کد خبر : 21306
تاریخ : 1399/2/22
گروه خبری : جامعه

کارگر، کارفرما و دولت؛ سه ضلع مثلث شکوفایی اقتصادی

سپهرغرب، گروه اقتصادی: رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی در تاریخ 99/2/17 به مفهوم کار در اسلام و جایگاه کارگر و کارفرما در آن اشاره کردند و فرمودند:«همکاری دوجانبه‌ی واقعی میان نیروی کار و کارفرما میتواند تولید و ارزش افزوده را افزایش بدهد»؛ و در ادامه به حقوق و وظایف کارگر و کارفرما اشاره کردند. آقای دکتر سیدحجت‌الله علم‌الهدی کارشناس حقوق عمومی و رئیس پژوهشگاه قوه‌ی قضائیه در یادداشتی، به مفاهیم بیشتری در این زمینه از جمله اهمیت و قداست کار و کارگر، رابطه کارگر و کارفرما، راه حل عدم تضییع حقوق کارگر و نقش دولت بر روابط کار پرداخته است.

      اهمیت و قداست کار و کارگر در اسلام

ارزش و جایگاه والای کار در تعالیم اسلامی به گونه ای است که کار در اسلام عبادت شمرده شده است(1) و در روایات، فردی که برای کسب روزی حلال تلاش می‌کند را مانند مجاهد در راه خدا دانسته‌اند.(2) همچنین کارگر امین را مورد محبت خدا و فرد بی کار را جدا از محبت خدا دانسته اند.(3) (4)

تأکید بر کارکردن و ترک بیکاری در تعالیم اسلامی یک اصل به شمار می‌رود. در روایات ما از سویی بر تشویق مردم به کار کردن، و به کار بردن نیروی فراوان در آن و درست کار کردن تأکید شده و از سوی دیگر نهی از بیکاری و تنبلی و ترک کوشش و نرفتن به دنبال کار صورت گرفته است.(5)

تکریم و احترام و حقوق کارگر نیز بر این پایه تعریف می‌گردد. همه چیز باید بر پایه تکریم و احترام به کار و کارگر تعریف گردد. لذا پیامبر اکرم (ص) دست کارگری را بوسید و فرمود: «این دستی است که آتش دوزخ به آن نمی رسد.»(6) اینکه پیامبر (ص) دست کارگر را بالا می‌آورد و می‌بوسد، این فقط تقدیر از یک شخص نیست، بلکه نوعی ارزشگذاری است، این یک درس است که به ما می‌گوید دست کارگر، تولیدگر و نیروی انسانی آنقدر ارزش دارد که کسی مثل وجود مقدس پیامبر (ص) که همه آفرینش طفیل وجود اوست خم می‌شود و دست او را می‌بوسد. بوسه پیامبر (ص) بر دست کارگر یک عمل تعارف آمیز نیست، بلکه نوعی فرهنگ سازی است، برای اینکه در امت اسلامی در طول زمان و تاریخ از دستان کارگر قدرشناسی شود. این نگاه فاصله زیادی با نگاه مادی دنیای سرمایه داری دارد که نگاه ابزاری به کارگر در راستای منافع مادی دارد.

از سوی دیگر کارگر ستون فقرات یک کشور است. استقلال یک کشور وابسته به کار است. عزت یک ملتی که دارای استقلال است جز به وسیله کار به دست نمی آید. لذا تجلیل از کارگر تجلیل از عنصری برای استقلال کشور و ملت است.

      پیامبران و ائمه نیز کارگر بودند

معصومین ما بخشی از وقتشان را به کار کردن می‌پرداختند و نه تنها از حاصل دسترنج خویش می‌خوردند، بلکه به دیگران نیز انفاق کرده و به نیازمندان کمک می‌کردند.(7) امیرالمومنین (ع) نخلستان‌های فراوانی را آباد و قنوات و چاه‌های فراوانی را احداث کردند. امام باقر (ع) در هوای گرم تابستان در مزرعه کار می‌کردند و عرق از سر و روی مبارکشان می‌ریخت.(8) مطالعه زندگی پیامبران در قرآن نیز نشان از کار کردن آنان دارد که در برخی از آیات قرآن اشاراتی به این موضوع شده است.(9) در برخی روایات آمده است که «حضرت آدم کشاورز بود و نوح نجار، ادریس خیاط، موسی چوپان، ابراهیم کشاورز، شعیب چوپان، لوط کشاورز و صالح تاجر بود.»(10) (آیت اله مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، 1389، ج2، ص 485) لذا در یک کلام به تعبیر امام راحل (ره) پیامبران هم کارگر بودند.

