کد خبر : 31646
تاریخ : 1399/8/21
گروه خبری : فرهنگی

در همایش مجازی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی عنوان شد:

تاریخ بیهقی، از شاهکارهای ادب و نثر فارسی

سپهرغرب، گروه فرهنگی - فاطمه فراقیان : عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار بیان کرد: باید گفت که تاریخ بیهقی یکی از شاهکارهای ادب و نثر فارسی است؛ درباره شاهکارها گفته‌اند اثری که دستی بالای دستش نداشته باشد و در نوع خود بی‌نظیر و سرآمد باشد. علاوه‎بر اینکه اثر این نویسنده عالی است، خود او نیز مورخی نامی و دبیری چیره‌دست بوده که با قلمی خوش چنین اثری خلق کرده است.

در صفحه «دُرهای دری» سپهرغرب بر آن هستیم تا مفاخر ادبی زبان پارسی و ایران شکوهمند را هرچند اندک، به مخاطبان خود بشناسانیم. تاکنون طی شمارگان قبل با شما از فردوسی، مولانا، خاقانی، نظامی، صائب، سنایی، عطار، مسعود سعد و حافظ گفته‌ایم و اینک می‌خواهیم از مورخی ادیب به‌نام «ابوالفضل بیهقی» بگوییم.

ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر، نویسنده کتاب «تاریخ بیهقی» یا «تاریخ مسعودی» بوده که این کتاب یکی از آثار گران‌بهای نثر و ادب پارسی است.

بیهقی در 385 هجری در بیهق که نام قدیمی بخشی از خراسان است، به دنیا آمد؛ این نویسنده دبیر سلطان محمود، مسعود و محمد غزنوی بوده و گویا دبیری سلطان مودود و فرخزاد را نیز کرده است. در دوره‌ای از کید حاسدان به زندان می‌افتد و پس از آن عزلت می‌گزیند، وی سرانجام در 470 هجری روی در نقاب خاک می‌کشد.

بیهقی با نگارش اثر فاخر مذکور، دانش، بینش و هنر نویسندگی خود را نمودار می‎کند که «علی‌اکبر فیاض» و «خلیل خطیب‌رهبر» از مصححان این کتاب ارزشمند هستند. از لابه‌لای کتاب می‌توان به ایمان، خداترسی، اخلاق‌مدار بودن، شایستگی و درستی نویسنده پی برد.

کتاب «تاریخ بیهقی» ازنظر علمی، دقت نظر و صحت، جزء بی‌نظیرترین آثار بوده؛ چراکه نویسنده هر آنچه نوشته یا خود به چشم دیده، یا در کتب معتبر خوانده و یا از موثقان شنیده است؛ نکته جالب توجه دیگر این کتاب، انتقاد نویسنده از برخی رفتار غزنویان بوده که از این محکوم کردن‌ها و اظهار رأی خود، ابایی ندارد.

بیهقی در اثر خود برای پندآموزی، داستان‌های تاریخی نیز می‌آورد که جای دادن این «اپیزودها» و استفاده از شیوه «فلش‌بک‌» در اثر، تقاطع تلفیق این کتاب تاریخی با ادبیات پارسی است.

همچنین مخاطب‌اندیشی نویسنده موجب شده است برای ایجاد کشش، از شگردهایی استفاده کند؛ وی ارتباطی صمیمانه با مخاطب برقرار می‌کند، مثلاً در جای‎جای کتاب با فروتنی بابت درازگویی‌اش عذرخواهی کرده، با لحنی احترام‎آمیز از افراد یاد می‌کند، درباره آنان واقع‎بینانه و منصفانه داوری دارد و جایی که از صحت مطلبی مطمئن نیست، با ذکر «و الله‌اعلم بالصّواب» خود را در کنار مخاطب قرار می‌دهد!

بیهقی با نشان دادن ویژگی‎های بیرونی و درونی شخصیت‌ها، چهره‎ای ملموس از آنان برای خواننده به تصویر می‌کشد. زمان و مکانی که داستان در آن اتفاق می‌افتد و آن را صحنه می‎گویند، نویسنده به نحو زیبایی توصیف می‌کند. مکالمه نیز در تاریخ بیهقی به‎کار گرفته شده و حتی مواردی از گفتار درونی نیز در تاریخ بیهقی مشاهده می‌شود که این کتاب تاریخی را به پیشوند «ادبی» مزین می‌کند.

