هرتزل یک روزنامه نگار بود که با دیدن وضع یهودیان در اروپا و دنبال کردن ریشه گرفتاریهای آنان، به این نتیجه رسید که یهودیان باید دولتی مستقل داشته باشند. وی افکار و نظرات خود را در کتاب دولت یهود منعکس کرد. وی برای تحقّق این نظریه و ایجاد موطن یهود تلاشهای دیپلماتیک خود را بر روی فلسطین محدود نکرد. او میان آرژانتین و فلسطین مردّد بود. پس از کنفرانس بال تماسهای مستقیم و غیرمستقیم را با سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم برقرار کرد و سعی نمود رضایت او را برای در اختیار گرفتن فلسطین در ازای دریافت بیست میلیون لیره عثمانی جلب کند که در تحقّق خواستههای خود، حتّی با واگذاری امتیازهایی فراتر از آن، موفّق نشد. در سال 1905م. هفتمین کنگره صهیونیستها برگزار شد و نوک پیکان صهیونیسم جهانی متوجه فلسطین شد. هر چند آنها خرید زمین از فلسطینیها را از قبل، به قیمتهایی که طمع اعراب ساکن در منطقه فلسطین را برمی انگیخت، آغاز کرده بودند و تا مدتی که آنان از مقاصد یهودیان آگاه نشده بودند، از فروش زمین خودداری نمی کردند. جنگ جهانی اول همه چیز را تغییر داد؛ زیرا امپراتوری عثمانی نابود شد و سرزمینهای تحت اختیار دولت عثمانی تجزیه گردید و انگلستان قیمومیت «کانون ملّی یهودیان» را برعهده گرفت و مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین روزافزون شد و کار به زد و خورد و درگیری کشید. اولین جرقه جنگ و درگیری فلسطینیان ساکن با یهودیان مهاجر، زده شد تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم، صهیونیستهای ساکن فلسطین اعلام استقلال کردند و تولد دولت اسرائیل را به آگاهی مردم جهان رساندند. به نظر میرسد نخستین مناقشه بین یهودیان سکولار و مذهبی بر سر اشاره به نام خدا در بیانیه استقلال بود. سران احزاب ارتدوکس یهودی در سال 1947م. از طرف دیوید بن گورین بنیانگذار دولت عبری دعوت شدند تا به همراه یهودیان سکولار در تأسیس دولت اسرائیل و تنظیم بیانیه استقلال شریک شوند. امّا بر آغاز بیانیه با نام خدا، با سکولارها اختلاف پیدا کردند که سرانجام هر دو گروه بر واژهای توافق نمودند که نظر آنان را تأمین کرد. ارتدوکسهای مذهبی، دولت یهود را به عنوان ابزاری میخواستند که به واسطه آن بتوانند احکام شریعت یهود را اجرا کنند و بر ماهیت این دولت اصرار داشتند؛ حال آنکه سکولارها بر پایه تشکیل دولتی بر پایه ملّیت یهود تأکید میورزیدند. طبیعی بود با اختلافهای مبنایی که این دو گروه داشتند، برای تدوین قانون اساسی با مشکل مواجه شوند و به همین دلیل، پس از گذشت 60 سال از تأسیس دولت اسرائیل، این دولت غیرقانونی، قانون اساسی ندارد و بر مبنای سلسله قوانین عادی اداره میشود. مخالفان یهودی صهیونیسم (بخش اول) مخالفان ارتدوکسی دولت اسرائیل که 12درصد یهودیان را تشکیل میدهند ـ پس از تشکیل دولت غاصب اسرائیل – نهضت ضدّصهیونیستی خود را آغاز کردند و تاکنون همچنان در حال چالش با آنها، در کشورهای مختلف جهان میباشند. این فرقه تشکیل دولت یهودی را به رسمیت نمی شناسد و اقدام دولت اسرائیل را مخالف با آیین خود میداند. در سال 1947م. خاخام جی زی دوشیسکی، بلندپایهترین خاخام شهر بیت المقدس از سوی شصت هزار خاخام، نامهای به سازمان ملل نوشت و در این نامه، مخالفت خود را با تشکیل کشور صهیونیستی ابراز داشت که سازمان ملل به نامه توجّهی نکرد و برخلاف نظر بسیاری از خاخامهای