کد خبر : 71987
تاریخ : 1402/5/8
گروه خبری : کافه کتاب

ما باید به تاریخ وفادار باشیم

استفاده از منابع دست‌چندم دینی چالش‌هایی را برای مؤلفان و مخاطبان ایجاد کرده است؛ بویژه آثاری که مخاطبانش گروه سنی کودک و نوجوان هستند؛ چرا که آنها نمی‌توانند درست و نادرست‌بودن منبع و موضوع مطرح‌شده را به‌راحتی تشخیص دهند. کودکان و نوجوانان هر آنچه را که می‌خوانند و می‌شنوند به ذهن می‌سپارند و بعدها که بزرگ‌تر شدند در مواجهه با روایت‌هایی دیگر، دچار دوگانگی می‌شوند و نمی‌دانند کدام مبحث درباره شخصیت‌ها یا تاریخ دین اسلام درست است و کدام غلط؟

ضرورت توجه به منابع معتبر و مطمئن در تألیف آثار دینی کودک و نوجوان ما را بر آن داشت که با فعالان این حوزه گفت‌وگو کنیم و نظرشان را جویا شویم. پیرو این دغدغه در این مطلب با حجت‌الاسلام علیرضا سبحانی‌نسب، مدیر انتشارات جمال صحبت کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 آیا این درست است که چون کودکان فهم ساده‌تری دارند پس باید برای آنها ساده نوشت؟

به صورت کلی ما در نوشتن داستان‌های کودک و نوجوان دچار کج‌فهمی هستیم؛ آن هم این است که کودکان و نوجوانان البته به‌خصوص کودکان، ادبیات ساده‌ای نیاز دارند؛ چون فهم کودک، فهمی عمیق و بلند نیست. بنابراین تعدادی از افراد گمان می‌کنند که هر مطلب سطحی، ساده و پیش‌پاافتاده‌ای، مناسب و فراخور کودک است. لذا ما دچار ساده‌انگاری در نگاشتن کتاب کودک هستیم. گاهی مواقع از پدر یا مادری می‌شنویم که می‌گوید «من برای خواباندن کودکم داستانی را مطرح کردم که بعدا به ذهنم رسید چرا همین را برای بقیه کتاب نکنم!». زمانی‌که متن را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم محتوا بسیار ساده و یک‌سری مطالب عمومی است که برای کودک عرضه شده است. با توجه به اینکه فکر می‌کردیم فهم کودک ساده است؛ احساس می‌کردیم همین کافی است.

  آیا این نوع نگاه ساده‌انگاری در مطالب و داستان‌های دینی کودک و نوجوان هم دیده می‌شود؟

بله؛ وقتی‌که این نوع دیدگاه به مطالب دینی می‌رسد، عارضه مقداری عمیق‌تر می‌شود. برخی گمان می‌کنند که اطلاعات عمومی‌ای که دارند برای کودک کافی است؛ در حالی‌که در نگارش کتاب‌های دینی نیاز است که کارشناس در اطلاعات تخصصی حوزه دینی که ارائه می‌دهد، مهارت داشته باشد؛ ولی باید محتوا را به اقتضای فهم کودک با ادبیات سبک‌تر و مناسب ادبیات کودک ارائه دهد. بنابراین نتیجه می‌گیریم بین محتوا که محتوایی عمیق، درخور و تخصصی است و زبانی که آن محتوا را ارائه می‌دهد، فرق بسیار هست.

مهم‌ترین تفاوت هم این است که گاهی مواقع اطلاعات عمومی نه‌تنها عمیق نیست بلکه خطا هم زیاد دارد؛ چرا که بعضی از این اطلاعات عمومی دهان به دهان گفته و شنیده شده است. داستان ضرب‌المثل «یک کلاغ، چهل کلاغ» در معارف و محتواهایی که این‌گونه شنیده می‌شود بسیار زیاد است؛ حتی زمانی که در سفر حج بودم بعضی مطالب را می‌شنیدم؛ اما بعد از تحقیق می‌دیدم بعضی از آنها درست نیست و متوجه می‌شدم که کج‌فهمی‌های بسیاری در این صحبت‌ها بوده است.

