افرادی که در دو جبهه مهم یعنی جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه میباشند. آنها میخواهند نقش تازهای در جامعهای داشته باشند که کلیشه غالب در آن برای زنان، نقش همسری- مادری است. کار زنان در خانه و خارج از خانه چه تأثیری بر روابط اعضای خانه، اعتمادبهنفس زنان و ساخت قدرت در خانواده خواهد گذاشت؟ آیا زنانی که در خانه میمانند و فقط کارهای خانه را مدیریت میکنند با زنانی که هم کار خانه را انجام میدهند و هم در امرار معاش خانواده سهم دارند فرقهای اساسی دارند؟ در گذشته، زن، غالباً نقش مادر و همسر را به عهده داشت و به انجام امور خانه میپرداختند. اگر هم در اموری مانند کشاورزی و دامداری و امثال آن شرکت داشت، دامنه چنین مشارکتهایی در حدی بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهای خانواده بود اما با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و پیچیدهتر شدن تقسیم کار، امروزه زنان علاوه بر ایفای نقشهای فوق، پذیرای مسئولیتهای عمدهتر نظیر اشتغال در بیرون از خانه میباشند. آنچه که مسلم است زنان نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند و کاملاً طبیعی است که زنان نیز مانند مردان بخواهند نقش مهم و مؤثری در جامعه و فعالیتهای اجتماعی ایفا کنند. البته در مورد اشتغال زنان، تاثیر آنها بر خانه و خانواده و تربیت فرزندان، نظرات مختلف و حتی متناقضی وجود دارد و حتی سوگیریها و دیدگاهای منفی شکل گرفته است که نیازمند بررسی و تحقیق بیشتر است. بنابراین در ادامه این مقاله سعی شده تا یکی از این پژوهشها را مورد بررسی قرار داده و حتی فرضیات غلطی که در این مورد شکل گرفته است را مورد بازبینی قرار دهیم: پژوهشی که در این مقاله به آن اشاره میکنیم سعی داشته تقسیم کار میان همسران در امور خانه، ایفای نقشهای خانوادگی، کیفیت روابط زوجین، اعتمادبهنفس زنان و... در خانواده را در دو گروه زنان شاغل و خانهدار بررسی کند. اشتغال زنان باعث میشود تقسیم کار در خانواده مشارکتی انجام شود و این باور که تقسیمکار در خانواده براساس جنسیت صورت میگیرد، کمی متعادلتر بشود، به نحوی که همسران زنان شاغل در اموری که مربوط به زنان است وارد شده و همکاری و همیاری دارند این تحقیق که با عنوان بررسی تأثیر اشتغال زنان در خارج از منزل بر خانواده در شهر تهران با انتخاب نمونه 384نفری از زنان متاهل شاغل و خانهدار صاحب فرزند ساکن شهر تهران آغاز و سپس اطلاعات گردآوری شد. از مجموع 384 نفر زنان شرکتکننده در این پژوهش، 50 درصد آنان را زنان خانهدار و 50 درصد را زنان شاغل تشکیل دادهاند. یافتههای این پژوهش بیانگر آن است که میزان کیفیت روابط زوجین در بین زنان خانهدار و زنان شاغل در حد بالا اظهار شده است. تحلیل فرضیات این پژوهش نشان داد که اشتغال زنان باعث میشود تقسیم کار در خانواده مشارکتی انجام شود و این باور که تقسیمکار در خانواده براساس جنسیت صورت میگیرد، کمی متعادلتر بشود، به نحوی که همسران زنان شاغل در اموری که مربوط به زنان است وارد شده و همکاری و همیاری دارند. بر اساس نظر جامعهشناسان شوهرانی که در کارهای خانهداری و مراقبت از فرزندان مشارکت کنند فشار مضاعف بر همسر را در ایفای موازی نقش کاری و خانوادگی میکاهند. همچنین ادامه این بررسیها بیانگر آن است که بین وضعیت اشتغال زنان با کیفیت روابط زوجین رابطه آماری وجود ندارد. این عدم اثبات رابطه به این معنا نیست که بهطور کلی بین این دو متغیر رابطهای وجود ندارد بلکه این امر شاید ناشی از تفاوتهای فرهنگی- اجتماعی جامعه مورد نظر و حتی وقوع پدیدهای باشد و یا متأثر از متغیری باشد که در این تحقیق مورد بررسی قرار نگرفته است. اما به طور کلی نتایج این تحقیق نشان میدهد که بر خلاف باور بسیاری از افراد جامعه، اشتغال زنان نمیتواند بر کیفیت رابطه زناشویی تأثیر منفی بگذارد. مادر وسیعترین دنیای روانی