کد خبر : 25737 تاریخ : 1399/5/6 گروه خبری : کشاورزی |
|
گردنزدن تمدن کاریزی ایران، با اصلاحات آمریکایی |
|
تحقیقات نشان میدهد: ریشه اصلی بیتوجهی به آبخیزداری و نابودی منابع آب پایدار ایران، اصلاحات ارضی و اصل چهارم ترومن است. در سلسله گزارشهایی به تبیین این مسئله و ارائه راهکار خواهیم پرداخت.
ایران از جمله کشورهایی است که از چندهزار سال پیش بهعنوان کشوری پیشرو و پیشرفته در مدیریت دقیق و صحیح منابع آب و آبخیزداری مطرح بوده، ولی متأسفانه در چندین دهه اخیر این میراث جهانی که سابقه درخشان جهانی دارد، مورد تأثیرات جریاناتی قرار گرفته که نهتنها از آن سابقه دور شده، بلکه کشور را با خطر بحران آب و نابودی سرزمین مواجه کرده است. علت و ریشه اصلی این بحران را باید در قبل از انقلاب و از زمان اصلاحات ارضی جستجو کرد. در واقع ماجرا از زمانی شروع شد که با کنارگذاشتن و حذف دانش بومی آبخیزداری در استحصال پایدار آب و نابودی قناتها و کاریزها که نقش بسیار زیادی در کشاورزی پررونق، سرسبزی، آبادانی و خرمی سرزمین ایران داشتهاند، حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق بهعنوان یکی از راههای تأمین آب شرب و کشاورزی مطرح شد. این تغییر از آن زمانی آغاز شد که اسب تروای چوبی در دهه 20 مبدل به اسب اصیل آهنین، قلعهکوب و منجنیق رستمانه با گرز گاوسر اصل چهار ترومنی شد که بهویژه پس از اصلاحات ارضی کِندیانه (جان افکندی) از دروازههای 60 هزار آبادی ایرانی، وارد شد و از درون همه آبادیهای ایران را فتح کرد و بیش از صدهزار کاریز و کهریزک و چشمه چندصدساله تا چندین و چندهزار ساله را داعشوارانه گردن زد. در اینجا بهصورت مختصر به آثار و پیامدهای ناگوار این فاجعه زیستی، به نقل از دکتر مرتضی فرهادی «عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی» اشاره میکنیم: 1- ایرانیان با مدیریت بینظیر نوگجسته اسکندری و چنگیزی و با ابزارهای نوین ماشینهای حفار چاههای عمیق و نیمهعمیق و انواع تلمبههای دیزلی و برقی، منابع و سفرههای آب زیرزمینی چندصدهزار ساله خود را در طی نیمقرن از 5000 میلیون مترمکعب شروع تا 50000 میلیون مترمکعب آبهای ذخیره سفرههای زیرزمینی و آبخوانهای خود را تخلیه کردند. 2- با پایین رفتن هر سانتیمتر آب و نم زمین، گیاهان، درختان و جانورانی که در طی هزاران سال خود را با شرایط اقلیمی و میزان نم و رطوبت اقلیم خشک و نیمهخشک ایران سازگار کرده بودند و میلیونها رستنگاه، زیستگاه و اکوسیستم آفریده بودند با کمشدن آب و رطوبت زمین و درنتیجه زهآبها، چشمهها، کیها، کاریزها، آبهای روان و دائمی آنها بهتدریج در شرایط بحران قرار گرفته و نابود شدند. ماهیان کور و روشنروان چشمهها و کاریزهای کهن و جانوران آبزی آنها، گیاهان و درختان پای جویها و روانآبها، صیدها و صیادان همه همراه با هر اکوسیستم روبهنابودی رفتند. 3- زمین به شکلهای گوناگون زخمها و عقدههای درون خود را برای آسمان و مردمان بیاختیار و برخی مدیران ما که مهمترین تکیهگاه و عصایشان، میزشان است و نه مشاوران دانا، صادق و دلسوز گشود. شقهای بزرگ چندکیلومتری، چندفرسنگی و چالهها دهانهای به خشم گشوده زمین به سوی آسمان و فرورفتگیهای غیرعادی بر روی زمین پدیدار شد. نمونه آن را در شقهای وحشتناک دشت میبد یزد، میتوان دید که تریلی با بارش در برخی جاهای آن میتواند، مدفون شود. با پایین رفتن نم و رطوبت، هرروز از جمعیت گیاهان دیم، خودرو، گیاهان چندساله، پیازدار، غده، ریزدمدار، جنگلهای بنه، الوک، گز و قیچ کهنسال مناطق کوهستانی کرمان، خراسان، فارس و غیره کاسته شد که کویر و شن، مناطق تازهای را به تصرف خود درآوردهاند. برخی عشایر کهنسال سیرجان، بافت و بردسیر به مؤلف میگفتند: «به این بیابان نگاه کنید. آیا یک بزغاله میتواند در آن پنهان شود؟» آنگاه داستانهایی برای من بازگو میکردند که افرادی در جنگلهای بنه، الوک و گز آن، شتر هم گم کرده بودهاند و بهدنبال آن میگشتهاند. 