در «تاریخ بیهقی» نام گروهی از شاعران و حدود 450 بیت از اشعار آنان آمده است؛ این کتاب که به دریغ تنها عنوان تاریخی دارد، اندوخته بزرگی از امثال و حکم نیز بوده و ازنظر سبک نوشتن آن باید گفت نویسنده زیبایی را در سادگی جسته و این اثر بسیار روان، جذاب و درنهایت بلاغت است. به‌واقع بیهقی در دوره خود صاحب سبک بوده و مانند سعدی شیوه‌ای «سهل ممتنع» دارد؛ همچنین این نویسنده در گزیدن واژه‌ها جهت انتخاب بهترین‌ها، وسواس به خرج می‌دهد.

در بخشی از این کتاب، بیهقی آدمی را به شناخت خویش و خدا فرا می‌خواند و توصیه‌های اخلاقی دارد که اثر او را از مرز تاریخی و ادبی بودن نیز می‌گذراند؛ همچنین با مطالعه این کتاب به سبک زندگی اسلامی- ایرانی، مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و اطلاعات جغرافیایی نیز دست می‌یابیم.

در پایان این مقدمه لازم به ذکر است که بیهقی آگاهی‌هایی نیز از سامانیان، صفاریان، طاهریان و سلجوقیان در اثر خود به خواننده ارائه می‌دهد.

بزرگداشت‌هایی طی سال‌ها در روز یکم آبان‌ماه توسط دانشگاه حکیم سبزواری، انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی ایران (شعبه خراسان)، شهرداری، شورای اسلامی شهر سبزوار، مؤسسه خردسرای فردوسی و بنیاد فرهنگی زنده‌یاد دکتر علوی‌مقدم برای ابوالفضل بیهقی برگزار شده است که بر آن شدیم تا مطالب گران‌بهای اساتید طی همایش امسال را در روزنامه سپهرغرب منعکس کنیم تا خوانندگان از آن‌ها بهره‌مند شوند:

مهیار علوی‌مقدم، عضو هیئت‌علمی دانشگاه حکیم سبزواری و دبیر علمی همایش‌های ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی گفت: در مورد روز یکم آبان‌ماه که روز ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی است؛ پرسش اساسی این بوده که چرا این تاریخ به‌عنوان روز بزرگداشت مورخ و نویسنده مذکور شناخته شده است؟

‌ابوالفضل بیهقی را می‌توان پدر نثر پارسی دانست؛ داستان‌پردازی در این کتاب و نیز جایگاهی که تاریخ بیهقی در جهان‌بینی معاصر دارد، ما را بر آن داشت که در یکم آبان‌ماه سال 1386 نخستین همایش بزرگداشت این نویسنده را برگزار کنیم؛ به این اعتبار که بنا بر روایت ابوالحسن علی ابن زید بیهقی زمان درگذشت ابوالفضل بیهقی صفر سال 470 است که براساس تقویم‌های تطبیقی تقریباً مصادف با دوم شهریورماه تا دوم مهرماه بوده؛ اما از آنجا که ما قصد داشتیم این روز بزرگداشت در زمان فعالیت دانشگاه‌ها باشد تا دانشجویان و اساتید از این روز بهره ببرند و به مطالعه پیرامون نویسنده مذکور و کتابش بپردازند، یکم آبان‌ماه را انتخاب کردیم (بنده، دکتر محمدجعفر یاحقی و دکتر مهدی سیدی) و از سال 86 این مهم را پیش بردیم و گرامی و پاس داشتیم و امسال نیز به‌صورت مجازی این بزرگداشت را برپا کردیم.

در میان تمام فرهیختگان و خردمندان دیار بیهق و سبزوار و اندیشمندان بزرگ ایران همچون عطاملک جوینی، دکتر علی شریعتی، محمود دولت‌آبادی، ابوالحسن علی ابن زید بیهقی، ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری و غیره، بی‌گمان ابوالفضل بیهقی دبیر پُرآوازه سده‌های چهار و پنج یکی از معروف‎ترین نویسندگان است که این دیار به آن نام‌بردار بوده و به خود می‌بالد.

ابوالفضل بیهقی فرزانه‌ای دادگر بوده و تاریخ بیهقی نمونه‌ای کم‌مانند است از بهترین و کامل‌ترین تاریخی که می‌توان نگاشت؛ روش تاریخ‌نویسی بیهقی بر پایه شیوه دقیق علمی، حقیقت‌جویی و بهره گرفتن از معیارهای خردمندی بوده؛ همچنین کاربرد مفاهیم نیک و بد و سنجش رفتار شایست و ناشایست حاکمان روزگار در آن دیده می‌شود و گنجینه ارزشمندی است از امثال و حکم، پند، آگاهی‌های جغرافیایی، سیاسی و غیره و نیز نثر آن نمونه عالی کلاسیک ادبی بوده که باعث شده نویسنده که دبیری توانا است، با زبانی بلاغی تاریخ خود را بنگارد.

