سپهرغرب، گروه دوران طلایی: نویسنده و منتقد ادبی معتقد است احیای هویت و نبود الگو بحران دختران نوجوان و نیاز اساسی آنهاست. وجیهه سامانی میهمان آخرین برنامه فصل دوم چراغ بود و در خصوص تجربیات خود از نویسندگی و دعدغههایش بیان کرد: معتقدم هنرمندان غیر از رسالت ثبت و ماندگاری وقایع رسالت بزرگتری بر عهده دارند و آن هم رفتار پیامبرگونه است؛ یک نوع رسالت انذار وبیم دادن، دقیقا مثل چراغی که مسیر را روشن کند تا مسیرها به درستی انتخاب شود. وی که نویسنده و منتقد ادبی است و حدود دو دهه دست به قلم است، ادامه داد: طبیعتا از وقتی دست به قلم شدم این دغدغه در وجود من بود، مادر دو فرزند هم هستم با فراز و نشیبهای اجتماعی و اخلاقی این سالها به شدت از نزدیک درگیر بودم، پسرم در اوج جوانی است و دخترم در آستانه ورود به سن نوجوانی و از آن سو در نقطهای از تاریخ به سر میبریم که متاسفانه از نظر انحطاط و سقوط اخلاقی در شرایط بدی هستیم و آنقدر همه جریانات بر روی دور تند است که فرصت نمیکنیم برای اتفاقات و تغییر و تحولات مسیر جدید انتخاب کنیم و روش جایگزین کنیم. سامانی ادامه داد: این دغدغهمندیها در من بوده حتی اگر دست به قلم هم نبودم به عنوان یک مادر قطعا این نگرانیها را داشتم، حالا که میتونم بنویسم سعی میکنم گوشهای از دغدغههایم را توی داستانها و رمانهایم بیاورم، هرچند خیلی کم امکان اشاره به این دغدغهها هست چراکه بینهایت موضوع برای پرداختن وجود دارد. نویسنده کتابهای آن مرد با باران میآید که مورد تقریظ مقام معظم رهبری هم واقع شده گفت: از مجموع 10 کتابی که تا امروز نوشتم 2 اثر در حوزه نوجوان بوده و بقیه کارها برای رده سنی بزرگسال است منتها از کتابهای آن مرد با باران میآید و بادبادکها اقبال خوبی شد و چند جایزه گرفت، آن مرد با باران میآید پیش از تقریظ رهبری در بهمن 98 در جشنواره انقلاب حوزه هنری و جشنواره شهید اندرزگو برگزیده شده و بادبادکها هم برگزیده جشنواره علمی و فرهنگی شده و ابتدا در حوزه نوجوان طبعآزمایی کردم و متوجه شدم توان قلم زدن برای این گروه سنی از مخاطبان را هم دارم. سامانی در بخشی از این گفتوگو به رمان آن مرد با باران میآید با دو شخصیت اصلی خواهر و برادر داستان پرداخت و بیان کرد: این رُمان به چهار ماهه منتهی به پیروزی انقلاب میپردازد از شهریور 57 شامل حوادث 17 شهریور و میدان ژاله -میدان شهدای فعلی- تا 26 دیماه که فرار شاه است و شخصیت اصلی یک پسر نوجوانی است که از جنس نوجوانهای اطراف خودمان است پُر از شک و تردید و ترس و شاید تا حدودی هم منفعل و اصلا قصدی برای انجام کارهای بزرگ ندارد ولی درگیر حوادث میشود و میبینیم که در طول این چهار ماه به نوعی تبدیل به یک بزرگ مرد میشود. وی در خصوص تاثیرگذاری آثاری از این دست بر روی نوجوانان به حساسیتهای ارتباطگیری با این گروه سنی از مخاطبان اشاره کرد و ادامه داد: برای نوجوانان نوشتن کار سهل و سادهای نیست و یک روانشناسی خاصی نیاز دارد و نوجوانها دنیای متفاوت متفاوتی دارند و لحن و زبان