کد خبر : 16810
تاریخ : 1398/11/5
گروه خبری : سلامت

مادرانه‌ای عاشقانه به‌نام پرستار

سپهرغرب، گروه سلامت: مثل مادر بالای تخت بیمار می‌ایستند و برای بهبودی و سلامتی‌اش قدم برمی‌دارند، مثل یک دوست با تو هم‌کلام می‌شوند و مثل یک فرشته در آن تن‌پوش سپید، لباس صحت را به تن بیمار می‌پوشانند؛ انگار دست خداوند است که از آستین پرستار بیرون آمده و تب و درد را از جسم و جان بیمار می‌شوید.

باید قوی باشد تا تحمل این‌همه درد و رنج او را از پا درنیاورد، درعین‌حال باید انعطاف‌پذیر و مهربان باشد تا با بیمار ارتباط برقرار کرده و در مسیر درمان همراه او شود.

تناقض زیبایی دارد این حرفه، آن‌قدر که گاه با خود می‌اندیشی شاید بهتر بود پرستاران از جنس ربات می‌بودند یا چیزی شبیه آن، تا می‌توانستند با این‌همه زیبایی و سختی توأم خود را وفق دهند، اما آن‌ها انسان هستند، خلقتی از گوشت و پوست و خون و البته احساسات.

مثل من و تو خسته، غمگین و خوشحال می‌شوند و مثل ما زندگی می‌کنند؛ خانواده، قرض و قسط و اجاره‌خانه دارند، برای آینده فرزندانشان آرزوهای ریزودرشت در ذهن می‌پرورانند و خلاصه همه آنچه در لحظه برخورد با پرستار در صورتش نمی‌بینی، در زندگی‌اش جاری است.

همین دغدغه‌های آشکار و نهان بهانه امروزمان شد تا با یکی از این سپیدپوشان گفت‌وگو کنیم و بپرسیم اصلاً چه شد که با این‌همه بالا و پایین حرفه پرستاری، به سمت‌وسوی آن روی آورد؟!

      ابتدا خود را معرفی کنید و بفرمایید چند سال است که در حرفه پرستاری مشغول به کار هستید؟

ندا جمالی هستم، 11 سال قبل لباس سپید پرستاری به تن کردم و در این حرفه مشغول کار شدم. از ابتدای خدمت در بخش‌های مختلفی کار می‌کردم، اما حالا چندسالی است که میزبان نوزادان نارس بیمارستان فاطمیه در بخش nicu هستم.

درعین‌حال که پرستار نوزادان کوچک هستم، مادر یک فرزند پسر بوده و به لطف خدا نقش مادری را هم برای پسر خود و هم برای نوزادان تازه متولدشده که هنوز حتی به نور و شرایط محیطی دنیای تازه عادت ندارند، ایفا می‌کنم.

      چرا وارد حرفه پرستاری شدید و با چه انگیزه‌ای این رشته را برای تحصیل و کار انتخاب کردید؟

از همان زمان کودکی به شغل پرستاری علاقه‌مند بودم و حتی در بازی‌های کودکانه‌ نقش پرستار را بازی می‌کردم.

زمان ورود به دانشگاه حسب امتیاز، نمره علمی و مشاوره، وارد این رشته شدم؛ اما شاید تصور این میزان تلاش و زحمت و البته شیرینی و زیبایی را در این کار نداشتم.

      حالا بعد از گذشت 11 سال از انتخاب خود راضی هستید؟ هیچ‌وقت احساس پشیمانی نکردید؟

بله، اکنون به‌شدت از اینکه وارد این حرفه و شغل زیبا شده‌ام، احساس رضایت دارم؛ به‌خصوص از وقتی وارد بخش نوزادان نارس شده‌ام و خلقت و قدرت خداوند را در تولد و حفظ آن‌ها از نزدیک شاهد هستم، لذتی دوچندان از کار و حرفه خود می‌برم.

