/1380) بیانات در مرقد امام خمینی (ره)

[4] (14/ 03/ 1378) خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌ى تهران

[5] (23/ 01/ 1364) خطبه‌‌هاى نماز جمعه تهران

[6] (29/ 02/ 1360) بیانات در اولین کنگره‌ى بین‌المللى نهج‌البلاغه

[7] سوره‌‌ى آل عمران، بخشى از آیه‌‌‌‌‌‌ى 159

[8] آیت‌الله خامنه‌‌ای، 14/ 5/ 1362؛ خطبه‌‌هاى نماز جمعه تهران

[9] (14/ 03/ 1381) بیانات در اجتماع بزرگ زایران حرم امام خمینى(ره)

[10] (22/ 03/ 1366) خطبه‌‌هاى نماز جمعه تهران

[11]. (26/6/98) بیانات در ابتدای درس خارج فقه

[12] (21/ 07/ 1390)

[13] (14/ 03/ 1378) خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌ى تهران

[14] (14/ 03/ 1380) بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهر امام خمینى(ره)

[15] (10/ 05/ 1384)

[16] (23/ 12/ 1380)

[17] (20/ 07/ 1390)

[18] (20/ 07/ 1390)

[19] از نظر امام خمینی (ره): «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ـ ولو امام عصر باشد ـ اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند برای اسلام.» (صحیفه‌ی امام خمینی (ره)، 15 / 365)

[20] (19/ 10/ 1380) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت 19 دى‌‌ماه، سالروز قیام مردم قم

[21] (26/ 06/ 1390)

[22] (29/ 11/ 1393) بیانات در دیدار مردم آذربایجان به مناسبت سالگرد قیام بیست‌‌ونهم بهمن سال 1356 در حسینیه امام خمینى(ره)

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/15069