یهودی، اسرائیل تأسیس شد. به گفته یکی از خاخامهای یهودی مخالف صهیونیسم، به دنبال این اقدامات، یهودیان ضدصهیونیست از خشم مؤسسان دولت یهودی (اسرائیل) در امان نبودند و حتّی در مواردی، تعدادی از آنان جان خود را در راه مخالفت با دولت اسرائیل از دست دادند. مخالفان یهودی صهیونیسم (بخش دوم) اکنون نیز مخالفت با دولت یهودی از سوی ارتدوکسهای یهودی با واکنش دولت اسرائیل مواجه میگردد. در مواردی آنان باید تاوان مخالفت خود را با اسرائیل بپردازند. به اعتقاد ارتدوکسهای مخالف اسرائیل، خداوند یهودیان را به جرم اعمال ناشایستشان از فلسطین متفرّق کرد و بدین وسیله آنها را تنبیه نمود و تا هنگامی که شایستگیهای دینی به یهودیان بازنگردد، آنان حق بازگشت به فلسطین را ندارند. به باور آنان، طبق متن کتب مقدس، بازگشت به سرزمین فلسطین با آرامش و مسالمت آمیز محقق خواهد شد، بنابراین مهاجرتهای تحمیلی از کشورهای مختلف به فلسطین و جنگ و خونریزی و شکنجه برای حضور آنان غیرمشروع است. به گفته خاخام آرنولد کوهن: آرمان نهایی این سازمان، نابودی دولت اسرائیل است. سرزمین موعود مکانی است که صهیونیستها و غیرصهیونیستها به آن باور مشترک دارند، چنانچه غیرصهیونیستها (ارتدوکس ها) که به مذهب، تعهد بیشتری دارند، رسیدن به چنین آرزویی را به قضا و قدر الهی محول نموده اند… زیرا آنان معتقدند باید کفاره گناهان خود را بپردازند و برای رسیدن به این باور مذهبی، صبر پیشه کنند. اما صهیونیستها معتقدند: یهودیان در طول تاریخ، مشقتهای فراوانی را متحمل شده اند و سزاوار نیست که برای رسیدن به آرمانهای خود تلاشی نکنند. این گروه، اعتقادی به دخالت دین در سیاست ندارد و اصولاً بنیانگذاران جنبش صهیونیست، اغلب خود را افرادی غیرمذهبی و ملحد معرفی میکردند و هم اکنون نیز رهبران بیشتر احزاب سیاسی در اسرائیل، خود را سکولار معرفی میکنند. امّا سؤال اینجاست که چرا این گروه با وجود اعتراف به الحاد و غیرمذهبی بودن، خود را به یک باور مذهبی مقیدتر از یهودیان ارتدوکس میدانند و باید تاوان این تناقض آشکار را ملت فلسطین بپردازد؟ (در مطلب بعد به این موضوع خواهیم پرداخت.) ردپای انگلیس در ارض موعود یهود کتابی با نام «ارض موعود یهود» منتشر شده که نویسندة آن با استناد به اسناد موجود در موزه تاریخ آمریکا و انگلستان نشان داده که ایده سرزمین موعود یهودیان را کارشناسان و جاسوسان بریتانیا و آمریکا در اوایل قرن گذشته مطرح و صهیونیستها با دامن زدن به آن، سرزمینهای اسلامی را غصب کرده اند. دکتر حسین الفوزی در مقدمه این کتاب مینویسد؛ تفسیرهایی از تورات را برخی از دانشمندان مذهبی یهود ارائه داده و بنا بر تئوریهای انگلیسی، سرزمین موعود یهود را در محدوده نیل تا فرات تعیین کردند و به این ترتیب یهودیان را برای اشغال غاصبانه این زمینها که چندین کشور اسلامی را در برمی گیرد، تحریک کردند و انگلستان نیز به این اشغالگری کمک کرد و نتیجه آن، تشکیل دولتی است که پایههای خود را بر اساس وحشیگری و خونریزی بنا نهاده است. نویسنده عرب، حسین الفوزی با استناد به آیات قرآن کریم و برخی از اسفار تورات نشان داده است که ارض موعود یهود، تنها یک مفهوم مذهبی است و در هر نقطه ای از جهان که پیروان ادیان الهی اعم از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان به عبادت خدا و آبادانی آن سرزمین اقدام کنند، همان نقطه، سرزمین موعود است.
|