کد خبر : 56006 تاریخ : 1401/3/9 گروه خبری : فرهنگی |
|
بخش نخست تدبر در قرآن، اصلی بنیادین در تعامل با کلامالله مجید |
دکتر ابوالفضل خوشمنش |
تنظیم مباحث علمی و فلسفی، پیرامون مسائلی که آیه یا آیاتی متعرض آنها میگردد و سپس به سراغ آیه آمدن و حمل آن بر آیه، که این طریقه مورد رضایت بحث نظری میباشد، ولی مورد رضایت قرآن نمیباشد؛ شیوهی دیگر، تفسیر قرآن به قرآن و استیضاح معنی آیه از نظیر همان آیه از طریق تدبر است، که این روش مورد تأکید قرآن کریم میباشد؛ همانگونه که خداوند بارها قرآن را نور و هدایت و فرقان معرفی کرده و حاشا که قرآن، تبیان و مبین هر چیزی باشد، لکن مبین خود نباشد و چگونه امکان دارد که قرآن، در جمیع آنچه انسانها به آن محتاجند، مایه هدایت و بیان باشد، لکن در مورد احتیاج انسانها به خود، آنچنین نقشی را نداشته باشد. خدای تعالی فرموده است: «و الذین جاهدوا فینا لنهدمینهم سبلنا(العنکبوت، 69)» و چه جهادی بالاتر از بذل جهد در فهم کتاب او و چه راهی رساتر به او از قرآن؟ علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه تمامی تفسیر عظیم و گرانسنگ المیزان را براساس تدبر و فهم قرآن به قرآن نگاشته و به حق ادعا کرده است که اگر تمامی این تفسیر ملاحظه شود، در فهم حتی یک آیه، به اصلی علمی، فلسفی و حتی روائی استناد نشده است.(طباطبایی، المیزان، 1) در امر تدبر در قرآن، توجه به چند نکتهی مهم ضروری است: 1. ارتباط تدبر با «قرائت قرآن» در چندین آیه از قرآن کریم از تدبر در قرآن سخن گفته شده است(نظیر نساء، 82؛ ص، 29؛ محمد، 23). با بررسی مجموع آیات مربوط به تدبر در قرآن، میتوان گفت که اولویت، در تدبر در «قرآن» است و نه در «کتاب». این «قرآن» است که زنده است، اما «کتاب» چنین نیست و حرارت و حرکت ندارد. اوصاف روح، نور، بلاغ و بیان و... همه متعلق به قرآن است که خواندنی است و با گوش و قلب سر و کار دارد نه «کتاب» که در اصل نقشی است بر کاغذ. «تدبر در کتاب»، به فرض آنکه شدنی باشد و تحقق یابد، قطعاً پدید آورندهی آثار و برکات متعلق به «قرآنیت قرآن» نمیباشد. آیهی مشهور: «و إذا قریء القرآن فاستمعوا له وَ أنصتوا لعلکم ترحمون(الاعراف، 204)» بیانگر همین مطلب است که وقتی «قرآن» قرائت شد و استماع گردید و این استماع همراه با «انصات» که زمینهی تدبر است بود، آنگاه «لعلکم ترحمون» را به دنبال دارد. ما باید بدانیم و باور کنیم که هر تغییری در این دستورالعمل و هر نوع کوتاهی که در اجرای این اصل، باعث خدشهدار شدن آن نتیجه خواهد بود.[1] 2. نقش تعیینکنندهی «استماع» در تدبر مراد از خواندن بالا نیز، خواندنی است همراه شنیدن و همراه استماع و انصات. در قرائت قرآن قبل از آنکه خواندن مهم باشد، به گوش شنیدن آن اهمیت دارد، بسیاری از ما هنگام قرائت، صدای خود را استماع نمیکنیم. حال آنکه امام صادق علیهالسلام از خداوند متعال درخواست میکند: «و لا تطبع عند قرائتی علی سمعی»(مجلسی، بحار الانوار، 92/207)[2] «استماع» در لسان احادیث دارای نقش و جایگاه پر اهمیتی در مسألهی قرائت قرآن است[3] بهگونهای که بدون آن، «قرائت» تحقق نمیپذیرد، دیگر چه رسد به «تلاوت»؛ چنآنکه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «ما قرأ من لا یسمع نفسه».