کد خبر : 42479 تاریخ : 1400/4/5 گروه خبری : جامعه |
|
حکایت 39 سال ویلچرنشینی دکتر ابراهیم محمودآبادی از تدریس در دانشگاه و تألیف کتب علمی تا آزادی زندانیان و تأسیس دارالقرآن |
|
«جانباز» شما با شنیدن این کلمه یاد چه چیزهایی میفتید؟ احتمالاً اولین چیزی که به ذهنتان میرسد شاهدان زنده تاریخ دفاع مقدس هستند که همه لحظات جنگ را با تکتک سلولهایشان درک کردهاند، یا شاید هم آنها که شهادت و اسارت یارانشان را به چشم دیدند اما بازهم با دل خونین به مبارزه ادامه دادند، یا سرفههای ممتد و تنگی نفس، یا دست و پایی که دیگر نبود اما در میدان ماند و حسرت شهادت و پیوستن به رفقایش را در دل نهان کرد و امروز راویان صحنههای بیبدیل آن دوران هستند... اما این همه آن چیزی نیست که از جانبازان در ذهن ما وجود دارد؛ همانطور که مثل معروفی بین آنان است که «هر که رفته کار حسینی کرده و هر که مانده باید کار زینبی کند» امروز روایت جانبازی را خواهیم خواند که درست در ابتدای جوانی و بعد از دو سال حضور در جبهه به جانبازی 70 درصدی نائل آمد، بیش از یک سال و چند ماه در بیمارستان و آسایشگاه بود، زخمهایش که التیام یافت به میدان دیگری قدم نهاد و تلاش علمی پیشه کرد، بعد هم وارد میدان کارهای خیر شد و علاوه بر تدریس در کرسی دانشگاه گرهگشای کار بسیاری از نیازمندان شد. سال گذشته، در ایام ماه مبارک رمضان و در سن 62 سالگی تصمیم گرفت قرآن را حفظ کند و به اندازه خود سهمی در این فرهنگ مقدس داشته باشد. با تلاشهای مجدانه در این زمینه پس از یک سال و در سن 63 سالگی که شاید برای بسیاری از ما باورپذیر نباشد ختم قرآن را نیز به موفقیت رساند و خط بطلانی بر ناتوانی در ایام پیرسالی کشید. اگر گمان میکنید این ما هستیم که باید به جانبازان کمک کنیم، هوای آنها را داشته باشیم و باری از روی دوش آنها برداریم گفتوگوی زیر را بخوانید. دکتر ابراهیم محمودآبادی متولد سال 1336 است، پس از اخذ مدرک دیپلم سال 54 وارد دانشگاه اصفهان شد و در رشته ریاضی تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز کرد. در سال 58 موفق به اخذ مدرک لیسانس شده و بعدازآن برای گرفتن دفترچه خدمت سربازی اقدام کرد. تا فرا رسیدن موعد سربازی به مدت 6 ماه دبیر ریاضی بوده و سرانجام تیرماه 59 به خدمت سربازی رفت. پایان آموزشی دوران سربازی با شروع جنگ تحمیلی همزمان شد و او داوطلبانه در جبهه جنگ حضور یافت تا هر آنچه در طول این دو سال آموزش دیده بود را به منصه ظهور برساند. در طول دو سال حضورش در جبهه در عملیاتهای بیتالمقدس، فتحالمبین و حصر آبادان بهعنوان فرمانده گروهان حضور داشت و سرانجام نیز در عملیات بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) قطع نخاع شده و جانباز 70 درصد شد. دکتر محمودآبادی پس از قریب به 16 ماه حضور در بیمارستان و آسایشگاه به خانه بازگشت و اکنون که فصل جدیدی از زندگی وی آغاز شده بود با مدرکی که داشت به دانشگاه بوعلی رفت تا در آنجا مشغول کار شود. با مدرک قابل قبول و توانایی خوبی که داشت اعتماد مسئولان مربوطه را خیلی زود جلب کرد و همان روز کارش را بهعنوان کارمند بودجه و تشکیلات در دانشگاه بوعلی سینا آغاز کرد. او دراینباره میگوید: «16 ماه حضور در بیمارستان و آسایشگاه و پسازآن خانه