کد خبر : 64226
تاریخ : 1401/10/4
گروه خبری : استان‌ها

منتظر کتاب‌های «مدرسه شبانه سه نوبت» و «لی‌لی» میثم موسویان باشید

«به نام مادر» نسخه دو بی نام پدر و مربوط به کودتای نوژه در همدان است

«سیدمیثم موسویان»، نویسنده همدانی از سال 1383 شروع به نوشتن داستان کرد؛ در نوجوانی شعر‌ می‌سرود، اما با ایجاد یک دغدغه در ذهنش و پس از کسب راهنمایی از استادش (محمدرضا فریدونی)، وارد حیطه‌ داستان‌نویسی شد. ازجمله آثار این نویسنده رمان «میوه‌های رسیده» است که برنده جایزه رمان سال جشنواره انقلاب جمهوری اسلامی و جایزه کتاب سال سپاه در سال 1391 شده؛ از دیگر آثار وی می‌توان به «پرده‌داران راز دوست، داستان کوتاه، روایت فتح (براساس خاطراتی از شهید سعید قهاری‌سعید)»، «بچه‌ها دیرتون نشه، داستان کوتاه، روایت فتح (براساس خاطراتی از رضایی‌مجد)»، «چهار پَر»، «مجموعه داستان شهید خودم، مجموعه داستان‌های انقلاب اسلامی در حیطه نوجوان، نشر شهرستان ادب»، «اذان بی‌موقع»، «ما هم هستیم»، «من محمد بروجردی هستم»، «بخارهای رنگی»، «سفیدی پر کلاغ»، «پرده‌داران دوست»، «ارتش کلاه‌پوستی‌ها»، «مجموعه داستان غواص‌ها»، «تفنگم را زمین مگذار» و غیره نام برد.
ازجمله افتخارات این نویسنده توانمند می‌توان به برگزیده شدن در جشنواره‌ بین‌المللی سلام بر نصرالله در سال 1386، مقام نخست جشنواره هنر ماندگار در بخش کتاب در سال 1396، کسب رتبه نخست جشنواره ملی رمان‌نویسی انقلاب اسلامی 1389، برنده جایزه‌ بخش ویژه‌ جلال آل‌احمد در سال 1397، برنده جایزه قلم زرین در سال 1400 و غیره اشاره کرد.
در این شماره از صفحه درهای دری روزنامه سپهرغرب به سراغ این نویسنده جوان همدانی رفتیم تا با ما از خودش و احوالاتش بگوید و ما هم اخبار میثم موسویان را به دوست‌دارانش و مخاطبان روزنامه خود برسانیم؛ پس در ادامه با ما در این گفت‌وگو همراه باشید:
   آقای موسویان به‌عنوان نخستین پرسش بفرمایید چطور متوجه شدید استعداد نویسندگی دارید و به این حوزه علاقه‌مند هستید و به‌اصطلاح، خودتان را کشف کردید؟
بنده دغدغه ایدئولوژیک داشتم که به این حیطه قدم گذاشتم؛ ابتدا شعر (به‌ویژه شعرهای آیینی) می‌گفتم؛ تا اینکه روزی یک سخنرانی از آیت‌الله خامنه‌ای شنیدم که ایشان از کتاب جنگ و صلح تولستوی صحبت می‌کردند و معتقد بودند که یک رمان می‌تواند به یک ملت هویت دهد. این‌طور شد که از استادم آقای دکتر محمدرضا فریدونی کسب تکلیف کردم که می‌توانم وارد حیطه این نوع از داستان‌نویسی و رمان‌نویسی شوم؟ چراکه خلأ آن را احساس می‌کردم، ایشان هم بسیار تشویقم کردند و بنده پا در این راه گذاشتم.
   آن زمان در کلاس‌های نویسندگی شرکت کردید یا به‌صورت تجربی داستان می‌نوشتید؟
خیر، کلاس به آن معنا نرفتم که به‌اصطلاح اصول داستان‌نویسی یاد بگیرم؛ به‌واقع شروع به خواندن داستان‌ها و رمان‌های مختلف کردم، البته در دوران نوجوانی هم کتاب‌های علمی تخیلی (مانند کتاب‌های ژول ورن) می‌خواندم و یک مدت طولانی به‌اصطلاح به داستان آغشته بودم. بعد داستان‌های کوتاه نوشتم که آن زمان در حوزه هنری کلاس‌ داستان‌نویسی برپا بودم و من هم داستان‌هایم را آنجا ارائه می‌دادم؛ البته آن کلاس‌ها کمی فضای روشنفکرانه داشت و من به‌واقع به جهت نوع و تفکر داستانم، می‌خواستم با ارائه اثر خودم آن فضا را به چالش بکشم که البته این‌طور پیش نرفت و اتفاقاً داستان‌هایم مورد توجه قرار گرفت و برخوردها خوب بود. از طرفی همچنین در انجمنی که توسط خانم بهناز ضرابی‌زاده در حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس برگزار می‌شد، شرکت می‌کردم و آنجا نقد و بررسی آثار صورت می‌گرفت و در این دو مرکزی که نام بردم، غالباً اساتید حضور داشتند و نکاتی می‌گفتند که به‌نوعی آموزشی بود، همچنین نویسندگان دیگری در کلاس‌ها و انجمن‌ها بودند و تعامل برقرار می‌شد که ازنظر یادگیری مثمر ثمر بود.
