کد خبر : 40733 تاریخ : 1400/2/27 گروه خبری : جامعه |
|
یک حماسهپژوه، فردوسیپژوه و مدرس دانشگاه: فردوسی خردگرا، میهندوست و شیعی است |
توجه به ادب فردوسی و برجسته ساختن آن در فضای امروز جامعه، ضرورت دارد |
سپهرغرب، گروه دُرهای دَری - فاطمه فراقیان: یک حماسهپژوه، فردوسیپژوه، مدرس دانشگاه و عضو هیئتعلمی بیان کرد: ابوالقاسم فردوسی، سَراینده شاهنامه، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتها در تاریخ و فرهنگ ایرانی است. این شخصیت بزرگ در میان دیگر بزرگان ایرانی، از ویژگیهایی بهرهمند بوده که او را از دیگر شخصیتهای ادبی و فرهنگی ما جدا میکند؛ این ویژگیها عبارت است از خردگرایی، میهندوستی و شیعیگرایی. در صفحه «دُرهای دری» سپهرغرب بر آن هستیم تا مفاخر ادبی زبان پارسی و ایران شکوهمند را هرچند اندک، به مخاطبان خود بشناسانیم؛ اینک به بهانه 25 اردیبهشتماه، روز بزرگداشت فردوسی، اندکی از اویی که زندگی خود را صرف حفظ زبان پارسی و فرهنگ ایرانی کرد، با شما خواهیم گفت؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی زاده 329 هجری قمری در طوس و شاعری روشنفکر و حماسهسرا است که فرهنگ ایرانی را با مبانی اسلامی تلفیق میکند. شاید همه شاهنامه وی را تنها اثری حماسی، پهلوانی، ملی و اسطورهای بدانند، اما فردوسی در آفریدن این اثر از کلام الهی نیز تأثیر پذیرفته؛ شخصیتهای بزرگ در جهان و خاورشناسان معتقدند که شاهنامه فردوسی، برترین حماسه جهان است. سادگی، فصاحت، متانت لفظ و محتوای غنایی حماسی از ویژگیهای بارز شاهنامه فردوسی است که به دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم میشود؛ از شاهنامه برمیآید که فردوسی از آیینهای ایران باستان نیز اثر پذیرفته، هرچند برخی پژوهشگران سرچشمه این اثرپذیریها را منابع کار فردوسی میدانند که او به آنها بسیار وفادار بوده است. همچنین فردوسی به سبب خاستگاه دهقانی، با فرهنگ و آیینهای باستانی ایران آشنایی داشت و پسازآن نیز بر دامنه آگاهیهای خود افزود، بهگونهای که این دانستهها جهانبینی شعری او را ساخت. در پایان این مقدمه گفتنی است که در روزگار فردوسی اندکی از شور جنبش شعوبیه کاسته شده بود، بااینهمه هنوز برخی از ایرانیان میهنپرست در اندیشه گذشته نیاکانی خویش بودند؛ فردوسی 411 یا 416 هجری قمری دست در دستان ایزد گذاشت و به آسمان پر کشید. در اردیبهشت، ماه بزرگداشت سرآمدترین پاسدار زبان و ادبیات فارسی، ابوالقاسم فردوسی هستیم؛ ازاینرو به سراغ یک حماسهپژوه، فردوسیپژوه، مدرس دانشگاه و عضو هیئتعلمی دانشگاه بهنام استاد حمیدرضا اردستانی رستمی رفتیم و پای صحبتهای او از بزرگمرد ایرانی و شاهنامهاش نشستیم که متن گفتوگو با وی را در ادامه میخوانید: 1. لطفاً بهعنوان نخستین پرسش بفرمایید فردوسی از چه ویژگیهای شخصیتی برخوردار است که او را از دیگر بزرگان متمایز میکند؟ ابوالقاسم فردوسی، سَراینده شاهنامه، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتها در تاریخ و فرهنگ ایرانی است. این شخصیت بزرگ در میان دیگر بزرگان ایرانی، از ویژگیهایی بهرهمند بوده که او را از دیگر شخصیتهای ادبی و فرهنگی ما جدا میکند؛ این ویژگیها عبارت است از خردگرایی، میهندوستی و شیعیگرایی. یکی از ویژگیهای فردوسی، خردگرایی اوست که این ویژگی را نزد دیگر شاعران ایرانی کمتر میبینیم. فردوسی خرد را بهترین نعمتی میداند که خدا به انسان داده است و خرد را دستگیرنده انسان در هر دو جهان میخواند: «خرد بهتر از هرچه ایزدْت داد/ ستایش خرد را بِهْ از راهِ داد/ خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هر دو سرای». او خرد را حتی پیش از پرداختن به ستایش حضرت پیامبر (ص) و امام علی (ع) میستاید و بزرگ میدارد؛ اگرچه بدون اعتقاد به نبی و وصی، رستگاری را امکانپذیر نمیداند: «اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و وصی گیر جای». فردوسی سخنان پیامبر (ص) را «آبی پاککننده» میانگارد و توصیه میکند که تیرگیها را از دل به این آب بشوییم: «به گفتار پیغمبرت راه جوی/ دل از تیرگیها بدین آب شوی». گفتنی است باورهای مذهبی فردوسی، آمیخته به تعقل است. او معتقد بوده که باید ژرفنگر بود و بطن سخن خداوند را دریافت و از ظاهرپرستی دوری کرد: «پرستنده باشی و جویندهراه/ به ژرفی به فرمانْش کردن نگاه». ویژگی دیگر فردوسی، ایرانگرایی و میهندوستی اوست؛ فردوسی علاقهای فراوان به میهنش دارد. در شاهنامه عشق به ایران آشکار است و او ایرانیان را به پاسداشت کشورشان فرامیخواند: «که ایران چو باغی است خُرمبهار/ شکفته همیشه گُل کامگار/ پُر از نرگس و نار و سیب و بهی/ چو پالیز گردد ز مردم تهی/ سپرغم یکایک ز بُن برکنند/ همه شاخ نار و بهی بشکنند/ سپاه و سلیح است دیوار اوی/ به پرچینشبر نیزهها خار اوی/ اگر بفگنی خیره دیوار باغ/ چه باغ و چه دشت و چه دریا چه راغ/ نگر تا تو دیوار او نفکنی/ دل و پشت ایرانیان نشکنی/ کزان پس بود غارت و تاختن/ خروش سواران و کین آختن/ زن و کودک و بوم ایرانیان/ به اندیشه بد منه در میان». البته باید توجه داشت که ایراندوستی فردوسی هرگز به معنای نژادپرستی نیست. در هیچ جای شاهنامه نژاد ایرانی بهعنوان نژاد برتر در برابر نژاد پستتر غیر ایرانی قرار نمیگیرد؛ هربار هم که مقایسهای میان ایرانی و غیر ایرانی پیش میآید، فردوسی جانب حق را نگه میدارد، چراکه پیش از هر چیزی، خردگرا است و عقلانیت او را از مسیر دادگری منحرف نمیکند. شیعیگرایی فردوسی از دیگر ویژگیهای اوست. او خود را شیعهزادهای معرفی میکند که بر مذهب شیعه خواهد ماند و بر همین مذهب هم خواهد مُرد؛ او خود را خاک پای امام علی (ع) میداند: «برین زادم و هم برین بگذرم/ چنان دان که خاک پی حیدرم» و اینگونه به او عشق میورزد. البته این ویژگی با خصلت ملیگرایی فردوسی، مناسبتی فراوان دارد. به این نکته باید توجه داشت که در آن روزگاران همه ایرانگرایان به مذهب شیعه روی آوردند و مذهب شیعه پایگاهی مناسب برای ایرانیها در مقابل ستم فراوان بنیامیه و بنیعباس شد؛ چنانکه ابوسهل بن نوبخت که مدتی در میان شعوبیان ملیگرا به سر بُرده بود، به مذهب شیعه درآمد و یا حسنبن موسای نوبختی که از همین خاندان نوبختیان ایرانگرا بود، کتاب فرقالشیعه را نوشت و در آن مسئله ضرورت امامت را با دلایل عقلی اثبات کرد. همینطور در قرن پنجم، ناصرخسرو شیعهمذهب را میبینیم که در ضمن افتخار به تشیعش، به اینکه ایرانی است هم میبالد: «تنپاک فرزندِ آزادگانم». بنا بر آنچه گذشت، گویا در ایران عشق به خاندان پاک پیامبر (ص) و علاقه به میهن باهم گره خورده است و شخصیتی بزرگ چون فردوسی نیز افزون بر خردگرایی، عشق به پیامبر (ص) و امام علی (ع) و خاندانش را در خود گِرد آورده و این خصلتها به او ویژگیهای منحصربهفردی بخشیده است. 2. چه علت یا عللی سبب ترغیب فردوسی به سرودن شاهنامه شده است؟ بیگمان یکی از عواملی که فردوسی را برانگیخته است تا شاهنامه را بسراید، اوضاع نابهسامانی است که پس از تازش تازیان به ایران و شکلگیری حکومتهای دستنشانده آنان، آن را بهبار آورده؛ فردوسی میخواهد گذشته ایرانیان را همچون آینهای پیش روی آنان بگذارد تا در آن خوب و بد خود را ببینند و عوامل شکست خود را بیابند و از آنچه بر آنان رفته است، عبرت بگیرند و خطاهای گذشته را تکرار نکنند. او اساساً علت گردآوری داستانهای کهن را به دست چهار موبد و به دستور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، همین کاوش در احوال ایرانیان کهن میداند: «بپرسیدشان از کیان جهان/ وزان نامداران و فرخ مِهان/ که گیتی به آغاز چون داشتند/ که ایدون به ما خوار بگذاشتند/ چگونه سرآمد به نیکاختری/ بریشان بر آن روز کنداوری/ بگفتند پیشش یکایک مِهان/ سخنهای شاهان و گشت جهان/ چو بشنید ازیشان سپهبد سَخُن/ یکی نامور نامه افکند بُن». 3. تأثیر فردوسی را در حفظ زبان فارسی تا چه میزان میدانید؟ بیگمان شاهنامه گنجینهای بزرگ و پُراهمیت از واژگان فارسی است؛ اگرچه در این اثر بزرگ واژههای غیر فارسی اندکی نیز هست. فردوسی در پُرباری درخت زبان فارسی و رشد آن تأثیری بسزا داشته است؛ اما نباید چنین پنداشت که تنها فردوسی در حفظ زبان فارسی و گسترش آن نقش داشته، بلکه باید متوجه بود که عواملی دیگر هم در این امر تأثیرگذار بوده، یکی از عوامل گسترش زبان فارسی، حمایت دربارها در آن زمان از شعر فارسی است؛ چنانکه محمود غزنوی دهها شاعر را در دربار خود گِرد آورده بود تا مدح او را بگویند. همین شاعران مداح فارسیگوی، بیگمان در حفظ زبان فارسی تأثیرگذار بودهاند، از سوی دیگر خود مردم ایران هم به زبان فارسی عشق میورزیدند و آن را بر هر زبان دیگری ترجیح میدادند؛ چنانکه از همان آغاز میبینیم که نماز را در بخارا به فارسی میخواندند یا حتی برای اصطلاحات دینی اسلامی هم معادلهای فارسی بهکار میبردند؛ چنانکه بهجای صلوة واژه نماز و بهجای صوم، واژه روزه را استفاده کردند. 4. در سخن فردوسی همچون دیگر شاعران، بهکارگیری آیات قرآن و احادیث دیده میشود؟ دراینباره پژوهشهایی انجام شده است و دو مقاله عالمانه به دست محمود امیدسالار و محمدرضا راشدمحصل نوشته شده است. امیدسالار به بعضی احادیث نبوی در شاهنامه بهویژه در دیباچه آن اشاره کرده و راشدمحصل نیز روش فردوسی را در کاربرد قرآن و احادیث بررسی کرده است. به این نکته باید توجه داشت که فردوسی مسلمان و شیعیمذهب بوده و به اقتضای کلام حماسی، از آیات و احادیث سود جُسته است. ازنظر دور نداریم که گونه ادبی حماسه، آنقدرها دست شاعر را در بهکارگیری از آیات قرآن و روایات باز نمیگذارد و نمیتوان متوقع بود که فردوسی چون شاعران عرفانگرا، به گستردگی از آیات و احادیث استفاده کند. 5. فردوسی و شاهنامه او بر چه بزرگانی تأثیر گذاشته است؟ به هر جایی از ادب فارسی بنگریم، نفوذ و تأثیر شاهنامه را مییابیم. تأثیرات شاهنامه در زبان و ادبیات فارسی، از جنبههای گوناگون همچون مفردات و ترکیبات، مضمونها و عناصر اسطورهای و غیره بررسیپذیر است. اندکی پس از فردوسی، اسدی طوسی را میبینیم که فردوسی را میستاید: «که فردوسی طوسی پاکمغز/ بداده است داد سخنهای نغز/ به شهنامه گیتی بیاراسته است/...». مسعود سعد گویا گزیدهای از شاهنامه فراهم میکند و آن را «اختیارات شاهنامه» نام میدهد که این اثر، نشانه توجه او به فردوسی و شاهنامه است. انوری هم فردوسی را بزرگ میدارد: «آفرین بر روان فردوسی/ آن همایوننهادِ فرخنده». حکیم نظامی نیز در اسکندرنامهاش، «سخنگوی پیشینه، دانای طوس» را الگوی خود قرار میدهد. نهتنها این شاعران، بلکه شاعران عرفانگرا چون عطار نیز فردوسی را بزرگ میدارند و شاعری چون سعدی، بوستان خود را زیر تأثیر زبان و اندیشه فردوسی میسراید و او را «پاکزاد» میگوید و بر تربت پاک او درخواست رحمت الهی دارد. جدا از این شاعران که فردوسی را بزرگ داشتهاند، کسانی به تقلید از شاهنامه، حماسههایی را پدیدار کردند. گرشاسپنامه، برزونامه، کوشنامه، فرامرزنامه، جهانگیرنامه، سامنامه و غیره همگی به پیروی از سبک شاهنامه سروده شده است که نفوذ شاهنامه و فردوسی را بر ادب فارسی نشان میدهد. 6. تأیید میفرمایید که کلام فردوسی برای اغلب مردم به جهت سادگی بیان قابل فهم است؟ متن شاهنامه به ظاهر بسیار ساده است؛ اما به نظر بنده یکی از دشوارترین متون فارسی، شاهنامه است. ازآنجاکه زبان شاهنامه از روزگار ما بسیار فاصله گرفته، درک دقیق آن دشوار مینماید؛ بههرحال باید درنظر داشته باشیم که زبان فارسی پس از فردوسی در قرن چهارم، تحولاتی یافته است و این دگرگونیها فهم دقیق شاهنامه را تا اندازهای دشوار میکند. از همین روی در سالهای اخیر برخی از شاهنامهشناسان روی به شرح شاهنامه آوردهاند که این کار بسیار اهمیت دارد و کار خوبی در شناساندن شاهنامه برای عموم مردم و البته محققان است. 7. شاهنامه فردوسی برای مردمان امروز چه سودمندیهایی میتواند داشته باشد؟ از شاهنامه بسیار میتوان آموخت. یکی از مسائلی را که در شاهنامه به آشکار میتوان دید، ادب در سخن است. چنین مؤدب بودن را کمتر در متنهای ادبی دیگر میبینیم؛ اما سخن فردوسی سراسر ادب است که برآیند تربیت دهقانی فردوسی بوده، توجه به ادب فردوسی و برجسته ساختن آن، در فضای امروز جامعه ما که خشونت و رفتارهای بهدور از ادب در آن موج میزند، بسیار میتواند تأثیرگذار باشد. میتوانیم این ویژگی در سخن فردوسی را پیوسته به یاد آوریم که اگر خود را ایرانی میدانیم، باید رفتار مؤدبانه فردوسی بهتماممعنا ایرانی را هم بپذیریم و از آن تبعیت کنیم. 8. با توجه به آموزههای مهمی که در شاهنامه میبینید، خود شما چه کوششهایی برای شناساندن این اثر بزرگ انجام دادهاید؟ از بنده نزدیک به هفتاد مقاله در زمینه شاهنامه و فرهنگ ایران باستان منتشر شده است. همچنین چهار کتاب درباره شاهنامه در نشر نگاه معاصر انتشار یافته؛ یکی از کتابها درباره مذهب فردوسی است و «جستاری در مذهب اسماعیلی فردوسی...» نام دارد. در دیگر کتاب، به تأثیرپذیری شاهنامه از مکتب زروانی پرداخته شده و «زروان در حماسه ملی ایران» نام دارد. کتاب دیگر درباره دیباچه شاهنامه است با عنوان «روزگار نخست...» که در حقیقت گزارشی مفصل از دیباچه شاهنامه در قالب هفت جستار بوده. «ضحاک شاهنامه» دیگر کتابی است که از بنده منتشر شده و در آن به بررسی شخصیت و داستان ضحاک، در هفت جستار پرداخته شده است. |
لینک | |
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/40733 |