قرار نیست کتابخوان شویم تا فقط قصه بخوانیم و از سرنوشت شخصیتهای داستان، درس عبرت بگیریم. کتابخوانی یک مهارت است که تقریباً نیازش در زندگی همه افراد جامعه احساس میشود؛ مهارتی که میتواند به شما کمک کند که در هر راهی که قدم برمیدارید، دربارهاش اطلاعات کسب کند. چه بسا افراد زیادی هستند که قرار است حرفه و فعالیتی تازه را شروع کنند اما توانایی پیدا کردن و خواندن کتابی (خواه کاغذی و خواه الکترونیکی) درباره آن حرفه را ندارند. آنها نمیتوانند ذهنشان را دستهبندی کنند و و دادههای بهدستآمدهشان را مدیریت کنند. آنها بلد نیستند که برای بدست آوردن یک اطلاعات مفید درباره آنچه که نیاز دارند، چطور باید فهرست کتاب را جستجو کنند. حتی آنها توانایی این را ندارند که از عنوان، مقدمه و چکیده کتاب، تشخیص بدهند که آیا این اطلاعات به کارشان میآید یا نه! این همانچیزی است که کتابخوان بودن را با اهمیت کرده است؛ اینکه بتوانیم روزهای کودکی و نوجوانیمان را با شخصیتهای متفاوتی بگذرانیم و دنیایمان را بزرگ کنیم و در روزهای جوانی و بزرگسالی، هرآنچه که به آن نیاز داریم را در لابهلای نوشتهها پیدا کنیم. شما الگوی رفتاری کودکتان هستید این تجربه ثابتشدهای است؛ اینکه بچهها آن چیزی را تکرار میکنند که به دفعات دیده و شنیده باشند. پس اگر والدین زرنگی باشید، سعی میکنید همه آن تربیت دلخواهتان را بیشتر از دیگر منابعی که کودک به آن دسترسی دارد، مانند دوستانش، فامیل و تلویزیون به او نشان بدهید. درست چیزی شبیه به استفاده از تبلت و یا تلفن همراه که تقریبا کمتر بچهای است که نسبت به استفاده از آن تمایل نشان ندهد؛ چرا؟ چون همیشه دیده است که پدر و مادرش همیشه سرشان با آن گرم است و نسبت به آن واکنش نشان میدهند. برخی مواقع با دیدن آن میخندند و گاهی هم هرآنچه که به نظرشان جالب آمده است را به طرف دیگر نشان میدهند و برایش تعریف میکنند. آنوقت چه اتفاقی میافتد؟ کودک هم نسبت به آن وسیله هیجانانگیز که هم صدا دارد، هم تصویر؛ هم باعث خنده میشود و هم سرمان را گرم میکند، احساس نیاز میکند و خدا نکند که او بفهمد که با چه ابزاری مواجه است! دیگر جدا کردن کودک و تلفنهمراه، سختترین کار ممکن خواهد بود. تأثیرگذار باشید حالا باید بتوانیم کتاب را مانند تلفنهمراه برای بچهها هیجان انگیز نشان بدهیم؛ البته که هیجانانگیز هم هست! کدام تلفن همراه و تبلتی میتواند ما را به دنیایی متفاوت و شخصیتهای جدیدی ببرد؟ فارغ از اینکه بازیهای موبایلی، تنها یک داستان تکراری را با تصاویر رنگی به کودک نشان میدهند، اما هر کتاب میتواند یک داستان جدید برایمان داشته باشد. اما این همانچیزی است که اگر خودمان به آن باور داشته باشیم، میتوانیم این احساس را به فرزندمان هم منتقل کنیم. این را مریم افضلی، روانشناس میگوید و معتقد است که پیش از هرچیز، باید بتوانیم صادقانهترین احساسمان را به کودک انتقال بدهیم؛ پس اگر خودمان واقعا کتاب را دوست نداشته باشیم و تنها بخواهیم برای کتابخوان شدن فرزندمان، ادایش را در بیاوریم، شک نکنید که به نتیجه دلخواهتان نخواهد رسید و فرزندی کتابخوان