کد خبر : 61272
تاریخ : 1401/7/23
گروه خبری : کافه کتاب

فرزانه رحمانی به مناسبت روز کودک، کتاب، ادبیات و خلاقیت هنری بیان کرد:

جامعه آباد جامعه‌ای است که کنجکاوی و خیال در کودکانش زنده است

پنجمین روز «هفته ملی کودک» با عنوان «کودک، کتاب، ادبیات و خلاقیت هنری» نام‌گذاری شده است؛ عنوانی زیبا که در چند کلمه رابطه مفید و جامع کودک و کتاب را نشان می‌دهد. کتاب‌ها به ویژه آن‌هایی که کلمات ادبی مانند شعر و قصه را در خود جای داده‌اند، آن‌چنان در زندگی کودکان جهان نقش دارند که اگر سال‌های طولانی درباره‌شان بگوییم و بشنویم کم است. اکنون نیز شاهد این مساله هستیم؛ قرن‌های پی‌درپی داستان‌ها و شعرها نوشته شدند و کودکان خواندند و پژوهشگران و نویسندگان درموردش صحبت کردند؛ اما هنوز قدرت ادبیات در زندگی کودکان کاملا شناخته و شناسانده نشده است. به مناسب نام‌گذاری امروز در «هفته ملی کودک» و لزوم توجه به رابطه کودک، ادبیات و خلاقیت هنری با فرزانه رحمانی، نویسنده ادبیات کودکان که در این زمینه فعالیت‌های متعدد و متنوعی انجام داده است، گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 کودک از ابتدای مواجهه‌اش با دنیای انسانی با کلمات ادبی آشنا می‌شود؛ مثل لالایی مادران که در همان روزهای آغازین زندگی یک نوزاد در گوشش می‌پیچد؛ در صورتی‌که هنوز هیچ کلمه‌ای از دنیای زمینی نمی‌داند. به نظر شما می‌توانیم آن لالایی‌ها را سرآغاز ورود کودکان به دنیای ادبیات بدانیم یا این گزاره را رد می‌کنید؟
اولین مواجهه‌ی کودک با میراث ادبی‌اش لالایی‌هاست و اینگونه بار آشنا کردن کودک با جادوی هنر و ادبیات بر دوش والدین و اولیای تربیتی گذاشته می‌شود. کم‌کم قصه‌های عامیانه، هیچانه‌ها، شعرهای کودکانه و داستان‌های تصویری او را با واژه‌ها، تصاویر و جادوی آن‌ها همراه خواهد کرد.
 کودک بزرگ‌تر می‌شود و به سنی می‌رسد که می‌تواند ارتباط بین کلمات و وقایع را با کمک توضیحات خانواده بفهمد؛ مثلا گرگ به بره حمله کرد چون گرسنه بود. این قصه‌ها به کودک 4، 5 ساله از منظر پرورش ذهن و تقویت تخیل چه کمکی می‌کند؟
کودکان در این سن دست‌کم بیش از دو هزار واژه آموخته‌اند و این به مدد لالایی‌ها، قصه‌های منظوم و روایت‌های شفاهی است که از محیط پیرامون‌شان دریافت کرده‌اند. آن‌ها کم‌کم می‌آموزند که با کنش در داستان مواجه شوند. هر چقدر سن رشدی‌شان افزایش می‌یابد، زبان‌شان انتزاعی‌تر می‌شود و پیچیدگی‌های داستان را بیشتر درک می‌کنند و اینجاست که کنجکاوی و خیال و پرسیدن درباره تصاویر و اتفاقات داستان باعث رشد زبانی، شناختی، شخصیتی و اجتماعی آن‌ها می‌شود.
تخیل، دنیای زیبا و اسرارآمیز و البته مخفی کودکان است که می‌توانند بدون دخالت و حضور کسی دیگر به هر چیزی که می‌خواهند فکر کنند و از این کنش و واکنش درونی لذت ببرند. آیا جایز است که خانواده‌ها به‌ویژه پدر و مادر تخیل کودکان‌شان را ساماندهی و از همان کودکی با باید ‌و نباید ذهنی مواجه‌شان کنند؟
هر باید و نباید مانع بروز خلاقیت در کودکان می‌شود. موتور محرک خلاقیت، تخیل است. چرا ما وقتی بزرگ می‌شویم چیزهای جدید را کمتر امتحان می‌کنیم؟ چون خیال‌مان را از دست می‌دهیم. وقتی کودک هستیم و هنوز افکار منفی و باید و نبایدها به ما یادآوری نکرده است که چه کارهایی را نمی‌توانیم انجام دهیم، خیال کمک می‌کند تا دنیاهای جدید در ذهن‌مان ساخته شود. کودک در دنیای واقعی، زندگی و با کشف و شناختی که از محیط دریافت می‌کند به دنیای خیالش می‌رود و در آنجا دست به خلق می‌زند. به محض ورودِ بزرگ‌ترها و شروع باید و نبایدها دروازه‌ی تخیل او قفل خواهد شد. وظیفه ما به عنوان والدین ایجاد محیطی برای تفکر آزاد و کمک به پرورش خلاقیت آن‌هاست.