و اجتماعی کودک است و از نظر کودک همچون کسی است که از تمام نقاط این جهان اطلاع دارد. اشتغال مادر موجب اختلال در تکوین شکلگیری دلبستگی کودک نسبت به مادر میشود چرا اینکه مراقبت کودک از حالت انفرادی به حالت گروهی درمیآید و نتیجتاً دلبستگی کودک نسبت به مادر از حالت طبیعی خارج میگردد. یکی دیگر از نتایج این تحقیق حاکی از آن است که اشتغال برای زنان اعتمادبهنفس بههمراه خواهد داشت. یکی از عوامل تأثیرگذار به شیوه اعمال قدرت، درآمد و دارایی زنان است. هنگامی که زنان منابع ارزشمندی در اختیار داشته باشند احتمال دارد که قدرتی نزدیک و برابر با هم داشته باشند، این زنان به صورت رودررو اعمال قدرت کنند و از طریق گفتوگو، بحث و مذاکره تنشها را رفع کنند. اما بههرحال نمیتوان تصور کرد که اشتغال زنان در خارج از خانه بدون تبعات منفی باشد. زمانی میتوان از مشارکت اجتماعی زنان و حضور فعال آنان در خارج از خانه به صورت مثبت سخن گفت که پیشاپیش مناسبات دموکراتیک در خانوادهها بین زن و مرد برقرار شده باشد تا آنان بتوانند با فراغت و توان بیشتری به مشارکت در عرصههای مختلف بپردازند و از این طریق بتوانند به انتظارات اجتماعی از یکسو و نیازها و خواستههای خودشان از سوی دیگر پاسخی مثبت بدهند. بنابراین با توجه به شرایط زندگی در جامعه امروزی و با توجه به تمامی دگرگونیهایی که در آن صورت گرفته، مانند کاهش تعداد فرزندان، واگذار کردن قسمتی از جامعهپذیری کودکان به مدارس، عدم کفایت یک درآمد برای زندگی یک خانواده، وجود دختران تحصیلکرده که تنها نقش مادری و همسری به آنان واگذار شده است، مشکلات زندگی مادران شاغل، حاکمیت نگرشهای مدرن در جامعه برای مردان و نگرشهای سنتی در خانواده برای زنان، وضعیتی پیچیده را شکل داده است. برای مثال مادر وسیعترین دنیای روانی و اجتماعی کودک است و از نظر کودک همچون کسی است که از تمام نقاط این جهان اطلاع دارد. اشتغال مادر موجب اختلال در تکوین شکلگیری دلبستگی کودک نسبت به مادر میشود چرا اینکه مراقبت کودک از حالت انفرادی به حالت گروهی درمیآید و نتیجتاً دلبستگی کودک نسبت به مادر از حالت طبیعی خارج میگردد. چیزی که مسلم میباشد این است که مادران شاغل همانند مادران غیرشاغل نمیتوانند به طور تمام و کمال به کودکان خود رسیدگی کنند چون مادر چندین ساعت از روز را خواه ناخواه جدای از فرزند بسر میبرد و وقتی که بعد از سپری شدن این ساعات به فرزند میرسد خستگی ناشی از دنیای ماشینی امروز و خستگی فکر و ذهنی به مادر اجازه نمیدهد که در آن ساعات باقیمانده روز به کودک رسیدگی کافی و لازم را نماید چون از طرف دیگر مسئولیت خانه و خانهداری نیز به دوش او میباشد. لذا با این اوصاف مهمترین مسئلهای که در اشتغال زنان باید مورد توجه قرار گیرد وجود نقشهای متعددی است که زنان باید به عنوان همسر و مادر و گرداننده خانواده به عهده گیرند. نقشهایی که در جامعه ما به صورت سنتی به آن نگریسته میشود و گاهی با نقش مدرن زن به عنوان یک فرد شاغل در خارج از خانه ناهماهنگ میباشد، لذا برای دستیابی به این مهم، پیشنهادهای زیر ارائه میشود: تغییرات فرهنگی که باید، در نظام ارزشها و تخصیص نقشها و جابهجایی وظایف که مستلزم مشارکت مرد در انجام امور خانهداری است، ایجاد شود؛ اعتقاد و باور به لزوم حضور زنان در صحنههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور ایجاد شود؛ جهت کاستن از مسائل و مشکلات زنان شاغل طرحهای مؤثر و مفیدی همچون کاستن از ساعت کار روزانه و تغییر در ساعت کار هفتگی ایجاد شود تا زنان بتوانند با پایان کار روزانه، در صورت لزوم بدون نگرانی از عواقب ترک محل کار، به منزل خود بازگردند؛ با توجه به افزایش فزاینده مادران شاغل و بهمنظور جلوگیری از اثرات جبرانناپذیر رشد و نمو کودک، افزایش مرخصی زایمان و ایجاد مهدکودک در محیط کار طبق استاندارد جهانی ضروری بهنظر میرسد.
|