کد خبر : 89497
تاریخ : 1403/9/13
گروه خبری : فرهنگی

ما باید به کودکان یاد دهیم نگاه فلسفی به جهان داشته باشند

آن‌ها باید بفهمند وجود چیست و مسیر شناخت هر وجودی چگونه برایشان پدید می‌آید.
امیررضا مافی به اهمیت فلسفی‌اندیشیدن حتی توسط کودکان اشاره کرد و درباره آن سخت گفت. این مطلب را در ادامه می‌خوانید:
- از نگاه شما، آشناکردن کودکان با مباحث فلسفی از سنین پایین چه اهمیتی دارد؟ این امر چه مزایایی برای رشد فکری و اجتماعی آن‌ها به همراه خواهد داشت؟ به‌طور کلی آیا در ادبیات کودک و نوجوان ایران، به فضاهای فلسفی به اندازه کافی توجه شده است؟ اگر نه، چه اقداماتی می‌تواند به غنی‌تر شدن این فضا کمک کند؟
این سؤال شما، بسیار مهم است و احتمالاً پاسخش به تفصیل بینجامد. به یاد دارم که وقتی کتاب‌های «با بابام» منتشر شد، یکی از دوستان آکادمیسینم به من گفت که آقای مافی از شما کتاب واقعیت متورم، که انسان را در آستانه متاورس نشان می‌دهد و به زعم او کتابی عمیق فلسفی است در حال انتشار است. کتاب «موافقت و مفارقت» که جستارهایی داستان‌گونه با موضوع عرفان است و کتابی بسیارسخت در مفاهیم به شمار می‌آید به‌تازگی منتشر شده است. جستارهای «هستیِ مرگ» اثر شما که به موضوع مواجهات ناداستان‌هایتان با مرگ می‌پردازد و زمینه‌های عمیق فلسفی (به‌زعم او) نیز دارد منتشر شده و لابه‌لای آن‌ها، کتابی به نام «الهیات ابرهوش» نیز قرار است منتشر شود. در این میان، ناگهان خبری می‌رسد مبنی بر اینکه یک مجموعه‌کتاب به نام «با بابام» به قلم شما در حال انتشار است و این برای شما بسیار بد است که بگویند «با بابام» از فلانی منتشر شده است. این تلقی که از یک فرد روشنفکر آکادمیسین و استاد دانشگاه برمی‌آید، تعمیم‌پذیر به عمده مواجهاتی است که من در تمام این سال‌ها در موضوع کودکان داشته‌ام.
بخش دوم این است که من از دوران دبیرستانم شیفته فلسفه شدم. هنوز ورق‌پاره‌هایی از آن دوران دارم. خیلی کودک بودم که نوشتن را آغاز کردم. دبستانی بودم که اولین نوشته‌هایم در مجلات منتشر می‌شد. خیلی زود فهمیدم که راه ابراز و اظهار من در جهان، حتماً نوشتن است؛ اما از زمانی که فلسفه برایم اهمیت پیدا کرد و به مباحث فلسفی علاقه‌مند شدم، تا امروز که در آستانه ورود به میان‌سالی هستم، هیچ‌گاه نشد که جهان را غیرفلسفی تماشا کنم.
نگاه فلسفی به جهان، حتماً به معنای آموختن انگاره‌های فلسفی نیست؛ مثلاً اینکه فلان فیلسوف چه می‌گوید یا فلان نظام فلسفی چه دستگاهی را برای شناخت جهان ما ارائه کرده است. نگاه فلسفی به جهان داشتن و تماشای فلسفی جهان یعنی اینکه ما با هر پدیده‌ای مواجه می‌شویم، حتماً باید به لایه‌های زیرین آن، حتماً به مبدا وجود آن و مراحل شناخت آن بیندیشیم. حتی ساده‌تر؛ باید از ساده‌انگاری پرهیز کنیم و با چیزی ساده‌انگارانه با آن مواجه نشویم. از کلمات تا تصاویر و سیر آفاق و انفس، همواره برایمان یک مواجهه و دیداری ساده نباشد. ما باید بتوانیم درباره هر پدیده یا پدیداری که با آن مواجه می‌شویم، عمیقاً بیندیشیم.
