همیشه مهارتآموزی از طریق روش استاد و شاگردی و تعامل چهره به چهره شروع میشود و به دلیل اینکه فرآیند یادگیری با زندگی واقعی آمیختگی داشته، آموزشی کاربردی بوده و دقیقاً با نیازهای زندگی فردی و اجتماعی آمیخته بود. مهارت یادگیری دانشی عمیق در خصوص موضوعی خاص است که میتواند بستر مناسبی برای فرد فراهم کند که فرصت شغلی به دست بیاورد؛ این مهارتآموزی در شهرها در یک مرکز مذهبی مثل مسجد شکل میگرفت؛ اطراف مسجد چند جهت وجود داشت که منتهی به اصناف، پیشهوران و... میشد؛ بهطور مثال مسجد جامع همدان که امروزه نیز این جهتها در آن وجود دارد، مثل راسته زرگرها، مسگرها و... که اهمیت و رایج بودن شیوه استاد و شاگردی را نشان میدهد که نسلی را برای ورود به بازار کار و اجتماع تربیت میکرد. باتوجه به اهمیت تربیت نسل نوجوان برای جامعهپذیری و یادگیری مهارت برای ورود به جامعهای که سردمدارن آینده این مرز و بوم خواهند بود گفتگویی با لیلا بهرامی، جامعهشناس در این خصوص انجام دادهایم که در ادامه با هم میخوانیم. این جامعهشناس با اشاره به اینکه این روش در تمامی دنیا از روشهای رایج بود، عنوان کرد: نقش استادانی که در تربیت نطام استاد و شاگری موثر بودند را در انقلاب صنعتی فرانسه نیز میبینیم و میتوان گفت نقطه جهش انقلاب صنعتی از نظام روابط استاد و شاگردی نشات گرفت. لیلا بهرامی توضیح داد: نظام استاد شاگردی در جامعهای مرسوم بود که تغییرات آهسته شکل میگرفت، تقسیم کار وجود داشت و مشاغل رفته رفته تخصصی میشدند، اما به مرور زمان این شیوه دچار تغییر شد و امروزه در قالب طرحهای کارورزی نمود پیدا میکند که نمونه موفق آن در آلمان اجرا میشود، اما متاسفانه تاثیر انقلاب صنعتی در جامعه ایران به این شکل نبود و نتوانستیم تجزیه و تحلیل مناسبی بین صنعتی که دریافت کردیم و آموزشی که از گذشته داشتیم برقرار کنیم و سبک ویژهای که متناسب با ساختار کشور خودمان باشد را داشته باشیم. به همین دلیل با چالشهایی مواجه شدیم. وی ادامه داد: به همین جهت ملاحظه میشود که برای مثال نسل گذشته آرزو داشتند مشاغلی همچون خلبانی، مهندسی، معلمی و پزشکی داشته باشند یعنی والدین درصدد تربیت فرزندانی اداری بودند و نمونه یک فرد موفق نماد آقایی با کت و شلوار سورمهای یا خانمی که یونیفرم اداری به تن داشت، بود. این جامعهشناس با بیان اینکه کم کم این ارزشها مقداری رنگ باخت، اشاره کرد: نظام آموزشی مدارس نیز آنچنان که باید به بحث پرورشی میپرداخت، عمل نکرده و در یک نگاه ایدئولوژیک بدون توجه به توانایی دانشآموزان، سبک زندگی، پتانسیلها و تجربه زیستی افراد باقی ماند و آموزش یکسان به همه دانشآموزان ارائه شد. بهرامی در خصوص ضرورت مهارتآموزی برای نوجوانان، اظهار کرد: بهترین سن مهارتآموزی در دنیا 14 تا 16 سالگی است و اکثر افراد در این سن اولین شغل خود را تجربه کردهاند. آنها با فراگیری مسئولیتهای اجتماعی از دنیای فانتزی خارج میشوند، با همراهی دیگران و قرار گرفتن در محیط کار مدیریت مالی، مدیریت زمان، کنترل مهارت استرس را میآموزند با استرس شغلی، فشارکاری روبرو میشوند و میآموزند چگونه باید تحت فشار به