این بزرگداشت‌ها توسط دانشگاه حکیم سبزواری، انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی ایران (شعبه خراسان)، شهرداری، شورای اسلامی شهر سبزوار، مؤسسه خردسرای فردوسی و بنیاد فرهنگی زنده‌یاد دکتر علوی‌مقدم برگزار شد.

مهدی سیدی، بیهقی‌پژوه و عضو هیئت‌مدیره خردسرای فردوسی نیز گفت: به‌مناسبت یکم آبان‌ماه روز ابوالفضل بیهقی و شاید انشاالله روز نثر فارسی، به اهالی حارث‌آباد، هم‌ولایتی‌های ابوالفضل بیهقی عرض ادب می‌کنم که هرساله در روز یکم آبان‌ماه چشم‌انتظار میهمانان بزرگداشت بیهقی بودند که امسال به‌علت شیوع ویروس کرونا برای نخستین‌بار تنها ماندند. همچنین از اهالی بیهق، سبزوار، شورای اسلامی شهر و شهرداری آن، دانشجویان و اساتید دانشگاه حکیم سبزواری که 13 سال در برگزاری همایش بزرگداشت ابوالفضل بیهقی تلاش کرده‌اند، تشکر می‎کنم.

جای گلایه دارد که کتاب ابوالفضل بیهقی با آنکه یکی از شاخص‌ترین، زیباترین و دلنشین‌ترین آثار منثور زبان فارسی است، مورد کم‌توجهی و کم‌لطفی قرار دارد و حتی روز بزرگداشت این نویسنده والاقدر نیز فعلاً تنها در خراسان پاس داشته می‌شود.

محمدجعفر یاحقی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه فردوسی مشهد و مدیرعامل خردسرای فردوسی نیز سخنش را با نام خداوند جان و خرد آغاز می‌کند و می‌گوید: ما نمی‌دانیم بیهقی کتابش را با چه جمله‌ای آغاز کرده است که درصورت آگاهی، از آن جمله استفاده می‎کردیم.

بیهقی در کتابش مانند فردوسی در شاهنامه شخصیت‎سازی می‌کند؛ یعنی آدم‌هایی را به فرهنگ و تاریخ ما هدیه کرده است که اگر تاریخ بیهقی نمی‌بود، ما از آن‌ها بی‌خبر می‌ماندیم و یا دست‌کم به‌ندرت و کم‌رنگ شناخت پیدا می‌کردیم.

سه شخصیت مهم در تاریخ بیهقی هست که به نظر بنده اعتبار و شهرت خود را مدیون کتاب تاریخ بیهقی هستند؛ حسنک وزیر نخستین نفر آن‌ها بوده، تصویری که بیهقی از بر دار کردن وی می‌دهد، او را جاودانه کرده است.

شخصیت دیگر، بونصر مشکان استاد بیهقی است؛ ابوالفضل بیهقی از آن شاگردانی بوده که موجب معروفیت استاد خود می‌شوند.

شخصیت سوم بوسهل زوزنی است که درواقع به‌نوعی دشمن بیهقی بوده، اما وی حتی این شخصیت را نیز معرفی کرده و می‌شناساند. حتی می‌توان گفت که اگر ما تاریخ بیهقی نمی‎داشتیم، شاید تصویر سلطان مسعود غزنوی نیز به این روشنی در اختیار تاریخ نبود.

عبدالرضا مدرس‌زاده، عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی کاشان نیز گفت: خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر کارآمد و نامدار دربار غزنوی در سده پنجم هجری است و تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی یادگار گران‌بهایی بوده که از او با وجود از دست رفتن حدود 80 درصد کتاب، برجای مانده است.

کتاب کنونی تاریخ بیهقی حوادث 10 سال پادشاهی امیرمسعود فرزند سلطان محمود غزنوی را گزارش می‌کند، اما نویسنده با برگردان‌هایی به حوادث تاریخی عصر عباسی و سامانی هم توجه کرده است.

از امتیازات بیهقی درک محضر دبیری پخته و کارآمد چون بونصر مشکان است که تا پایان عمر استاد به او وفادار می‌ماند و ذکر خیر او را بر زبان دارد و در مرگ او لختی قلم را می‌گریاند.

