با توجه به اهمیت چرخه تولید و اشتغال در استان، بازدیدی از شهرک ویان و کارخانههای نیمهفعال داشته و سر زده به یکی از کارخانههای ریختهگری رفته و پای صحبت مدیر عامل شرکت پارسشوا نشستیم. سالنی نیمهتاریک که در انتهای آن تعدادی دستگاه ذوب و ریختهگری با سر و صدای بسیار کار میکردند؛ دو کارگر، مجموع نیروی انسانی کارخانهای با زیربنای یک هزار و 900 مترمربع بود که در عمق این سالن نیمهتاریک، کنار کورههایی که با تمام توان قطعات فلزات را تبدیل به مذاب و هرم گرما را به بیرون پرتاب کرده، کار میکردند. همه این موارد اجزای جورچینی بودند تا تصویر کارخانه نیمهتعطیل پارسشوا را در ذهن مخاطب تکمیل کنند اما در این میان یک قطعه از این جورچین با بقیه همخوانی نداشت. تابی کودکانه در میانه کارگاه آویزان بود که نشان از حضور کودکی در کنار کورههای گداخته چدن داشت. محل بازی کودکانه پسر، نزدیک محل تلاش مردانه پدر بود. ظاهراً صاحب پارسشوا برای مدیریت هزینهها، خانوادهاش را در سوئیت کارخانه مستقر کرده، این واحد تولیدی هفت هزار و 800 مترمربعی علاوه بر میزبانی از کورههای ذوب فلز، خانوادهای را با دو فرزند در خود جای داده بود. پس از آشنایی با محیط و در جریان قرار گرفتن روند خط تولید کارخانه به حال و احوال این روزهای تولید پرداختیم که در ابتدا متوجه نامهربانیها و عدم توجه برخی مسئولان با این صنعت مادر شدیم. شنیدن تلاشها و پیگیری پدر خانواده برای فعال نگهداشتن خط تولید کارخانه با تمام مشکلات اقتصادی و تحریمها ستودنی بود، خانواده اللهقلی از آسایش و رفاه زندگی در تهران صرف نظر کرده و برای زنده نگهداشتن آتش کوره ذوب و خط تولید شرکت، منزلشان را برای پرداخت بدهی وامهای بانکی فروخته بودند. صحبتهای حمید اللهقلی حکایت از بیماری قدیمی سیستم اداری کشور داشت. کاغذبازی سالهاست که فعالان اقتصادی بهویژه تولیدکنندگان را تحت فشار قرار داده؛ متأسفانه خستگیِ این رزم بدون نتیجه، همراه با خروارها کاغذ و نامههای امضاشده اداری، گریبان امیدواری چرخه پرقدرت تولید را گرفته و صنعتگران را مجبور کرده تا با اندک سرمایه خود و درنظر گرفتن حداقل سود، محصولات خود را تولید کنند. اللهقلی با بیان اینکه سعی میکنم با حجم کم تولید را ادامه دهم تا گذرم به بانکها و وعده مسئولان نیفتد گفت: با توجه به پیگیریهای گذشته به این نتیجه رسیدیم که دیگر به سمت ادارات و بانکها نرویم و برای حل مشکلات متکی به خود باشیم. وی با اشاره به مراجعه خود به استاندار در سال 93 بیان کرد: در آن جلسه که مدیران امور شعب بانکها هم حضور داشتند مشکلات واحدهای صنعتی عنوان شد و استاندار طی نامهای بودجهای برای حل مشکلات واحدهای صنعتی تصویب کرد. این تولیدکننده با بیان اینکه مشکلات واحدهای صنعتی را صرفاً روی کاغذ نمیتوان حل کرد افزود: پس از آن جلسه، برای تکمیل پرونده وام به بانک مربوطه مراجعه کردم و بعد از گذشت 6 ماه، مسئول بانک آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت که در ابتدا استاندار باید بودجه را به بانک تزریق کند تا بانک بتواند وام را در اختیار متقاضیهای واحد صنعتی قرار دهد. اللهقلی با بیان اینکه با توجه به افزایش قیمتها نمیتوانیم از تمام ظرفیت شرکت استفاده کنیم گفت: اگر سرمایه در گردشی حدود پنج میلیارد تومان تأمین شود میتوانیم 100 نفر را مشغول به کار کرده و از تمام ظرفیت تولید استفاده کنیم. وی با بیان اینکه شرکت ما وابسته به درآمد روزانه خود است گفت: با وجود این مبلغ در گردش حساب پس از سه الی چهار ماه تولید و فروش محصولات، کارخانه ما با روال مطلوبی پیش خواهد رفت. وی با بیان اینکه هزینه ریختهگری سنگین است اذعان کرد: در بیشتر مواقع با چالش خرید مواد اولیه مواجه هستیم. برای مثال ضایعات را کیلویی 14 هزار تومان میخریم و شمش را کیلویی 17 هزار تومان؛ اگر بخواهیم روزی پنج تن تولید کنیم حداقل روزانه 100 میلیون تومان هزینه خرید مواد اولیه مورد نیاز است. عضو هیئت مدیره شرکت پارسشوا با اشاره به ظرفیت تولید روزانه کارخانه بیان کرد: روزانه میتوانیم 10 تن تولید داشته باشیم اما در حال حاضر با توجه به شرایط موجود اقتصادی تنها روزانه به تولید 500 کیلو بسنده میکنیم. اللهقلی با بیان اینکه شرکت در اوایل تحریمهای ابتدای دولت یازدهم تأسیس شد گفت: متأسفانه با نوسانات ارز، افزایش قیمت مواد اولیه و کملطفی برخی مسئولان مواجه شدیم. وی با بیان اینکه صنعت فلز، صنعت مادر است گفت: مجموعه ما تکمحصولی نبوده و میتوانیم بیشتر قطعات چدنی را تولید کنیم. عضو هیئتمدیره شرکت پارسشوا با اشاره به چندشاخه بودن تولید محصولات گفت: برای مثال از انواع وزنههای بدنسازی، دیسک کلاج 206 و دیسک ترمز پراید تا دوشاخههای تراکتور را برای کشاورزان تولید میکنیم. اللهقلی با بیان ایکه آبا و اجداد من اهل ویان بوده و به همین خاطر به اینجا آمدم افزود: قبل از اینکه برگردم، پیمانکار ریختهگری کارخانههای بزرگ بودم. خوشبختانه وضع مالی خوبی هم داشتم اما به این فکر افتادم که به شهر خود برگشته و به مردم خدمت کنم.
|