شنیدهها میگوید خانم دکترها به هدف زدهاند. نامهای که بعد از حوادث اخیر، با حرفهای برآمده از دل برای دختران نوجوان جامعه نوشتند، حسابی بر دل مخاطبانش نشسته و درهای جدیدی به رویشان باز کرده است. شاهدش، خانم معلمهایی که نامه را سر کلاس برای شاگردانشان خوانده و راوی احساسات و اشکهای آنها بودهاند. شاهدش، خانم دکتر «زهرا طاولی»، متخصص زنان و فوق تخصص لاپاراسکوپی که تاثیرگذاری متن زیبای این نامه بر دخترش را دیده و آن را نشانه اشراف مادرانه نویسندگان نامه نسبت به دنیای نسل نوجوان میداند. خانم دکتر که سالهاست در دانشگاه و بیمارستان، در ارتباط نزدیک با جوانان دانشجوست، معتقد است نامه جمعی از بانوان جامعه پزشکی به دختران نوجوان، حرف دل بسیاری از زنان متخصصی است که در همین سرزمین به بالاترین درجات موفقیت رسیدهاند؛ اینکه با وجود تمام مشکلات، باید همینجا در خانه ماند و آن را ساخت. با گفتوگوی ما با این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران همراه باشید. این روزها ماجرای نامه جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز به دختران نوجوان، از طرف اقشار مختلف جامعه مورد توجه قرار گرفته است. شما هم یکی از امضاکنندگان این نامه بودید. در روزهایی که کم نبودند افرادی که ترجیح دادند از روی احتیاط یا مصلحت، در این فضای غبارآلود سکوت کنند، چه انگیزهای باعث شد شما بهعنوان عضو هیئت علمی دانشگاه با 20 سال سابقه کار، در این حرکت فرهنگی اجتماعی مشارکت کنید؟ -راستش را بخواهید، این نامه یک بیان توحیدی داشت که نظر مرا جلب کرد. یعنی به اعتقاد من، خانم دکتر یا گروه بانوان پزشک هسته اولیه که زحمت نگارش این نامه را کشیدهاند، یک نگاه توحیدی داشتهاند. علاوهبراین، خودشان را از جامعهای که الان با آن روبهرو هستیم، مجزا ندیدهاند و بهدرستی این نکته را بیان کردهاند که همه نوجوانان و جوانان ما میتوانند در همین جامعه راهشان را پیدا کنند و کشور را بسازند و اگر نسل جوان الان فکر میکند در کشور هیچ راه پیشرفتی وجود ندارد، در اثرهیجانات و تحریکات و آن استفاده ابزاری است که دارد از تعالیجویی این نسل میشود. وگرنه تکتک دختران نوجوان جامعه ما، انسانهای بااستعدادی هستند که در همین کشور میتوانند در حوزههای مختلف ازجمله پزشکی به موفقیتهای بزرگ برسند. درست است. امضاکنندگان این نامه که حالا تعدادشان به 700 نفر رسیده و اغلب از چهرههای موفق حوزه پزشکی به شمار میروند، مصادیق قابل اتکایی برای اثبات این موضوع هستند. - بله. همانطور که در این نامه آمده، میتوانیم بگوییم بانوان متخصصی که امروز در حوزه پزشکی فعال هستند، درواقع تبلور آرزوهای بخشی از زنان جامعه ایران در طول تاریخ این سرزمین بودهاند. من به شخصه وقتی بند بند این نامه را میخواندم، مراحل مختلف زندگیام مثل یک فیلم از مقابل چشمم میگذشت. من اولین دختر خانواده بودم که در دانشگاه قبول میشدم و فرصت ادامه تحصیل پیدا میکردم؛ آن هم در رشته پزشکی. خوشحالی اعضای خانواده بهویژه پدرم از این اتفاق و اشتیاق خانمهای خانواده برای دیدن من در لباس سفید پزشکی را فراموش نمیکنم. یادم میآید دوره دبیرستان یک معلم زیست داشتیم که میگفت: «من رشته زیست را انتخاب کردم چون به من گفتند اگر فلان رشته را بروی، اساتیدش از دانشجو درخواستهایی دارند که با عفت من جور درنمیآمد. به همین دلیل از آن رشته موردعلاقهام صرفنظر کردم.»