   از نویسندگان گذشته و یا معاصر الگوبرداری داشته‌اید و می‌توان گفت شما پیرو سبک و مکتب فرد خاصی هستید یا خیر؟
خیر، چون آثار نویسندگان مختلف را به‌صورت کامل و پیوسته نخواندم و جسته‌وگریخته مطالعه می‌کردم؛ گرچه مدتی کتاب‌های جلال را می‌خواندم و بعد از اتمام آن دوره احساس کردم داستان‌هایم کمی شبیه سبک جلال شده است، البته این موضوع مربوط به اوایل کارم بود.
   آقای موسویان یک نما و توضیحی از آثارتان به مخاطبان ما بدهید و از ویژگی‌های رمان‌هایتان برایمان بگویید.
کار کودک من تحت تأثیر مکاتب روان‌شناسی است؛ چراکه من لیسانس روان‌شناسی دارم و مشاور هستم و تحصیلاتم در این رابطه بوده است. معمولاً داستان‌هایی که خلق می‌شوند در هر ژانر و در هر مقطع زمانی، تحت تأثیر دو مسئله هستند؛ اول، شخصیت و مکاتب روان‌شناسی و دوم، تفکر عرفانی و ایدئولوژیک که بنده صفر تا صد آن را مدیون آقای محمدرضا فریدونی هستم و قطعاً در افکار پشت داستان هم رشته تحصیلی و هم آن باورهایی که سر کلاس‌های آقای دکتر یاد گرفته‌ام، جاری و ساری است؛ در اصل دغدغه بنده برای نوشتن انتقال این مفاهیم بوده است.
   به‌واقع شما ازجمله نویسندگانی هستید که معتقدید ایدئولوژی می‌بایست وارد داستان شود و خیلی مقوله هنر برای هنر را جدی نمی‌دانید؟
لزوماً این‌طور نیست، بنده این‌گونه می‌نویسم. از طرفی به نظرم هر نویسنده‌ای به‌هرترتیب به یک‌سری عقاید پایند است و دردی را می‌شناسد که آن موارد در داستانش نمود پیدا می‌کند؛ برای مثال همان مادی‌گرا هم مادی‌گراییش در داستانش اثر می‌گذارد.
   صحیح، قرار شد از رمان‌هایتان و ویژگی‌ آن‌ها برایمان بگویید.
یک کار بزرگ‌سالم که سال پیش در جشنواره جلال برنده شد و در آن کهن‌اسطوره‌های شاهنامه و زیرلایه‌های عرفانی مذهبی فراوان هست، نامش «بی‌ نام پدر» است.
  برگرفته از داستان رستم و سهراب؟
بله، آن کهن‌اسطوره‌ها و زیرلایه‌های عرفانی و مذهبی که گفتم به‌واقع در کار بزرگ‌سال بیشتر از کار کودک مجال مطرح شدن دارند.
   گویی در این اثرتان ادب و فرهنگ ایرانی را با فرهنگ اسلامی تلفیق کرده‌اید؟ چراکه شاید برخی سطح‌نگران و یا کسانی که مطالعه دقیقی در این باب نداشته‌اند، شاهنامه را فقط یک اثر با درون‌مایه فرهنگ ایرانی بدانند، اما اهل فن می‌دانند که در این کتاب سترگ چگونه فرهنگ ایرانی و اسلامی ممزوج است و به قول شما دارای زیرلایه‌های عرفانی و مذهبی است.
بله، دقیقاً همین‌طور است.
   اثر در دست چاپ هم دارید؟
بله، رمان «مدرسه شبانه سه نوبت» اثری برای نوجوانان بوده که معرفی قدم‌های عرفانی برای آنان به‌صورت قصه و داستان است. همچنین یک اثر بزرگ‌سال به اسم «لی‌لی» دارم که رمان اجتماعی- روان‌شناختی است و به مسائل زناشویی می‌پردازد. یک اثر هم «به نام مادر» است که نسخه دو بی نام پدر به‌شمار می‌رود و مربوط به کودتای نوژه در همدان است.
