طی یادداشتی که سیدمحمد الحسینی، دکترای جامعهشناسی فرهنگی در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است: «روند شهرنشینی در ایران و همنشینی فرهنگها و گروههای مختلف با یکدیگر و تبدیل روابط روستایی به روابط شهری ضرورت بازتعریف تعاملات کنشگران با یکدیگر و با نهادهای شهری را در جامعه شهری متناسب با معیارهای قانونی روزآمد و با ضمانت اجرایی قوی مشخص میدارد. درعینحال نقش این مجموعه قوانین در حصول توسعه پایدار، تبدیل انسان شهرنشین به شهروند، ظهور جامعه مدنی و انسان مدرن، مصونسازی شهر از مخاطرات و افزایش کیفیت محیط شهری از یکسو و از سوی دیگر محدودیتهای قوانین موجود در پاسخگویی به نیازهای شهری، وجود اصل اصطکاک منابع، پیشیگرفتن شهرنشینی بر شهرسازی و غفلت محافل علمی و دانشگاهی از این موضوع همه نشان از اهمیت پرداختن به این موضوع دارد. حقوق شهروندی تنها حق و حقوق نیست بلکه مسئولیت و وظایف ناشی از زندگی اجتماعی است، از منظر علوم اجتماعی در صورتیکه افراد احساس کنند از احترام عادلانه برخوردار نیستند، ناامنی وجود دارد و مسئولان پاسخگو نیستند نسبت به جامعه دلزده خواهد شد و حس تعلق فرهنگی و اجتماعی به بستر اجتماعی خود را نخواهد داشت، در چنین جامعهای افراد از وجود انسانهای فعال، خردورز و معناساز محروم خواهد شد و زمینه آسایش و امنیت ملی و عمومی مردم فراهم نخواهد شد. «فالکس» اندیشمند معاصر آن اندازه که بر مفهوم حقوق شهروندی تأکید میکند که آن را بخش عمدهای از هویت میداند؛ چراکه این حقوق بهصورت عینی و حاضر، رابطه فرد با فرهنگ و تجربه زیستهاش را فریاد میزند، حتی بیش از دین و سایر شاخصهای هویتی. اما چگونه افراد در جامعه شهری دچار ضعف در حس تعلق میشوند؟ پاسخ بسیار گسترده است اما بهطور قطع بخشی از آن مربوط به نادیده گرفتن حقوق شهروندی است؛ چیزی که با تأکید بیش از حد بر سازمانها و نهادها نقش مردم را نادیده گرفتهاند. شهر یک واقعیت اجتماعی است که حاصل کنشگری بازیگران اجتماعی است، میتوان بهصورت عینی دو طبقه کنشگر را بهصورت مجزا بررسی کرد؛ مسئولان شهری و مردم، لازمه ظهور و عینیت شهروندی و شکلگیری و رعایت حقوق شهروندی بستگی به کنش متقابل و نظامی است که به این منظور بین این دو طبقه شکل میگیرد. اگر این ارتباط بهصورت تمام ساحتی و در همه ابعاد صورت گیرد، بهطور قطع نقش کنشگری همه اقشار منجر به بروز و رشد احساس تعلق اجتماعی در شهر خواهد شد. در غیر این صورت میتواند منجر به کاهش احساس تعلق اجتماعی و تضعیف حقوق شهروندی شود. درصورتیکه این نظام شکل نگیرد، دغدغهها و مطالبهگریها در طبقه مردم حالت انباشتی به خود میگیرد؛ دغدغهها و حقوقی که نه شنیده میشود و نه جدی گرفته میشود، در این حالت بسیاری از مسائل ممکن است به بحران تبدیل شود و افراد جامعه حس میکنند که جزو شهر نیستند و نقشی در تجربه زیسته خود ندارند و از آنسو تصمیمات و برنامهریزیهای مسئولان هم حالت برگشتی پیدا میکند، در این حالت مسئولان تصور میکنند که خیلی کار میکنند اما مردم چنین قضاوتی ندارند و تصمیمات آنها را نمیبینند، چون کنشگری ندارند و در نتیجه دغدغهای برای چالشها پیدا نمیکنند. اگر این نظام کنش شکل نگیرد هیچگاه شکاف حقوق شهروندی پر نخواهد شد و بهطورمعمول در چنین شهرهایی مردم و مسئولان یکدیگر را متهم میکنند؛ مردم مسئولان را به کمکاری و بیفکری و فساد و مسئولان نیز مردم را به افراد قدرنشناس تعبیر خواهند کرد. گاهی تلاشهای زیادی صورت میگیرد اما لازمه این تلاشها توجه به انسانی است که در هر مکانی که زندگی میکند و تجربه زیسته دارد.»
|