... این گوشه ذهن من بود و وقتی در رشته پزشکی قبول شدم، با خودم گفتم به برکت انقلاب اسلامی، چه نعمت بزرگی نصیب من شده که میتوانم با حفظ حجابم، حرمتم و عفتم، در دانشگاه در بهترین رشته درس بخوانم. علاوهبراین، تحصیل در دانشگاه، دیگر مختص عده خاصی از جامعه نیست و مثل آن وقتهایی نیست که فقط خانواده اشراف میتوانستند تحصیلات عالیه داشته باشند. بعد از پیروزی انقلاب بود که فضا برای فرزندان همه خانوادهها بهویژه دختران فراهم شد که بتوانند با حفظ حرمتشان ادامه تحصیل بدهند. من در این فضا توانستم هم در رشته پزشکی تا بالاترین مقطع تحصیل کنم و در زمینه درمان بیماران و تدریس در دانشگاه فعالیت کنم و هم، به وظیفه همسری و مادریام عمل کنم. بنابراین قبل از هر چیز، خود شما با متن این نامه ارتباط برقرار کردید و آن را منطبق بر واقعیتهای زندگی دختران و بانوان در ایران اسلامی دیدید... - بله. البته ناگفته نماند همانطور که من با این نامه ارتباط برقرار کردم، فرزندم هم واقعاً از این نامه و متن زیبایش استقبال کرد. فرزندتان، یکی از همان نوجوانانی است که نامه خطاب به آنها نوشته شده است؟ - بله. دخترم متولد 86 است و حسابی پیگیر جریان اخبار روز. بهواسطه همین ارتباط با رسانهها هم، نامه را دیده بود. به من گفت: «شما هم این نامه را امضا کردهاید؟» گفتم: بله. خیلی خوشحال شد و گفت: «چقدر متنش قشنگه.» اینکه دخترم با این نامه ارتباط برقرار کرده بود و چنین حسی نسبت به آن داشت، برایم خیلی دانشین بود. آنقدر این نامه برایش پذیرفتنی و شیرین بود که حس کردم خانم دکتر نویسنده نامه، کاملاً فرزند من و تمام این مسائلی که امروز در فضای جامعه وجود دارد را درک کرده و با اشراف کامل، نامه را تنظیم کرده است. او میدانسته حوادث اخیر در تمام مردم جامعه - چه موافق و چه مخالف - اضطراب ایجاد کرده است. این اضطراب را درک کرده و با این نامه برایش جواب آورده و به دختران نوجوان جامعه گفته: تکتک شما برای ما عزیز هستید. میدانیم تکتک شما یک فطرت الهی دارید و خواهان پیشرفت و تعالی هستید. فقط لازم است راه درستش را پیدا کنید... درست از نگاه یک مادر؛ مادری که یک به یک این بچهها را فرزند خودش میداند. درواقع این، رسالت همه ماست. من حس میکنم همه ما نسبت به اطمینانبخشی به این نسل موظفیم. باید درکشان کنیم و به آنها اطمینان بدهیم میتوانند در همین کشور، به آنچه آرزویش را دارند، برسند؛ مثل پزشک و متخصص شدن که آرزوی خیلی از آنهاست و ما توانستیم آن را در ایران خودمان به منصه ظهور برسانیم. با توجه به اینکه شما عضو هیئت علمی دانشگاه و در ارتباط مستمر با دانشجویان هستید، آیا در این زمینه با آنها صحبت میکنید؟ این روزها با آنها همکلام شدهاید؟ دقیقاً حرف این جوانان چیست و به چه چیزی اعتراض دارند؟ -بله هم در دانشگاه و هم در محیط بیمارستان که دانشجوها حضور دارند، از این قبیل مباحث پیش میآید. واقعیت این است که اعتراض، حق دانشجوست. اما چه میشود که دانشجوی ما عصبانی میشود؟ من فکر میکنم، مقایسهای که دارد انجام میگیرد و براساس آن، مطالبی به دانشجوی ما القا میشود، باعث ناراحتی اوست. مثلاً کشور ما را با کشورهای دیگر حتی کشورهای مجاور که شاید ما آنها را چندان هم موفق ندانیم، به شکل نامناسبی مقایسه میکنند. یعنی دقیقاً روی نقاطی دست میگذارند که جوان ما را تحقیر کنند. اینها ایجاد نارضایتی میکند و باعث میشود دانشجویان ما با خودشان فکر کنند یا باید در کشورمان یک تغییر و تحول اساسی و بنیادی ایجاد کنیم یا اینکه بگذاریم برویم. در اینطور مواقع، شما به دانشجویانتان چه میگویید؟ - من با این حرفها که در ایران نمیشود به جایی رسید و باید برویم، مخالفم. همیشه به دانشجوهایم میگویم: شماها باید بمانید و ایران را بسازید. حتی اگر هم قصد دارید برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروید، همیشه یادتان باشد که یک ایرانی هست که به آنجا تعلق دارید و شما باید آن را بسازید. یعنی یک روز باید برگردید. یک وقتهایی، پروفسور سمیعی را برایشان مثال میزنم و میگویم: حتی اگر نتوانستید به طور کامل برگردید هم، باید نیتتان این باشد که آن علمی را که کسب کردهاید، به ایران منتقل کنید. یعنی هیچوقت به دانشجویانم نمیگویم برای ادامه تحصیل به دانشگاههای خارج از کشور نروند. اتفاقاً تشویقشان میکنم و میگویم: اگر جایی بالاتر از علم ما را ارائه میکنند، حتماً بروید و آن را یاد بگیرید. اما با آن علم برگردید و در کشور خودمان زندگی و خدمت کنید. اما خب، این موضوع وقتی امکانپذیر است که من بهعنوان یک جوان دانشجو، فقط رفاه زندگی خودم و خانواده خودم را نبینم. با خودم بگویم اگر من به اینجا رسیدهام، به دلیل زحماتی است که هموطنانم و نسلهای قبلی کشیدهاند. من متعلق به این خاک هستم، پس باید به آبادی آن کمک کنم. اگر فکر میکنم در این کشور هیچ کاری نمیشود کرد و درست کردنش هیچ راهی ندارد، این اشتباهی است که دارم در محاسباتم انجام میدهم. بنابراین اگر نگاه جوان دانشجوی ما به کشورش این است که اشکالات موجود در آن، غیر قابل اصلاح است و او باید پشت به وطن کند و در فکر آبادانیاش نباشد، این نگاه حتماً باید اصلاح شود چون همان دیدگاهی است که باعث میشود این بچهها بروند و دیگر برنگردند. تجربه زیسته شما و بسیاری از بانوان متخصص و فوق تخصص در رشتههای پزشکی که در ایران به بالاترین درجات علمی رسیده و در عرصههای بینالمللی هم موفقیتهای بزرگی کسب کردهاند، نقطه مقابل این ذهنیت است که دختران و بانوان اینجا نمیتوانند پیشرفت کنند. حالا سئوال این است که با وجود این واقعیتها که به تأیید مجامع علمی جهانی هم رسیده، چرا برخی از جوانان ما چنین نگاه ناامیدانهای به کشورشان دارند؟ آیا این موفقیتها و پیشرفتها از چشمشان پنهان مانده؟ - نه. آنها هم، تمام این مطالب را میدانند. مشکل در جای دیگری است. اجازه بدهید یک خاطره جالب برایتان بگویم. یک بار در بیمارستان، به جمع دانشجویانی که حضور داشتند، گفتم: از همگی یک سئوال دارم. فکر کنید یک طرح تحقیقاتی دارم. میخواهم بدانم چند درصدتان بعد از فارغالتحصیلی، در ایران میمانید؟ حدود 80 تا 85 درصدشان گفتند نمیمانیم. یکی گفت: اگر بتوانیم، همهمان میرویم! گفتم: چرا؟ گفتند: به خاطر مشکلاتی که هست. گفتم: مشکلات مثلاً چی؟ یعنی در دانشگاه اینجا خوب به شما درس نمیدهند؟ گفتند: نه. سطح آموزش اینجا خیلی هم خوب است. گفتم: پس مشکل موردنظرتان چیست؟ شما که حتی وقتی به خارج از کشور میروید، برای درمانتان دوباره برمیگردید ایران؟ گفتند: خب، به این دلیل که ایران از نظر علمی و پزشکی در سطح خیلی بالایی است. گفتم: وقتی تأیید میکنید ایران به لحاظ علمی بالاست اما حاضر نیستید اینجا بمانید، پس قبول کنید که فقط دنبال رفاه خودتان هستید. فقط خودتان را میبینید. ایراداتی هم که از کشور میگیرید، به خاطر آن فشار و تحریمی است که به ما تحمیل کردهاند تا رفاه امثال شما را تحت تأثیر قرار دهند. این، یکی دیگر از سئوالات و ابهاماتی است که در این زمینه وجود دارد. جوانان به وجود مشکلاتی از قبیل مسائل اقتصادی در کشور اعتراض دارند اما نسبت به منشأ اصلی آن که تحریمهای ظالمانه دشمنان علیه ایران است، بیتفاوتند و به آن معترض نمیشوند! امروز و در عصر انفجار اطلاعات و دسترسی گسترده به رسانه، این چشم بستن بر واقعیت، اتفاق عجیبی است. شما این موضوع را چطور تحلیل میکنید؟ - اتفاقاً الان به دلیل همین انفجار اطلاعات، این اتفاق برای جوانان ما افتاده! چون با اینکه اطلاعات خیلی در دسترس آنهاست اما اطلاعات کاملاً کانالیزه دارد به دستشان میرسد. از خودمان بپرسیم؛ ما چه سهمی از فضای مجازی داریم و دشمنان ما چه سهمی دارند؟ طرف مقابل، به منابع قوی رسانهای دسترسی دارد و میتواند برای فرزند من مدیا و محتوای رسانهای تولید کند و از همین طریق، با دروغهایش چنان جوان من را تحت تأثیر قرار دهد که اینجا راست و دروغ در ذهنش جابهجا شود. سه دهه قبل وقتی در زمینه جلوگیری از فرزندآوری در ایران شروع به کار کردند، آنقدر موذیانه و مخفیانه عمل کردند و این ذهنیت را جا انداختند که حتی نخبههای کشور ما هم متوجه برنامهای که سازمانهای جهانی داشتند برای کاهش جمعیت ایران میچیدند، نشدند. بعد از سالها و تازه آن هم به همت حضرت آقا، مسئله مشخص شد و روند به سمت فرهنگسازی برای افزایش فرزندآوری تغییر کرد. ببینید، وقتی میشود مجموعه نخبهها و سیاستمداران مملکت را با دلایلی به این سمت ببری که فرزندآوری برای کشور بد است، درباره جوانی که در اوج هیجان است و هیجانش غلبه دارد بر مسائل عقلیاش، این تاثیرگذاری خیلی پررنگتر است. الان دیگر جنگ ما با دشمنان، نبرد گرم نیست. نبرد ما الان کاملاً مجازی شده و فضای مجازی هم در اختیار آنهاست. طرف مقابل آنقدر مسلط به این فضاست که میتواند طوری مسائل را به جوان ما القا کند که شب را روز و ماست را سیاه ببیند. یعنی تا این حد میتوانند روی نگاه و فکر جوان ما تأثیر بگذارند که دیگر واقعیتها را نبیند و نپرسد: اگر واقعاً تو نفع مرا میخواهی چرا اینقدر تحریم علیه کشور ما اعمال کردهای که مردم ما از نظر اقتصادی تا این حد در مضیقه باشند؟ اگر نفع مرا میخواهی، چرا واردات دارو به کشورم را ممنوع کردی که بچههای سرطانی ما به خاطر نبود دارو از دست بروند؟... بنابراین راه چاره این است که ما به شیوهای درست، مسائل را برای جوانان جامعه تبیین کنیم تا خودشان واقعیتها را درک کنند. رهبر انقلاب در دیدار اخیر با نخبگان فرمودند لازم است اردوی راهیان پیشرفت برای جوانان موفق و نخبگان کشور برگزار شود تا از نزدیک در جریان دستاوردها و پیشرفتهای کشور قرار بگیرند و اطمینان پیدا کنند مسیر پیشرفت در همین کشور خودشان به رویشان باز است. آیا شما و همکارانتان هم در این زمینه، ایدهای برای ترسیم پیشرفتهای حوزه فعالیت خودتان به نوجوانان دارید؟ - ببینید شاید در رشتههای تخصصی، آنقدر که مشغلههای بیمارستانی و دانشگاهی ما زیاد است، متاسفانه فرصت این قبیل ارتباطات با قشر نوجوان برایمان فراهم نباشد. البته من معتقدم این خطای ماست که در این سالها فقط قشر دانشجو را دیدهایم و از نوجوانان غافل بودهایم. ما دخترانمان را فقط مشغول درس میکنیم و حواسمان نیست که این بچهها مادران آینده جامعه ما هستند و چقدر نیاز است که آموزشهای دیگری هم به آنها بدهیم. اتفاقاً از دو سه سال قبل، با یک موسسه مردمی ویژه دختران نوجوان به نام «ماه» آشنا شدهام و دخترم هم از برنامههای آن استفاده میکند. آن موقع خیلی خوشحال شدم که دخترم توانسته بود پناهگاهی پیدا کند که در درجه اول، این ارزشمداری زن بودن را برایش تبیین کند و او بهعنوان یک زن، خودش را نسبت به یک مرد کم نبیند. دوم، ارزشمداری شیعه بودن را. یعنی این ارزشمداری که ما دنبال نور چهارده معصوم (ع) هستیم. و سوم، ارزشمداری اینکه من بهعنوان یک دختر، در ایران به دنیا آمدهام، آن هم در زمانی که نظام جمهوری اسلامی در آن برقرار است و من دارم در بهترین شرایطی که یک دختر و یک زن میتواند خودش را حفظ کند و مصون بماند از گزندها، رشد و تعالی پیدا کنم. مدیر این موسسه، حاج آقا «راضی»، جمله جالبی گفتند که در ذهن من مانده است. ایشان که روحیه جهادی دارند، گفتند: «من در زمینه کار فرهنگی و آموزشی، با اقشار مختلف حتی زندانیها و قاچاقچیها کار کردهام ولی فکر میکنم کار با دختران نوجوان از همه آنها سختتر و در عین حال، مهمتر است. چرا؟ چون اگر میخواهیم فرزندان جامعه معتاد یا قاچاقچی نشوند، باید در دامان مادری پرورش پیدا کنند که تربیتش اجازه ندهد آنها به این سمت بروند. و این دختران نوجوان، مادران آینده جامعه ما هستند.» یعنی این موسسه در واقع دارد آن مادر آینده را میبیند. من هم فکر میکنم این نگاه وسیعتر و عمیقتری است؛ اینکه شما اگر نسل آینده را میخواهید درست کنید، باید امروز روی دختران نوجوان جامعه کار کنید تا آنها انشاءالله سرباز امام زمان (عج) تربیت کنند. چه نگاه زیبایی... - بله. من آن روز این نگاه و برنامه کاری این موسسه را خیلی پسندیدم و الان دارم میبینم چقدر نیاز بود ما هم در چند سال گذشته، برنامه مشابهی بگذاریم و فرزندان کشور را مطلع کنیم که خانمها در همین ایران خودمان چه پیشرفتهای علمی کسب کردهاند تا بچهها فکر نکنند آن طرف در کشورهای خارجی، یک مدینه فاضلهای ساخته شده که اینجا اصلاً قابل دست یافتن نیست. حداقل در رشته پزشکی، ما این موضوع را ثابت کردیم که در همین کشور خودمان میتوانیم به بالاترین درجات علمی برسیم؛ چه در زمینه دستیابی به پیشرفتهترین شیوههای جراحی، سلولهای بنیادی، نانو و غیره، و