آسیبهای اجتماعی بهویژه اعتیاد گروههای مختلف را درگیر میکند و در ابتدای امر بهنظر میآید که این مسئله به جنسیت ارتباطی ندارد اما با نگاهی عمیقتر به گروههای آسیبدیده متوجه میشویم که زنان بهدلیل زن بودن و شرایط ویژه جسمانی و روحیشان از پیامدهای اعتیاد به میزان بدتر و بیشتری متأثر میشوند. این زنان و بهویژه کارتنخوابها در مقایسه با همتایان مردشان مشکلات بیشتری دارند حال آنکه در طول چند دهه اخیر زنان به شکل فزایندهای با مسئله اعتیاد و آسیبهای مرتبط با آن ازجمله بیماریهای مقاربتی خاصه ایدز، کارتنخوابی، تجاوز، روابط جنسی پرخطر، بارداریهای ناخواسته و سقط جنین و زایمان در محلهای بسیار کثیف و آلوده، مواجه بوده و هستند. آوارگی و طرد شدن از خانواده و اجتماع، از دست رفتن تمام سرمایههای اجتماعی و فردی و منزلت اجتماعی، بیپولی، فقر، گرسنگی و سرگردانی، دردها و مشکلاتی است که بین زن و مرد کارتنخواب مشترک است هرچند این مؤلفهها نیز شدت و ضعف دارند اما اگر ساعتی از شب را با زنان دردمند و کارتنخواب پای درد دلهایشان بنشینی بهخوبی به مصائب زن بودن و زن کارتنخواب بودن پی خواهید برد. معضل کارتنخوابی و لزوم پرداختن به آن در قالب مراکز نگهداری و بازپروری زنان معتاد و کارتنخواب، چند سالی است که از طرف فعالان مدنی و رسانهها مطرح شده است. پیش از آن توجه جامعه و دولت تنها به مردان معتاد و بیخانمان بود و هیچ سرپناه، گرمخانه و مرکزی برای سامان دادن به زنها وجود نداشت. آنها به حال خود رها شده و هر روز شکل جدیدی از آسیب را تجربه کرده و میکنند، حال آنکه شلترهایی که بهزیستی لطف کرده تنها مجوزش را صادر کرده نیز در این زمینه کارآمدی لازم را ندارند و خود به معضلی برا محلهای استقرار خود بدل شدهاند زیرا این مرکز امروز تنها سرپناهی برای شبهای زنان معتاد و آسیبدیده بدل شده و خبری از درمان و بازگشت آنها به جامعه نیست. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، برآن شدیم تا با دانشآموخته دکتری روانشناسی اجتماعی گفتوگویی ترتیب دهیم که در ادامه میخوانید: دکتر علیرضا شریفی یزدی با بیان اینکه یقیناً وجود این مراکز در شهر خوب بوده و درواقع یک نیاز است و در شرایط فعلی میتواند منجر به کاهش آسیب در جامعه شود مطرح کرد: به این مراکز باید بهعنوان یک دالان و گذرگاه نگاه کرد که فرد بعد از توانمند شدن از آن خارج شود. وی با تأکید بر اینکه امروز برای هر فرد آسیبدیدهای که بهصورت فردی توان نگهداری خود را ندارد، وجود این مراکز یک نیاز است تا او را از سایر آسیبهای اجتماعی مصون بدارد، اذعان کرد: آنچه در این بین حائز اهمیت است اینکه فرد میبایست در این گذرگاه به حدی از توانایی برسد که بتواند روی پای خود ایستاده و به زندگی عادی بازگردد. وی، تشریح کرد: این فرایند از طریق مهارت آموزشی محقق خواهد شد تا در پی این امر این افراد پس از مدتی از مرکز خارج شده و جا را برای سایر آسیبدیدگان باز کنند. این روانشناس اجتماعی با تأکید بر اینکه فلسفه وجود شلترها ارائه خدمت همیشگی نیست بلکه فرد باید بتواند خود را توانمند کند، ابراز کرد: این مراکز باید دو بخش داشته باشند، بخش نخست نگهداری برای جلوگیری از آسیبها و بخش دوم توانمندسازی فردی. شریفی یزدی با بیان اینکه این مراکز جهت نگهداری و مراقبت از این افراد به آنها عزت نفس داده و خودارزشمندی را در آنها تقویت میکند؛ ابراز کرد: آنچه مسلم است اینکه فاز دوم، وظایف تعریفشده برای این مراکز است که تکمیلکننده نقش اجتماعی این افراد در جامعه محسوب میشود. *مهارت آموزش و بازپروری رکن مغفول در مراکز شلتر وی در واکنش به این مسئله که متأسفانه نگاه ما به این مراکز گذرگاهی نیست، خانمهایی که با آسیبهای اجتماعی وارد این مراکز میشوند پس از