فلسفه و جهان فلسفی خیلی این قابلیت را در انسان ایجاد می‌کند. همان‌طور که در سؤال اول اشاره کردم، من در ژانرها و فرم‌های متعدد نوشته‌ام. هیچ روزی در زندگی من نبوده که از نوشتن خالی باشد؛ اگر بوده، استثنا یا حادثه‌ای بوده که فرصتی پیش نیامده است. وگرنه من هر لحظه‌ای که فرصتی پیش بیاید، یا دارم چیزی می‌خوانم یا می‌بینم یا می‌نویسم و از این سه حالت خارج نیست و هر آنچه که تا به امروز نوشته‌ام، در هر موضوعی، دارای منظر فلسفی است. من نمی‌توانم جهانی را تصور کنم که غیرفلسفی باشد یا من آن را فلسفی تماشا نکنم؛ بهتر است بگویم اصلاً بلد نیستم غیرفلسفی به جهان نگاه کنم. علاوه‌بر اینکه آثار متعددی از من در فرم‌ها و قالب‌های متعدد منتشر شده است، در جاهای مختلف نیز مسئولیت‌هایی داشته‌ام. در تلویزیون، بنا به حادثه‌، سال‌ها یک برنامه سینمایی را اجرا کردم و در نقد فیلم که به آن خیلی شناخته می‌شوم، همیشه منظر فلسفی داشته‌ام؛ می‌خواهم بگویم که جهان برای من بدون فلسفه معنا ندارد.
اما این معنانداشتن بدون فلسفه، به معنای این نیست که به‌دنبال نظامات فلسفی خاص هستم یا حتماً دارم «ایسم‌ها» را ترویج می‌کنم. نه، حتماً خودم واقفم بر اینکه چگونه می‌اندیشم یا دستگاه نظری‌ام چیست؛ اما این را نمی‌خواهم تعمیم دهم و عموم مردم این‌طور بشوند. من دوست ندارم مردم آموزش فلسفی یا دانش فلسفی کسب کنند؛ بلکه همیشه دوست داشته‌ام مردم، جهان را به‌صورت فلسفی ببینند و مهارت‌های فلسفی اندیشیدن و مهارت فلسفی مواجه‌شدن با پدیده‌ها را پیدا کنند. این مستلزم ورود به مسائل پیچیده فلسفه نیست. فلسفه واقعاً یک دستگاه متنوع و متکثری از آراست که در شرق و غرب عالم مدام تولید شده و شاید برای فهم همه آسان نباشد. قویاً معتقدم که یک استعداد خاص لازم دارد؛ کسی که می‌خواهد دانش فلسفی بیاموزد باید استعداد کسب آن را پیدا کند؛ اما این توقع را دارم که آدم‌ها به جهان از منظر فلسفی نگاه کنند.
یکی از راه‌های فلسفی اندیشیدن به جهان این است که ما به آدم‌ها نشان دهیم پرسش و مسئله مهم‌تر از پاسخ یا راه‌حل است. انسان‌ها باید یاد بگیرند که در جهان، پرسشگر و کنشگر باشند، هرچیزی را در جهان به‌سادگی نپذیرند و درباره هر واقعه‌ای یا حادثه‌ای بتوانند با پرسش مواجه شوند. من از فلسفه، این را برای عموم مردم می‌طلبم و می‌خواهم.
تقریباً یا می‌توانم جسارت کنم و بگویم که تحقیقاً من این را نمی‌بینم؛ چه در سینمایمان چه در انیمیشن و چه در ادبیات. ممکن است باشد؛ اما من ندیده‌ام. فلسفه و منظر و پرسپکتیو فلسفی در جهان ما تقریباً وجود ندارد. البته در کل جهان این موضوع وجود دارد؛ یعنی در دوره‌ای که تسلط علم و دانش تجربی حاکم است، به‌ویژه در قرن بیستم، به پوزیتیویسم و دیگر مکاتب منجر می‌شود، این مسئله در حوزه‌های مختلف ما نیز اشراف دارد و در ما هم وجود دارد و باید به نظرمان همه‌چیز علمی باشد و علم بیاموزیم. لذا منظر فلسفی در ما وجود ندارد.
