اغلب دختر خانمها در روزگار قبل از ازدواج، علاقه چندانی به کارهای خانه داری ندارند. اصولاً این دخترخانم ها، مادران مهربان و صبوری دارند که هیچگاه از آنها نمیخواهند در امور خانه کمکی کند مگر اینکه این کار به طور داوطلبانه صورت گیرد. به این ترتیب و با این شرایط است که برخی از دختران به زندگی مشترک و پذیرش مسئولیتهای خانهداری وارد میشوند و ممکن است این کار را هدر دادن وقت خویش و یا فعالیتی فرسایشی فرض کنند که هر روز تکرار میشود و هیچگاه تمامی ندارد. برخی از افراد ترجیح میدهند قسمت زیادی از کارهای خانه را به یک پیشخدمت بسپارند و عده ای هم که توان پرداخت این هزینه را ندارند، به ناچار آنرا انجام میدهند. اما بهراستی خانهداری شغلی غیرمفید و بیهوده است؟ آنچه مسلم است اینکه اگر زاویه نگرش و دید خود را نسبت به هر چیزی تغییر دهیم، ارزش آن چیز هم تغییر میکند. برای ما که مسلمان هستیم و پیرو مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) همین کافیست که نگاهی به سبک زندگی بزرگان و پیشوایان دین مان داشته باشیم. نگاهی به زندگی بانوی دو عالم، حضرت زهرا (سلامالله علیها) که ایشان چطور زندگی میکردند. وقتی سری به تاریخ اسلام و کتب معتبری که زندگانی ائمه را نقل کردهاند، بزنید ممکن است این سؤال در ذهن شما ایجاد شود که چرا حضرت مادر (سلامالله علیها) با وجود اینکه در خانه خود، خدمتکار داشتند، نسبت به این موضوع اصرار میورزیدند که کارهای منزل را یک روز در میان، خودشان انجام دهند. به این ترتیب برنامه ایشان این بود که یک روز به عبادت میپرداختند و خانم فضه، کارهای منزل را انجام میدادند و روز بعد، خانم فضه استراحت میکردند و حضرت به انجام امور منزل میپرداختند. (1) اگر قرار بر این باشد که یک خانه در بهترین حالت باشد و اعضای آن خانه، بهترین احساسات را نسبت به یکدیگر داشته باشند و آن خانه مثل قلبی باشد که برای همه افراد خانه بتپد، به گونهای که اعضای آن خانه آنرا با هیچ جا عوض نکنند... آنچه مسلم است اینکه حضرت، بانویی هستند که عقل کل میباشند و همواره میان خوب و خوبتر، خوبترین را انتخاب میکنند. پس چه چیز موجب میشود تا انجام کاری را انتخاب کنند که اثر چندانی بر مسیر عبادی انسان ندارد و کارهای تکراری و بیفایده محسوب میشود؟ چنانچه در کتا بحارالانوار نقل شده که حضرت زهرا (سلام الله علیها) آنقدر گندم را آرد میکردند که دستانشان مجروح میشد و دسته آسیاب بر دستان ایشان جا میانداخت.... (2) از شنیدن این موارد میتوان به این نتیجه رسید که در انجام کارهای خانه، خیر و برکاتی وجود دارد که چنین شخصیت عظیمی، با وجود داشتن خدمتکار، به انجام امور خانه داری میپرداختند. البته این بخش را میتوان بعد دینی این مسئله نامید. ولی اصولاً مخاطبان این زمانه، اغلب کسانی هستند که میخواهند از حکمت هر چیزی سر در بیاورند. البته دین ما از جستجو برای رسیدن به باطن قضایا استقبال میکند. چرا که از پژوهش ترسی ندارد و اگر حرف و روشی را مطرح میکند، قطعا دلیل و حکمتی در پس آن نهفته است. پس میتوان برای توجیه شغل شریف خانهداری، بهدنبال دلیل منطقی گشت که احتمالاً دانش ما توان تفسیر آن را ندارد. دلایلی که در این نوشتار به آن پرداخته میشود، دلایلی محدود است که بهزعم نگارنده بیان میشوند. خانه، مرکز انرژیها اگر قرار بر این باشد که یک خانه در بهترین حالت باشد و اعضای آن خانه، بهترین احساسات را نسبت به یکدیگر داشته باشند و آن خانه مثل قلبی باشد که برای همه افراد خانه بتپد، به گونهای که اعضای آن خانه آنرا با هیچ جا عوض نکنند... آن خانه باید خانهای باشد که روح محبت در آن جریان داشته باشد و فضایی مهرانگیز را برای اعضای آن ایجاد کند. برای ایجاد چنین فضایی باید وقت گذاشت و انرژی مصرف کرد. اینکه یک خانه ظاهری آراسته و مرتب داشته باشد، خوب است اما آنچه به این امر طراوت میبخشد این است که انجام کارهای این خانه با عشق انجام شود و نه از سر اجبار و با اکراه. وقتی یک خانم، کارهای خانه را با عشق و محبت انجام میدهد، یک انرژی مثبت در تمام زوایای آن خانه ذخیره میشود و به طور ناخودآگاه، بر اعضای آن خانه تأثیر میگذارد و نوعی دلبستگی به خانه را ایجاد میکند. به این ترتیب خانه به فضایی خواستنی دوست داشتنی تبدیل میشود که اعضای اون برای بازگشت به منزل، لحظهشماری میکنند. در این خانه، هم خانم و هم آقا از این فضای مثبت بهرهمند میشوند و بچهها هم در جای دیگری به دنبال کسب لذت و آرامش، نمی گردند. مسلما تزریق این انرژی، به جز وجود لطیف زن و مادر، از هیچ فرد دیگری ساخته نیست. چنانچه در قرآن کریم از زن با عنوان «سکنا» به معنای آرامش بخش، یاد شده است و میتوان گفت که این صفت، صفت اصلی زن است. زن منبع عظیمی از انرژی است و یک زن موفق کسی است که بتواند در بیشترین حالت ممکن، این انرژی را به همسر و فرزندانش منتقل کند. پینوشت ها: 1-بحارالانوار، ج43،ص28،حدیث23. 2-بحارالانوار، ج43،ص85. فاطمه ناظمزاده
|