   جناب موسویان بسیاری از صاحب‌نظران داستان و رمان را جزء ادبیات تعلیمی می‌دانند، به نظر شما این‌گونه است؟
به نظر بنده اگر هم بنا است تعلیمی حین داستان داده شود، هرچه زیرپوستی‌تر باشد، ماندگارتر و اثرگذارتر می‌شود. هرچه به سمتی برویم که مفهوم را به سطح کلمات بیاوریم، به وعظ و خطابه و منبر نزدیک شده‌ایم و از هنر فاصله گرفته‌ایم. به‌واقع هرچه مفاهیم مد نظر نویسنده را در زیرلایه‌ها پنهان کنیم، به هنر نزدیک‌تر شده‌ایم؛ هر هنری هم که باشد فرق ندارد، چون فقط قالب‌ها متفاوت است، حال چه شعر، چه داستان، چه موسیقی و غیره. بنابراین هرچه مفهوم را به‌اصطلاح رو آوردیم و مستقیم اصل مطلب را گفتیم، درحقیقت مخاطب را نصیحت کرده‌ایم که البته نمی‌خواهم بگویم وعظ کردن خوب نیست، بلکه آن هم ارزش خودش را دارد...
   اما اثرگذاری ندارد؟
اثر دارد، اما نوع اثر و مخاطبش متفاوت است.
  شاید بتوان گفت که اثرگذاری آن گستره وسیعی را شامل نمی‌شود، مثلاً نوجوان و جوان ما خیلی به آن رغبت نشان نمی‌دهند و به‌اصطلاح گوششان به نصیحت بدهکار نیست.
بله، مسئله همین بوده که دایره اثرگذاری هنر وسیع است؛ چراکه مفهوم را در لفافه بیان کرده و این‌گونه حتی مخالف خود را نیز جذب می‌کند، برای مثال ممکن است شما غزل‌های حضرت حافظ را بخوانید و لذت ببرید، بدون آنکه با این شاعر ازنظر فکری همسو باشید، یعنی غزل حافظ اثر خودش را بر شما گذاشته، بدون آنکه آن را پس زده باشید.
   وضعیت کتاب و کتاب‌خوانی و تأثیر آن بر تعالی جامعه را در ایران چگونه می‌بینید؟ (بدون نگاه شعاری)
به نظر بنده متأسفانه بچه‌های ما با اعتیاد به تلویزیون فنا و فدا شده‌اند؛ درواقع از بدو تولد فرزندان خود را مقابل تلویزیون می‌نشانیم، چراکه می‌خواهیم در آپارتمان صدایشان درنیاید و سرگرم شوند تا جوابگوی همسایه نباشیم و خانه به‌هم ریخته نشود و غیره. بچه‌هایمان را به تلویزیون آغشته کرده‌ایم؛ فرزندان ما وقتی دائماً درحال دیدن برنامه‌های مختلف هستند، این جعبه به‌جای آن‌ها فکر، تحلیل و تخیل می‌کند. ازنظر علمی کارآیی مغز در حالت دیدن تلویزیون از حالت خواب نیز کمتر است! بنابراین وقتی مغزی دائماً درحال نشخوار تصاویر این جعبه بوده و تفکر و تخیل و تحلیل نمی‌کند، ضعیف می‌شود؛ نتیجه آن است که افرادی سطحی می‌شوند که از کار عمیق و با زحمت لذت نمی‌بردند و قاعدتاً از مطالعه که کار سخت‌تری از تلویزیون نگاه کردن است، دور افتاده‌اند، همچنین از بازی کردن مفید و بقیه موارد؛ این‌گونه است که در جریانات مختلف ما والدین تعجب می‌کنیم و ناراحت می‌شویم که چرا بچه من توانایی تحلیل ندارد!
  شاید هم به همین خاطر است که در گذشته که تلویزیون نبوده و یا دوره‌ای که استفاده از آن و نگاه کردن به برنامه هایش ساعت و قانون و برنامه داشت، ازنظر تفکر و مطالعه و تحلیل شرایط بهتر بود.
بله، به نظرم شبکه پویا که 24 ساعت برای کودک ما برنامه پخش می‌کند، 24 ساعت درحال خیانت به آنان است. این‌طور است که تعجب می‌کنیم چطور زمان جنگ جوان 20 ساله فرمانده لشکر بوده، اما جوان 20 ساله امروزی وقتی در اغتشاشات دستگیر می‌شود، از ترس قالب تهی می‌کند.
   چه می‌توان کرد برای این معضل؟
باید فرهنگ‌سازی کرد؛ پدر و مادرها بدانند که باید از رسانه‌ها هدفمند استفاده کنند.

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/64226