کد خبر : 46514
تاریخ : 1400/7/8
گروه خبری : استان‌ها

استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان مطرح کرد:

مولانا و خوشبختی روزافزون او در جهان معاصر

«بخش دوم»

هشتم مهرماه روز بزرگداشت شاعر عارفی مهرپرور است که در قلب جهانیان جای دارد؛ به همین جهت در این شماره از صفحه درهای دری روزنامه سپهرغرب به سراغ دکتر علی محمدی، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان، عضو هیئت‌علمی این دانشگاه و نویسنده کتاب‌های «چکیده و تحلیل مثنوی» و «تفسیر مثنوی با مثنوی» رفتیم که در ادامه نتیجه مصاحبه در مورد خورشید عاشقی به‌نام «مولانا» را با این مولاناشناس، می‌خوانید:

استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان با بیان آنکه این پرسش که مولانا جلال‌الدین بلخی بر زبان، ادبیات و فرهنگ ایرانی چه تأثیری داشته و اینکه بتوان در پاسخ به آن به‌طور روشن گفت که اثر او در این‌‌ گوشه‌ زبان، در آن‌ بخش‌‌ ادبیات و در فر و فرهنگ ایرانی به‌روشنی چه بوده است اهمیت بسیار دارد، گفت: این‌ پرسش هدف والایی را دنبال می‌کند و آن ‌هدف والا، ارزش‌گذاری بر شعر و شخصیت یک‌ شاعر است تا بتوان سهم حضور او را در جامعه‌ای رصد کرد!

علی محمدی با اشاره به اینکه اگر اندیشه‌ها و هنر ادبی و فرهنگی شاعری را در این سه مقوله (زبان، ادبیات و فرهنگ) بسنجیم و بتوانیم به‌روشنی از اثرگذاری آن‌ها در ساخت‌های زبانی، ادبی و فرهنگی سخن بگوییم آن‌گاه می‌توانیم از اهمیت آن ‌شاعر و نقش مؤثر او در طول تاریخ بر فرهنگ کشورمان یاد کنیم، ابراز کرد: اگر امروز می‌خواستیم درباره‌ سعدی به این پرسش پاسخ دهیم که سعدی چه اثری بر زبان، ادبیات فرهنگ ما گذاشته و یا برای مثال نظامی در این ‌راستا چه‌ جایگاهی دارد، کار ساده‌تری داشتیم و می‌توانستیم بگوییم که سخنان سعدی در تار و پود زبان و ادبیات و تا اندازه‌ای در فرهنگ ما تنیده شده است. هم‌چنین توجه بسیاری از شاعران و نویسندگان ما به منظومه‌های درخشان نظامی، حضور او را در گستره‌ ادبیات، زبان و فرهنگ تا اندازه‌ای ملموس کرده است؛ اما وقتی درباره‌ مولانا سخن بگوییم، به‌سادگی نمی‌توانیم چنان ‌داوری‌هایی را داشته باشیم! چرا؟ در این مقال مجال آن نیست که به‌صورت عددی و رقمی از تأثیر و تأثر مولانا بر ادبیات، فرهنگ و زبان سخن بگوییم و من می‌پندارم که منظور پرسش اصلی هم یافتن چنین ‌پاسخی نباشد. اینکه برای مثال بگوییم فلان آمیزه زبانی و یا ترکیب نحوی از زبان و ادبیات مولانا در زبان و ادبیات ما رواج یافته و بنابراین مولانا در زبان و ادبیات فارسی تأثیر گذاشته، سخن نابه‌جایی نیست؛ اما فلسفه‌ تأثیر و تأثر، فراتر از این‌ نکته‌ها است.

وی با تصریح بر آنکه اینک اگر بخواهیم پاسخ این‌ پرسش را به‌طور کلی‌تر بدهیم نظرم این است که از آخر سده‌‌ هشتم قمری تا سده یازدهم یعنی نزدیک به 300 سال تأثیر مولانا بر زبان، ادبیات و فرهنگ ما بیشتر محفلی و خصوصی بوده است، اذعان کرد: در اینجا از حلقه‌های درویشان رقصان و فرقه‌های مولویه و منسوب به آن که در آسیای صغیر و روم شرقی رواج داشته، چشم‌پوشی می‌کنیم و کاری به این حوزه خاص جغرافیایی نداریم؛ هم‌چنین از محفل‌های خاص ادبیات و عرفان که در سراسر ایران بزرگ و آسیای میانه و آناطولی و آسیای صغیر رواج داشته و مولانا در آن‌ محفل‌ها شناخته‌شده بوده و حضور داشته هم، چشم‌پوشی می‌کنیم. ازآن‌رو که اثرگذاری بر محفل‌های مرتبط و خاص در منظر این‌ پرسش عام درنمی‌آید، درنتیجه در پاسخ این ‌پرسش که جای پای مولانا در آن‌ سده‌های به نسبت تاریک تا چه اندازه روشن است، نظرم این بوده که بسیار محدود و نامشخص است! اگر این ‌نظر درست باشد، آن‌گاه به پرسش دیگری می‌رسیم که اگر مولانا به‌راستی این‌همه بزرگ و پُرشکوه بوده، سبب این ‌تاریکی عمومی چیست؟