      رابطه کارگر و کارفرما؛ مبتنی بر تعاون

در نظام‌های مبتنی بر تفکر مادی کارگر و کارفرما دو دشمن محسوب می‌شوند، لذا تضاد و تعارض کارگر و کارفرما از تفکر مادی نشات می‌گیرد. این نگاه از منظر اسلام مردود است. مبنای تفکر اسلامی همکاری و همراهی و همگامی کارگر و کارفرما است. از این منظر کارگر و کارفرما مکمل یکدیگرند و با هم همکاری صمیمانه دارند. اسلام کارگر و کارفرما را دعوت به ائتلاف، وحدت، همکاری، تراحم و تعاون می‌کند. البته این تعامل حدود و ضوابطی دارد در این رابطه هر کسی حقوقی دارد که اینها در سایه دولت قابل تحقق است. در برابر آن کسی که به حیثیت روانی و روحی و فکری انسان و جامعه ضربه می‌زند باید دفاع کرد. اما روال اصلی در رابطه کارگر و کارفرما تعامل و تعاون است. از منظر اسلام بدون کارفرما کاری از دست کارگر ساخته نیست، کارفرما هم بدون کارگر نمی تواند کاری بکند. نگاه اسلام همراهی و هم سویی این دو است. در این میان نقش دولت ایجاد یک خط عادلانه میانه برای همکاری بین این دو است تا ظلم نشود و نه کارفرما به کارگر تعرض کند، نه کارگر از کار خود کم بگذارد. در واقع هیچکدام به حقوق یکدیگر تعرض نکنند، مثل دو شریک و هم سنگر.

      عدم تضییع حقوق کارگر

یکی از عوامل ایجاد فقر در جامعه، ندادن حقوق کارگران و یا کاستن از حقوق آنان است. در نظام اقتصادی اسلام، رفع فقر مهمترین و اصلی ترین هدف به شمار می‌آید، لذا اسلام برنامه ویژه ای را برای مبارزه با عوامل فقر تنظیم نموده است. بر این اساس اسلام اهمیت فراوانی به حفظ حقوق کارگر داده است، به گونه ای که غصب حقوق کارگر یکی از سه گناه نابخشودنی شمرده شده است(11)، و هر کس که حق کارگری را در دادن دستمزد او غصب کند مورد لعنت خدا دانسته شده است(12) (آیت اله مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، 1389، ج2، 172)

در تعالیم اسلامی یکی از وظایف حاکم اسلامی و به تعبیری حکومت اسلامی را حمایت از حقوق کارگران دانسته اند. به عنوان مثال پیامبر اکرم (ص) برای امیرالمومنین (ع) پیام فرستاد که «بر بالای منبر برو و مردم را فراخوان و بگو: ای مردم! هر کس از مزد کارگری بکاهد، جای او در آتش دوزخ است.»(13) همچنین امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) پیش از وفات خود به علی (ع) چنین سفارش کرد: «ای علی! مبادا در حضور تو کشاورزان مورد ستم قرار گیرند، و به آنچه که تو برای گرفتن از زمین تعیین کرده ای چیزی افزده شود، و مسلمانی به بیگاری (کار بدون مزد) گرفته شود.»(14) (محمد رضا حکیمی، الحیاه، ترجمه احمد آرام، 1386، ج2، 743)

      لزوم نظارت دولت بر روابط کار

اگرچه در عرصه اقتصادی اصل بر آزادی و اختیار اشخاص در فعالیت‌های اقتصادی است، لیکن این آزادی مطلق نبوده و دارای محدودیت‌هایی است که توسط دولت می‌بایست اعمال گردد. این نظارت و دخالت در یک کلام برای تحقق عدالت اجتماعی صورت می‌گیرد.(15)

لذا حضور حکومت دینی برای تحقق قسط و عدل و جلوگیری از اجحاف و ظلم افراد به یکدیگر ضروری است. بر همین اساس است که دولت اسلامی در روابط اقتصادی بین اشخاص دخالت می‌کند و به عنوان مثال از احتکار و گرانفروشی جلوگیری کرده و در موارد ضروری اقدام به قیمت گذاری می‌کند. هدف دیگر از دخالت دولت در عرصه اقتصادی توازن بخشی نسبی بین افراد است، تا شکاف عمیق بین طبقات جامعه ایجاد نگردد. در همین راستا دولت اسلامی موظف است به عنوان مثال حقوق مزدبگیران را در سطح مناسب شئون آنها تعیین نماید.(16) (آیت اله مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، 1389، ج2، 282-279)