بنابراین وقتی می‌گوییم باید برای کودک ساده نوشت و ادبیات، ادبیات کودکانه باشد، نمی‌گوییم تحقیق و پژوهش کتاب دینی کودک هم می‌تواند ساده‌انگارانه و کودکانه باشد و تصور شود که با یک ذهن کودکانه می‌توان کتاب نوشت. متأسفانه بعضی از ناشران کتاب‌هایی را که نویسنده نوجوان دارند چاپ می‌کنند؛ درحالی‌که تعدادی از این کتاب‌ها نه پیام دارد و نه محتوایی! وقتی هم با ناشر درباره کتاب صحبت می‌کنیم که کتاب پیامی ندارد، می‌گوید: «کی گفته که کتاب کودک باید محتوا داشته باشه و براساس یک‌سری اصول نوشته شده باشه؟ همین که کتاب کودک فقط بچه را سرگرم کند، کافی است!» متأسفانه بعضی از ناشرها بسیار ساده‌اندیشانه به کتاب کودک نگاه می‌کنند: چه برسد به نویسندگان. بنابراین کتاب کودک نیازمند تحقیق و پژوهش و بررسی عمیق است؛ لیکن آن محتوا عمیق و پژوهش‌شده باید با ادبیات کودک و ساده ارائه شود و از این موضوع نباید غفلت شود که وقتی می‌گوییم کتاب کودک، احساس کنیم محتواهای عمومی کافی است.

 آیا یک پژوهشگاه یا مؤسسه می‌تواند مؤلفان را به پژوهش و اندیشه بی‌نیاز کند و مشکل آنها را در دست‌یابی به منابع دست‌اول برطرف کند؟

در حال حاضر در زمینه تاریخ، فلسفه، حدیث و... مراکز پژوهشی مختلفی داریم که مرتب در حال تحقیق و پژوهش هستند و آثار پژوهشی ارائه می‌کنند. کسی که می‌خواهد در زمینه تاریخی، حدیثی، معرفتی، قرآنی و... کار کند، می‌تواند از این پژوهش‌ها استفاده کند؛ البته باید از این پژوهش‌ها استفاده کند. در حال حاضر مرکزی به نام «دارالحدیث» هست که تحقیق و پژوهش‌های بسیاری در زمینه احادیث داشته‌اند. چنین مراکزی مشکل منابع دست‌اول یا دست‌چندم را برطرف کرده‌اند و افرادی که به چنین مراکزی رجوع می‌کنند، با منابع دست‌اول سروکار دارند.

«دارالحدیث» با یک پژوهشگاه جدید چه تفاوتی دارد؟ منابع پژوهشی حاضر که اصلا برای ارائه منابع دست‌اول ایجاد شده‌اند، آیا برای پژوهشگران کافی نیست؟ من فکر می‌کنم و حدس می‌زنم که پیشنهاد ایجاد پژوهشگاه دینی به این دلیل است که ممکن است یک نویسنده در نوشتن ادبیات داستانی کودک و نوجوان تبحر دارد؛ اما در ادبیات دینی اطلاعاتی ندارد و می‌خواهد از چنین مراکزی برای نوشتن داستان دینی کمک بگیرد. طبق تجربه کاری که داشتم زمانی‌که کار داستانی را یک شخص و کار پژوهشی را شخص دیگری انجام می‌دهد، به خوبی خطاهای داستان از بین نمی‌رود. در هر صورت باید از حضور چنین مؤسسه‌هایی استقبال کرد؛ چون اگر هدف اولیه درست تأمین نشود اما هدف ثانویه درست می‌شود و جلو می‌رود. به صورت کلی امروزه کتاب کودک به‌شدت به پژوهش نیاز دارد؛ اما شکل پژوهش چگونه باشد؟ آیا با تشکیل مؤسسه حل می‌شود؟ آیا با کلاس آموزشی حل می‌شود؟ من پیشنهادی ندارم و فهم درستی هم از تشکیل بنیاد پژوهشی ندارم. قرار است در مؤسسه‌های جدید چه اتفاقی رخ دهد که مؤسسه‌های فعلی توان انجام آن را ندارند؟

