غلامرضا بکتاش، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان است که بیش از 40 عنوان کتاب در این حوزه منتشر کرده است؛ برخی از این کتابها در کنگرههای بینالمللی و ملی برگزیده شدهاند. وی چهار دوره داور جشنواره بینالمللی شعر فجر و سه دوره برگزیده آن بوده است؛ وی همچنین جوایزی مانند جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب سال سلام بچهها، جایزه کتاب سال دفاع مقدس، جایزه جشنواره مطبوعات کودک و نوجوان، جایزه ملی شعر کودک اصفهان، جایزه ملی باغ کودکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و غیره را نیز در کارنامه هنری خود دارد. بکتاش همچنین بالغبر 27 سال بوده که مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. برخی آثار غلامرضا بکتاش عبارت است از آفرین به آفتاب (سوره مهر، 1382)، رونویسی از بهار (نشر کانون، 1382)، در حیاط ما (سوره مهر، 1385)، یک سیب شیرین (سوره مهر، 1385)، نوجوانی درخت کاج (نشر سروش، 1387)، با دعای باران (نشر مدرسه، 1387)، تا رادیو خبر داد (پالیز، 1388)، با دو چشمم میچشم (نشر کانون، 1388)، حال غنچه خوب است (سوره مهر 1394)، مورچه زحمتکش است (سوره مهر، 1394)، در دلم دریا بریز (بهنشر، 1398)، مگر لب زیپ دارد (امیرکبیر، 1397)، بوسیدن ماه (انتشارات جمال، 1399)، تا کی اسیر قلاب (شهرستان ادب، 1400)، در مجتمع کندو (نشر شهر من، 1400)، قلب کوه از سنگ نیست (نشر سروش، 1400). در این شماره صفحه درهای دری تصمیم گرفتیم به سراغ این شاعر شیرینسخن که شاید شهد اشعارش وامدار شیرینزبانی کودکان است، برویم و با او از ادب و فرهنگ دیارمان بگوییم و بشنویم؛ در ادامه برای خواندن متن این مصاحبه صمیمی، با ما همراه باشید: جناب بکتاش بهعنوان نخستین پرسش بفرمایید نظر جنابعالی در رابطه با وضعیت ادبی همدان بهویژه ملایر که شما اهل آنجا هستید، چیست؟ یکسری شاعر در همدان کار میکنند و در جریان ادبی و شعر کشور قرار گرفتهاند و میتوان گفت افراد زیادی در کشور، استان و شهر ما درحال فعالیت بهعنوان شاعر هستند، اما باید بدانند که مهمترین عامل شاعر و نویسنده حرفهای شدن، این است که در جریان و روند ادبیات کشور قرار بگیرند. متأسفانه شاهد هستیم که گاهی افرادی که به شعر علاقه و قریحه شاعری نیز دارند، سالهای عمر خودشان را برای مثال در انجمنهای ادبی سپری میکنند و به دریای عظیم ادبیات جاری که از آن بهعنوان جریان شعری کشور نام بردم، نمیپیوندند و به زعم شهرستانی بودن، خود را محدود میکنند و به کم قانع میشوند که بهواقع کار بیهودهای انجام داده و گامی برای حرفهای شدن خودشان برنداشتهاند. آنها پیر شده و به هیچ راضی میشوند و کتاب خوبی و نامی از خود بهجا نمیگذارند. گاهی شعرهایشان هم جمعآوری نمیشود، چراکه این افراد حتی در مورد مراحل چاپ یک کتاب هم چیزی نمیدانند. شما معتقد هستید که خودِ شاعر باید به دنبال چاپ کتابش باشد؟ حمایت مسئولان دراینبین چه جایگاهی دارد؟ حمایت دیگران کافی نیست، اصل در پیشرفت آدمی، خود اوست؛ درنظر بگیرید که از شاعر برای مراسمها و تجلیلهایی هم دعوت شود، مگر چندبار در سال پیش میآید؟ شاعر باید در کل روزهای سال برای تعالی خودش تلاش کند. از طرفی مگر اداره ارشاد، کتاب چه تعداد شاعر همدانی را میتواند چاپ کند؟ جناب بکتاش ازقضا شاهد چاپ کتابهایی در سطح نازل هستیم؛ این موضوع با آنچه شما در ارتباط با عدم توانایی مسئولان از حمایت جهت چاپ کتاب فرمودید، در تضاد نیست؟! بله تأیید میکنم و این بدترین اتفاقی است که میتواند رخ دهد؛ شاهد هستیم آن شاعرانی که باید، کتاب چاپ نمیکنند و آنانی که نباید، کتاب چاپ میکنند و معضل مذکور به این علت است که برخی به دنبال بیلان، آمار و گزارش عملکرد هستند که صحیح نیست. کار بهاصطلاح «بزن برو» که فقط برای رفع تکلیف است، در حوزه کتاب که فرهنگ ما را میسازد، کارساز نیست. منظور دقیق شما از قرار گرفتن در «جریان ادبی کشور» که فرمودید، چیست؟ شاعری که ادبیات روز کشور را مطالعه نمیکند، همان سبک و سیاقی که از نوجوانی داشته را تا پایان عمر دنبال میکند، با شاعران صاحب نام ارتباط ندارد و شاگردی نمی کند (برخی انتظار دارند بقیه خدمت اینان بیایند و بهاصطلاح از شعرشان تلمذ کنند و از ایشان درس بیاموزند) درصورتی که در هر سنی باید به دنبال آموزش باشیم، در جریان ادبی کشور قرار ندارد؛ بهواقع شاعر موفق باید از پیله خود خارج شود. در رابطه با بحث محدود شدن شاعر به شهرش و انجمنهای آن و دوری از پایتخت و جریان ادبی کشور اگر بخواهم نمونه خوبی را نام ببرم که خلاف این موضوع عمل کرده، رحماندوست است که از همین همدان کارش را شروع کرده، اما با تلاش به جایگاه مطلوبی در این حوزه رسیده که باید از ایشان الگوبرداری کنیم. البته باید بگویم با وجود آنکه همدان شاعران بزرگسالی داشته که در ادبیات کشور صاحب نام بوده و هستند، اما این موضوع استان همدان را راضی نمیکند و باید به دنبال اتفاقات بزرگتر و تلاشهای وسیع تری باشیم؛ در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز ما همدانیها حرف برای گفتن داریم، شعرهای شاعران ما در این زمینه کشوری شده که بنده در این جرگه جزء آخرینها هستم و ادعایی ندارم. بسیار خوب، جناب بکتاش با توجه به اینکه چهار دوره داور جشنواره بینالمللی شعر فجر و سه دوره برگزیده آن بودهاید، بفرمایید فجر که فقط به انقلاب کشور ما مربوط است، چگونه بینالمللی شده است و ارزیابی شما از آن چیست؟ به این علت که میهمان خارجی از کشورهای افغانستان، تاجیکستان و دیگر کشورهای پارسیزبان داریم، بینالمللی محسوب میشود. یعنی شاعران آن کشورها شعر فجر میگویند؟ خیر، لزوماً نباید در جشنواره فجر از انقلاب ایران سروده شود، موضوعات آزاد هم دارد؛ از طرفی باید بدانید که این جشنواره اکنون «جایزه کتاب سال» بوده که برگزیده آن بهترین کتاب سال را سروده است. قرار شد ارزیابی این جشنواره از نگاه شما را هم بشنویم و بفرمایید آیا برگزاری آن به غنای فرهنگ ما کمک میکند؟ شاعر نمیتواند بنشیند و منتظر بماند تا جشنوارهای برگزار شود و برود آنجا شعر بگوید؛ چنین شاعری دوام نمیآورد. اما شاعری که دستش پُر است و مطالعه دارد، همیشه برای سرودن آماده بوده و مانند یک رودخانه جاری است. بهواقع شاعر باید سرایشهایش را در خانه و طی کل سال انجام دهد و جشنواره نمیتواند کمکی به او بکند؛ البته برگزاری چنین جشنوارههایی برای قدردانی و انگیزه دادن به شاعران، بدون شک خوب است. اما بازهم میگویم این مهم برای شاعری مثمر ثمر است که بدون چرتکه انداختن جهت برگزیده شدن در جشنوارهها، در جهت رشد تلاش میکند و اصلاً شدنی نیست که یک سال کار کنید، به امید اینکه در فلان جشنواره برگزیده شوید! فرض محال را بر این بگذاریم که شاعری این کار را کرد، آیا فایدهای دارد؟ یعنی یکبار برنده جشنوار فجر شدن برای شاعر کفایت میکند؟ مگر او برای جایزه گرفتن شعر میگوید؟ بنابراین نباید فقط از جشنوارهها انگیزه بگیریم؛ شاعر باید کار خودش را انجام بدهد و منتظر عوامل بیرونی نباشد. از طرفی بدانیم که لزوماً هر کتابی که در جشنوارهها برگزیده میشود، بهترین نیست و در طرف مقابل هر کتابی که برگزیده نمیشود، کتاب بدی نیست. حتماً همینطور هست که فرمودید. جناب بکتاش با توجه به اینکه مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان هم هستید، از سازوکار این کانون برایمان بگویید و اینکه آیا میتواند در پرورش شاعران و نویسندگان توانا مؤثر باشد؟ بنده حدود 27 سال است که مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم و همیشه سعی کردهام هم به آنها آموزش بدهم و هم از آنان آموزش بگیرم. به نظرم کانون باید از افراد خلاق بهره ببرد؛ مربی باید از بچهها خلاقیت بیشتری داشته باشد، چراکه در غیر این صورت در برابر کودکان و نوجوانان این دوره بهاصطلاح «کم میآورد». اگر قرار باشد مربی همان آموزشهایی را به کودک و نوجوان بدهد که پدر و مادرش هم بلد هستند و میدانند، فایده زیادی ندارد و در مورد اینکه پرسیدید آیا کانون میتواند در پرورش فکر و ذهن کودکان و نوجوانان تأثیر داشته باشد هم باید بگویم بله بدون شک اثر بسزایی دارد؛ چراکه ما آنها را در درجه نخست با کتاب مأنوس میکنیم و خوشبهحال بچههایی که پدر و مادرشان با کانون آشنا است. امیدواریم شاهد همدلی بیشتری بین والدین و کانون پرورش فکری باشیم. لطفاً در مورد سرنوشت کتابهای در دست چاپ خودتان هم که در مصاحبههای قبلیتان به آنها اشاره کرده بودید، اطلاعاتی بدهید. باید بگویم حقیقت این است که طی سالهای فعالیت بنده در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تنها دو کتابم توسط انتشارات آن به چاپ رسیده است و «آسمان به فکر صلح»، سومین کتاب من بوده که در دست چاپ توسط انتشارات کانون است؛ این کتاب شعر نیمایی (اکثر اشعار) برای نوجوانان بوده و کتاب «دستمال خیس ابر» و «اتویم بیبخار است» توسط انتشارات سوره مهر چاپ خواهد شد که به نمایشگاه کتاب امسال میرسد. سپاسگزارم از وقتی که در اختیار روزنامه سپهرغرب قرار دادید؛ جناب بکتاش در انتها لطفاً ما و مخاطبانمان را میهمان یکی از اشعار خود کنید. «صورتم یک سوره است/ چند آیه دارد آن/ آیهای مانند گوش/ آیهای مثل دهان/ چشمهای من دوتا/ آیه نورانیاند/ خط ابروهای من/ آیهای طولانیاند/ حفظ کن ای مهربان/ اینهمه پیوند را/ چون تلاوت میکنم/ آیهی لبخند را.»
|