اساساً توازن اجتماعی یکی از اصول سیاست اقتصادی دولت اسلامی است. البته مقصود از توازن اجتماعی در اندیشه اسلامی توازن در درآمد نیست، بلکه توازن در سطح معیشت است. بدین معنا که ثروت به میزانی میان افراد جامعه، موجود و در گردش باشد که هر فرد بتواند در سطح عمومی مردم معیشت خود را بگذراند.(17) حد این توازن اجتماعی نیز به میزانی است که هر فرد بتواند هزینه خود و خانواده اش را تا حد متعارف مردم تامین کند و در تنگنا و سختی نباشد. بنابراین توازن اجتماعی به عنوان یک وظیفه دولت اسلامی بدین معنا است که دولت تلاش کند تا افراد نابرخوردار جامعه به سطح بالاتری از معیشت برسند، به گونه ای که سطح عمومی معیشت همراه با رفاه را برای همه فراهم سازد. (سید محمد باقر صدر، اقتصاد ما، ترجمه سید محمد مهدی برهانی، 1393، 403-397)

ورود دولت در این عرصه در قالب و شکل‌های مختلفی صورت می‌گیرد. یک شیوه وضع مقررات است. دولت می‌تواند با مقررات گذاری، محدودیت‌های ضروری که برای تامین منافع جامعه لازم است وضع نماید؛ مانند مقررات مربوط به بهداشت کار که حافظ سلامت کارگران است. شیوه دیگر ورود دولت در این عرصه سیاستگذاری و هدایت است. شیوه دیگر ورود دولت در عرصه اقتصاد نظارت است. بی تردید صرف وضع مقررات نمی تواند تامین کننده مصالح جامعه باشد، بلکه رعایت این مقررات نیاز به مراقبت و نظارت دارد تا در پرتو این نظارت، دولت اسلامی با متخلفان از مقررات برخورد نماید. لازم به ذکر است که نظام اقتصادی اسلام نه مانند نظام سوسیالیستی بر اقتصاد دولتی و متمرکز و نه مانند نظام سرمایه داری بر بازار کاملاً آزاد بنا شده است. در اقتصاد اسلامی اصل اولی بر آزادی بازار و نظام غیرمتمرکز است و نقش دولت در این عرصه سیاستگذار، هدایت گر و ناظر است. (آیت اله مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، 1389، ج2، 298-283) در واقع نظام اقتصادی اسلام نه قائل به اقتصاد آزاد مانند نظام سرمایه داری است که زمینه بهره کشی و استثمار عده ای از عده دیگر را فراهم می‌سازد، و نه قائل به نظام اقتصادی سوسیالیستی است که بسیاری از آزادی‌ها را می‌گیرد و دولت را تبدیل به یک کارفرمای مطلق و بزرگ می‌کند. (شهید محمد حسین بهشتی، اقتصاد اسلامی، 1378، 80) این موضوع در بند «2» اصل (43) قانون اساسی کشورمان نیز مورد اشاره قرار گرفته است.(18)

      نسبت عادلانه بین درآمد کارگر با هزینه‌های زندگی

یکی از وظایف دولت اسلامی این است که حقوق مزدبگیران را در سطح مناسب شئون آنها تعیین نماید، این موضوع از آنجا نشات می‌گیرد که یکی از اهداف دولت از دخالت در عرصه اقتصادی توازن بخشی نسبی بین افراد است، تا شکاف عمیق بین طبقات جامعه ایجاد نگردد. (آیت اله مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، 1389، ج2، 282-279)