 به نظر شما دنیای کودکی که خلاقیت فکری و هنری دارد با کودکی که دچار رخوت ذهنی شده است چه تفاوتی دارد؟
کودک دچار رخوت ذهنی نداریم. کافی است او را در فضای خلاقانه قرار دهیم، به او یک تکه کاغذ و مداد بدهیم، کاغذ رنگی و چسب در اختیارش بگذاریم، برایش کتاب بخوانیم و با او بازی کنیم؛ در این‌صورت غول رخوت از او دور خواهد شد.
 و البته دنیای کودکی که با ادبیات آشناست و کودکی که برخورد لذت‌بخشی با قصه و داستان و شعر نداشته است؟
بی‌شک کودکی که کتاب می‌خواند یا برایش کتاب می‌خوانند، شعر می‌شنود، بر اساس داستانی که شنیده نمایش اجرا می‌کند، موسیقی و آواز می‌شنود و در مواجهه‌ی مدام با کلمه و تصویر است نگاه تربیت‌شده‌ای پیدا می‌کند که به او برای ساختن، خلق و ایده‌پردازی کمک می‌کند. جامعه آباد، جامعه‌ای است که کنجکاوی و خیال در کودکانش زنده است.
 ما با استفاده از قصه و داستان به کودکان چه‌طور زندگی کردن را یاد می‌دهیم تا بتوانند زیست راحتی در کنار بقیه انسان‌ها چه بزرگسال و چه هم‌سن و سال‌هایشان داشته باشند. به عنوان یک نویسنده، نویسندگان را در نگارش یک داستان آموزنده تا چه حد مجاز می‌دانید که معناگرا بنویسند و چیزی بیاموزند و در کنار آن خیال‌پردازی کودکان را هم درباره آن موضوع محدود نکند؟
وقتی شما برای کودک خود داستان می‌خوانید اولین کاری که می‌کنید به او چارچوب داستان را می‌آموزید. او می‌داند که شخصیت داستان آرزو، میل و خواسته‌ای دارد که برای رسیدن به آن دست به تلاش می‌زند. پس می‌آموزد که برای رسیدن به خواسته‌هایش بجنگد. وقتی مانعی سر راه شخصیت داستان سبز می‌شود و شخصیت باید برای برداشتن مانع کاری انجام دهد کودک به مهارت حل مساله دست پیدا می‌کند. وقتی شخصیت داستان به خواسته‌اش می‌رسد یا نمی‌رسد او می‌آموزد که پایان هر تلاشی ممکن است موفقیت یا شکست باشد؛ اما او نباید ناامید شود. در کنار این، او توالی را می‌آموزد، می‌آموزد که شخصیت چه‌طور رشد پیدا می‌کند و این همه به جز درون‌مایه اصلی داستان که درس ارزنده‌ای در خود دارد، در رشد او مؤثر خواهد بود.
 بیشتر وقت‌ها والدین نمی‌توانند تخیل و خلاقیت کودکان را در پروبال دادن به مسائل درک کنند؛ مثل ترس از حیوانات، تاریکی، تنهایی، دوست نداشتن یک غذا و.... ادبیات به‌ویژه قصه و داستان چه نقشی می‌تواند در پازل والدین، کودک و مساله ایفا کند؟
ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که در معرض رسانه‌های متعدد هستیم؛ رسانه‌هایی که مهم‌ترین و قابل‌اعتناترین آن‌ها کتاب است. در سنین پیش از دبستان که کودکان در سال‌های آغازین رشد هستند، داستان‌ها و به‌ویژه داستان‌های تصویری به آن‌ها کمک می‌کنند تا خودشان را به جای شخصیت‌ها بگذارند و تجربه آن‌ها را مال خود کنند. والدینِ آگاه می‌توانند با جست‌وجو در منابع مناسب، متناسب با مساله کودک خود از این کتاب‌ها بهره ببرند و کنار یک رابطه‌‌ی والد و فرزندی درخشان که به واسطه خواندن کتاب در کنار هم به دست می‌آورند، این مشکل را برطرف کنند؛ البته کمک گرفتن از کاربلدهای این حوزه هم می‌تواند به آن‌ها کمک کند.
 به مناسبت «هفته ملی کودک» پیام شما که نویسنده داستان‌های کودکان هستید، به کودکان ایران چیست؟
آرزو می‌کنم دنیا جایی شادتر، امن‌تر و سراسر صلح و آزادی برای آن‌ها باشد.

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/61272