و مدارا با دردی که دیگر عضوی از بدن من بود این فکر را به سرم آورد که باید کار کنم و از دانشی که دارم و برای آن در ابتدای جوانی تلاش کرده استفاده کنم. همین امر در اول مهرماه سال 63 پای مرا به دانشگاه بوعلی باز کرد. اینکه من به کار نیاز دارم و دانشگاه هم به من نیاز دارد.» دکتر محمودآبادی پس از 9 سال خدمت بهعنوان کارمند بودجه و تشکیلات، با تجربهای که داشت به مدیریت این بخش منصوب شده و به خدمت ادامه داد. ادامه تحصیل، تدریس در دانشگاه و تألیف کتاب در همان سالها و بعد از گذشت 10 سال، علیرغم شرایط سخت جسمی و جانبازی تصمیم به ادامه تحصیل گرفت و در سال 72 وارد دانشگاه علم و صنعت تهران شد، مدرک کارشناسی ارشد خود را از این دانشگاه اخذ کرده و پسازآن مدرک دکتری خود را از دانشگاه بوعلی سینا همدان گرفت. به گفته خودش ابتدای امر نگران بود که نتواند از عهده این کار بربیاید یا شرایط جسمیاش به او اجازه این کار را ندهد اما تلاشهای او در پایان کار نشان داد موفقیت خوبی در این زمینه کسب کرده است. پس از اخذ مدرک دکتری فصل علمی زندگی دکتر محمودآبادی آغاز شده و وی بهعنوان استاد ریاضی در دانشگاه بوعلی مشغول تدریس شد. علاوه بر این تألیف هفت جلد کتاب در رشته ریاضی با محوریت برنامهریزی خطی و تحلیل بر عملیات نیز ازجمله تلاشهای علمی قابلتوجهی بود که در طول این سالها انجام داد و باب جدیدی را برای علاقهمندان به این رشته باز کرد. همسری همراه که مسیر را برای دکتر محمودآبادی هموار کرد در همه این سالها وجود یک همراه مصمم و دلسوز از داراییهای ویژه او محسوب میشد، دکتر محمودآبادی معتقد است اگر همسرش نبود او هرگز نمیتوانست هیچیک از این کارهایی که به سرانجام رسانده را انجام دهد و داستان ازدواجش را اینطور نقل میکند؛ «سال 64 با همسرم که همسر شهید و خواهر شهید بود ازدواج کردیم، او یک فرزند چهارساله از شهید داشت که هماکنون در مقطع دکتری تحصیل میکند، ثمره ازدواج ما نیز فاطمه خانم بود که در حال حاضر دانشجوی دانشگاه امیرکبیر است، در طول این سالها اگر حمایتهای همسرم نبود من به جایی نمیرسیدم، چه در بحث تحصیل و چه در امور خیریه حاجخانم همیشه پیشگام بوده است.» *ترویج فرهنگ دینی؛ فصل جدید خدمت به مردم موفقیتهای دکتر محمودآبادی به ادامه فعالیتهای علمی و تحصیلی محدود نشده و وی فعالیتهای اجتماعی و امور خیریه را نیز از نیازهای جدی جامعه حس کرده و وارد این عرصه هم شد. او دراینباره میگوید؛ «حدود پنج سال پیش در هیئت هفتگی جانبازان که مراسم ثابت جانبازان بود بحث نیاز به راهاندازی و ساماندهی یک دارالقرآن توسط روحانی جوانی در آن جلسه مطرح شد که نقطه آغاز فعالیتهای جدی ما محسوب میشود. بعد از طرح این موضوع و نیازی که در این بخش وجود داشت تلاشهای خود را برای جمعآوری کمک به راهاندازی این مجموعه آغاز کردیم. (البته همسرم بیش از من کمک کرد و طلاهای خود را برای سر و سامان دادن به این مجموعه فروخت.) به هر حال با کمکهایی که جمعآوری کردیم توانستیم یک ساختمان در منطقه ششصد دستگاه همدان خریده و دارالقرآن را جهت ترویج فرهنگ دینی و قرآنی راهاندازی کنیم که بحمدالله موفق هم بود و تا قبل از شیوع ویروس کرونا بیش از 550 نفر در آنجا به فعالیت قرآنی مشغول بودند. یک باب مغازه هم