برعکس آنچه که در طول قرنها سعی شده از نگاه اسلام به زن به ذهن جامعه جهانی القا شود، زن در نقطه کانونی اندیشه و الگوی اسلام قرار دارد؛ مهمترین شاهد مثال این نقش محوری را نیز میتوان در جایگاه حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها نشان داد. در حدیث شریف کسا خداوند به جبرئیل مىفرماید: «هم فاطمه و أبوها و بعلها و بنوها؛ آنها فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و فرزندان فاطمه هستند» در این حدیث فاطمه (س) محور قرار گرفته است و پیامبر (ص)، على (ع)، حسن و حسین علیهماالسلام بهوسیله این بانو معرفى مىشوند. در ادامه سلسله نورانی اهلبیت علیهماالسلام نیز اگر کمی دقت کنیم، بهراحتی میتوان قلههایی را رصد کرد که خواهران، دختران و همسران حضرات معصومین نقشآفرین بودهاند؛ کیست که تاریخ اسلام را بخواند و سرِ تعظیم در برابر دخت حضرت فاطمه و خواهر امام حسین، حضرت زینب علیهمالسلام فرو نیاورد؟ یا بانویی چون حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها که حرم نورانیاش ملجأ علما و دانشمندان بزرگ بوده است. از آنجایی که در اسلام روح و جان بر کالبد ارجحیت دارد، جانهای نورانی و تربیتشده چه مرد و چه زن مورد توجه قرار گرفته و از سوی خداوند الگوی جامعه محسوب میشوند؛ همانطور که خداوند در سوره احزاب فرمود: لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ. به مرور ایام اما این جایگاه متعالی و درخشان بهشدت تحت تأثیر دو جریان ارتجاعی و غربزدگی قرار گرفت؛ البته با انقلاب اسلامی که به دنبال احیای اسلام ناب محمدی (ص) بود، این جریانهای پلید کماثر شدند. اتفاقی که با ظهور انقلاب اسلامی برای زنان رخ داد این بود که آنان از دوگانه تحجر و غربگرایی خارج شدند و راه سومی پیش روی آنها قرار گرفت. ویژگیهای این مسیر از همان روزهای آغازین انقلاب از سوی امام خمینی (ره) و در ادامه توسط رهبر معظم انقلاب تشریح و تبیین شد. توجه بر ایفای نقشهای مادری و همسری زنان، در کنار توجه به اثرگذاری سیاسی و اجتماعی ایشان، تلاش برای خروج زنان از وضعیت کالاگونه سرمایهداری و مردسالاری، بازگشت به ارزشهای اصیل انسانی و اسلامی در روابط میان زن و مرد، به رسمیت شناختن شخصیتی مستقل برای زنان فارغ از نقشهای مختلف آنها و توجه به مسئولیت زنان در قِبال نظام اسلامی، ازجمله موضوعات مهم گفتمان انقلاب اسلامی است که از همان ابتدا تاکنون توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب، مورد تأکید قرار گرفته است. بهواقع در نگاه انقلاب اسلامی و در قرائتی که این انقلاب از الگوی زن ارائه داد، کنشگری، اثرگذاری و مسئولیت اجتماعی او به رسمیت شناخته شد و از سوی دیگر، بر نقشهای مادری و همسری او نیز صحه گذاشته شد. یکی از مصادیق برجسته گفتمان انقلاب در حوزه زنان، سرکار خانم مرضیه حدیدچی بود؛ زنی که براساس توانمندیها، ظرفیتها، علایق، شرایط خانوادگی، شرایط اجتماعی و غیره، مسیری را برای کنشگری و اثرگذاری اجتماعی خود انتخاب کرد و با تمام توان تلاش داشت وظیفه خود را نسبت به اعتلای نظام اسلامی، انجام دهد. این بانو مصداق بارز الگوی مذکور است. خانم دباغ و هزاران بانوی مسلمان که ضمن انجام وظایف خود در عرصههای شخصی و خانوادگی تأثیر بسزایی بر جامعه داشتند، هریک در جایگاه خود میتوانستند یک الگو و یک قهرمان باشند، اما سالها است این نوشداروی حیاتبخش مورد غفلت واقع شده و همین امر باعث شده جامعه بهویژه دختران جوان ما، مقهور الگوهای دروغین و بزکشده ارائهشده از سوی غرب قرار بگیرند؛ البته منظور ما از الگوسازی زندگی بانوان قهرمانی همچون خانم دباغ، صرف برگزاری کنگره و همایش نیست که این امر ضمن آنکه خوب است، اما کافی و نجاتبخش نیست. چراکه الگوسازی روندی علمی دارد و دارای جنبههای مختلف بوده و بسیاری از این اجلاسیهها که در قالب جلسات معمول اداری طراحی و اجرا میشوند، ثمرهای جز پُر کردن گزارش عملکرد ندارند. اگر واقعاً به دنبال گرامیداشت مجاهدتهای افرادی چون خواهر دباغ هستیم، باید از کلیشهها خارج شده و با نگاهی عمیق، پیام او را به نسل جوان تشنه حقیقت برسانیم.
|