[4] روششناسی نحوهی وارد کردن قرآن به قلب در بحث تدبر اهمیت دارد، روششناسی قرائت قرآن بهگونهای که به گوش کشیده شود نیز موضوعیت خواهد داشت و همانطور که نحوهی گشودن قفلهای دل در تدبر مطرح است، چگونگی زدودن مهرهای گوش نیز، جهت تحقق استماع اهمیت خواهد یافت. «و لا تطبع عند قرائتی علی سمعی».(مجلسی، بحارالانوار، 92/ 207) تدبر در متن قرائت شکل میگیرد و قرائت نیز، بدون «اسماع» و «استماع» تحقق نمیپذیرد و اینها نقطهی پیوند استماع با تدبر است. در روایتی از ابنعباس، جایگاه «سمع» و «اسماع» و رابطهی مستقیم آن با «قلب»، کاملاً آشکار است. او در مقام توصیه به شخصی که با سرعت قرآن میخواند، میگوید: «... فاقراء قراءهً تسمع اذنیک و یعیها قلبک».(این قیم،1/339)[5] رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در مورد نحوهی قرائت خود فرمودند: «أجُل، انا اقروه لبطن و أنتم تقرونه لِظهر، قالوا: «یا رسولالله ما البطن»! قال: «أقرأ أتدبره و أعمل بما فیه و تقرونه أنتم هکذا و أشار بیده فأمرها».(هندی، 622) همچنان که ملاحظه میشود در این روایت، میان قرائت و تدبر رابطهی مستقیم وجود دارد. مقصود حضرت از این جمله این است که قرائت من به گونهای است که زمینههای تدبر را فراهم میکند و مرا از آن بهرهمند میگرداند؛ اما شما به گونهای قرائت میکنید که چنین امکانی را به شما نمیدهد، و با دست مبارکشان اشاره فرمودند که: میخوانید و میروید! همچنین روایت شده است که گروهی از آن حضرت پرسیدند که یا رسولالله(ص)، چرا قرائت ما همچون قرائت شما نیست؟ ما وقتی قرآن را از شما میشنویم چیزهایی را میبینیم و درک میکنیم که به هنگام قرائت خودمان، نمیبینیم و درک نمیکنیم! حضرت در پاسخ، باز هم به کیفیت دو قرائت اشاره کردند و فرمودند که قرائت من زمینهساز تدبر است، اما قرائت شما به گونهای است که این امکانپذیر را به شما نمیدهد.(همان، 22) نیز از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده است که فرمودند: «... و أتلوه حق تلاوته آناءَ الیل و النهار و أفشوه و تغنوا به و تدبروا ما فیه لعلکم تفلحون...».(همان، 611)[6] در اینجا نیز، ملاحظه میشود که تلاوت پایدار و مستمر به گونهای که قرآن را زمزمهی زبان انسان کند، مقدم بر تدبر و لازمهی آن است. علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه در مورد فهم «حق تلاوته» مینویسد که منظور، «تدبر» است. یعنی حق تلاوت قرآن، این است که تلاوت ملازم با تدبر باشد.(طباطبایی، 1/ 269) بلکه در قرائت قرآن قبل از آنکه خواندن مهم باشد، به گوش کشیده شدن آن اهمیت دارد، بسیاری از ما به هنگام قرائت، صدای خود را استماع نمیکنیم. حال آنکه «استماع» در لسان احادیث دارای نقش و جایگاه پر اهمیتی در مسألهی قرائت قرآن است[7] به گونهای که بدن آن، «قرائت» تحقق نمیپذیرد، دیگر چه رسد به «تلاوت»؛ چنآنکه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «ما قرأ من لا یسمعْ نسه».