دیگر اینکه بیهقی استعداد و شایستگی لازم را برای متن‌نویسی‎های درباری دارد و همین استعداد او را در واژه‌سازی و مبهم‎نویسی و وصف‌های احساسی و هیجانی یاری می‌کند که بخش عمده ارزش کتاب او به همین سبب است.

بیهقی برخلاف استادش و شاید با پیش چشم داشتن رفتار او، در تعامل با درباریان و شیادانی چون بوسهل زوزنی و طاهر دبیر، بهتر رفتار می‌کند (البته استادش از پس بوسهل برمی‌آمد).

این کتاب اکنون در جایگاه یکی از بهترین نمونه‌های نثر فارسی زبانزد است و با وجود در میان نبودن بخش‌های عمده از آن، مثل اعلای کارآمدی زبان فارسی در ترکیب‌سازی و کاربرد پیشوندها و فعل‌ها است.

نکوداشت او فرصتی است برای توجه بیشتر به میراث کهن فرهنگ و زبان فارسی و بهره‌مندی از کتابی که هیچ‌کس در هر جایگاه و مقامی از خواندن آن و تجربه‌اندوزی بی‌نیاز نیست.

ابوالقاسم رحیمی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه حکیم سبزواری نیز گفت: بر باغ دلگشای ابوالفضل بیهقی که همانا تاریخی است که او نگاشته، دریچه‌هایی چند گشوده و می‎گشایند؛ بیهقی با نگاهی ژرف، نکته‌یاب و دقیق خویش به ما نشان داد که چگونه در دایره بسته قدرت لجام‌گسیخته و ناروا، پدر (محمود) بر پسر (مسعود) و بالعکس، جاسوس می‌گمارند.

بیهقی به ما به معنای واقعی نشان می‌دهد که چگونه برادر، برادر را (مسعود، محمد را) برای قدرت به حبس می‌اندازد. نشان می‎دهد که چگونه مسعود با خویش و درپیوسته خویش (امیریوسف) نیز به‌گونه‌ای نهان در تقابلی آشکار است و او را به دیاری دور روانه می‌کند.

بخشی از متن کتاب تاریخ بیهقی که تصویر کردن حقیقت را توسط نویسنده نشان می‌دهد: «امیر (محمد) را براندند و سواری سیصد و کوتوال قلعه کوهتیز با پیاده‌ای سیصد تمام‌سلاح با او و نشاندند حرم‌ها را در عماری‌ها و حاشیت را بر استران و خران و بسیار نامردمی رفت در معنی تفتیش و زشت گفتندی و جای آن بود که الاایهاالحال فرزند محمود بود.»

بیهقی در کاربرد «براندند» و «نشاندند»، عدم اختیار را به ما می‌فهماند و نیز اختلاف طبقاتی را در همین یک خط به مخاطبش نشان می‌دهد؛ امیرمحمد را با پیل می‌برند، حرم‌ها را با شتران و میانگان را با استران و فرودینگان را بر خران می‌نشانند. همچنین وقتی واژه «بسیار» را استفاده می‌کند و نظر می‎دهد که «زشت پنداشتن جای داشت و به‌حق بود»، عکس‌العمل روانی از خود نشان داده و در متن انعکاس می‌دهد.

حمید طبسی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد جیرفت نیز گفت: تاریخ بیهقی علاوه‌بر آنکه مستندترین و معتبرترین کتاب تاریخی عصر غزنوی به‌شمار می‌آید، حاوی نکات ارزشمند فرهنگی و ادبی نیز هست که هرکدام از آن‌ها می‌تواند روشنگر گوشه‌ای از تاریخ فرهنگ و ادبیات این سرزمین باشند.

برای مثال در سرآغاز باب خوارزم بیهقی می‌گوید که هنگامه‌دارانی در کوی و برزن مردم را گِرد خود جمع کرده و به نقل قصه‌هایی از دیوان و جادوان می‌پرداختند؛ به این نمونه دقت کنید: «وی گوید در فلان دریا جزیره‌ای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره و نان پختیم و دیگ‌ها نهادیم چون آتش تیز شد و تبش به آن زمین رسید، از جای برفت نگاه کردیم، ماهی بود» این دقیقاً همان اسطوره اژدهاکشی گرشاسب بوده که نخستین‌بار در نهمین فصل یسنا آمده و بعد در دیگر بخش‌های اوستا نیز تکرار شده است.