در خیابان شهدا داریم که با رایزنیهای صورت گرفته هزینه فروش آن به لطف خدا صرف تأسیس یک دفتر مرکزی برای هدایت دارالقرآنهای همدان خواهد شد تا همگی بهصورت متمرکز و منسجم مدیریت شوند و بازدهی کار بالاتر رود. دستگیری از نیازمندان و زندانیان علاوه بر این، شرکت در جلسات اخلاق آیتالله موسوی اصفهانی باب جدیدی در زندگی دکتر محمودآبادی باز کرده و علاوه بر ارتزاق معنوی و روحی از این جلسات با تأکید آیتالله اصفهانی بر دستگیری از مستمندان و نیازمندان، او وارد این عرصه هم شد و تصمیم گرفت بخشی از اموال خود را صرف امور خیریه کند، اینجا بود که قریب به یک و نیم سال پیش، افتتاح و راهاندازی یک فروشگاه مواد غذایی با اشتغال 6 جوان تحصیلکرده آغاز شد تا درآمد حاصل از آن صرف امور خیریه نظیر کمک به آزادی زندانیان، کمک به حوزه علمیه و گرهگشایی از امور نیازمندان شود. مدیریت این مجموعه بر عهده آقای سلیمان حیدری دلگرم است و او با شناخت خوبی که از وضعیت حوزههای کمکرسانی دارد این اقدامات را منسجم کرده و درآمد حاصله را صرف امور خیریه میکند. جانبازان، مؤثر در تعیین معادلات جامعه دکتر محمودآبادی در ادامه گفتوگو با تأکید بر اینکه جانبازان باقیمانده شهدا هستند و بسیاری از شهدا را دیده و درک کردهاند، نیز به خبرنگار سپهرغرب گفت: خوشبختانه ما جانباز منفعل نداریم و میتوان ادعا کرد بیش از 90 درصد این عزیزان بعد از جنگ هم علیرغم داشتن محدودیتها و دشواریهای خاص خود در تعیین معادلات اجتماعی و سیاسی ایفای نقش کردهاند تا خواسته شهیدان را ادا کنند. او فعالیتهای اجتماعی و حضور در جامعه و مردمی بودن را نه کاری لازم بلکه واجب و اوجب خواند و اظهار کرد: بنده در کلاس اخلاق هم که شرکت میکنم به نیت شهیدان است، همینکه من روی ویلچر نشستهام و در کنار مردم و جوانان حضور دارم حس میکنم مرا بهعنوان نماینده شهید میبینند و میشناسند، این هم مسئولیت ما را سختتر میکند و هم نشان میدهد باید تا وقتی توان داریم و نفس میکشیم در کنار این مردم باشیم. اگر خداوند لطف کند بنده تا زمانی که زنده هستم و نفس میکشم فعالیتهای هرچند اندک خود را انجام خواهم داد. جوانان این دوره فرهنگیتر هستند پایان سخنان دکتر محمودآبادی هم با جوانان بود؛ او دراینباره گفت: اعتقادم بر این است که جوانان این دوره با توجه به دسترسی بیشتر و راحتتر به مفاهیم قرآن و نهجالبلاغه نسبت به دورهای که ما جوانی کردیم فرهنگیتر بوده و بهتر میتوانند ایفای نقش کنند، در اوایل انقلاب مفاهیم دینی به این وفور نبود، اما الآن بحمدالله حوزههای علمیه منابع خوبی هستند و محافل علمی و معرفتی بسیاری برپاست. توصیهام این است که همه ما و شما سرمایهگذاری خود را بر مبنای آخرت قرار دهیم، شما تا جوانید و وقت دارید، میتوانید بکارید که در آخرت راحتتر باشید، کار خیر کم هم باشد اگر برای خدا باشد زیاد است؛ هر چه کار خیر در این دنیا انجام دهیم تا قیام قیامت باقی میماند و همینها ارزش دارد. در پایان هم فرصت را مغتنم شمرده و از همسرم تشکر و قدردانی میکنم که اگر او نبود کاری از دست من برنمیآمد و من نمیتوانستم در هیچیک از این راهها قدم بردارم. همه زحمات در منزل بر دوش ایشان است. |
لینک | |
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/42479 |