کد خبر : 59233
تاریخ : 1401/6/3
گروه خبری : جامعه

نهضت تاریخ‌نویسی زنان

اسماعیل هاشم‌آبادی

یکی از عرصه‌های ورود زنان تاریخ‌نگاری بود. انقلاب‌اسلامی آمده بود تا نهضتی برای آگاهی مردم به راه بیندازد؛ یکی از لوازم این آگاهی «تاریخ‌نگاری» بود. باید تاریخ خودمان را می‌نوشتیم که جای جلاد و شهید عوض نشود. برای این جبهه باید نهضتی راه می‌افتاد که از تاریخ انقلاب و دفاع‌مقدس و پس از آن حراست می‌کرد. زنان در این جنگ نه‌تنها وظیفه مادری و همسری و پشتیبانی جنگ را برعهده داشتند، بلکه وظیفه جهاد را هم باید به‌دوش می‌کشیدند.

  روایت رزمندگی

زنان بسیاری برای ثبت خاطرات دفاع‌مقدس دست به قلم برده‌اند. توجه به جزئیات، تصویرسازی‌ها و توجه به زوایای مختلف زندگی راویان از ویژگی‌های کتب زنان پیشگام در تاریخ شفاهی است. آنچه معصومه سپهری در کتاب «لشکر خوبان» یا «نورالدین پسر ایران»، پسری 16 ساله را از اهالی روستای خنجان در حوالی تبریز روایت می‌کند، از این دست است که هر دو کتاب تحسین رهبری را هم برمی‌انگیزد. کتاب فاطمه دوست‌کامی با نام «سرباز کوچک امام» نیز مورد تمجید و تشویق رهبری قرار می‌گیرد؛ خاطرات نوجوان 13 ساله‌ای به‌نام مهدی طحانیان در دوران اسارت.

روایت دفاع‌مقدس به خود خط مقدم محدود نمی‌شود. «عباس دست‌طلا» به‌قلم محبوبه معراجی‌پور، روایت تعمیرکار خودرویی است که از ژانر جدیدی در دفاع‌مقدس پرده برمی‌دارد. این کتاب که به همه‌ی بسیجیان فنی و تعمیرکار تقدیم می‌شود، سخن از کسانی می‌آورد که با آچار، آچارفرانسه، روغن، چکش، گریس، پیچ‌گوشتی و... به‌دفاع از کشور می‌پردازند! زینب عرفانیان در کتاب «رسول مولتان» هم از ایران پا را فراتر می‌گذارد و به شهادت محمدعلی رحیمی، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان، می‌پردازد و سختی فعالیت‌های برون‌مرزی با محوریت وحدت و نزدیکی بین تمام مذاهب اسلام را به‌نمایش می‌گذارد.

  چهره زنانه جنگ

ثبت تاریخ شفاهی زنان یکی از ژانرهای کم‌فروغ در تاریخ‌نگاری انقلاب و دفاع‌مقدس است. نیمی از تاریخ دفاع‌مقدس در کنار تنورهای روستایی و مقابل شعله‌های گاز برای پخت مربا و با گره‌های میل‌های کاموایی رقم خورده است. مادرانه‌ها و همسرانه‌های شهدا هم جزو تاریخ دفاع‌مقدس بوده‌اند. گردانی باید خاطرات موهای سفیدشده‌ی پای تنورها و چشمان کم‌فروغ‌شده پای میل‌های کاموایی را روایت کند. ضبطی باید قصه‌ها و غصه‌های مادرانه‌ی شهدا را به دل خود بسپارد. زنان در این زمینه هم پیش‌قدم شده‌اند.مادرانه‌های شهدا، روایت مادرانی است که جوانشان را تقدیم انقلاب کرده‌اند و جوانی‌شان را نیز. جنگ با همه‌ی خشونتش، چه خوب دل‌های انسان‌ها را لطیف کرد. مریم قربان‌زاده نویسنده کتاب «شهربانو» است. او می‌گوید برای مادر شهید، حرف‌زدن اصلاً راحت نبود. بارها در حین مرور خاطراتش بی‌حال می‌شد و کارش به سرم قندی‌نمکی می‌رسید. من، پیرشدنش را در این چند ماه جلوتر انداختم و این مایه عذاب‌وجدانم شد.

همسرانه‌های شهدا هم روایت ایثار است. همسریِ رزمنده‌ای که نیست، شهیدی که برای خدمت به اسلام رفته، فرزندانی که جای خالی پدر را باید برایشان پر کرد و بار زندگی را به دوش کشید. دختر شینا و گلستان یازدهم، روایت این از خودگذشتگی‌ها است. قدم‌خیر محمدی‌کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی در دختر شینا از زندگی مجاهدانه و بزرگ‌کردن پنج فرزندش می‌گوید و زهرا پناهی‌روا، از همسر مهربانش، سردارشهید علی چیت‌سازیان. کتاب «ساجی» خاطرات نسرین باقرزاده، همسر سردار شهید بهمن باقری، نیز از روزی می‌گوید که جنگ وارد خانه‌اش می‌شود و بدون سلاح باید از کیان و خانواده‌اش دفاع کند. بهناز ضرابی‌زاده با طبع لطیف خود توانسته است زندگی پرفراز و نشیب این سه همسر فداکار را به‌خوبی به‌رشته‌ی تحریر درآورد.