تفاوتی که در روایت بیهقی با اوستا هست اینکه گرشاسب اوستا در اینجا به 500 تن تغییر یافته و اژدهای در اوستا نیز به یک مانع بزرگ تغییر پیدا کرده است.

روایت و اشاره‌ای که بیهقی در این مورد می‌کند از دو جهت قابل توجه است؛ نخست اینکه نزدیک‌ترین روایت اژدهاکشی گرشاسب به اصل آن در اوستا است و نیز اینکه نشان می‌دهد دست‌کم تا روزگار بیهقی یعنی سده پنجم هجری قمری افسانه‌های گرشاسبی در شرق ایران رواج قابل توجهی داشته و نقل محفل‌های قصه‌گویی بوده و از اقبال عمومی برخوردار است.

سعید روزبهانی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار نیز بیان کرد: باید گفت تاریخ بیهقی یکی از شاهکارهای ادب و نثر فارسی است؛ درباره شاهکارها گفته‌اند اثری که دستی بالای دستش نداشته باشد و در نوع خود بی‌نظیر و سرآمد باشد. علاوه‎بر اینکه اثر این نویسنده عالی است، خود او نیز مورخی نامی و دبیری چیره‌دست بوده که با قلمی خوش چنین اثری خلق کرده است.

پایندگی، گستردگی، قبول عام و سیر زمانی، مکانی و روانی اثر، صفات مشترک شاهکارها هستند؛ تاریخ بیهقی مدت 9 قرن بوده که می‌درخشد و مورد قبول طبقات مختلف اجتماعی است.

سخن امیرحسین یزدگردی یادم آمد که می‌گفت: «اگر به فرض مجبور بشوم که از کتابخانه خود تنها دو کتاب برگزینم، یکی در نظم و یکی در نثر، بی‌گمان تاریخ بیهقی را در نثر برمی‌گزینم و در نظم حافظ را.»

شاهکار ابوالفضل بیهقی در دو بخش تاریخی و ادبی قابل توجه است؛ در بخش ادبی میانه‌روی و اعتدال توأم با احتیاط او قابل توجه بوده؛ اگر استشهاد و تمثیل دارد، افراطی نیست، کاربرد لغات عربی او نیز معتدل بوده و اطناب‌هایش ملال‌آور نیست و به قصد رساندن مقصود است.

درباره نثر او گفته شده که با چیره‌دستی و شناخت ممتازی که از ویژگی‌های زبان و بلاغت طبیعی فارسی داشته، بهترین و استوارترین شیوه را برای تحقق مقصودش برگزیده؛ در بخش تاریخی نیز یکی از ویژگی‌های آن صداقت و اعتبار آن است، خود بیهقی می‌گوید آنچه می‌گویم یا به معاینه دیده‌ام و یا استماع از شخصی ثقه کرده‌ام.

رضا مصطفوی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز گفت: با تشکر از برگزارکنندگان این همایش‌ها و دانشگاه حکیم سبزواری؛ کتاب ابوالفضل بیهقی دبیر دانشمند و مشهور غزنویان مأخذ ارزشمندی است از تاریخ سبکتکین از آغاز حکومت این خاندان تا آغاز سلطنت سلطان‌ابراهیم که از 30 مجلد آن، بخش کمی باقی مانده و مهم‌ترین اثر نویسنده نیز همین کتاب است.

البته کتاب دیگری در آداب کتابت به‌نام زینة‌الکتاب داشته که به دست ما نرسیده است.

از ویژگی‌های کتاب توصیفات نقاشی‌گونه از صحنه‌های وقایع و رویدادها است که جزء به جزء توصیف می‌کند و خواننده را در جریان اخبار مربوط قرار می‌دهد و چنان دقیق بوده که گویا فیلم‎برداری کرده است.

بیهقی آداب‌ورسوم و مسائلی که در اجتماع آن روز همچون خلعت دادن شاه به زیردستان مناسب مقام آن‌ها وجود داشته را در کتابش آورده؛ باریک‌بینی و دقت نویسنده در بیان جزئیات مانند ترتیب نشستن افراد در محضر شاه نیز قابل توجه است. مورد چهارم واقعیت‌بینی، صداقت، حقیقت‌جویی و انتقاد در ضمن مطالب تاریخی این کتاب بوده و حتی در مورد مسعود غزنوی که پادشاه بوده نیز ابا ندارد که حقیقت را بگوید و در جایی اشاره می‌کند که مسعود زکات مال خود را نمی‌پردازد!