کار خود ادامه داده و وارد دنیای واقعی میشوند. وی در خصوص اهمیت مهارتآموزی بیان کرد: در دنیای کنونی که گرایش افراد به سمت شغلهای خدماتی است، آنها مهارتهایی را فرا میگیرند که در مشاغل آینده مفید باشد و تجربهآموزی کسب میکنند. بهرامی در پاسخ به این سوال که چرا نسل جدید علاقه به مهارتآموزی ندارند، گفت: به نظر من به دلیل ویژگیهایی است که نسل جدید دارند که علاوه بر مشخصه رفتاری خصوصیت عصری است که در آن زندگی میکنند و شاید از این جنبه بتوان تحلیل کرد؛ نظام استاد و شاگردی سنتی دارای مشخصههایی مانند انتقال دانش و مهارت به شاگرد بوده و از طرفی استاد واسطه انتقال ارزشهای اخلاقی و فرهنگی بود. به گفته وی، استاد از دانش و مهارت بالاتری برخوردار بوده که همین امر به او قدرت میبخشیده لذا شاگرد خود را ملزم به اطاعت میدانست و اصلا شرط یادگیری این بوده که شاگرد فرد مطیعی باشد و این خصوصیت لازمه تداوم یک رابطه بود. علاوه بر آن در جریان این ارتباط، روابط عاطفی و حمایتگری استاد نیز جریان داشته، اما امروزه با توجه به دگرگونی فرهنگها نوجوانان نیز متاثر از تغییر سبک زندگی متفاوت شده و با توجه به اینکه در دنیای مجازی بزگ شدهاند ممکن است برایشان مهارتهای قدیمی جذاب نباشد و تصور کنند قابلیت اجرا ندارد. ضمن اینکه در عصر مدرنیته زندگی میکنیم که ویژگی بارز آن شتاب است. این جامعهشناس تصریح کرد: مهارتآموزی به روش استاد و شاگردی حداقل 8 سال و حتی بیشتر طول میکشد که با روحیه نوجوانان امروزی که خواهان دستیابی سریع به هر چیزی هستند سازگار نیست، بنابراین آن را ناکارآمد تلقی میکنند. بهرامی ادامه داد: در یکی از پژوهشهای اخیر که جامعه هدف آن نوجوانان دهه 80 بودند از آنان سوال شده بود که دوست دارند در آینده چه کاره شوند؟ اکثر آنان پاسخ داده بودند که تمایل دارند بلاگر شوند! زیرا به راحتی میتوانند از خود اثری باقی بگذارند بدون اینکه تحصیلاتی داشته یا مشقتی متحمل شوند. وی اضافه کرد: یکی دیگر از ویژگیهای این نسل این است که تمایل دارند راهکارهای جدید و نوآورانه برای یادگیری مهارت کسب کنند که با سرعت در زمینههایی که به آن علاقهمند هستند رشد کنند؛ مثلاً دوست دارند به جای مهارت آموزی از اپلیکیشنهای آنلاین و مجازی بهره ببرند. این جامعهشناس اظهار کرد: این نسل به دلیل داشتن استقلال و خلاقیت به دنبال کارهایی هستند که خودمختار باشند و با استقلال بیشتر مهارت بیاموزند نه اینکه در جایگاه سلسلهمراتبی بوده و با حضور استادی که قدرتی بالاتر دارد تحت اوامر او باشند. این نسل به دنبال یادگیری از طریق همکاری و تعامل است، بهطوریکه میتوان گفت یکی از خصیصههای نسل جدید این است که مشارکتجو هستند، درصورتی که وقتی به گذشته نگاه میکنیم یک نوجوان برای ورود به بازار کار از نظافت کردن محیط شروع به فعایت میکرده تا بعد از گذشت زمان شاگرد، سپس سرکارگر شود. یعنی با طی روند سلسله مراتبی به درجه استادی نائل میآمد، اما نوجوانان امروزی این روند را دوست ندارند و طالب فعالیت در جایگاهی برابر هستند. بهرامی در خصوص علایق نسل جدید نیز اشاره کرد: نسل جدید به استقلال مالی