کد خبر : 81101
تاریخ : 1403/1/21
گروه خبری : جامعه

پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران:

رکود احزاب، دموکراسی را به سمت قدرت، ثروت و شهرت سوق می‌دهد

سپهرغرب، گروه خبر- سمیرا گمار: تاریخ فعالیت‌های احزاب و پدیده تحزب در ایران، بیانگر توفیق نیافتن عملکردی این پدیده مهم سیاسی در سده اخیر و حال‌حاضر است. پژوهشگران سیاسی همواره در پی تبیین علل این ناکارآمدی بوده‌ و علل مختلفی را در حوزه سیاسی، تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی، برای این معضل برشمرده‌اند که می‌توان به استبداد و ساختار قدرت، فقدان امنیت و وجود احساس ناامنی، فقدان تحولات بنیادین در فرماسیون اجتماعی‌ و تقابل میان سنت و تجدد، بدبینی و ناآگاهی عمومی نسبت به جایگاه احزاب، ضعف جامعه مدنی و نبود یا کمی تجربه مشارکت‌های سیاسی و مواردی از این قبیل اشاره کرد.

با این وصف آنچه به ناکارآمدی احزاب بیشتر دامن می‌زند عدم حضور آنان در مناسبات سیاسی جامعه در مواقع مورد نیاز است؛ چراکه تنها انتظاری که از احزاب وجود دارد فعال و اثربخش بودن در وقت انتخابات است که در آن هم معمولاً کمرنگ بوده و منشأ اثر نیستند، بعد از آن احزاب در یک خواب عمیق هستند تا یک انتخابات دیگر و طرح این پرسش که «برنامه شما برای حضور مردم در پای صندوق‌های رأی و معرفی چهره‌های جوان و شایسته به آنان چیست؟» که معمولاً در سال‌های اخیر پاسخ این پرسش نیز، ناگفته پیداست.

با توجه به آنچه گفته شد بیراه نیست اگر بگوییم پدیده تحزّب و احزاب ایرانی با توجه به علل تاریخی- ساختاری فاقد عملکرد بهینه و کارآمدی لازم بوده و به دلایل مختلفی نتوانسته‌اند کارویژه‌های ایجابی این پدیده را در ایران و بالتبع استان محقق سازند. از آنجایی که ماجرای رکود تحزب زیاد پیچیده نیست و گره‌های کور آن در پژوهش‌های علمی مشخص و باز شده‌اند، اما با وجود این، گویا علل آن به قدری ریشه‌ای و پایدار هستند که نه‌تنها افسوس در مورد گذشته احزاب بلکه نگرانی از آینده آن‌ها را نیز همیشه باید احساس کنیم.

با ذکر این مقدمه و برای پرهیز از اطاله کلام آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی خبرنگار گروه خبری سپهر با عباداله روحی، پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل سیاسی در این خصوص است که می‌آید، وی با بررسی نقش و جایگاه حزب در ایران به نقش مهم آن پرداخته، از خودداری حضور نیروهای انقلابی برای شرکت در احزاب سخن گفته و وظیفه گنشگران سیاسی را برای پویایی احزاب تشریح می‌کند:

*دموکراسی بر مبنای نمایندگی مردم

عباداله روحی در ابتدای سخنان خود با بیان جایگاه احزاب در نظام‌های سیاسی که بر مبنای دموکراسی چیده شده، عنوان کرد: اگر بخواهیم دموکراسی را خیلی خلاصه و مجمل به حکومت مردم بر مردم تعریف کنیم که قرار است مردم در آن ابراز رأی و عقیده بکنند طبیعتاً امکان اینکه همه آنان بخواهند این نقش‌آفرینی را داشته باشند وجود ندارد و دموکراسی بر مبنای نمایندگی اتفاق می‌افتد، یعنی مردم این حق را دارند که نمایندگانی از بین خودشان انتخاب کنند تا در حکمرانی نقش ایفا کنند.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: برای اینکه اتفاق مذکور محقق شود عده‌ای از افراد خود را در معرض رأی مردم قرار می‌دهند و عده‌ای هم آن‌ها را انتخاب می‌کنند. یعنی انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان جزو عناصر دموکراسی هستند.

این تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: انتخاب‌شوندگان هم دو حالت دارند؛ یا به‌صورت فردی خود را در معرض رأی مردم قرار می‌دهند یا حزبی؛ معمولاً مردم از اندیشه و آرای سیاسی افرادی که به‌صورت فردی وارد می‌شوند شناختی ندارند که بخواهند تصمیم درستی بگیرند، چون شناخت افراد در جامعه متکثر که جمعیت زیادی هم دارد کار سختی است به‌ویژه در فضای نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری. طبیعتاً برای اینکه انتخاب‌کنندگان بهتر بتوانند تصمیم بگیرند و البته حقشان این است که آرای انتخاب‌شوندگان را بدانند باید در قالب احزاب قرار بگیرند، چراکه احزاب شناخته شده‌اند و افرادی که در چارچوب حزب قرار می‌گیرند اگر خودشان هم شناخته‌شده نباشند، مشی و اندیشه حزب در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، هنر، روابط بین‌الملل و... مشخص است.

روحی با تأکید بر اینکه معرفی افراد در قالب حزب بخشی از حق مردم است، توضیح داد: این شرایط باعث می‌شود مردم بهتر بتوانند تصمیم‌گیری کنند. کسی که هیچ فعالیت سیاسی نداشته اگر بگوید من ساختار اجرایی را زیر و رو می‌کنم آیا قابل اعتماد خواهد بود؟ سابقه او کجاست؟ او برای اینکه ادعای خود را ثابت کند نیاز است در قالب یک نهاد سیاسی کار کرده باشد تا با سرمایه اجتماعی آن نهاد و جریان سیاسی رأی بیاورد یعنی ما به اتکای شناسنامه آن نهاد سیاسی بتوانیم فرد را انتخاب کنیم.

وی افزود: ساختار، جریان، حزب، جناح و گروه سیاسی به‌شدت در تصمیم‌گیری درست افراد مؤثر هستند؛ حتی اگر مردم بدانند فردی که مثلاً از حزب «الف» بالا آمده فرد خوبی نیست اما من انتخابش می‌کنم. چراکه منظور از تصمیم‌گیری درست به معنای نتیجه درست نیست بلکه منظور تصمیم‌گیری آگاهانه و مؤثر است و بر این اساس است که می‌گوییم داشتن تحزب یکی از مقدمه‌های تصمیم‌گیری آگاهانه در دموکراسی بوده و بسیار مهم است.

پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران سپس با طرح این سؤال که چرا تحزب در جامعه ما ریشه ندارد؟ تشریح کرد: بخشی از این ماجرا به مسائل تاریخی ما برمی‌گردد؛ چراکه توسعه سیاسی در کشور ما سابقه زیادی ندارد و اگر بخواهیم خوشبینانه به قضیه نگاه کنیم از مشروطه به بعد است که به مردم حق انتخاب داده می‌شود که آن هم مقطعی بوده، بعد مجلس به توپ بسته شده و حق انتخاب از مردم گرفته می‌شود و مردم در تعیین حق سرنوشت خود دخیل نبوده‌اند زمانی هم که در این امر دخیل نبوده‌اند فرهنگ تحزب و دخالت در امور سیاسی کشور جا نیفتاده است.

روحی تصریح کرد: پس بخش قابل توجهی از عدم تحزب اشکالات تاریخی بوده و نیاز به زمان دارد و با دستور و بخشنامه اتفاق مثبتی در این راستا نمی‌افتد.

وی با این بیان که بر این اساس بسیاری از افراد گمان کردند می‌توانند در قالب فردی اثرگذار باشند، اذعان کرد: با این نگاه وقتی حزب تشکیل می‌شود این فعالان سیاسی خیلی انگیزه‌ای ندارند که در قالب حزب شرکت کرده و به فردی که در رأس است کمک کنند. یعنی بیشتر به کار فردی تمایل دارند و کار جمعی که منبعث از عدم تعیین حق سرنوشت بوده، در آن‌ها شکل نگرفته است.

*در اختیار گرفتن و تأثیرگذاری بر قدرت سیاسی

این تحلیلگر مسائل سیاسی با اشاره به اینکه انگیزه احزاب مسئله مهم بعدی است؛ ابراز کرد: احزاب دو انگیزه بیشتر ندارند؛ نخست در اختیار گرفتن قدرت سیاسی و سپس تأثیر بر قدرت سیاسی. یعنی حزبی که تشکیل می‌شود می‌گوید یا من قدرت را در دست گرفته و اندیشه سیاسی خودم را حاکم می‌کنم یا می‌گوید در این بخش مؤثر می‌شوم. متأسفانه احزاب جامعه ما هدف نخست را در نظر می‌گیرند که اگر موفق باشد که خیالش راحت است و نیاز به کار تشکیلاتی و تربیت نیروی انسانی ندارد اما اگر موفق نشود و در انتخابات شکست بخورد می‌گوید حالا که نتوانستم قدرت را در دست بگیرم دیگر بقیه مسائل به من مربوط نیست! در صورتی که احزاب می‌توانند در قدرت سیاسی مؤثر باشند.