اساساً این احساس که شما می‌توانید با کار و حرفه خود باری از دوش دیگران بردارید با هیچ حسی در دنیا قابل مقایسه نیست و همین حس باعث جذابیت حرفه پرستاری برای من شده است.

      چگونه می‌توان با وجود دغدغه‌های متعدد حرفه پرستاری ازجمله نوبت‌های کاری گاه‌وبیگاه و مسائل پیرامون آن در ادای وظایف مادری هم موفق بود؟

خدا را شکر همسر و فرزند من نسبت به این شغل دیدگاه و رویکرد مثبتی دارند که خیلی در پیشرفت من و احساس خوبی که در شاغل بودنم دارم، مؤثر بوده است؛ البته من در بخشی مشغول به کار هستم که حس مادری را هرروز در من تقویت می‌کند و مادر چندین نوزاد تازه متولدشده می‌شوم تا مدت‌ها با این نوزادان زندگی و از آن‌ها مراقبت می‌کنم تا شرایط زندگی کردن در دنیای واقعی را به‌دست آورند و بتوانند وارد خانواده‌های خود شوند؛ اما حقیقت این است که حرفه پرستاری بالا و پایین بسیاری دارد و گاه ما مجبور هستیم هم‌زمان از بیماری که در بیمارستان بستری است و فرزندی که در خانه داریم، پرستاری کنیم. باید هم در مدرسه فرزندمان حاضر شویم و هم سر نوبت کاری باشیم، این‌دست مسائل در کار و حرفه ما بسیار است، اما با اهرم عشق می‌توان هم مادر بود و هم پرستار.

      مهم‌ترین دغدغه‌ها و مسائلی که پرستاران با آن روبه‌رو هستند، چیست؟

دغدغه‌ها در این حرفه بسیار است، ازجمله اینکه شما در یک محیط درمانی مشغول به کار هستید و طبیعتاً امکان ابتلا به برخی بیماری‌ها وجود دارد؛ مثل همین اواخر که آنفلوآنزا شیوع پیدا کرده بود، همکارانی که در بخش‌های بستری این بیماری حضور داشتند، بیش از سایرین در معرض ابتلا بودند.

گاهی نوبت‌های شب و تعطیلات نیز به دغدغه‌ای جدی در این حرفه تبدیل می‌شود، زیرا به‌هرحال هماهنگ شدن خانواده‌های ما با این شرایط در بعضی موارد مشکل است؛ به‌ویژه در سال‌های اخیر که با گسترش فضاهای درمانی، با کمبود نیرو در حوزه پرستاری مواجه هستیم.

یکی دیگر از دغدغه‌های مهم پرستاران در این روزها مسائل مالی و درآمدی است، به‌خصوص در موضوع کارانه‌ها که به نسبت حجم کار و استرسی که متحمل می‌شوند، پایین بوده و اختلاف بسیار فاحشی با کارانه پزشکان دارد و متأسفانه همان هم با تأخیرهای چندماهه پرداخت می‌شود و خستگی را به تن پرستار باقی می‌گذارد؛ اگرچه پرستاران با روحیات و تفکراتی رشد می‌کنند که در هر شرایطی سلامت بیمار را در اولویت قرار می‌دهند و این مسائل بر عملکرد آن‌ها تأثیرگذار نیست، اما در کاهش انگیزه‌ها بی‌تأثیر نخواهد بود.

متأسفانه مشکل و دغدغه‌ای که اخیراً اضافه شده و غم و درد پرستاران را افزایش داده، کمبود دارو و تجهیزات در اثر تحریم‌ واردات دارو و تجهیزات درمانی بوده است که گاهی بیماران و پرستاران را با مشکل مواجه می‌کند.