 چرا باید از منابع دست‌اول در داستان‌های دینی کودک و نوجوان استفاده کنیم؟

اساسا کارهای پژوهشی همواره نیازمند این است که از منابع دست‌اول استفاده شود؛ چرا که چه بسا در استنباط برخی از نتایج، نگاه شما با نگاه کسی دیگر که کتاب دیگری نوشته است، فرق دارد. زمانی که با حضور ابزارهای جدید مانند کامپیوتر تحقیق می‌کنید، گستره تحقیق شما را عمیق‌تر می‌کند یا استفاده از پژوهش‌هایی که بخشی از مسیری را طی کردند و نویسنده بخشی از عمرش را صرف تحقیق درباره یک موضوع خاص کرده است. با استفاده از این مطالب می‌توانید نتیجه متفاوتی بگیرید. در هر صورت مراجعه به منابع دست‌اول می‌تواند هم نتایج قبلی را تأیید و تقویت کند و گاهی به تسهیل، تکمیل و دقیق‌شدن آنها بینجامد. همواره استفاده از منابع دست‌اول به دقت کار و عمق کار کمک می‌کند. همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم، برخی گمان می‌کنند که داستان‌های دینی کودک نیاز به استفاده از منابع دست‌اول ندارد.

 کلا مسئله منبع در نوشتن داستان دینی کودک و نوجوان چه جایگاهی دارد و حتی اگر آن داستان کاملا واقعی هم نباشد، باز هم باید از منبع دست‌اول و مطمئن استفاده کنیم؟

یکی از مهم‌ترین چیزهایی که باعث می‌شود در مباحث دینی به منابع دست‌اول بپردازیم این است که نقش تخیل در داستان‌پردازی و بازنویسی برخی از وقایع خیلی باز نیست؛ مخصوصا زمانی که نویسنده قصد دارد رفتاری یا کلامی را به معصوم نسبت دهد، باید منطبق با تاریخ باشد. بعضی گمان می‌کنند اگر مطلبی را به تخیل خودشان استناد دهند و بعد آن را به نوعی منتسب به معصوم کنند، هیچ مانعی ندارد. متأسفانه تعدادی از مؤلفان نوپا و جوان همین کار را می‌کنند و رفتاری را به معصوم(ع) منتسب می‌کنند. اصلا ما چنین حقی را نداریم که رفتاری را به امام نسبت دهیم؛ در حالی‌که ما باید به تاریخ وفادار باشیم. نویسنده نمی‌تواند تاریخ را جعل کند. در زمینه معصومین و تاریخ اهل بیت‌مان ما نمی‌توانیم از تخیل برای ایجاد یک حرکت یا گفتار استفاده کنیم. اگر بخواهیم راه این تخیل را باز کنیم دیگر هیچ‌چیز موثقی روبه‌روی ما نیست؛ بنابراین بعد از آن اگر ما چیزی را ببینیم نمی‌توانیم تشخیص دهیم که تخیل نویسنده است یا منبع تاریخی دارد! زمانی که درباره شخصیت‌های عادی صحبت می‌کنیم، ایرادی ندارد؛ اما برای بازنویسی داستان معصومین (ع) چنین حقی را نداریم؛ بنابراین حتما باید به منابع دست‌اول مراجعه کنیم که برخی از تخیلات را به عنوان رفتار معصوم ارائه ندهیم.

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/71987