کد خبر : 21283
تاریخ : 1399/2/21
گروه خبری : اندیشه

آیت الله محمدی قائینی:

گذشتن از آبرو برای اسلام، معنای کرامت امام حسن(ع)

صلح حضرت، آتش بس موقت، برای افشای هویت معاویه بود

سپهرغرب، گروه اندیشه - سمیرا گمار: صلح امام حسن علیه‌السلام در کنار سکوت و قیام حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام، قیام امام حسین علیه‌السلام، مناجات عالمانه و عابدانه امام زین‌العابدین علیه‌السلام و تلاش و مجاهدت و مبارزه سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام، در قاب «جهاد» تعریف می‌شود. جهادی که گاه در قالب صلح نمود، پیدا کرده و گاه در قالب قیام مسلحانه.

خبرنگار روزنامه سپهرغرب، برای بررسی ابعاد و درس‌های صلح تاریخی امام حسن مجتبی علیه‌السلام، در روز میلاد نورانی کریم اهل بیت گفت وگویی با آیت الله محمد محمدی قائینی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه همدان، ترتیب داده است که در ادامه آن را می‌خوانید. با این توضیح که در گفت وگوی پیش رو، علاوه بر موضوع صلح تاریخی حضرت به بحث‌برانگیزترین بخش‌های زندگانی امام مجتبی(ع) خواهیم پرداخت.

     سؤالی که مشخصاً در مورد حضرت امام حسن علیه السلام، چه در میلاد و چه در شهادت ایشان مطرح می‌شود، مسئله صلح با معاویه است. دید غالب اینست که، آیا این پذیرش از موضع ضعف اتفاق افتاده؟ آیا صلح از روی اجبار بوده؟ و اینکه امام از موضع ضعف این صلح را پذیرفتند یا از موضع قدرت؟

ابتدا ماه مبارک رمضان و میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام را تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. اما در پاسخ به سؤال شما، باید اشاره ای کنم، به دوره ای که امام حسن علیه السلام در آن قرار دارند. در آن دوره، حاکم جامعه، منافقی بود که به اسم اسلام بر خلاف اسلام، گام برمی‌داشت. در نتیجه به تقابل امام و این شکل از حکومت انجامید.

درواقع، بعد از جنگ‌های سه‌گانه امام علی علیه السلام، آتش جنگ خاموش نشده بود و خود حضرت تصمیم داشت، به دنبال بقایای خوارج برود که به شهادت رسید و مجال نیافت‌.

به هر حال؛ معاویه در شام، لشکر آماده کرده بود، تا به طرف عراق بیاید. حضرت امام حسن علیه السلام هم، باید نیرو آماده می‌کرد. اما به دلیل نداشتن امکان قدرت نظامی، وجود خائنان و وفادار نبودن اصحاب، حضرت بین دو کار مانده بود. یا با این تعداد کم از نیروها بجنگد، یا سیاست پیش بگیرد و ظلم معاویه کشف شود، تا کمترین آسیب به مسلمانان بخورد. بنابراین پذیرش صلح از سوی امام حسن، با این شرایط و برای حفظ اسلام و مسلمین و افشای هویت معاویه، اتفاق افتاد.

معاویه هم بعد از صلح در مسجد، بالای منبر صلح‌‌نامه را پاره کرد و گفت: ای مردم! من نه برای اسلام و قرآن، بلکه برای ریاست، قیام کردم که آن را به دست آوردم.

نکته ای که باید به آن توجه کنیم، اینست که کاری که حضرت کرد، صلح نبود. بلکه متارکه جنگ یا آتش بس موقت بود.

واژه صلح آن هم به معنی متداول، در مورد حضرت امام حسن علیه السلام صادق نیست.

      آیا امام مجتبی(ع) مانند امام حسین (ع) نمی‌توانست بجنگد و نهایتاً به شهادت برسد؟

شرایط امام حسن و امام حسین علیهم السلام با یکدیگر متفاوت بود. بنابراین نتیجه قیام و شهادت آن‌ها نیز متفاوت می‌شود. در زمان امام حسن علیه السلام کسی که در راس حکومت بود، ظاهری اسلامی و ادعای مسلمانی داشت و مردم نمی دانستند، او دروغگو است.

معاویه هم عصر امیرالمومنین هم بود، مردم می‌گفتند هر دو یعنی حضرت امیر علیه السلام و معاویه ریش دارند، هر دو عمامه دارند، امیرالمومنین(ع) داماد پیامبر (ص) است، معاویه هم برادر زن پیامبر(ص) است، هر دو کاتب وحی هستند، هر دو نماز می‌خوانند، هر دو جود و بخشش دارند، هر دو متواضعانه با مردم برخورد می‌کنند و.... با این تفاسیر امام حسن علیه السلام، اگر شکست می‌خورد، تنه اسلام از ریشه جدا می‌شد.