[8]روششناسی نحوهی وارد کردن قرآن به قلب در بحث تدبر اهمیت دارد، روششناسی قرائت قرآن به گونهای که به گوش کشیده شود نیز موضوعیت خواهد داشت و همانطور که نحوهی از بین بردن قفلهای دل در تدبر مطرح است، چگونگی زدودن مهرهای گوش نیز، جهت تحقق استماع، اهمیت خواهد یافت. «و لا تطبع عند قرائتی علی سمعی».(مجلسی، بحار الانوار، 92/ 207) تدبر در متن قرائت شکل میگیرد و قرائت نیز، بدون «اسماع» و «استماع» تحقق نمیپذیرد و اینجا نقطهی پیوند استماع با تدبر است. در روایتی از ابنعباس، جایگاه «سمع» و «اسماع» و رابطهی مستقیم آن با «قلب»، کاملاً آشکار است. او در مقام توصیه به شخصی که با سرعت قرآن میخواند، میگوید: «... فاقرأ قراءه تُسمعْ اذنیک و یعیها قلبک».(ابنقیم، 1/339)[9] رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در مورد نحوهی قرائت خود فرمودند: «أجلْ، انا اقروه لبطن و ءنتم تفرونه لظهر، قالوا: «یا رسواالله ما البطن»! قال: «اقرأ أتدبره و أعمل بما فیه و تقرؤنه أنتم هکذا و أشار بیده فأمرها».»(هندی، کنزالعمال، 622) همچنان که ملاحظه میشود در این روایت، میان قرائت و تدبر رابطهی مستقیم وجود دارد. مقصود حضرت از این جمله این است که قرائت من به گونهای است که زمینههای تدبر را فراهم میکند و مرا متمکن از آن میگرداند؛ اما شما به گونهای قرائت میکنید که چنین امکانی را به شما نمیدهد، و با دست مبارکشان اشاره فرمودند که: میخوانید و میروید! همچنین روایت شده است که گروهی از آن حضرت پرسیدند که یا رسولالله(ص)، چرا قرائت ما همچون قرائت شما نیست؟ ما وقتی قرآن را از شما میشنویم چیزهایی را میبینیم و درک میکنیم که به هنگام قرائت خودمان، نمیبینیم و درک نمیکنیم! حضرت در پاسخ، باز هم به کیفیت دو قرائت اشاره کردند و فرمودند که قرائت من زمینهساز تدبر است، اما قرائت شما به گونهای است که این مجال را به شما نمیدهد.(هندی، کنزالعمال، 622) نیز از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده است که فرمودند: «... و اتلوه حق تلاوته آناء الیل و النهار و أفشوه و تغنوا به و تدبروا ما فیه لعلکم تفلحون...».(هندی، همان، 611)[10] در اینجا نیز، ملاحظه میشود که تلاوت پایدار و مستمر به گونهای که قرآن را ورد زبان انسان کند، پیش زمینهی تدبر و لازمهی آن است. علامه طباطبائی رحمتالله علیه در مورد مفهوم «حق تلاوته» معتقد است که مقصود از آن، «تدبر» است. یعنی حق تلاوت قرآن، این است که تلاوت، ملازم با تدبر باشد.(طباطبایی، 1/ 269) در اینجا تأکید بر این نکته لازم است که قرآن کریم یک «زبان» است، زبانی زنده و فعال؛ و لازم است به مثابهی یک زبان تعلیم داده شود تا شاکلهی زبان و بیان قرآنآموز به مدد آن فعال شود و قلب و اندیشه تحت تأثیر آن قرار گیرد. در صورت عدم پیمایش این مسیر، قرآن کریم بسیاری از کارکردها و آثار خود را ـ آنگونه که در زمان رسول گرامی اسلام صلیاللهوعلیهوآله دارا بود ـ نخواهد داشت. در امر تعلیم و تعلم زبان قرآن، این نکته هیچگاه نباید فراموش شود که هیچ زبانی آموخته نمیشود مگر آنکه سیر فراگیری به نوعی به سیر فراگیری زبان مادری نزدیک شود و رویکردی طبیعی بیابد.