نخواهید داشت: «البته که هستند افراد زیادی که پدر و مادری کتابخوان نداشتهاند اما آنها کتابخوان شدهاند؛ احتمالا از دیگر دسترسیهایشان مانند مدرسه و تلویزیون و دوستان و... به این موضوع علاقهمند شدهاند اما اگر بخواهیم بر روی روشی منطقی پیش برویم، والدین نخستین کسانی هستند که کودک با آنها مواجه میشود و نخستین تأثیرپذیریها را از آنها دارند؛ پس به تأثیرگذاری تان بر شخصیت و زندگی باور داشته باشید تا کودکتان هم شما را باور کند.» مزیتی به نام همدلی تا دلتان بخواهد، فواید نوشته شده است درباره کتاب خواندن کودکان؛ از آموزش و رشد اجتماعی و شناختی کودک تا ارتقای رفاه و سلامت روان آنها. در واقع کارشناسان و محققان معتقدند که کتاب خواندن میتواند بچهها را به هرجایی از این دنیا ببرد. آنقدر که میتواند آنها را وارد دنیای بزرگتری کند و کودک خودش را جای شخصیتهای کتاب بگذارد؛ آنوقت است که احساس همدلی با آن شخصیتها، بهترین تجربهای است که او از خواندن کتابهای کودک و نوجوان خواهد داشت. اما چطور میتوانیم از مزیتهای احساس همدلی که در نتیجه کتاب خواندن برایش ایجاد میشود بگوییم؟ افضلی میگوید که قصه خواندن برای کودک در روزهایی که او هنوز توانایی خواندن و نوشتن ندارد، کمی او را به کتابخوانی نزدیک میکند: زمانی که مادر و پدر برای فرزندشان قصه میگویند، غم و شادی موجود در قصه را با لحن مخصوص آن موقعیت بیا میکنند و کودک هم خودش را با آنها همراه میکند؛ یعنی از شادیهای شخصیتها میخندد و برای غمهایشان، غصه میخورد. حالا اگر به دست همین کودک که خودش در خواندن، توانا شده است، کتاب بدهیم و بگوییم بخوان، برای همدلیهای دلنشینی که تجربه کرده است، کتاب را امتحان خواهد کرد. درباره کتاب خوانده شده گفتوگو کنید «نمایشگاه کتابی نیامد و نرفت که من و پسرم نرفته باشیم.» این را مادری میگوید که حالا پسرش برای خودش مردی شده و چندین چند کتاب نوشته است؛ مادری که معتقد است او از همان کودکی لابهلای کتاب بزرگ شد:« پسرم همیشه عاشق ماه اردیبهشت بود؛ میدانست که در این ماه، نمایشگاه کتاب برگزار میشود. نمایشگاهی که در آن بازی میکند، کتابهای مورد علاقهاش را میخرد، دوستانش را میبیند و در مسابقات مختلفی که برگزار میشد، شرکت میکند.» او میخواهد بگوید که کتاب و کتابخوانی باید برایش جذاب و شیرین باشد؛ نه صرفاً یک کار حوصلهسر بر و خستهکننده که لازم است همه انجامش بدهند! این را قریب به اتفاق والدینی میگویند که حالا فرزندانی کتابخوان دارند؛ فرزندانی که زمانی که به قسمت جذاب داستان میرسند،میتوانند آن را برای پدر و مشتاق و همراهشان بخوانند:« اینکه بخشهایی از کتاب را با هم بخوانید یا اینکه بعداز تمام شدنش، درباره آن کتاب، درباره شخصیتها و هرآنچه که در آن گذشته است حرف بزنیم، یکی از آن دلایلی است که شوق کتاب خواندن به بچهها میدهد.» این را خانم افضلی میگوید که معتقد است نمیشود از بچهها توقع کتاب خواندن داشت در حالی که خودمان حوصله نداشته باشیم برای دقایقی، دل به دل کودک بدهیم و احساسش درباره آنچه که در کتاب خواندهایم را بشنویم. نرگس خانعلیزاده
|