روحی اضافه کرد: باید احزاب یاد بگیرند که در اختیار گرفتن قدرت سیاسی و تأثیرگذاری بر آن هر دو مهم است و با رد شدن اولی دومی نفی نمی‌شود. از منظر جامعه‌شناسی سیاسی هدف دوم یعنی تأثیرگذاری مقدمه هدف اول است. یعنی زمانی شما می‌توانی قدرت سیاسی را در دست بگیری که تأثیرگذاری‌ات به 100 درصد برسد. اما متأسفانه احزاب ما این طور کار نمی‌کنند و دم انتخابات با یک فعالیت مقطعی ظاهر شده و دوباره راکد می‌شوند.

*شخصیت‌های سیاسی ما انسان‌های عمیق علوم انسانی نیستند

وی با اشاره به سومین نکته در این بخش به عدم عمق سواد سیاسی و سواد علوم انسانی فعالان سیاسی پرداخت و گفت: افراد عمیق در علوم انسانی می‌دانند که اگر بخواهند مؤثر باشند باید کادرسازی و کار علمی کرده و ممارست داشته باشند؛ یعنی ابتدا از نظر تئوری قوی باشند و علم خود را تبدیل به نیروی انسانی قدرتمند کنند تا آن علم در وجود افراد تبدیل به هنر حکمرانی در افراد شود چراکه حکمرانی حکمت عملی است.

* حکمرانی، حکمت عملی است

پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران متذکر شد: حکمت عملی کوچ کردن از حکمت نظری و عمل به محفوظات است؛ بنابراین ما افراد خوب با ایده‌های خوب داریم که نمی‌توانند ایده‌هایشان را اجرا کنند چون هنوز در حوزه حکمت نظری مانده‌اند.

روحی در ادامه عنوان کرد: بنابراین ما شاهد این هستیم که شخصیت‌های سیاسی ما اعتقادی به علوم انسانی ندارند وقتی نگاهی به علوم انسانی نداشته باشی و علمی را در این خصوص نیاموخته باشی گمان می‌کنی با هیاهو در ایام انتخابات می‌توانی قدرت سیاسی را در دست بگیری که اگر گرفتی هدفت محقق شده اگر نگرفتی هم بروی چهار سال بعد بیایی!

وی خوانش ناصحیح از آرمان‌های انقلاب اسلامی و فرمایشات امام و رهبری را عامل دیگری از رکود تحزب خواند و گفت: اگر حزب سیاسی باعث زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، حق و باطل و اصول اولیه دینی شود منفور است. یعنی اگر کار سیاسی به این معنا باشد که اصول را زیر پا بگذارد، بله مردود است، اما اگر کار سیاسی به این معنا باشد که با کار کردن برای انقلاب و آموزش نیروهای دغدغه‌مند نیروهای انقلاب، برای سکان مدیریتی کشور چاره‌اندیشی کند آن حزب قابل توجه و تقویت است.

* نیروهای انقلابی به حزب نگاه منفی دارند

این تحلیلگر مسائل سیاسی با ابراز انتقاد از اینکه عمده نیروهای انقلابی به حزب نگاه منفی دارند، شهید بهشتی را نخستین نیروی متفکر انقلابی نام برد که فعالیت حزبی داشت و توضیح داد: وقتی قانون اساسی احزاب را به رسمیت شناخته و قانون اساسی به تأیید امام و رهبری رسیده یعنی امامین انقلاب حزب را به رسمیت شناخته‌اند. ما باید نوع نگرش خود را به حزب تغییر دهیم چراکه حزب هم مثل بسیاری از مفاهیم هم می‌تواند حمل بر جنبه مثبت و الهی شود و همه منفی.

روحی اعلام کرد: ما به‌جای اینکه خوانش خود را از احزاب سیاسی اصلاح کرده و در آنجا با مبانی الهی، انقلابی و اخلاقی فعالیت کنیم صورت مسئله را پاک می‌کنیم و این هم یکی از عوامل عدم شکل‌گیری احزاب است.