(David An p. encyclopedic dictionary of lanjuajes and lanjuaje 263) در عصر حاضر علمای روانشناسی و زبانشناسی اتفاق نظر دارند که زبان در وهلهی اول پدیدهای است شفاهی. بنابراین، شیوههای آموزش آن نیز باید متناسب با همین حالت شفاهی آن طراحی شود. گذشته از آنکه اساس زبان، سمعی و شفاهی است، یادگیری زبان نیز بیشترین ارتباط را با حس شنوایی دارد.[11] اهمیت «سمع» و تقدم آن بر «بصر» از نکات مورد تأکید قرآن کریم است. رعایت این نکته در امر آموزش، بویژه آموزش قرآن، بسیار حائز اهمیت است و یافتههای جدید علمی نیز بر این نکته تأکید فراوان دارند. از جمله دلایل شواهد قرآنی این امر، موارد ذیل است: سورهی کهف، آیهی 11؛ سورهی ملک، آیهی 9 و 23؛ سورهی احقاف، آیهی 26؛ سورهی انعام آیهی 46؛ سورهی فصلت، آیهی 20؛ همان، آیهی 22. در آیات ذیل، نام «سمیع» بیشتر از دیگر نامهای الهی(علیم، بصیر و قریب) آمده است سورهی بقره، آیات 127، 137، 181، 224، 227، 244، 256؛ سورهی آلعمران، آیات 34، 35، 12؛ سورهی مائده، آیهی 76؛ سورهی انعام، آیات 13، 15؛ سورهی اعراف، آیهی 200؛ سورهی انفال، آیات 17، 42، 53، 61؛ سورهی توبه، آیات 98، 103؛ سورهی یونس، آیهی 65؛ آیهی 34؛ سورهی اسراء، آیهی 1؛ سورهی انبیاء، آیهی 4؛ سورهی حج، آیات 61، 75؛ سورهی نور، آیات 21، 60؛ سورهی شعراء، آیهی 220؛ سورهی عنکبوت، آیات 5؛ 60؛ سورهی لقمان، آیهی 28؛ سورهی سبأ، آیهی 50؛ سورهی غافر، آیات 20، 56؛ سورهی فصلت، آیهی 36؛ سورهی شوری، آیهی 11؛ سورهی دخان، آیهی 9؛ سورهی حجرات، آیهی 1؛ سورهی مجادله، آیهی 1؛ سورهی نساء، آیات 58، 134، 148؛ سورهی انسان، آیهی 2. 3. مفهوم «تدبر» گفتهها و نوشتهها دربارهی مفهوم «تدبر» در کتب لغت و تفسیر، فراوان است و حاصل همهی آنها در واقع یک چیز است و آن عبارت است از: اندیشیدن و تأمل در نتایج و عواقب امور و یا رژفنگری در امور و اندیشیدن در ورای ظواهر و جستجوی باطن. همهی مباحثی که تا کنون دربارهی «تدبر»، ارائه شده است، مبتنی بر این پیشفرض بوده است که تدبر، اصولاً کاری است، همچون بسیاری کارهای دیگر که باید آن را انجام دهیم. در اینجا باید گفت که «متدبر» اصولاً نوعی «کار» نیست که بخواهد انجام بگیرد و چنین نیست که بتوانیم کسی را به تدبر کردن امر کرده و یا از تدبر نکردن، نهی کنیم؛ بلکه «تدبر» یک «راه» و «مسیر» است که باید پیموده شود نه یک «کار» که باید انجام گیرد. از اینرو، بحث دربارهی «روششناسی تدبر» چندان مفید نخواهد بود. بلکه باید از راه و روشهای دیگری بحث کرد که آن راه و روشها خودبهخود به «تدبر» میانجامند، حتی اگر تدبر را به عنوان یک «کار» لحاظ کنیم، حداکثر، کاری است همچون «نفس کشیدن». طبیعی است کسی که خواب و خوراک و تفریح و ورزش و سایر کارهایش صحیح و درست باشد، تنفس او نیز صحیح و درست خواهد بود و نباید و نمیتوان به او گفت که چنین تنفس کن و یا چنان تنفس نکن. بلکه اصولاً امر و نهی، باید و نباید و مباحث روششناسی، در مقدمات و لوازم اولیهی «تنفس» مطرح شده و موضوعیت مییابد نه در خود آن. یعنی میتوان گفت که چنین باید خورد و خوابید و راه رفت و چنان نباید ورزش کرد و غذا خورد، اما نمیتوانیم بگوییم که چنین باید نفس کشید و... تنفس صحیح، یک «راه» و «مسیر» است، در ارتباط با مراحل و کارهای دیگر که اگر پیموده شود چه بخواهیم و چه نخواهیم خود به خود حاصل خواهد شد. تدبر نیز حالت محصولی است که کاملاً با فرآیندی متشکل از مراحل مختلف مرتبط است و در صورت طی شدن این فرایند، تدبر صحیح خود به خود تحقق خواهد یافت و صورت وجود به خود خواهد گرفت.