نیاز به دوست و همدم و یا به اصطلاح، رفیق راه، از نیازهای ذاتی هر انسانی است و به قدری اهمیت دارد که میتواند عاقبت انسان را ختم به خیر و یا خدای نکرده ختم به شرّ کند. خداوند در قرآن کلام ظالمانِ محبوس در جهنم را اینگونه میفرماید که «یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلا؛ اى واى، کاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.» از این جهت وقتی احادیث مربوط به معیارهای دوست خوب و شاخصههای رفیق بد را را مطالعه میکنیم، در مییابیم از جهت اهمیت، تقریباً همسان با احادیثی است که دربارۀ معیارهای انتخاب همسر گفته شده است. معمولاً ما انسانها از آنجایی که تعریف و شاخصهای از «دوست» خوب نداریم، به خوداجتهادی مبتلا میشویم و تصور میکنیم با هر کس و ناکسی میتوان طرح دوستی ریخت؛ همچنان که امام حسن مجتبی در روایتی به یکی از فرزندانش فرمود «یا بُنَیَّ، لا تُواخِ أحَداً حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَإذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلی إقالَةِ الْعَثْرَةِ، وَ الْمُواساةِ فی الْعُسْرَةِ؛ یعنی پسرم، با احدى برادرى مکن تا بدانى کجاها میرود و کجاها میآید، و چه ریشهاى دارد و زمانی که خوب از حالش آگاه شدى و معاشرت با او را پسندیدى، با او دست برادرى بده؛ به آن شرط که لغزشهاى یکدیگر را نادیده گیرید و به هنگام تنگدستى چیزى از یکدیگر دریغ نداشته باشید. در این حدیث، یکی از معیارهای مهم برای برقراری رابطۀ دوستی، آگاهی از نوع نشست و برخاست افراد است؛ به این معنا که انتخاب افراد به تمایلات درونی آنها بستگی دارد. زمانی که فردی با انسانهای وارسته رفت و آمد دارد و یا به اماکن علمی یا مذهبی علاقه نشان میدهد، گویای آن است که آن فرد تمایلات مثبت دارد، اما زمانی که فرد با انسانهای پست و بیخاصیت تعامل دارد و به مکانهای پست رفت و آمد دارد، گویای تمایلات منفی اوست؛ در چنین شرایطی باید بدانیم دوستی با چنین افرادی سبب میشود پای ما به مسائل منفی باز شود و شخصیتمان به تدریج رو به پستی رود؛ لذا از همان ابتدا باید میل به دوستی با چنین افرادی را در خود بکشیم؛ منتها باید مراقب باشیم در مورد شخصیت و ذات آنها قضاوت نکنیم، اما در عین حال، این پلکان اولیه را به عنوان یکی از مهمترین معیارهای انتخاب دوست بپذیریم و از خداوند بخواهیم که عاقبت آنها و ما را ختم به سعادت کند. بعد امام میفرماید هرگاه به این استنباط رسیدی که میتوان با فرد مدنظر رابطۀ دوستی برقرار کرد و قلباً راضی به معاشرت با او شدی، با او دست دوستی بده و مبنا را بر این بگذارد که لغزشهای او را نادیده بگیری و در هنگام سختی، با او مواسات داشته باشی و از او دستگیری کنی. بسیاری از ما انسانها گام اول، یعنی انتخاب دوست با معیارهای مثبت را درست طی میکنیم، اما شروط دوستی که گذشت از لغزشها و مواسات و همدلی در سختیهاست خوب رعایت نمیکنیم و در این شرایط معمولاً تبدیل به انسانهای بیتفاوت و کمخاصیت میشویم؛ با کوچکترین لغزش دوستمان، از او دل میبریم و در سختیهایی که دوستمان گرفتار آن میشود، خودمان را بیتفاوت نشان میدهیم و مشغول زندگی خودمان میشویم؛ این مسئله دور از مروت است؛ این امر در نهان سبب تنزل شخصیت خودمان میشود؛ امام حسن مجتبی در روایتی دیگر فرمود «مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ.» یعنی کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آنها بی اعتنا باشد، مروّت و جوانمردیاش فاسد شده است. انسانهای وارسته و صاحب شخصیت افرادی هستند که مراقب اطرافیان هستند و حتی مشکلاتشان سبب نمیشود که از مشکلات سایرین غافل شوند و تا زمانی که آن دوست مقابل پای عهد خود بایستد و دچار کبر و حسد نشود، حق دوستی را ادا میکنند. حتی در یک گام جلوتر، دوست خوب اگر رفیقش به رفتارهای منفی هم گرایش یابد و آسیب او بیشتر از خیر او شود، سعی خود را در اصلاح وضعیت موجود به کار میگیرد نه اینکه از همان ابتدا بنا را بر جدایی بگذارد.
|