      بهترین خاطره‌ای که طی این سال‌ها در شغل پرستاری داشتید، چه بوده است؟

خوشبختانه با پیشرفت‌های علم و ارتقای شرایط نگهداری از نوزادان نارس، خاطرات خوب در بخش NICU که در آن شاغل هستم، بر خاطرات بد آن غالب است و با حیات دوباره هر نوزاد خاطره‌ای جذاب در ذهن من شکل گرفته و تأثیرگذاری آن وقتی دوچندان می‌شود که پدران و مادران این نوزادان از عمق جان برای من و همکاران این بخش دعا می‌کنند و ما اثر این دعا را به‌وضوح در زندگی خود می‌بینیم و از هر لذتی برای ما در کارمان بالاتر است.

اما بد نیست در این فرصت به شیرین‌ترین و نزدیک‌ترین خاطره‌ای که در طول دوران کاری خود داشتم، اشاره کنم که یکی دو روز پیش از روز پرستار امسال اتفاق افتاد و آن‌هم این بود: «یکی از نوزادانی که هشت سال قبل در این بیمارستان بستری بود و من پرستار او بودم، با من تماس گرفت و با زبان شیرین یک کودک هشت‌ساله روز پرستار را به من تبریک گفت.»

محمدحسین که اهل بروجرد بود، در زمان تولد فقط 800 گرم وزن داشت و پدر و مادر او در زمان تولد تصور نمی‌کردند کودک دلبند آن‌ها با این شرایط بتواند ادامه حیات داده و زنده بماند؛ اما به لطف خدا این پسر معصوم و دوست‌داشتنی حالا قوی، سالم و پُرتوان در کلاس دوم دبستان درس می‌خواند و به امید یک خانواده تبدیل شده است و هم‌صحبتی اخیر ما در این گفت‌وگوی تلفنی لذت وصف‌ناشدنی کار من در طول این سال‌ها شد.

      تلخ‌ترین خاطره‌ای که در این سال‌ها داشتید چه بود؟

تلخ‌ترین خاطره اگرچه به‌ندرت اتفاق افتاده، اما لحظه‌ دردناکی است که نوزاد کوچک تازه متولدشده به‌دلیل ضعف و شرایط نامساعد جسمانی نمی‌تواند ادامه حیات دهد و با چشمان باز و نگاه خیره نفس‌های آخر را می‌کشد و این لحظه غمبار را فقط ما پرستاران بخش می‌بینیم و درک می‌کنیم؛ هرچند که این نوزادان بسیار کوچک و نارس هستند، اما به‌هرحال برای خانواده‌ خود دنیایی از امید و آرزو بوده و رفتنشان برای پدر و مادر بسیار دردناک و غمین است که متأسفانه من هم طی این سال‌ها موارد مذکور را شاهد بوده و درد این لحظه را تجربه کرده‌ام.

      در پایان اگر بخواهید به کسانی که علاقه‌مند ورود به حرفه پرستاری هستند توصیه‌ای بکنید، چیست؟

پرستاری شغل زیبا و حرفه خوبی است و تا جایی که بتوان لبخند رضایت بر لب بیمار و خانواده او نشاند، احساس رضایت شغلی بالایی در فرد ایجاد می‌کند و این بسیار لذت‌بخش است؛ اما درعین‌حال نباید از شرایط سخت این شغل هم غافل بود که شب‌نخوابی و نوبت روزهای تعطیل و دوری از خانواده و غیره را دارد و تنها با عشق می‌توان هر دو وجه این شغل را دریافت و در آن احساس رضایت کرد.

سخت نیست اما چندان هم ساده به نظر نمی‌رسد که هم مثل مرمر محکم باشی و هم مثل گل لطیف، عشق است که توان حرکت می‌دهد به مرد و زنی که لباس سپید پرستاری به تن کرده‌اند، جنگ و صلح و خشکی و دریا تفاوتی ندارد برایشان، چون این همان عاشقانه‌ای است که در کتاب رسالت زندگیشان سروده‌اند و برای سرایش آن که رسالت زندگی خود می‌دانندش، از جان مایه می‌گذارند.

* زهرا بیگدلو

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/16810