خیلی فکر میکند، شاید به این دلیل که آنها در بحران اقتصادی بزرگ شدهاند و با توجه به تحولات اقتصادی که جهان درگیرآن است اقتصاد برای آنها مهم است، بنابراین دوست دارند کارآفرین باشند و در عرصهای فعالیت کنند که رقابتپذیر باشد، آنان دیگر تمایلی ندارند که نتیجه خود را در طولانیمدت ببینند بلکه خواهان این هستند فعالیتی که میکنند خیلی سریعتر به نتیجه برسد. وی با بیان اینکه امروزه باید به دنبال راهکارهایی باشیم که بتوانیم برخی از وجوه مهارتآموزی را در دوران تحصیل جا بدهیم، گفت: در سالهای اخیر با توجه به مطالعات انجام شده درخصوص نظام استاد و شاگردی، طبق مطالعات روانشناسی شناختگرا متوجه شدهاند این روش منسوخ شده باید مجدداً احیا شود اما مسئله این است که امروزه چگونه باید این موضوع تطابق داده شود؟ این جامعهشناس با بیان اینکه تطابق نظام استاد و شاگردی در جامعه امروزی مشکل است، افزود: یکی از دلایل آموزش استاد و شاگردی با وجود داشتن کارکرد این است که در ایران دانشی ضمنی است و زیربنای علمی ندارد، ملاحظه میشود در غرب همزمان با انقلاب صنعتی مطالعات نظری پیوندی بین این روش و صنوف ایجاد کردند اما در ایران این روش با مطالعات نظری همراه نشد. بهرامی متذکر شد: در ایران زمان آموزش این روش طولانی بوده، تعداد پذیرش محدود است، ویژگی اقتصادی دوران کنونی مثل بیمه، دستمزد و موضوعهایی که در دوران کارورزی محل مناقشه شده نیز از دلایل عدم تطبیق این نظام در جامعه ایرانی است. وی در پایان به مطالعهای که در شهر همدان در این خصوص انجام شده نیز اشاره کرد و گفت: در خصوص روابط اجتماعی کارفرما و کارگر در جامعه هدف شاگرد مکانیکهای منطقه چاپارخانه که دانش آموختگان دانشگاهی در سن 21الی 24 ساله بودند، مشاهده شد علت اصلی ورود به بازار کار نیاز مالی بوده، بنابراین اقتدار عیانی که در نظام استاد و شاگردی وجود داشته تغییر کرده است. بهطور کلی میتوان گفت؛ در هر برهه از زمان باید مطابق با شرایط جامعه در راستای تربیت نسل نوجوان برای جامعهپذیری اقدام کرد اما با توجه به جهان امروز و تغییرات لحظهای که در آن به وقوع میپیوندد نقش مؤثر نظام آموزش و پرورش پررنگتر و ملموستر میشود، زیرا آموزش و پرورش با قراردادن مهارتهایی که مادامالعمر هستند، میتواند افراد را برای ورود به دنیایی جدید ومسئولیتپذیر فراهم کند. امروزه برخی از ضد ارزشها ارزش تلقی میشوند، مانند نوجوانی که افتخار میکند اگر والدینش در خانه حضور نداشته باشند! اما از گرسنگی میمیرد یا توانایی تمیز کردن اتاق خود را ندارد. مساله دیگر این است که در ایران قوانین وجود دارد، اما دقیق نیستند و به نظر میرسد افراد و سازمانها دستِ بازی دارند و سلیقهای عمل میکنند در برخی از مشاغل نیز نظام استاد و شاگردی به سمت استثمار پیش رفته مانند شغل پزشکی که تمامی زحمات مثل شب بیداری و خدمات دادن به بیماران به دوش انترنهاست اما پول پرداختی مستقیماً در جیب پزشکان میرود، لذا برای پیدا کردن راهکار و اجرای آن در زمان حال باید سنجیده عمل کرد تا علاوه بر در نظر گرفتن نیازهای این نسل بتوانیم مقررات و قوانین دقیقی تعریف کنیم.
|