چه در زمینه نگارش مقالات و شرکت در کنگرههای بینالمللی. انشاءالله از این به بعد، بتوانیم این واقعیتهای موجود در زمینه پیشرفتهای علمی زنان جامعه را به گوش نسل نوجوان برسانیم. الان هم فرصت مغتنمی است برای اشاره فهرستوار به این موفقیتها و پیشرفتهای علمی در حوزه پزشکی که زنان ما پرچمدار آن بودهاند. - یکی از حوزههایی که ما پیشرفتهای خوبی در آن داشتهایم، حوزه درمان ناباروری است. دانشمندانی که در این زمینه مشغول کار هستند، با وجود اینکه در تحریم بودیم و در زمینههای دارویی و تجهیز مراکز محدودیتهایی داشتیم، با تلاش فراوان توانستند در زمینه سلولهای بنیادی و درمانهای ناباروری به پیشرفتهای بزرگی برسند و جایگاه بالایی در این زمینه کسب کنند به طوری که ایران در حال حاضر، یکی از قطبهای درمان ناباروری در منطقه به حساب میآید. درواقع در زمینه درمان ناباروری؛ چه درمان دارویی، چه جراحی، چه IVF و درواقع اقدامات کمک باروری، پیشرفتهای زیادی داشتهایم و درمان علل ناباروری و جراحیهای مرتبط با آن، تقریباً معادل با بالاترین مراکز بینالمللی، در مراکز درمان ناباروری ایران در حال انجام است. در زمینه تخصصی خودم (جراحی لاپاراسکوپی) هم، پیشرفتهای چشمگیری داشتهایم. در قدیم عملهای جراحی به صورت باز (open) انجام میشد. شکاف بزرگی روی شکم ایجاد میشد تا جراحی انجام شود. با پیشرفتهای علمی که صورت گرفت، شیوههای لاپاراسکوپی و هیستروسکوپی برای عملهای جراحی ابداع شد. شیوه کار در این جراحیها به این صورت است که بدون اینکه نیاز باشد برش بزرگی روی شکم ایجاد شود، با ایجاد چند سوراخ کوچک، عمل انجام میگیرد. از یکی از این سوراخها، دوربین عبور میکند و از بقیه سوراخها ابزار جراحی را به داخل بدن میفرستیم و از همین طریق، ضایعهای که باعث ایجاد علائم برای بیمار شده، برداشته میشود. خوب است بدانید شروعکننده عملهای لاپاراسکوپی و هیستروسکوپی، متخصصان زنان بودند اما در ایران این تخصص بهصورت بسیار محدود وجود داشت و در اختیار چند نفر از اساتید بود که این دوره را در خارج از کشور گذرانده بودند. تا اینکه حدود 10 سال قبل، آموزش تخصص لاپاراسکوپی در مراکز دانشگاهی ایران شروع و در ادامه، مراکز درمانی به تجهیزات لاپاراسکوپی مجهز شد. خوشبختانه حالا گروههای جراحی ما به پیشرفتهای بسیار خوبی رسیدهاند و در زمینه زنان هم به صورت پیشرفته دارد جراحیهای لاپاراسکوپی انجام میشود. حالا در شیوه لاپاراسکوپی با ایجاد چند سوراخ روی بدن بیمار، ضایعهای که مانع باروری است، برداشته میشود. از طریق روشهای هیستروسکوپی هم، ضایعات داخل حفره رحم خارج میشود. شیوههای لاپاراسکوپی و هیستروسکوپی هم کمک میکند بیمار زودتر به زندگی برگردد و هم، عوارض عمل را کمتر میکند. ...و صحبت پایانی؟ - ما 700 بانوی عضو جامعه پزشکی که نامه به دختران نوجوان را امضا کردهایم، منکر مشکلات و کاستیهای موجود نیستیم. اتفاقاً همه ما به نقصها واقف هستیم اما معتقدیم این مشکلات و کاستیها قابل اصلاح است. باید ماند و اصلاح کرد. هرکس در هر جایگاهی که قرار دارد، اگر کارش را درست انجام دهد، میتوانیم در کنار هم و در یک کار گروهی خوب، یک کشور آباد داشته باشیم.
|