اما یزید برخلاف معاویه، میمون بازی و سگ بازی می‌‌‌‌‌کرد، شراب می‌خورد و فسق و فجورش علنی بود. او می‌گفت: خبر جاء و لا وحى نزل؛ اسلام و وحی دروغ است. بنابراین مردم فسق و کفر علنی او را می‌دیدند و عمل امام حسین و شهادت ایشان، اثر خود را داشت.

درواقع به تعبیر دقیق‌تر، مردم در زمان امام حسن(ع) نه بینش صحیح داشتند و نه قدرت عملی. اما در زمان امام حسین(ع) مردم یک بینش نسبی، پیدا کرده بودند و قدرت بر اقدام عملی هم داشتند. تا جایی که قدرت شمشیرها رو شد و پس از شهادت سیدالشهدا(ع) قیام‌های مختلفی شکل گرفت.

      در خصوص ازدواج امام حسن مجتبی(ع) با دختر سرکرده منافقین، حضرت امیر(ع) کاملاً می‌دانند که اشعث، در زمان ابوبکر مرتد شده و با لابی جان سالم به در برده. همه می‌دانند که وی سرکرده منافقان است و اصلا نیازی به استفاده از علم غیب نیست. این یک امر واضحی است، اما چرا با این همه سابقه منفی، باز حضرت به ازدواج با جعده، راضی می‌شوند؟

از طرفی ائمه خود دستور داده اند، با کسانی ازدواج کنید که با اصل و نسب باشند. اما می‌بینیم حضرت با کسی ازدواج می‌کنند که اصل و نسبی وجود ندارد. این مسئله چگونه قابل حل است؟

بله، کاملاً درست است. قاعده اولیه در شرایط عادی و طبیعی برای ازدواج، برابری ملاک‌ها است. اینکه طرف اهل ایمان، علم، اخلاق، ادب و فضیلت باشد. اما گاهی شرایط غیرعادی است و حتی خود انبیا هم، در این موقعیت‌ها قرار گرفته اند که اگر برخی کارها را انجام نمی‌دادند، ضررش برای دین بیشتر بود.

در مورد ازدواج امام مجتبی(ع) نیز واقعاً حفظ اسلام، مهم تر از خواست ولی خدا است و امام هم در این موقعیت قرار می‌گیرد که با دختر یک منافق که ظاهری از اسلام دارد، اما مردم قبولش دارند، ازدواج کند. مردم زمان ایشان اهل تحلیل نیستند. اگر امام تن به ازدواج با دختر اشعث نمی‌داد، او را محکوم می‌کردند که چرا محبت مسلمین را پس می‌زنی؟

بنابراین؛ گاهی ولی خدا مجبور است، به دلیل ضعف تحلیل در بین مردم، علیرغم میل باطنی به کسانی مسئولیت بدهد، با کسی ازدواج کند، در برابر جسارتی سکوت کند و مواردی از این قبیل؛ که اگر این کارها را نکند، برای اسلام خطرآفرینی شده یا ضررش بیشتر می‌شود. بنابراین گاهی لازمه حفظ دین، این گونه رفتارهاست و ازدواج امام حسن علیه السلام با جعده دختر اشعث، در این مقوله تعریف می‌شود.

      منشاء به وجود آمدن شبهه تعدد زوجات، و طلاق دادن پیاپی امام حسن نیز از مسائل مبهم است. دراین باره توضیح می‌دهید؟

مطلاق بودن امام مجتبی علیه السلام اثبات شده، نیست و یک توطئه است که دشمن آن را به امام نسبت داده است. چنین سخنی در هیچ یک از منابع روایی شیعه وجود ندارد. داستان از این قرار است، که امام پس از جنگ‌های سه گانه و باقی ماندن تعداد زیادی از زنان در جامعه، که یا شوهر نداشتند یا خودشان تقاضای ازدواج با امام را داشتند، آن‌ها را به عقد خود درمی‌آورد و گاهی حتی به آن‌ها نزدیک هم نمی‌شد. یک سال این زنان، در خدمت حضرت می‌ماندند و از نظر علم و ایمان که تربیت شده و امام مخارج آن‌ها را می‌داد، از خانه امام می‌رفتند.

ضمن اینکه زنان در آن دوره، این را افتخار می‌دانستند، که مدتی در عقد امام حسن علیه السلام باشند. سیاست امام هم این بود که به این زنان شرافت بدهد. در حالیکه هیچ تمتعی از آن‌ها نمی‌برد. در واقع هدف امام حسن علیه‌السلام این بود که با وجود شرایط آن دوره برای زنان، مشکلات بزرگ دیگری اعم از مسائل اجتماعی، اقتصادی، شخصیتی، روانی و غیره آنان حل شده و خطری از آن‌ها دفع شود.