وی سپس با این بیان که بخشی از جامعه ما که به تحزب اعتقاد بیشتری دارند، هم در انتخابات اخیر حضور کمرنگی داشتند به واکاوی این موضوع نیز پرداخته و یادآوری کرد: این جریان چون می‌دانست بازنده انتخابات است سرمایه اجتماعی خود را خرج نظام نکرد تا مشارکت بالا نرود. این افراد خوانش درستی از حزب ندارد و بدنه انقلابی نیز اصلاً حزبی ندارد که بخواهد در آن فعالیت کند اگر هم فعالیتی دارد در قالب جریان سیاسی است که از طریق سیساتمداران و پدرخوانده‌ها دیکته می‌شود. بنابراین شاهد کم‌فروغی نقش احزاب در انتخابات اخیر مجلس بودیم.

پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران گفت: کنشگران وظیفه دارند پیش‌فرض‌های ذهنی جریان انقلاب را در مورد تحزب و سیاست اصلاح کنند؛ افراد انقلابی می‌خواهند با قواعد کار فرهنگی، کار سیاسی بکنند، در حالی که این دو حوزه کاملاً متفاوت است. کار فرهنگی هیئتی و بعضاً تک‌نفره هم پیش می‌رود اما کار سیاسی راهبردی، برنامه عملیاتی و نگاه سیستماتیک می‌خواهد. بعد از کنشگران نیز دولتمردان وظیفه دارند مسیر رسیدن به احزاب را تسهیل کنند. در این صورت می‌تواند شاهد پویایی و تحول احزاب بود در غیر این صورت به درد دل کردن خلاصه می‌شود!

روحی بیان کرد: اگر وضعیت به همین صورت پیش برود ما متأسفانه وارد فضایی خواهیم شد که دموکراسی میل به قدرت، ثروت و شهرت پیدا می‌کند. اگر احزاب فعال نشده و افراد در قالب احزاب کشف و شناسایی نشوند دموکراسی شخص‌محور شده و افرادند که رأی می‌آورند نه اندیشه‌ها. وقتی افراد رأی بیاورند رفتارهای سیاسی غیر قابل پیش‌بینی بیشتر می‌شود. در نهایت هم ناکارآمدی به ارمغان خواهد آمد. چنانکه شاهد این خواهیم بود که ورزشکار و مجری و هنرمند رأی می‌آورند صرفاً چون خوب حرف زده و مردم آن‌ها را می‌شناسند.

وی در پایان سخنان خود تأکید کرد: یکی از عوامل جدی ناکارآمدی در حوزه اجرا ناشی از کادرسازی نکردن احزاب است، یک نفر استاندار می‌شود اما افرادی را ندارد که در مسئولیت‌های مختلف قرار دهد بنابراین به افراد ناکارآمد و بی‌تجربه روی می‌آورد. بنابراین از هر سمیت و سویی که به سپهر سیاسی کشور نگاه کنیم می‌بینیم حزب می‌تواند با اثربخشی بی‌نظیری در کشور نقش‌آفرینی کند.

در خاتمه باید گفت از سده گذشته تاکنون، احزاب فاقد کارآمدی لازم بوده‌اند که علل آن به تفصیل در این گزارش بررسی شد. بسیاری از احزاب ایران در سده اخیر به‌دلیل غیر مردمی بودن، خودجوش نبودن، نداشتن پایگاه‌های مستقل و طی نکردن فرایند تشکیل از پایین به بالا، انحرافی اساسی در مسیر تحزّب واقعی به‌وجود آورده و موجبات بی‌اعتمادی و بدبینی بیشتر مردم را به احزاب فراهم کرده‌اند. آن‌ها که به اصول انقلاب پایبند هستند نیز با خوانش غلط از تحزب از آن گریزان هستند که به هر ترتیب تبعات این انفعال دامن‌گیر مملک و ملت خواهد شد.

مسئله مهم این است که با توجه به انتظاراتی که از احزاب برای نقش‌آفرینی در مناسبات سیاسی وجود دارد چطور می‌توان آن‌ها را به نقش اصلی خود واقف کرده و جامعه را از پویایی آن‌ها بهره‌مند ساخت؟ همانطور که اشاره شد، دود سستی و انفعال در تحزب به چشم کشور و مردم خواهد رفت و ما نه ‌تنها در حکمرانی شاهد تحول نخواهیم بود که با افرادی مواجه خواهیم شد که با دستاویز قرار دادن ثروت و قدرت مناسب را از آن خود خواهند کرد.

در گزارش‌های بعدی این مسئله را در گفت‌وگو با مسئولان احزاب نیز بررسی خواهیم کرد.

  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/81101