از سوی دیگر یکی از آثار منفی نظام سرمایه داری این است که برای انسان فرصت و فراغت کافی برای انسان زیستن و خودسازی باقی نمی گذارد. افراد تشویق می‌شوند که تمام وقت خود را به کارهای اقتصادی و تولیدی بپردازند و سایر فعالیت‌ها که مربوط به رشد انسان در سایر زمینه‌ها هستند به حساب نمی آیند. بی تردید این رویکرد مورد تایید اسلام نیست و انسان می‌بایست در کنار فعالیت‌های اقتصادی به فعالیت در سایر زمینه‌ها از جمله فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی بپردازد و فرصت کافی برای رشد و تعالی در سایر زمینه‌ها را نیز داشته باشد. برای تحقق این مطلوب لازم است که درآمد کارگران با هزینه‌های زندگی آنها تناسب داشته باشد. در واقع باید نسبت میان درآمد افراد از کارشان با هزینه‌های زندگی آنها نسبتی انسانی، عادلانه و منصفانه باشد. بدین ترتیب افراد می‌توانند ضمن صرف زمان کافی برای کارکردن، به سایر فعالیت‌های لازم برای پیشرفت در سایر زمینه‌ها نیز بپردازند. (شهید بهشتی، اقتصاد اسلامی، 1378، 153-147)

1) مستدرک الوسادل، ج13، ص460

2) قال النبی (ص): الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله «پیامبر (ص) فرمودند: کسی که در راه تامین زندگی خانواده خود تلاش می‌کند، همچون مجاهد در راه خدا است. (مستدرک الوسائل، 2، 424)؛ و عن الامام الکاظم (ع): من طلب الرزق فی حله لیعود به علی نفسه و عیاله کان کالمجاهد فی سبیل الله... «هر کس که طلب روزی حلال کند تا آن را به مصرف خود و خانواده خود برساند، همچون مجاهد در راه خداست.» (وسائل، 12، 11)

3) الامام علی (ع): تعرضوا للتجارات فان لکم فیها غنی عما فی ایدی الناس و آن الله عز و جل یحب المحترف الامین، المغبون غیر محمود و لا ماجور «به انواع داد و سند (و کسب و کار) بپردازید، زیرا از این راه، از مردم بی نیاز می‌شوید. خداوند صاحب حرفه درستکار را دوست می‌دارد. مغبون (کسی که در زندگی فریب خورده و برای خود تلاشی نکرده است) نکوهیده و بی پاداش است.» (وسائل، 12، 4)

4) (محمد رضا حکیمی، الحیاه، ترجمه احمد آرام، 1386، ج3، 212-208)

5) ابن عباس می‌گوید: هر گاه پیامبر (ص) به کسی می‌نگریست که قوای بدنی او سالم بود می‌پرسید: آیا او شغل و حرفه ای دارد؟ اگر جواب منفی بود می‌فرمود: «سقط من عینی» «از نظرم افتاد.» (بحار الانوار، ج 100، ص9، ح38)

6) (محمد رضا حکیمی، الحیاه، ترجمه احمد آرام، 1386، ج5، 504)

7) روی آن امیرالمومنین لما کان یفرغ من الجهاد، یتفرغ لتعلیم الناس والقضاء بینهم، فاذا فرغ من ذلک، اشتغل فی حائط له یعمل فیه بیدیه، و هو مع ذلک ذاکر لله تعالی «روایت کرده اند که امیرالمومنین (ع) هنگامی که از جهاد فارغ می‌شد، به اموزش مردم و قضاوت بین آنها می‌پرداخت. و چون از این کارها نیز فارغ می‌شد، با دست خود در باغچه ای که داشت کار می‌کرد، در حالیکه ذکر خدا را می‌گفت.» (مستدرک الوسائل، 2، 418-417)

8) وسایل الشیعه، ج12، ص17

9) از جمله آیات قرآن می‌توان به چند نمونه اشاره نمود:

و ما تلک بیمینک یا موسی * قال هی عصای اتوکؤ علیها و اهش بها علی غنمی و لی فیها مآرب اخری* «ای موسی! این چیست در دست تو؟ گفت این عصای من است که به آن تکیه می‌کنم و برای گوسفندانم با آن از درختان برگ فرو می‌ریزم، و نیازهایی دیگر را نیز با آن برطرف می‌سازم.» (سوره مبارکه طه: آیات 17 و 18)

قال انی ارید آن انکحک احدی ابنتی هاتین علی آن تاجرنی ثمانی حجج، فان اتممت عشراً فمن عندک، و ما ارید آن اشق علیک، ستجدنی آن شا الله من الصالحین «(شعیب پیامبر به حضرت موسی: می‌خواهم یکی از دو دخترم را به همسری به تو بدهم، بدان شرط که هشت سال برای من کار کنی، یا به اراده خویش آن را به ده سال برسانی، من نمی خواهم سخت گیری کرده باشم، آن شا الله من را از صالحان خواهی یافت.» (قصص: 27)

و علمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم من باسکم فهل انتم شاکرون «صنعت زره سازی را برای شما به او (داوود پیامبر) آموختیم، تا شما را از آسیب دشمنانتان حفظ کند، آیا شکرگزار خواهید بود؟ (انبیاء: 80)

10) در المنثور، ج1، ص57

11) قال رسول الله (ص): آن الله غافر کل ذنب الا من احدث دیناً او اغتصب اجیراً اجره او باع حراً «پیامبر اکرم (ص) فرمود: خداوند هر گناهی را می‌بخشد جز کسی که دینی را اختراع کند یا حقوق کارگری را غصب نماید یا آزاده ای را بفروشد.» (وسایل الشیعه، ج13، ابواب احکام الاجره، باب 5، ح4)

12) قال علی (ع): الا من ظلم اجیراً اجرته فعلیه لعنه الله «امیرالمومنین (ع) فرمود: لعنت خدا بر کسی باد که حق کارگری را غصب کند.» (بحارالانوار، ج40، ص45)

13) آن النبی بعث الی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) آن اصعد المنبر وادع الناس الیک ثم قال: ایها الناس! من انتقص اجیرا اجره فلیتبوأ مقعده من النار. (بحار الانوار 40، 59)

14) وسایل، 13، 216

15) (آیت اله سید محمد باقر صدر، اقتصاد ما، ترجمه سید محمد مهدی برهانی، 1393، 346-341)

16) امام خمینی (ره) در این زمینه می‌فرماید: «للامام و والی المسلمین آن یعمل ما هو صلاح للمسلمین من تثبیت سعر او صنعه او حصر تجاره او غیرها مما هو دخیل فی النظام و صلاح للجامعه»؛ «بر امام و حاکم اسلامی است که بر اساس مصلحت مسلمانان در اموری چون تثبیت قیمت ها، صنایع، انحصاری کردن تجارت‌ها و آنچه که در نظام جامعه و اصلاح آن دخالت دارد، اقدام نماید.» (تحریر الوسیله، ج2، ص626)

17) امام کاظم (ع) در تعیین مسئولیت حاکم اسلامی در زمینه مال زکات می‌فرمایند: «حاکم مال را می‌گیرد و آن را در همان جهتی مصرف می‌نماید که خداوند در هشت سهم برای فقیران و بینوایان قرار داده و آن را به اندازه نیاز سالانه ایشان بدون تنگنا و پرهیز تقسیم می‌کند. اگر چیزی اضافه آمد، به حاکم باز می‌گردد، و اگر کم آمد و معیشت کافی برای فقیران فراهم نشد، کارگزار وظیفه دارد با اموالی که نزد اوست، آنان را به فراخور حالشان حمایت مالی کند تا به توانمندی برسند.» (اصول کافی، ج1، ص541)

18) اصل‌ (43) قانون اساسی: «برای‌ تأمین‌ استقلال‌ اقتصادی‌ جامعه‌ و ریشه‌ کن‌ کردن‌ فقر و محرومیت‌ و برآوردن‌ نیازهای‌ انسان‌ در جریان‌ رشد، با حفظ آزادی‌ او، اقتصاد جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ بر اساس‌ ضوابط زیر استوار می‌ شود:... ‌‌‌‌‌‌2 - تأمین‌ شرایط و امکانات‌ کار برای‌ همه‌ به‌ منظور رسیدن‌ به‌ اشتغال‌ کامل‌ و قرار دادن‌ وسایل‌ کار در اختیار همه‌ کسانی‌ که‌ قادر به‌ کارند ولی‌ وسایل‌ کار ندارند، در شکل‌ تعاونی‌، از راه‌ وام‌ بدون‌ بهره‌ یا هر راه‌ مشروع‌ دیگر که‌ نه‌ به‌ تمرکز و تداول‌ ثروت‌ در دست‌ افراد و گروه‌ های‌ خاص‌ منتهی‌ شود و نه‌ دولت‌ را به‌ صورت‌ یک‌ کارفرمای‌ بزرگ‌ مطلق‌ درآورد. این‌ اقدام‌ باید با رعایت‌ ضرورت‌ های‌ حاکم‌ بر برنامه‌ریزی‌ عمومی‌ اقتصاد کشور در هر یک‌ از مراحل‌ رشد صورت‌ گیرد...»

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/21306