این مولاناپژوه با بیان آنکه این‌ پرسش خوبی است که باید اندکی به آن‌ پرداخته شود، اظهار کرد: در راستای سخن تأثیر و تأثر، باید به حوادث روزگار مولانا هم گوشه‌چشمی بیفکنیم، یکی از بزرگ‌ترین حادثه‌های زندگی و زمان مولانا، روی‌ دادن واقعه‌ مغول بوده است؛ سیل خروشان و آتش فروزانی که از دورترین‌ جاهای مرزهای فرهنگی ما آغاز شد و از شرق به غرب غرید و شعله کشید و در مسیر خود همه‌چیز را در معرض خرابی و ویرانی قرار داد. کشور ایران در کوران این‌ حادثه قرار داشت و در همان زمانی که مولانا از شرق به غرب می‌رفت که برخی مهاجرت خانواده‌ او را نیز به همین جهت دانسته‌اند، مردم ایران اسیر یغما و قتل و غارتی بی‌سابقه بودند. قتل و غارتی که پیر و جوان نمی‌شناخت، کودک و زن برایش فرقی نداشت و دست‌آوردهای فکری و فرهنگی برایش گنگ و نارسا بود. آری مولانا درست در گرانی‌گاه این‌ حادثه ظهور کرد!

استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان با اشاره به اینکه وقتی مغول‌ها سرانجام پس از 100 سال رخت از بخت مردم جهان و به‌ویژه مردم ایران بیرون کشیدند دست کم 100 سال دیگر باید به طول می‌انجامید تا اثر مخرب آن ‌کشت‌وکشتار از روح و روان مردم زدوده شود، تصریح کرد: این وحشت و ترس دست کم در سه ‌نسل از مردم ایران باقی مانده بوده و آن‌ها به‌طور عموم حوصله‌ای برای پرداختن به شعر و شاعری نداشتند؛ البته استثناها را همیشه می‌توان در این ‌داوری‌ها نادیده گرفت!

محمدی با اذعان بر اینکه هنوز خاطره‌ تلخ و سوگ‌وار مغول تمام نشده بود که کشور ایران مانند بسیاری از منطقه‌های جغرافیایی دیگر دست‌خوش تازش تاتار و پس از آن حضور و ظهور کش‌مکش‌های صفویان، عثمانی‌ها و ازبک‌ها شد، گفت: در این‌ میان شاعر بزرگی همچون مولانا که اساس و بنیاد حرف و اندیشه او روی ‌گرداندن از دنیا و توجه به عالم روشن بالا بود، در چنین ‌وضع هول و هراسی چه ‌اثری می‌توانست داشته باشد؟! زمان ظهور مولانا با ظهور شاعرانی همچون سنایی، نظامی، خاقانی و عطار متفاوت بوده، است. آن‌ها در یک فضای به نسبت آرام، قدم به جهان هستی گذاشتند، فضایی که مردم حوصله توجه به شعر، ادبیات و عرفان را داشتند و به همین جهت ادبیات دست به دست، نسخه به نسخه و سینه به سینه، منتقل می‌شد و مردم ایران هم که به سبب خاصیت فرهنگی و جغرافیایی تشنه ادبیات بودند، از آن‌ها اثر می‌پذیرفتند. اما مولانا در دل حادثه‌ها ظهور پیدا کرد، ازاین‌رو طبیعی بوده است که او به‌گونه‌ای زنده و همه‌گیر طی دوره مذکور در زبان، ادبیات و فرهنگ ما حضور نداشته باشد. بااین‌حال در محفل‌های خصوصی، علمی، ادبی و فرهنگی عکس این ماجرا جریان داشت و سخنان مولانا آرامش‌بخش گروهی‌ خاص از مردمی بود که ازقضا دغدغه دیانت، ایمان، عرفان و خداشناسی داشتند و تازش مغول و دیگر حادثه‌های تاریخی این مفاهیم والا را تا اندازه‌ای دست‌خوش سستی و رخوت کرده بود.