  جنگِ جنگ‌زده‌ها

جنگ به خانه‌های مردم آمده بود. زندگی‌کردن و جنگیدن در زیر بمباران‌ها و حملات دشمن بعثی کار هرکسی نبود. روایت محاصره‌ خرمشهر از زبان دختر 17 ساله‌ای در کتاب «دا» اعجاب بسیاری را برانگیخت و اقبال مردمی بسیاری را به ادبیات مقاومت ایجاد کرد. این اثر سیده‌زهرا حسینی هم برنده‌ی جایزه‌ ادبی جلال آل‌احمد و هم و در سیزدهمین دوره‌ جایزه‌ کتاب سال دفاع‌مقدس به‌عنوان اثر برگزیده در بخش خاطرات دیگرنوشت انتخاب شد.

«حنانه» روایت مریم برادران از دختر جنگ‌زده‌ دیگری است که به‌علت حمله‌ صدام به خاک ایران مجبور شد شهر و دیارش را رها کند و به شهرهای دیگر بگریزد. جنگ همه‌چیز حنانه را از او گرفت؛ از خانه و کاشانه‌اش گرفته تا پدر و مادر و برادرش.

  جانبازی‌های زنانه

وقتی شیپور جنگ نواخته شود، مرد از نامرد شناخته می‌شود؛ نمونه‌اش آن زنان امدادگری که از سراسر ایران داوطلب خدمت به رزمندگان، مجروحان و آوارگان جنگی شده بودند. شمس سبحانی با شروع درگیری‌های کردستان از شمال ایران عازم سنندج می‌شود. او با شروع جنگ تا اواخر سال1364، در مناطق جنگی جنوب به‌عنوان نیروی داوطلب سپاه به امدادگری می‌پردازد؛ گلستان جعفریان خاطرات او را در کتابی با نام «از چنده‌لا تا جنگ» نوشته است. ایران از این دست جانبازی‌ها کم ندارد؛ مثال دیگرش «خاطرات ایران» است؛ با شروع جنگ تحمیلی ابتدا به غرب و شهر پاوه می‌رود و آنجا با دکترچمران آشنا می‌شود و نقش مهمی در مداوای مجروحان دارد، سپس به مناطق جنوب اعزام می‌شود.

جنگ بی‌خبر آمده بود. چه بسیار زنان ایرانی مثل فاطمه ناهیدی که برای خدمت‌رسانی به مناطق جنگی رفتند و به‌اسارت عراق درآمدند؛ خاطرات او را مریم برادران نوشته است و امروز در دسترس ماست. «چشم تر» را فاطمه دوست‌کامی بر اساس سرگذشت خانم بهجت‌ افراز، ام‌الاسرا، نوشته است. برخی از ایشان مثل معصومه آباد دست‌به‌قلم شده‌اند و سرگذشت خود را نوشته‌اند؛ ولی چه بسیارند افرادی که هنوز نام و نشانی از آن‌ها در روایت‌های دفاع‌مقدس دیده نمی‌شود.

«من میترا نیستم» روایتی از دنیای دیگر است؛ خاطراتی زیبا از زندگی شهید زینب کمایی که در چهارده‌سالگی، شب 1فروردین1361 در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط منافقان ربوده شد و با گره چادرش به شهادت رسید. ایران قهرمان‌های بسیاری دارد؛ زنانی که غیرت و رشادت را شاهد شده‌اند. نمونه‌ی این دلیری‌ها، شیرزن خطه گیلان‌غرب، فرنگیس حیدرپور است که در جریان جنگ ایران و عراق با دو سرباز عراقی درگیر می‌شود و با تبر، یکی را می‌کشد و دیگری را به اسارت می‌گیرد و تحویل نیروهای ایرانی می‌دهد.

نقوشی که امروز ثبت می‌شوند در سطور تاریخ ایران گم نمی‌شوند. زنان جهادگر امروز دست‌به‌قلم شده‌اند و با ظرافت خود، توانسته‌اند روزهای زمخت جنگ را به تصویر بکشند؛ چه آن‌ها که پس از دفاع‌مقدس به دنیا آمده‌اند و چه آن‌ها که چون معصومه رامهرمزی که خود امدادگر مجروحان جنگی نیز بوده است. امروز این راه زینبی را آن‌ها با آثارشان طلایه‌داری می‌کنند.

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/59233