4- برکهها، دریاچههای داخلی، تالابها و مردابها خشک شدند. رودخانه ها کمآبتر از گذشته شدند. به جای آب، رود شن از بستر رود روان شد و دریاچه ارومیه، خاک بر سر ریخت. اما آیا زیانهای چنین چپاولی، فقط در مسئله اقتصاد کشاورزی و محیط زیست خلاصه میشود؟ ای کاش چنین بود! 5- در کشورهای کمآبی همچون ایران، در طول تاریخ و حتی در ماقبل تاریخ، منابع آب، حفظ و نگهداری و استفاده و بهرهبرداری از آن جمعی بوده است. کشاورزان ایرانی در درازمدت؛ حتی در زمانهایی که دارای آب و زمین نبودهاند، اما «حق نسق» و حقوق استفاده از آب و زمین را داشتهاند، نگهداری کاریزها، لایروبی و تعمیرات آن در زیرزمین با مالکان و در روی زمین، با کشاورزان صاحب نسق بوده است. بنابراین هم با صاحبان زمین و هم حقابهداران، دارای منافع مشترک و حیاتی بودهاند. منابع آب مشترک، تبعات آن و سرمایهگذاری بلندمدت در احداث و نگهداری قنات، برنامههای درازمدتی را میطلبد که با فردگرایی و فرهنگ رقابتی، قابلجمع نبوده و برخلاف نظر برخی نویسندگان و روشنفکران ایرانی، کاریز و تمدن کاریزی با فرهنگ و جامعه کوتاهمدت نیز اصلاً و ابداً سازگار نبوده است. احداث قنات حاصل فرهنگ مشارکتی درازمدت، صلحجویانه و یاریگرانه بوده و هم وجود آن، این فرهنگ را تقویت و بازتولید کرده که این درست در برابر چاه عمیق و نیمهعمیق قرار دارد و سدهایی که نماد کشت، صنعت و سرمایهداری ارضی است و نه نظامات جمعگرا و بنهخیز دهقان کهنسال ایرانی. 6- در ده تا پانزدههزار سال گذشته، منابع آب کشاورزی و دامداری مشترک و نظام قبیلهای و ویژگیهای آن، پتانسیل نیرومند، روحیه جمعی، مشارکتی و سرمایه اجتماعی شگفتآوری را در مردم ایران پدید آورده بود که میتوانست آنها را در شرایط سخت از انواع بلایای طبیعی و اجتماعی حفاظت و حمایت کند. پتانسیل فرهنگی ناشناختهای که آنها را در برابر مصائب تاریخی و اقلیمی وارده بر این ملت، تاکنون حفظ کرده است. 7- نابودی ذخائر آبی؛ بزرگترین مانع طبیعی را در برابر توسعه پایدار در سرزمینمان را فراهم کرده است و اگر کل ملت ما با هشیاری، همبستگی، اراده و خواست ملی همهجانبه در این مسئله وارد میدان اندیشه و عمل نشوند، توسعه پایدار به خواب و خیالی دستنیافتنی برای ما و آیندگان مبدل خواهد شد. 8- روستاهای چندصد ساله و گاه چندهزار ساله، هرروز کمتر، کمجمعیتتر، کمدرختتر و غیراقتصادیتر میشوند و بسیاری از آنها به کلی ویران شدهاند و تولیدکنندگان کشاورزی، صنایع دستی، دامداران و دامپروران دیروز ما را به سمت شهرها، شهرکها و پایتخت روان کردهاند. این هجوم، کمتر از هجوم پناهندگان آسیایی و آفریقایی به اروپا، کانادا و آمریکا نیست. چیزی که هست، دیده نمیشود. در ضمن هجوم مهاجران به اروپا غالباً برای کار کردن، تحصیل، ورود به بازار کار و تولید واقعی مولد است. اما مهاجران روستایی ما، حتی اگر آمادگی برای کار و فعالیت را داشته باشند، چنین امکانی در شهرهای مصرفی و پفکی جهانسومی برایشان فراهم نیست. وقتی شهرهای بزرگ ما خود با بیکاری و کمکاری روبهرو هستند، چگونه میتوانند امکان و بستر کار مولد را برای این مهاجران فراهم کنند یا کدام زیرساختهای لازم در انتظار آنهاست؟ |
لینک | |
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/25737 |