کد خبر : 23230 تاریخ : 1399/3/24 گروه خبری : جامعه |
|
تحول اجتماعی با هدف نیل به عدالت |
|
بررسی متون کهن جامعهشناسی مثل کتاب مقدمه ابن خلدون و تجربیات مختلف جوامع بشری نشان میدهد که یکی از دغدغههای اصلی حرکتهای اجتماعی بشر و یکی از مهمترین عوامل شکلگیری تمدنها مسئله تحول در امور اجتماعی با هدف نیل به عدالت در بین انسانها بوده است. زندگی اجتماعی انسان که براساس طبیعت و ذات جمعگرای او شکل گرفته، همواره شاهد غلبه و استیلای گروه معدودی از انسانها بر اکثریت آنها بوده است؛ گویی همیشه گروهی از انسانها که عمدتاً ازنظر تعداد هم دراقلیت هستند، خواهان دستیابی به تمام امکانات و ثروت جامعه بوده و با وجود در اختیار داشتن منابع و ثروتهای کلان، بازهم چشم طمع به اندک باقیمانده برای مستضعفان دارند. پیامبران الهی مسئله عدالت اجتماعی و به تعبیر آیات کریمه قرآن برقراری قسط در جامعه را سرلوحه کارها و مأموریتهای خود قراردادهبودند؛ خداوند متعال بعد از دستورات دقیق خود در مورد مسئله توحید و نفی شرک به حضرت موسی (ع)، بلافاصله به مسئله عدالت اجتماعی و حذف طاغوت ورود کرده و از موسی کلیمالله میخواهد که در جهت مسئله عدالت و نفی ظلم به قشر مستضعف حرکت کند. از همین رو است که پیامبران و اولیا نهایت تلاش خود را برای برقراری حکومت الهی بهعنوان بستر و زمینه اصلی جهت تحقق عدالت اجتماعی و نفی ظلم و ستم، بهکار بستند و همین برنامه جدی پیامبران باعث شده بود که طاغوتها و بادمجان دور قابچینهای آنها، پیامبران را بزرگترین دشمن خود بدانند و برای از بین بردن آنان از هیچ کوششی دریغ نکنند. بعد از تحول رنسانس در مغربزمین و شکلگیری طبقه متوسط در جوامع، عدالت و برابری و نزدیک شدن طبقات اجتماعی به یکدیگر به مسئله اصلی قیامها و اعتراضات مردمی تبدیل و البته منجر به شکلگیری نظامهای مردمنهاد شد؛ اما دوری از اندیشه ناب الهی و گرویدن به نظامهای ساخته فکر بشر باعث دور شدن از اهداف و خواستههای اصلی معترضان شد. نظامهای حکومتی که بر پایه لیبرال دموکراسی شکل گرفته بود، با ظاهری آراسته و بزکشده سعی میکرد انسانها را به آموزههایی جذب کند که درنهایت مثل گذشته فربه شدن زورگویان و طاغوتها را به دنبال داشت. طاغوتهایی که اینبار فقط لباس خود را تغییر داده و در زیر پوشش لیبرال دموکراسی همچنان مشغول بلعیدن داراییهای عمومی و اندکسرمایههای مظلومان بودند. ساختار لیبرال دموکراسی با اندیشههای اقتصادی خاص خود ارمغانی جز محرومتر شدن محرومان نداشت. از طرفی هم، نگاه ابزارگرایانه به انسانها کمکم باعث شد ساختارهای انسانی جامعه نیز دچار فروپاشی و اضمحلال شود، نهاد خانواده و چارچوبهای آن رو به افول رفته و فسادهای اخلاقی دامنگیر افراد جامعه شود. گرایش به سمت فردگرایی افراطی در غرب عاملی بود که جامعه فقط در حد تأمین نیازهای افراد کارآیی داشته باشد و اصالت اجتماع و حرکتهای جمعی کاملاً به فراموشی سپرده شود. از طرفی اندیشههای الهی با نگاه محوری به اجتماع، قائل به فردمحوری در دل جامعه بوده و فرد در درون جامعه اصالت پیدا میکند. این نگاه به اجتماع و اصالت و محوریت آن عملاً باعث میشود که افراد هویت خود را در دل جامعه معنا کنند و شکل و ظاهر و رنگوبوی جامعه برای تکتک افراد مهم بوده و همه اعضای آن نسبت به مسائل جامعه خود دغدغه داشته باشند. فاصله طبقاتی و شکافهای اجتماعی از مهمترین عوامل شکلگیری فساد و نابودی جامعه است و شکافها فسادهای مختلفی را به جامعه تزریق خواهد کرد. از همین