وی افزود: یک‌ مثال کوچک برای حضور پُررنگ مولانا در محفل‎های خصوصی این است که وی در دورترین جاهای شرق دور یعنی در فرغانه، کاشغر، اندیجان، یارکند، تبت و کشمیر تأثیر خود را داشته است و آوازه‌ او از غرب به شرق رفته بود. کتابی در کشمیر در سده دهم قمری به‌‌نام تاریخ رشیدی نوشته شد که نویسنده‌ آن شخصی به‌نام میرزاحیدر دوغلات که خود یک‌ مغول بوده، است؛ ما در این‌ کتاب گوشه‌ای از اثرگذاری سخن مولانا را به‌طور خاص می‌بینیم. نام مولانا چندبار در این‌ کتاب آمده و به فکرهای بلند او توجه شده است. برای مثال در جایی از این کتاب آمده: «این مقدار هست که حضرت مولانا جلال‌الدین رومی قدس سره در نصیحت و وصیت فرزند خود سلطان‌ولد فرمودند:

یکی لحظه از او دوری نشاید که از دوری خرابی‌ها فزاید

به هر حالی که باشی پیش او باش که از نزدیک ‌بودن مهر زاید»

این ‌نمونه کوچکی از حضور پُررنگ مولانا در محفل‌های خاص است که تا دورترین‌ جای ممکن آوازه‌ او رسیده بوده است. نمونه‌ دیگر از این‌اثرگذاری‌های محفلی، تأثیر در آثار گوهربار شاعر بزرگی چون جامی بوده که این ‌شاعر لحظه‌ای از اندیشه‌های بلند مولانا غفلت نورزیده است.

استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان با اشاره به اینکه به غیر از محافل عرفانی در محافل ادبی نیز مولانا تأثیر خاص خود را داشته اما این مقدار در مقابل شکوه آثار مولانا و شخصیت منحصربه‌فرد او به نسبت هیچ بوده و در این سده‌ها آنچنان که شایسته و بایسته است به این شاعر عارف پرداخته نشده است، ابراز کرد: چکیده سخن اینکه باز شدن دریچه‌های خواست و خواهش خاصان عرفان و ادبیات و فرهنگ، پس از سده‌ دوازدهم قمری و پس از اضمحلال حکومت ایدئولوژیک صفوی، نتیجه می‌دهد و مولانا به‌آرامی از محافل خصوصی به محافل عمومی قدم می‌گذارد؛ تا اینکه اوج این حضور در دوره‌ معاصر خود را نشان می‌دهد. دوره‌ای که با جریان روشن‌فکری آغاز شد و می‌رفت که مولانا را نخست در زمره برخی عارفان و صوفیان فانتزی‌پرداز قلمداد کند؛ اما به‌یک‌باره در نیمه سده چهاردهم خورشیدی و سده بیستم میلادی، ماجرا برعکس شد. سیل خروشان اندیشه‌های نابش، فکرهای بلندش، حکایت‌های دلنشین و روایت‌های دل‌انگیزش، بر ظن و سوء ظن دنیای روشن‌فکری سایه انداخت و ازقضا از سوی روشنفکرانی که مدعی شناخت غرب و حقوق انسانی بودند، مولانا مورد توجه قرارگرفت و این توجه، شعر و اندیشه مولانا را از محفل‌های خاص، به گستره‌ عام ‌برد و مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها که شکل گرفتند، از او غافل ننشستند و جهان مترقی و غرق در ابزارهای سرگرم‌کننده، نتوانست مولانا را به وادی فراموشی بسپارد!

این مولاناپژوه با بیان آنکه امروزه همان‌طور که بر کسی پوشیده نیست مولانا جزء خوشبخت‌ترین شاعران و نویسندگانی است که اندیشه‌های بکرش، معانی بلند سخنش، حکایت‌ها و شعر دل‌نشینش در ضمیر و ذهن ما چرخان است، تشریح کرد: این حضور به معنای اثرپذیری است. اگر به رسانه‌های مجازی، سخنرانی‌ها و محفل‌های خاص و عام توجه کنید، می‌بینید که ازنظر بسامدی هیچ‌کدام از شاعران و نویسندگان ما به اندازه مولانا توجه اندیشمندان بزرگ را به خود جلب نکرده‌‌اند؛ بنابراین می‌توان گفت یک فترت و رخوتی در اثرگذاری مولانا به‌خاطر آن شرایط تاریخی رخ داد و پس از آن به سبب توجه خاصان، عموم مردم به این شاعر بزرگ روی ‌آوردند و ما ثمره آن را در روزگار خود به‌روشنی می‌بینیم.

بخش نخست این مصاحبه را می‌توانید در شماره 14 اردیبهشت‌ماه سال 99 روزنامه بخوانید.

ادامه دارد...

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/46514