خاصی نیاز دارد و اگر بخواهیم با اثر ارتباط بگیرند و مخاطبان بخوانند، باید کتاب آنقدر ساده باشد که مثل یک زنگ تفریح روحی باشد و شعارهای گل درشت نداشته باشد و بچه درگیر آن شود و از خواندنش لذت ببرد و وقتی به صفحه پایانی کتاب رسید و آن را بَست احساس کند چیزی هم به دانستههایش اضافه شده است. نویسنده و پژوهشگر کشورمان به تحقیق و پژوهش در مورد نیازهای دختران نوجوان پرداخت و افزود: نیازهای دختران نوجوان خیلی زیاد هست اما من از منظر یک نویسنده که در این رابطه تحقیق کردم، بحران الگو و احیای هویت و کرامت زنان و دختران در جامعه را نیاز اساسی آنها یافتم که در مورد نماد و الگو، آثار فرهنگی و سینمایی تولید شده در این چند دهه اخیر متناسب برای الگوسازی نوجوانان نبوده و یک ضعف و خلاء بزرگ وجود دارد و از اوایل دهه هشتاد تقریباً بازار کتاب نوجوان اغلب در اختیار کارهای ترجمه است و این آثار از نظر فنی و هنری هر میزان هم که قوی و حرفهای باشد با فرهنگ ایرانی و دینی ما همخوانی ندارد و از آن طرف آنها هم از نوشتن داستانها هدف دارند وقتی شخصیتی را برای معرفی به دختران جهان خلق میکنند برایش فکر و ایده دارند. سامانی یادآور شد: ناخودآگاه ذهن و اندیشه و سلیقه نوجوان را به سمت اهداف خود هدایت میکنند و ما میبینیم که همزمان با یک کاراکتر وسایل و لوازم التحریر، اسباب بازی تا اکثر اقلام مصرفی از جمله وسایل اتاق خواب و پرده و... هم در بازار عرضه شده و به هر حال نوجوان به دلیل علاقه آن شخصیت را دنبال میکند و به طور اجتناب ناپذیر از آن الگو میگیرد. به این صورت در حوزه فرهنگی و بحث الگوسازی با مشکل مواجهیم. وی که بحران هویت را از مهمترین مشکلات برای گروه سنی نوجوان برشمرده بود، گفت: هویت حلقه مفقوده ما است و تا حدودی دچار افراط و تفریط شدیم یا از آن سمت میافتیم که قبل از انقلاب، دختران و زنان به پستو و داخل خانه تعلق داشتند، تحصیلات کمی داشتند و یک زمان زشت بود که یک زن شاغل باشد و الان هم از این سمت بام افتادیم! به هر حال دختران و زنان ما به آنچه باید میرسیدند، رسیدند و استعدادهای خودشان را پرورش دادند و در مناصب اجتماعی و مشاغلی که به دست آوردند -موفق هستند- و این خیلی خوب است. این منتقد ادبی در بخشی از سخنان خود بیان کرد: اصل مهم هویت دختران و زنان که نقش مادری و همسری و مدیریت خانه است در کنار پیشرفتهای علمی و فرهنگی و اجتماعی زنان و دختران مغفول مانده و مدیریت خانواده مهمترین شغل دنیاست و متاسفانه طوری تبلیغ شده که اگر از یک زن خانه دار بپرسید شغلت چیست ممکن است گاهی با خجالت بنویسد خانه داری، مهمترین شغل دنیا تربیت نسلهای و اداره محیط خانه و خانواده است. چرا -زنان و دختران- باید فکر کنند حتماً باید یک شغل دیگری داشته باشند تا دارای ارزش شوند، زنان -با نقشهایی که در خانواده ایفاء - میکنند به خودی خود ارزشمند هستند و کرامت دارند و اگر دوست دارند فعالیت و پیشرفت علمی داشته باشند عالی است اما نباید نقش مادری و همسری مغفول واقع شود.
|