چندی پیش بود که شهلا کاظمی یکی از جمعیتشناسان نامدار از وجود پنج میلیون و 500 هزار مرد و چهار میلیون و 600 هزار زن در بازه سنی ازدواج خبر داد و گفت: میانگین سن ازدواج در چهار دهه گذشته برای دختران 20 سال و برای پسران 25 سال بود اما این رقم اکنون برای مردان به 30 سال و برای زنان به 25 سال رسیده؛ به عبارتی بهطور تدریجی میانگین سن ازدواج در زنان و مردان پنج سال افزایش یافته، براساس برآوردهای انجامشده در سال 1400، 15 میلیون نفر از مردان ایرانی در بازه سنی 20 تا 39 سال و 13 میلیون نفر از زنان در بازه سنی 15 تا 35 سال قرار دارند که طبق بررسیهای بهعملآمده در آن بین یکسوم زنان و مردان 15 تا 35 ساله «مجرد» هستند. با این تفاسیر میتوان گفت طی چند سال گذشته جوانان مهمترین «بله» زندگیشان را نمیگویند چراکه از عاقبت آن میترسند، به همین دلیل تصمیم میگیرند ازدواج نکنند و تا ابد مجرد بمانند اما نمیدانند مجرد ماندن همیشه هم خوب نیست، آثار سویی بر روانشان دارد. یکی از مشکلات کنونی جامعه امروزی کشورمان ازدواج دیرهنگام پسران و دختران ایرانی است؛ بهطوریکه سن ازدواج در برخی خانوادهها سربهفلک گذاشته شده است. کارشناسان هر روز از افزایش تمایل به زندگی مجردی و در مقابل، کاهش رغبت به ازدواج در جامعه خبر میدهند. با نگاهی به جامعه و حتی اطرافیان خود متوجه میشویم؛ سن ازدواج نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده و هر روز بیش از گذشته از مرز 30 سال نیز میگذرد. این تغییر در نمودار سن ازدواج، ما را برآن داشت تا به بررسی آسیب عدم رغبت جوانان به ازدواج بپردازیم؛ بنابراین با پروفسور حسین باهر؛ بنیانگذار مکتب رفتارشناسی در ایران و عضو فرهنگستان علوم پزشکی و دکتر مصطفی آبروشن؛ جامعهشناس و استاد دانشگاه گفتوگویی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید: بنیانگذار مکتب رفتارشناسی در ایران با اشاره به عمده دلایل عدم تمایل جوانان به ازدواج گفت: ازدواج یک گرایش طرفینی بین یک دختر دانا با پسر تواناست، دانایی دختر ریشه در بلوغ زنانه و نبوع مادرانه دارد؛ بنابراین اگر دختر از این خطوط بلوغ و نبوغ مورد نظر عبور کرده باشد، لزوماً تمایلی به ازدواج ندارد؛ مثلاً اینکه بلوغ زنانگی و مادرانگی را پشت سر گذاشته باشد و به استقلال معنوی بیشتر بیندیشد. پرفسور حسین باهر با اشاره به اینکه در پسر نیز با گذشتن از این سنین بهانههایی همچون ادامه تحصیلات در مدارج عالی، مهاجرت به خارج، عدم توانایی مادی و در عین حال به امید برخورداریهای بیشتر، مانع ازدواج او میشوند، ابراز کرد: در این بین آنچه اهمیت دارد اینکه برای مقابله با این عقبماندگیها بایستی فرهنگ ازدواج سالم بین جوانان رایج شده و بهعنوان یک امر تأمینکننده در سلامت جسمانی، روانی، اخلاقی و معنوی در جامعه بسترسازی و تلقی شود. وی با تأکید بر اینکه در این بین عموم مسئولان اخلاق جامعه نیز اعم از پدر، مادر و خانواده تا مقامات مملکتی و حتی بینالمللی میبایست به این امر مهم فطری بیشتر بپردازند، عنوان کرد: ازدواج را نباید صرفاً یک ضرورت جسمانی تلقی کرد. وی در پاسخ به این پرسش که این عدم رغبت، در آینده چه پیامدهایی را برای فرد و جامعه بهدنبال خواهد داشت عنوان کرد: افسردگی نخستین پیامد شخصی عدم ازدواج و حتی ازدواج دیرهنگام است درست مثل اینکه میوه درخت را دیرهنگام بچینیم که نتیجه آن چیزی بهجز خراب شدن محصول روی سرشاخه نیست. این رفتارشناس عنوان کرد: تجاوزهای جنسی و بروز گسترده بیماریهای روانی ازجمله ابعاد و پیامدهای اجتماعی تأخیر در ازدواج جوانان است که طی سالهای اخیر شاهد بروز و ظهور بیشتر این آسیبها هستیم. پرفسور باهر با تأکید بر اینکه مهمترین مشکل ما در ازدواج ناهموار کردن مسیر ازدواج از سوی افکار عمومی و بدگویی در ارتباط با این امر مقدس بهشمار میرود اظهار کرد: این در حالی است که ازدواج یک امر فطری بوده که در بین همه موجودات عالم با رعایت تناسبات، موجب سکون، آرامش و تکامل زوجین میشود. وی در واکنش به این پرسش که آیا طرحهای حمایتی همچون طرح جوانی جمعیت و افزایش وام ازدواج میتواند در مسیر رغبت بیشتر جوانان به ازدواج مثمر ثمر باشد؟ افزود: هر حمایتی که بهدرستی انجام شده و در مسیر درست حرکت کند، موفقیتآمیز خواهد بود اما نباید این نکته را فراموش کرد که ما بهدنبال گداپروری نیستیم؛ بنابراین بهنظر میرسد فراهم کردن زیرساختهای اشتغالزا و اعطای تسهیلات فردی ثمره بیشتری را بهدنبال داشته باشد. وی با ابراز اینکه امروز تأمین مسکن و اشتغال ازجمله مواردی است که ازسوی جوانان بهعنوان موانع ازدواج مطرح میشود، عنوان کرد: هدایت منابع در مسیر سرمایهگذاری، کمکهای خیرخواهانه برای اشتغال جوانان و ارائه طرحهایی همچون مسکن ارزانقیمت میتواند کمککننده باشد تا جوانان خود به ازدواج رغبت پیدا کرده و در این مسیر خود از طریق اشتغال و بهرهمندی از مسکن ارزانقیمت، توانمند شوند؛ درست مثل طرحی که ما در دانشگاه شهید بهشتی درخصوص اجرای خوابگاه متأهلان به اجرا درآورده و بسیار مثمر ثمر واقع شد. در ادامه دانشآموخته دکتری جامعهشناسی نیز با بیان اینکه افزایش میانگین سن ازدواج در ایران علت نیست بلکه معلول ترس از ازدواج است، این ترس آنقدر فراگیر و آشکار شده که تمایلی به ازدواج بهخصوص در میان پسران وجود ندارد گفت: یکی از عواملی که ازدواج و تشکیل نهاد خانواده را متقاعدکننده میسازد، داشتن شغل و پایگاه اقتصادی متناسب با آن است. دکتر مصطفی آبروشن با بیان اینکه در گذشته جوانان پس از سن بلوغ، جذب مشاغل سنتی میشدند و چون از لحاظ فیزیکی از عهده تأمین معاش خانواده برمیآمدند، بر اساس الزامات اجتماعی ازدواج میکردند، افزود: در جوامع سنتی هیچگونه اختلاف فازی بین سه مؤلفه بلوغ، اشتغال و ازدواج مشاهده نمیکنیم اما نظام مشاغل در جوامع مدرن تفاوتی بنیادی با جوامع سنتی دارد؛ یعنی بهدست آوردن پایگاه شغلی تخصصی، وابسته به گذراندن آموزشهایی است که عموماً در مؤسسات آموزشی و یا دانشگاهی میسر میشود. وی خاطرنشان کرد: بنابراین آموزشهای تخصصی و بهدست آوردن شغل مناسب، که بهعنوان یکی از عوامل اصلی افزایش سن ازدواج بهشمار میآید، سالهای طولانی زمان میبرد. این پژوهشگر آسیبهای اجتماعی ادامه داد: آنچه که در رابطه با دلایل افزایش سن ازدواج گفته شد، واقعیتی است که مشمول تمامی جوامع مدرن میشود اما عواملی که به شکل خاص آینده جوانان جامعه ما را دچار بحران و سن ازدواج را از شرایط متعارف خارج کرده، وضعیت نابسامان اقتصادی و فرهنگی و بهتبع آن بیکاری گسترده جوانان تحصیلکرده است. آبروشن با تأکید بر اینکه بدیهی است که فقدان درآمد برای تشکیل خانواده و از سوی دیگر هزینههای سرسامآوری که سنتهای دست و پاگیر خانوادهها بر جوانان تحمیل میکنند، پدیده ازدواج و تشکیل نهاد خانواده را از منظر اعضای جدید جامعه عملاً غیر ممکن ساخته، تصریح کرد: عوامل دیگری که مطلوبیت ازدواج را کم و ریسک آن را بهشدت افزایش میدهد، افزایش طلاق در جامعه، انتشار آمارهای فراوان از زندانیان مهریه، برچسبزنی، موانع فرهنگی و طولانی بودن روند طلاق است، بهخصوص زمانی که یکی از طرفین به هر علتی خواهان خروج از رابطه باشد. وی با بیان اینکه جوانان زمانی اقدام به ازدواج خواهند کرد که مطلوبیتهای فردیشان قربانی حفظ ساختار ازدواج نشود؛ یعنی بتوانند پایگاه و منزلت اجتماعی خود را حفظ کنند و یا ترقی دهند گفت: در این بین اگر ازدواج به شکل ناخواستهای منجر به شکست شود، جوان با محدودیتهای فراوانی در زمینههای حقوقی، اقتصادی و حتی اجتماعی روبهرو خواهد شد؛ درواقع وضعیتی که به شخص تحمیل میشود، ترس از ازدواج در جامعه را دامن میزند. این پژوهشگر آسیبهای اجتماعی با تأکید بر اینکه ساختار ازدواج و طلاق در ایران آنچنان دشوار، پیچیده و بغرنج بهنظر میرسد که فرد از مزایای احتمالی تشکیل خانواده صرف نظر خواهد کرد گفت: با دقت در زیر پوسته شهر، درمییابیم که تنوع غیر رسمی الگوهای با هم بودن بهشدت افزایش پیدا کرده به طوری که آلترناتیو و یا جایگزینهای دیگری همچون روابط بنفیت (رابطه پویا که افراد با یکدیگر روابط صمیمی فیزیکی و جنسی دارند؛ اما نسبت به یکدیگر هیچ تعهدی ندارند)، ازدواج سفید و یا ارتباطات خارج از مدار زناشویی، بهشدت افزایش پیدا کرده و بر کمترین مسئولیت و بیشترین مطلوبیت استوار است. آبروشن با بیان اینکه که وضعیت یادشده از پیامدهای آشکار ساختارهای رسمی و سنتهای دست و پاگیر حاکم بر نظام تشکیل خانواده در ایران است گفت: با توجه به مشکلات ساختاری در جامعه ما که در مبحث ازدواج همچنان بر الگوهای سنتی حاکم است، بهنظر میرسد، طرحهای تشویق اقتصادی و حمایتهای جوانی جمعیت کمترین تأثیر را در افزایش میل به ازدواج جوانان خواهد داشت.
|