رو اندیشههای سیاسی الهی، مسئله عدالت اجتماعی را بهعنوان اصل قرار داده و سعی میکند حکومتی را در جامعه برقرار کند که بتواند زمینه و بستری را فراهم آورد تا انسانها در آن به تعالی معنوی برسند و مسیر سعادت را بپیمایند. انقلاب اسلامی ایران بهعنوان تنها انقلابی که بر پایه عدالتخواهی و حرکت به سمت معنویت شکل گرفت، موفق شد اندیشههای سیاسی مکاتب الهی را به قانون اساسی و نظام حکومتی تبدیل کند. مبارزه جدی با فاصله طبقاتی و برقراری عدالت اجتماعی که از اصلیترین و مهمترین اهداف نظام اسلامی ایران بوده، عاملی است برای ایجاد جامعهای که در آن انسان الهی تربیت میشود و در مسیر سعادت حرکت میکند. نگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به مسئله پیشرفت اقتصادی و رونق و تولید ثروت، دیگر نگاه فردگرایانه نیست، بلکه توجه اصلی آن به سمت ثروتی است که فقر را در جامعه ریشهکن کند و نه اینکه افراد را به سمت ثروت حرکت بدهد. کاملاً مشخص است که نسخههای غربی نمیتوانند راهگشای مشکلات کشور باشند و ایجاد فیلتر بر روی اندیشههای غربی، جزء ضروریات است. تجربههایی مانند نظریه تعادل اقتصادی که دهه 70 در کشور ما اجرا شد، عملاً منجر به بیشتر شدن فاصلههای طبقاتی در جامعه بود. فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری در سالروز رحلت حضرت امام خمینی (ره) رویکردی اصیل در اندیشههای سیاسی انقلاب را نشان میداد. رویکرد تحولخواهی ایشان و معرفی حضرت امام بهعنوان بزرگترین تحولخواه حاکی از این است که انقلاب اسلامی مردم ایران در آستانه ورود به گام دوم انقلاب خود، نیازمند تحولی عظیم در ساختارها و برنامههایش است. بهوضوح مشخص بوده که این تأکید رهبر انقلاب بر مسئله تحول حاکی از کافی نبودن اقدامات صورتگرفته در 40 سال نخست انقلاب است و تنها راه نجات کشور تحول در حوزههای مختلف ازجمله مسائل اجتماعی بوده، اما مسئله مهم در ماجرای تحول، چگونگی ایجاد آن است. تحول تغییر خطوط اصلی کارها نیست، قطعاً خطوط اصلی و چارچوبهای مبنایی نباید دستخوش تغییر شوند و تغییر آنها انحراف از مبانی است. تحول به این معنی بوده که با حفظ مبانی اصلی، در روشها و برنامهها تغییر ایجاد شود و این تغییر منجر به بالا رفتن کمی و کیفی دستاوردها میشود. تحولات اجتماعی جزء سختترین و پیچیدهترین مسائل هر جامعهای است، اما باید بدانیم که پیچیدگی و سختی نباید مانع پرداختن به این مسئله شود. تحولات اجتماعی از سویی به اعتقادات و گرایشهای دینی افراد و از سویی هم به اقتصاد و مسائل مالی جامعه ارتباط پیدا میکند. سبک زندگی مردم یک جامعه بهعنوان نرمافزار زندگی آن جامعه، مهمترین عامل تحولات اجتماعی است. بررسی شرایط فرهنگی و شیوه و سبک زندگی مردم ایران بعد از انقلاب اسلامی نشان میدهد که گرایش به مذهب در مردم افزایش چشمگیری داشته است. برنامههایی مثل اعتکاف، حضور در مراسم دعا و توسل، اردوهای راهیان نور و سفرهای مختلف مذهبی بیانگر این رشد بوده؛ اما اهمیت تولید محتوای سبک زندگی اسلامی از آنجا است که خلأهای بسیار زیاد و چشمگیری در نحوه زندگی مردم وجود دارد. مسئله فرزندآوری، ازدواجهای بههنگام و سالم، صله رحم و ارتباطهای خانوادگی و غیره مسائلی هستند که هنوز در جامعه ما بهخوبی نهادینه نشدهاند، قطعاً حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی تولید و تحول در سبک زندگی مردم را میطلبد.
حجتالاسلام شورا قصریفر |
لینک | |
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/23230 |