اشتغال زنان در دهههای اخیر همزمان با ارائه فرصتهای شغلی متنوعتر در سازمانها، موجبات توسعه مشارکت اقتصادی زنان در نیروی کار و در نتیجه اشتغال خارج از خانه را فراهم کرده است. این دوران، همزمان با دورهای طلایی است که به طور معمول زنان تشکیل خانواده میدهند، فرزند میآورند و به ایفای وظایف همسری و مادری میپردازند. در این راستا، از یک سو سیاستهای کلان جمعیتی و توصیههای سیاستگذاران مبنی بر پیری جمعیت و نیاز به استفاده از فرصت پنجره جمعیتی در سالهای پیش رو و از سوی دیگر قضاوتهای متعصبانه، بیشتر حکم بر اولویتبندی میان وظایف خانوادگی و اجتماعی زنان میدهد و حتی به آنها توصیه میکند که شغل خود را رها کرده و به خانواده رسیدگی کنند. اما واقعیت این است که این نوع اظهارنظرها به واسطه فقدان قوانین حمایتگر از مادری است. درواقع سازمانها بهواسطه توجه صرف به سود اقتصادی خود، ترجیح میدهند به جای رفع مشکلات نیروی کار به ویژ زنان، آنها را با نیروی کار بدون حاشیه جایگزین کنند. سازمانها بهواسطه توجه صرف به سود اقتصادی خود، ترجیح میدهند به جای رفع مشکلات نیروی کار بهویژه زنان، آنها را با نیروی کار بدون حاشیه جایگزین کنند. معرفی سیاستهای دوستدار خانواده سیاستهای دوستدار خانواده، به مجموعهای از برنامههای رسمی توسط سازمانها گفته میشود که هدفشان، کمک به کارکنان و نیروی انسانی شاغل در سازمانها، در راستای ایجاد تعادل بین کار و زندگی و ارتقای کیفیت زندگی شغلی است. اتخاذ این نوع از رویکردهای سیاستی و راهکارهای سازمانی میتواند بر زندگی نیروی کار بهویژه زنان اثرگذار باشد و به برآوردن نیازهای نیروی کار در ترکیب با الگوهای خانواده امروزی بینجامد. این سیاستها، شامل طیفی از اقدامات مانند ارائه خدمات بهداشتی در محل کار، اعطای تسهیلات مراقبت از کودک (یارانه نگهداری از کودکان)، برنامهریزی شغلی انعطافپذیر، و اعطای تسهیلات حملونقل، مرخصی با حقوق برای نگهداری از خانواده، دورکاری و برنامههای کاری جایگزین، مرخصی زایمان، و مرخصی والدین، هستند و نقش مهمی در کاهش استرس والدین داشته و به ارتقای رفاه آنها کمک میکنند. همچنین این سیاستها میتوانند به تولید ارزش افزوده سازمانی منتهی گردند و توانایی سازمان را در جذب و حفظ نیروی انسانی افزایش دهند. این مزیت بهویژه در مشاغل تولیدی، حائز اهمیت است و موجب میشود که به واسطه جابجاییهای نیروی انسانی، روند تولید با مشکل مواجه نشود. حمایت از مادری حمایت از مادری را میتوان در قالب سیاستهایی مانند ارائه حق مرخصی زایمان با حقوق، ارائه مزایای نقدی و همچنین ارائه خدمات و زیرساختهای مراقبت پزشکی برای مادر و کودک، دنبال کردحمایت از مادری را میتوان در قالب سیاستهایی مانند ارائه حق مرخصی زایمان با حقوق، ارائه مزایای نقدی و همچنین ارائه خدمات و زیرساختهای مراقبت پزشکی برای مادر و کودک، دنبال کرد. به هنگام مرخصی زایمان بایستی حداقل دو سوم درآمد اصلی به زنان پرداخت شود. همچنین سازمان بینالمللی کار، به شرکتها و سازمانها توصیه کرده که به زنان پس از زایمان، حداقل 18 هفته مرخصی با حقوق کامل ارائه شود. یک دوره مرخصی با حقوق برای والدین، میتواند تضمین کننده این مهم باشد که هم مادران و هم پدران، زمان لازم برای ارتباط با فرزندان خردسال خود و مراقبت از آنها و پذیرش عضو جدید در خانواده را خواهند داشت. با این حال، باوجود مزیتهای بیشمار سیاستهای خانواده دوست، 830 میلیون زن - عمدتاً در کشورهای با درآمد متوسط و کم زندگی میکنند که به اندازه کافی تحت پوشش حمایتهای پس از زایمان نیستند. حل چالش حفظ شغل برای تازه مادران چالش دیگر، بازگشت تازه مادران به کار و بحث امنیت شغلی آنها پس از زایمان است. بیشتر سازمانها بهویژه سازمانهای خصوصی، در راستای حفظ سود خود، معمولاً از پذیرش تازه مادران یا حتی زنان باردار سرباز میزنند و قراردادهای کاری طولانی، منعقد نمیکنند تا که شاید در هزینههای سازمان و بارمالی احتمالی ناشی از استخدام، اجتناب کنند. در سازمانهای دولتی و در قراردادهای شغلی دائمی هم معمولاً زنان پس از بازگشت از مرخصی زایمان، دیگر به شغل اولیه بازنگشته و گاها با تنزل سِمت مواجه میشوند. این چالش، زنان را مجبور میکند که بارداری را به تعویق انداخته یا تلاش کنند تا به سرعت به شغلشان بازگردند و از حمایتهای قانونی و مرخصی پس از زایمان صرف نظر کنند و حتی دوره شیردهی به نوزاد را کامل نکنند. اهمیت ترویج برابری جنسیتی در مشاغل سیاستهای دوستدار خانواده، با اقداماتی مانند ارائه ساعات منعطف کاری و کمک به مراقبت از کودک، میتواند به برابری جنسیتی بهتر و در نتیجه عملکرد تجاری کارآمدتر کمک کنند و از دغدغههای تازه مادران که بارسنگین همزمانی کار و زندگی را به دوش دارند، بکاهندسیاستهای دوستدار خانواده، با اقداماتی مانند ارائه ساعات منعطف کاری و کمک به مراقبت از کودک، میتواند به برابری جنسیتی بهتر و در نتیجه عملکرد تجاری کارآمدتر کمک کنند و از دغدغههای تازه مادران که بارسنگین همزمانی کار و زندگی را به دوش دارند، بکاهند. این موضوع بهویژه در کسب و کارها و سازمانهایی که ماهیت شغل و مسئولیت آن بیشتر زنانه است مانند مشاغل خدماتی، پرستاری، کارگری در شرکتهای خدماتی-تولیدی مانند تولید پوشاک یا صنایع غذایی، نمود بیشتری دارد. سخن نهایی: انسان در جهان کنونی همواره با فقدان قطعیتها و چالشهای هویتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و غیره مواجه است. بر سر دوراهی ماندن همیشه برای آدمی ایجاد هزینه میکند و اولین و مهمترین هزینه آن استرس و عدم امنیت روانی و نداشتن آرامش و آسودگی خیال است. این دو راهیها برای زنانی که تاریخ پرچالشی را از خانه تا خارج از خانه (حرکت از حوزه خصوصی به عمومی و جامعه) پشت سرگذاشته اند، بیشتر و پیامد عدم امنیت روانی آن، عمیقتر است. حمیده دباغی؛ عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی
|