مدتی اقامت، بدون هیچگونه مهارتآموزی و درمان از مراکز خارج شده و با سفر به شهر دیگر بازهم از خدمات شلتر بعدی استفاده میکنند، اذعان کرد: مشکل اصلی ما مراجع ذیصلاح هستند چراکه امروز نهادهای مختلف میتوانند چنین مراکزی را در شهرها راهاندازی کنند از بهزیستی گرفته تا شهرداری؛ بنیاد برکت و حتی در برخی موارد کمیته امداد و مراکز مذهبی. وی ادامه داد: اما مسئله این است که به بخش دوم وظایف تعریفشده این مراکز توجه چندانی نمیکنند؛ یعنی فقط به بخش نخست توجه و ورود کرده و در بخش دوم تکلیف (مهارتآموزی و جامعهپذیری مجدد) که اهمیت بیشتری دارد و نیازمند کار تخصصی است، ورود نمیکنند؛ درواقع در این بخش ناموفق هستند. *تجربه موفق دنیا را بومیسازی کنید این روانشناس اجتماعی با تأکید بر اینکه با توجه به وجود این نقص، میبایست در ایجاد، برپایی و تکالیف این مراکز شاهد بازنگری و واقعنگری ازسوی دستگاههای متولی باشیم، اذعان کرد: درواقع ما باید به جای دریوزهپروری، زمینه توانمندسازی افراد آسیبدیده را از طریق مهارتآموزی و آموزش فراهم کنیم؛ چراکه ورود به این عرصه یقیناً با درنظر گرفتن افراد متخصص در این مراکز، کار دشواری نیست و امروز تجربههای موفقی در سطح بینالمللی در این زمینه وجود دارد که میتوان آنها را بهصورت بومیسازیشده برحسب فرهنگ و شرایط اجتماعی افراد و جامعه، بهکار گرفت. *پذیرش سیستماتیک، لازمه مراکز شلتر شریفی یزدی با ابراز اینکه پذیرش بی چون و چرای افراد آسیبدیده در این مراکز را نمیتوان یک فرایند مثبت قلمداد کرد، افزود: وقتی پذیرش این افراد بهصورت قاعدهمند انجام شده و برحسب مشخصات شناسنامه در این مراکز نگهداری و درمان شوند و آموزش ببینند، میتوان فرایند اجتماعی شدن مجدد آنها را نیز بهصورت یک فرایند از طریق ظرفیتهای مددکاری دنبال کرد وگرنه این مراکز به یک چرخه معیوب در فرایند اعتیاد، درمان و اجتماعی شدن این افراد بدل خواهند شد. وی با اشاره به لزوم رصد افراد آسیبدیده پس از ترخیص از این مراکز گفت: آنچه مسلم است اینکه خدمات مددکاری را نباید در خصوص این افراد قطع کرد زیرا در این صورت بازهم امکان ابتلا به دیگر آسیبهای اجتماعی بنا به تجربه موجود در فرد، فراهم است. معالوصف با توجه به آنچه گفته شد؛ هدف از برپایی مراکزی همچون شلتر (مرکز نگهداری زنان آسیبدیده اجتماعی) ایجاد امکانات و تسهیلات لازم بهمنظور بازپروری و بازتوانی روانی و اجتماعی زنان و دختران در معرض آسیب اجتماعی، جلوگیری از گسترش این آسیبها و جلوگیری از ترویج و بدآموزی در جامعه است؛ اما متأسفانه امروز این مراکز در حوزه دوم وظایف تعریفشده یعنی بازپروری ناموفق عمل میکنند، به طوری که مثلاً امروز مرکز شلتر موجود در شهر همدان نهتنها در بازپروری افراد آسیبدیده موفق نیست بلکه اطراف این مرکز بهدلیل تردد بالای افراد آسیبدیده خود به مأمنی برای بروز آسیبهای اجتماعی بدل شده و چهرهای زشت به شهر و سلامت روانی آن میبخشد. این در حالی است که در سیاستهای کلی نظام به توسعه برنامههای علمی درمان و کاهش آسیب و حمایتهای اجتماعی اشاره شده، همچنین در سند جامع حمایتهای اجتماعی و درمان اعتیاد کشور نیز رویکرد کاهش آسیب، درمان و توسعه حمایتهای اجتماعی در اولویت قرار گرفته و در سیاستهای کلی برنامه هفتم توسعه به درمان و کاهش آسیب تأکید شده. به عبارتی در تمامی اسناد الزامآور مرتبط بهطور واضح بر توسعه رویکردهای حمایتی، درمان و کاهش آسیب تأکید شده، پس در اولویت قرار دادن این امر در سر پناه زنان آسیبدیده یک ضرورت است که میبایست توسط متولیان امر در دستور کار قرار گیرد؛ چراکه امروز این مراکز بنا به داشتن تأثیرات منفی، نه بهعنوان مراکز حمایتی بلکه بهعنوان مراکز آسیبزا در محلات مطرح شده و از آنها یاد میشود.
|