علی صادقی‌منش، مدرس دانشگاه حکیم سبزواری و پژوهشگر پسادکترای اسطوره‎شناسی نیز گفت: بر بنیاد دیدگاه ارسطو شاعر برخلاف تاریخ‌نگار تمایل به بیان امر کلی دارد و امور را آن‌گونه که باید باشد، ارائه می‌کند؛ این درحالی است که تاریخ‌نگار به بیان امر جزئی و روایتش، آن‌گونه که هست، می‌پردازد؛ اما وقتی به تاریخ بیهقی می‌رسیم، این تعریف گویی پاسخگو نیست؛ ابوالفضل بیهقی افزون‌بر پرداختن به وقایع تاریخی و رویدادهای زمانه خود، با دقتی درخور توجه و با نثری نزدیک به شعر، روایتی فراتاریخی از زمانه خودش ارائه می‎دهد.

ما در تاریخ بیهقی با گونه‌ای از تاریخ‌نویسی مواجهیم که افزون‌بر بیان امر جزئی، به بیان امر کلی می‌پردازد.

گرچه در نگاه نخست تلفیق این دو حالت ممکن نیست، اما ابوالفضل بیهقی به‌خوبی این دو شیوه را هنرمندانه درهم می‌آمیزد و اثری تاریخی با بیانی نزدیک به شعر، به یادگار می‌گذارد که در نوع خود کم‌نظیر است.

آنچه این‌روزها با خود از این تاریخ تکرار می‌کنم، بخشی مربوط به بونصر مشکان، رئیس دیوان رسالات دربار غزنوی در دوره امیرمسعود غزنوی است که کاش آنان که باید، در طول تاریخ این قسمت را خوانده بودند؛ این پادشاه گذشته از آشفتگی‌ ناشی از ناکامی‌ها، در پی حسد رشک‌بران و حسودان از بونصر رنجیده‌خاطر است. ابوالحسن عبدالجلیل به سبب طمع به جایگاه بونصر این حال آشفته مسعود غزنوی را تشدید می‎کند تا ارتباط میان امیر غزنوی با بونصر بیش‌ازپیش گسسته و آشفته شود.

به پیشنهاد ابوالحسن عبدالجلیل برای رفع بحران مالی دربار، امیرمسعود دستور می‌دهد که بونصر مشکان هم بخشی از دارایی‌های خود را به دربار تحویل دهد و از اینجاست که بونصر پیر دوراندیش که تمام عمر با مصلحت‌اندیشی کوشیده تا حتی وقتی مشورتی هم از او خواسته‌اند، با ظرافت و لطافت بسیار سخن بگوید تا مبادا خاطر امیر آزرده شود و برآشوبد، گویا احساس می‎کند که آسیاب استبداد آمده تا او را ببلعد. بنابراین از ابوعلاء طبیب می‎خواهد که این پیغام را برای امیر ببرد «بنده پیر گشته و این اندک‌مایه تجملی که دارد خدمت راست و چون بدین حاجت آید، فرمان خداوند را باشد، کدام قلعت فرماید تا بنده آنجا رود و بنشیند».

به کنایه‌گویی امیر را متوجه می‌کند که قلعت و زندان از این وضعی که تو ساخته‎ای، بهتر است. ابوعلاء طبیب که از پیامد رساندن این پیام آگاه است، این کار را نمی‌کند؛ اما پیرمرد بعد از یک عمر مصلحت‌اندیشی و تلاش برای نگاه‎داشت این امیر، گویی بی‌تاب‌تر از آن است که دست‎بردار باشد. نامه‎ای می‌نگارد و روانه دربار می‌کند؛ سلطان مسعود که از اخبار ناکامی‌ها آشفته است، نامه بونصر را با عصبانیت به گوشه‌ای پرتاب می‌کند و اینجاست که خواسته رشک‌بران برآورده می‎شود و البته چه‌بسا خواسته قلبی خود بونصر!

بونصر این استاد پیر دوراندیش گویا از یک عمر مصلحت‎اندیشی خسته است و احساس می‎کند که آنچه در پای امیرمسعود از خرد خود ریخته، تباه شده است؛ او امروز گویا دوراندیشی را در آشفتگی امیر می‌بیند و با شنیدن واکنش امیرمسعود ضربه نهایی را می‌زند و چنین می‌گوید: «خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاهان کند که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست، من دل بر همه بلاها خوش کرده‌ام و به گفتار چون بوالحسن، چیزی ننهم.»

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/31646