(لسانی فشارکی و مرادی، روش تحقیق موضوعی در قرآن مجید، 160) 4. پیوند آموزش قرآن با تدبر مهمترین امری که تدبر در وجود و ظهور خود وابسته به آن است، فرآیند صحیح آموزش قرآن میباشد. در مباحثی که امروزه پیرامون تدبر صورت میگیرد، مسألهی آموزش قرآن، مطرح نیست، گویی، انسان چه قرآن را فرا بگیرد و چه فرا نگیرد، میتواند در آن تدبر کند و گویی انسان با هر روشی که قرآن را بیاموزد، میتواند اهل تدبر باشد. از این رو، در این مباحث، با این پیشفرضها، مشاهده میشود که دائماً مردم به تدبر کردن دعوت میشوند و مزایای تدبر برشمرده میشود و لزوم و وجوب آن مطرح میگردد و نیز احیاناً مراحل و شیوهها و مصادیق تدبر نیز بیان میگردد. در این مسأله نیز، همچون مسائل مربوط به قرآن، ناچاریم به قرآنشناسان حقیقی رجوع کنیم و ماهیت مطلب را از اشارات و لطایف کلام آنان، بشناسیم. با رجوع به مکتب اهلبیت علیهمالسلام تدبر در قرآن، جدا از قرائت و تلاوت و تعلیم و تعلم آن نیست، و چنین نیست که انسان ابتدا مرحلهی آموزش قرآن را طی کند، و پس از مدتها، در یک مقطع خاصی، مشغول تدبر شود. بلکه در این مکتب، آموزش صحیح قرآن مقدمهی تدبر دانسته شده است و هرگاه «روششناسی آموزش قرآن» خوب مورد توجه قرار گیرد، «تدبر» در جایگاه اصلی خود قرار خواهد گرفت. همانگونه که بحث از کیفیت تنفس، خود به خود در بحث پیرامون چگونه خوابیدن و خوردن و ورزش کردن مطرح است و یک مرحلهی جداگانه و متأخر نخواهد بود. امام صادق علیهالسلام در دعای شروع قرائت قرآن از خداوند متعال چنین درخواست میکند: «ولا تطبع عند قرائتی علی سمعی و لا تجعل علی بصری غشاوه، و لا تجعل قراءتی قراءه لا تدبر فیها... و لا تجعل نظری فیه غفله و لا قراءتی هذرا».(مجلسی، بحار الانوار، 92/207)[12] در این فقرات از دعا، سخن در این است که چگونه قرائت کنیم که دارای تدبر باشد، و چگونه قرآن نخوانیم که تدبر در آن نباشد. ملاحظه میشود که در مکتب اهل بیت علیهمالسلام تدبر جای خود را در متن قرائت پیدا کرده است، نه بیرون یا بعد از آن. خواندن، باید یک خواندن توأم با تدبر باشد. وقتی قرائت کسی فاقد تدبر باشد، دیگر هیچ جای دیگر نمیتوان به دنبال تدبر گشت، اگرچه آداب و اصول و پیشنیازهای فراوانی نیز برای تدبر در نظر بگیریم و به انجام رسانیم. قرار است قرائت، قرائتی باشد که تدبر از درون آن زاییده شود و قرائت محل حصول و ظهور و پرورش و بالندگی تدبر باشد. وقتی قرائت فاقد آداب خاص خود باشد، نمیتوان منتظر مولود طبیعی و مبارک را بود.(لسانی فشارکی و مرادی، روش تحقیق موضوعی در قرآن مجید، 158) ادامه مقاله در شماره بعد |
لینک | |
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/56006 |