     در تاریخ نقل شده است: امام مجتبی چندین مرتبه اموال خود را بخشیده و انفاق کرده‌اند، اگر این واقعیت داشته باشد، آیا با این آیه قرآن، که خطاب به پیامبر می‌فرماید: « نه آنقدر دستت را باز بگیر که همه اموالت را ببخشی، و نه آنقدر بسته نگه دار که به کسی چیزی ندهی.» چگونه سازگاری دارد؟

این آیه زمانی نازل شد که پیامبراکرم(صلی‌الله علیه و آله) آنقدر بخشید که دیگر حتی لباسی نداشت، بر تن خود کند و برای نماز به مسجد برود. امام حسن علیه‌السلام طوری اموالشان را نبخشیدند که خود محتاج شوند.

اینکه می‌گویند؛ تمام اموال خود را چند مرتبه بخشید، منظور مازاد بر آنچه داشت. اما قطعاً مقداری باقی می‌ماند که حضرت زن و بچه و زندگی اش را اداره کند، وضع مالی معصومین علیهم‌السلام خوب بود، چون به کار کردن و کسب درآمد، اهمیت می‌داده‌اند. امام حسن هم در این زمره بوده است.

      چرا به امام حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت می‌گویند؟

کریم یک معنای ظاهری دارد و یک معنای باطنی. در معنای ظاهری آن نقل است، در خانه امام باز بوده، هم گرسنگان بر سر سفره حضرت می‌نشسته اند و هم افرادی برای تبرک جویی از طعام حضرت می‌خورده اند. کرم و جود مادی حضرت، طوری بوده که کسی مثل ایشان نبوده و حتی بیش از پیامبراکرم و مولا امیرالمومنین سفره‌داری می‌کرده اند.

نکته دیگر اینکه؛ در فرهنگ دینی افراد را از نظر جود و بخشش، به چهار دسته تقسیم‌بندی می‌کنند.

عده ای «کریم» هستند. یعنی خودشان از آنچه دارند، استفاده نمی‌کنند و همه را به دیگران می‌بخشند.

برخی «سخی» هستند. یعنی خودشان از آنچه دارند، استفاده می‌کنند، اما به دیگران هم می‌بخشند.

برخی «بخیل» هستند. یعنی از دارایی خود استفاده می‌کنند، اما از آن به دیگران چیزی نمی‌دهند.

و برخی «لئیم» هستند. یعنی اینکه نه خودشان از آنچه دارند، استفاده می‌کنند و نه چیزی به دیگران می‌بخشند.

پس به این معنا، حضرت در زمره‌ی کریمان قرار گرفته اند.

اما در معنای باطنی کریم نقل است، حضرت از همه چیز خود برای اسلام گذشت. از مسئولیت خلافت، مال، آبرو و... امام حسن مجتبی علیه‌السلام از دوست و دشمن طعنه و کنایه می‌‌شنید. در بازار راه می‌رفت، عصای سمی به پایش می‌زدند. به او می‌گفتند: مذل المومنین، امیرالمومنین را لعن می‌کردند، خون دل می‌خورد. این رنج‌ها را تحمل کرده، اما سکوت می‌کرد. یک وقت انسان به شهادت می‌رسد. یک زمانی آبروی خود را فدای مصلحت اسلام می‌کند. این خیلی کار عظیمی است. این کرم است. کریم اهل بیت، بدترین تهمت‌ها را شنید، اما دم برنیاورد. به امام حسین(ع) هم از مقام امامت توصیه می‌کردند، در برابر این رفتارها صبر و سکوت کنند، چون حفظ اسلام، در صبر بود.

      نکات بسیار قابل توجهی فرمودید. ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. لطفا اگر به عنوان کلام پایانی نکته‌ای هست، بفرمایید:

توصیه می‌کنم، همه ما تاریخ اسلام را خوب بخوانیم، تحلیل کنیم و پیام و عبرت‌های تاریخ را در زندگی به کار بگیریم، تا از پیروان راستین حضرت باشیم.

نمی توان دل به نذری و شله زرد و شادی خوش کرد. بله، این کارها لازم است. اما به تنهایی کارساز نیست. باید از امام حسن علیه‌السلام معنا و حقیقت دین را آموخت و در زندگی پیاده کرد.

از شما هم تشکر می‌کنم که در راه نشر معارف اهل بیت علیهم السلام، گام برمی‌دارید. ان‌شاالله موفق باشید.

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/21283