کد خبر : 20756 تاریخ : 1399/2/13 گروه خبری : فرهنگی |
|
سریال دل چگونه موجب تسری اختلالات جنسی در جامعه میشود؟ |
|
سپهرغرب، گروه فرهنگی: ثروت شخصیتها اسبابی برای پرستش و خودارضایی فیلمساز نسبت به علاقه هایش شده است. «دل» مانند سایر آثار اخیر ِ «منوچهر هادی» در مدح و نمایش ِتوخالی و صرف ِ«لاکچری بازی»هایی میگذرد که مطلقا نه تنها شکل نمیگیرند، بلکه گاها به شدت اگزوتیک (بیگانه، عجیب و غریب) میشوند و این هم یکی دیگر از برکاتِ سری دوزیِ آقای کارگردان است که هیچگاه «روابط»، «شخصیت»ها و... را نمی سازد و صرفا با ایده یک خطی ِ«ناپدید شدنِ عروس در مراسم عروسی» و بدون «درام» تا به امروز مخاطب را سر کار گذاشته! البته ناگفته نماند که وسط ِجولان ِانواع مرسدس بنز و فراری با صاحبانی «رولکس به دست» و پخشِ موسیقی پرحجم و سانتی مانتال، جناب ِ هادی ناپرهیزی نکرده و چند دقیقه ای هم «سریال» به مخاطب نشان میدهد اما این مطلقا به این معنا نیست که فیلمساز و نویسندگان تلاش مثبتی در راستای پیشبرد درام و قصه (اساسا قصه ای در کار نیست) کرده باشند. ایده مرکزی «ناپدیدی عروس در شب عروسی» است که همه چیز (اعم از آدم ها، اتفاقات و...) حول محور این اتفاق دستخوش تغییرات اساسی و ضدیت میشوند که از قضا نکته بدی هم نیست و اتفاقا ایده جالبی دارد؛ ولی افتاد مشکل ها... مشکل دقیقا از همین جا آغاز میشود. اینکه سازندگان مدهوش همین یک خطی ِمعمول شده اند و اینجاست که بیش از پیش با آن جمله معروف پی میبریم:«ایده خوب و بد وجود ندارد، فیلمساز ِخوب و بد وجود دارد». تا به امروز که نزدیک به 20 قسمت (18 قسمت) از پخش عمومی این سریال گذشته، مای مخاطب حتی هیچ شناخت و پرداختی نسبت به روابط و حتی برخی از کاراکترهای اصلی و فرعی نداریم! اصلا «نکیسا» (کوروش تهامی) که ایفاگر نقش شاگرد «خسرو»(سعید راد) است وسطِ این اتفاقات چه میگوید؟ دغدغه این آدم چیست؟ اصلا «آدم» است؟! یا صرفا یک «ابزار» است تا فیلمساز به وقت لازم و احتمالا در یک سوم پایانی اثر توسطِ آن به مخاطب شوکِ بیهوده ای وارد کند تا به خیالِ خام خویش «پایان غافلگیرکننده»ای خلق کند؟ چرا که از یک سو تمایلات و تعصباتی به «رستا» (ساره بیات) نشان میدهد (از همان قسمت ابتدایی و برخورد محکم با میز تمسخرکنندگان معطلیِ عروس در مراسم عروسی تا...) و از یک سو با شیطنتهای مثلا ریز که ابدا سینمایی و تصویری نیست (!) گاها ذهن را به این سمت میبرد که احتمالا فردی که رستا را گروگان و سپس به او تجاوز کرده از سوی او اجیر شده که علتِ این کار علاقه شدید او به رستا بوده در حالی که در قسمتهای تازه تر که وی برای جلوگیری از ارتکاب قتلِ «مهران»(مهدی کوشکی) توسط خسرو چاقو خورده و در قسمت بعدی در همان سکانس مشمئزکننده و به شدت ضعیف (در اجرا و دکوپاژ) خطاب به رَستا میگوید:«لطفا آن عکسی که زمین افتاده را نبینید، چون شخصیه!» و دوربین با تاکید بر روی عکس در نمای نزدیک –که احتمالا عکس رستا باشد- (هرچند که همین اطلاعات نصفه و نیمه را هم تا نیمه سریال نمی فهمیم چون زبانِ تصویری فیلم و دوربین فیلمساز اخته است) این گمان تقویت میشود اما باز هم بر میگردیم به یکی از همان پرسشهای بنیادین ِنقد و اساسا شخصیت پردازی و فیلمنامه نویسی:«که چه؟!» وقتی شخصیت که چه عرض کنم! حتی یک نیمچه تیپِ درست هم نداریم و طبعا فضاسازی ای در این ایده کلیشه ای صورت نگرفته و وقتی فضاسازی نباشد، درام و قصه وجود نداشته باشد و شخصیت پردازی شکل نگیرد، هیچگونه ارتباطی بین سریال و مخاطب ایجاد نمی شود و نتیجه آن تبدیل اثر به «کمدی ناخواسته» در لحظات احساسی است؛ ضمن اینکه سازندگان تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا این خلاء بزرگ را با «موسیقی پُرحجم» و ترانههای سوزناکی از جنس «تو رفتی و من بدبختِ عالم شدم»! از مخاطب «گدایی حس» کنند و در لایه بعدی و اصلی اثر، فیلمساز و دوربینش بارها و بارها به تقدیس «ثروت» و «لاکچری بازی» بپردازند (که این همان مصداقِ فتیش لاکچری است) که این مسئله نخستین نکته ای است که در سریال دیده میشود و حقیقتا پتانسیل «ذوق زنندگی»اش را در همان پلانهای اولیه به بالاترین شکل ممکن به رُخ میکشد! تمام شخصیتها سوپرلاکچری هستند. در خانههایی شبیه به کاخ زندگی میکنند و ماشینهای گران قیمتی سوار میشوند (بی آنکه پیش داستانی برایشان وجود داشته باشد) و تنها دو خدمتکار یکی از همین خانهها و یک نفر دیگر یعنی «مهران» است که چنین وضعیتی ندارد. مشکل نگارنده با «ثروتمند» بودن کاراکترهای درونِ یک فیلم نیست. چرا که در «هم گناه» دیگر سریالی که این روزها منتشر میشود هم شخصیتهای اصلی اش وضع مالی بسیار خوبی دارند و به قول معروف «توپ تکانشان نمی دهد» اما این ثروت اسبابی برای پرستش و خودارضایی فیلمساز نسبت به علاقه هایش و در نتیجه «تقدس گرایی» آن نشده و حرف این است که هرآنچه که میبینیم –چه ثروت، چه فقر- باید «پرداخت» داشته باشد و این پرداخت از پسِ «شخصیت پردازی»، «درام»، «قصه» و در نتیجه یک اجرای تمیز که بر عهده «کارگردان» است بر میآید؛ چیزی که منوچهر هادی در این سریال اثبات کرده بلد نیست... نویسنده: مهدی تیموری |
لینک | |
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/20756 |