در ایران این پدیده مهم‌تر است. بالاخره پس از فلسفه متعالی یا حکمت ملاصدرا، فلسفه دچار جمود و رکود می‌شود و تنها شرح فلسفه باقی می‌ماند و دیگر نظامات فلسفی جدید پدیدار نمی‌شود. اگر دقت کنیم، می‌بینیم که ملاصدرا دقیقاً هم‌عصر دکارت است؛ یعنی زمانی که فلسفه اسلامی با ملاصدرا به پایان می‌رسد، قرون وسطی و فلسفه‌های اسکولاستیک (آموزشگاهی) نیز پایان می‌یابند و ناگهان با حضور رنه دکارتِ فرانسوی، فلسفه مدرن شکل می‌گیرد و فلسفه غرب ظهور می‌کند.
در کل می‌خواهم بگویم که ما باید مدام به فرزندان‌مان در تمامی آثارمان یاد دهیم که پرسشگر باشند، منظر فلسفی داشته باشند و به مبدأ ایجادی هر پدیده‌ای توجه کنند. آن‌ها باید به ماهیت هر پدیده‌ای توجه کنند و بفهمند که وجود چیست و مسیر شناخت هر وجودی چگونه برایشان پدید می‌آید.
اگر من امروز می‌بینم چطور می‌بینم؟ تفاوت میان دیدن و تماشاکردن چیست؟ متأسفانه، ما به بچه‌هایمان تماشاکردن را یاد نمی‌دهیم. تماشاکردن یعنی به عمق یک پدیده نگاه‌کردن و ما این را به آن‌ها یاد نمی‌دهیم. تمامی تلاش من - چه برای مخاطب خردسال، چه نوجوان و چه برای دانشجوهایم- این است که یاد بگیرند پرسش داشته باشند، مسئله داشته باشند و بیندیشند و از کنار پدیده‌ها در این عالم به آسانی نگذرند.
در مورد فبک و فلسفه برای کودکان نیز من خیلی با آن‌ها ارتباط نمی‌گیرم؛ هرچند آن‌ها را نیز رد نمی‌کنم اما آشناکردن بچه‌ها با مباحث فلسفی را چندان نمی‌پسندم. البته آموختن فلسفی اندیشیدن را حتماً لازم می‌دانم. یکی از دلایل وضعیت کنونی اجتماعی خود را این می‌دانم که ما از فلسفه تهی شده‌ایم. ما در ایران رشد فلسفی نداشته‌ایم و هر کسی به اندازه خود و به سهم خود باید تلاش کند و مراقب باشد تا در خلق اثر این مسیر را طی کند.
من در بسیاری از جاها حتماً ناموفق بوده‌ام؛ اما حداقل این را می‌فهمم که هر چیزی که خلق کرده‌ام از منظر فلسفی بوده است. حال ممکن است در یک اثر این منظر درست نمودار شده باشد و در اثری دیگر نه. جهان ایرانی ما بدون فلسفه حتماً بی‌معنا خواهد بود.
- آیا قصد دارید در آینده آثار بیشتری برای کودکان منتشر کنید؟
من تقریباً در این سن با خودم به این جمع‌بندی رسیده‌ام که اولین کاری که در زندگی‌ام انجام دادم، نوشتن بوده و آخرین کاری نیز که احتمالاً پیش از مرگ خواهم کرد - اگر خدا بخواهد- نوشتن است. گفتم که روزگار من خالی از نوشتن نیست و بدون اینکه بخواهم فروتنی کنم، خود را نویسنده جدی یا نویسنده مهمی نمی‌دانم. من کسی هستم که نوشتن را راه اظهار خود می‌دانم: راهی برای اظهار فلسفی خود. حتماً از گونه‌های مختلفی برای اظهار آنچه در ذهن دارم، می‌توانم استفاده کنم. مثلاً تا سال 97، رمان‌های کوتاه و داستان‌های بلند زیادی از من منتشر شده است؛ اما در سال‌های اخیر کمتر برای بزرگ‌سالان نوشته‌ام و بیشتر راه بروز و اظهار خود را در ناداستان یافته‌ام. به‌عنوان کسی که داستان‌های زیادی نوشته‌ام، اکنون بیشتر به سمت نوشتن ناداستان‌ها رفته‌ام.
در زمینه شعر نیز، اشعاری دارم که منتشر نشده و دلم هم نمی‌خواهد آن‌ها را منتشر کنم. می‌خواهم بگویم که هر چیزی ممکن است در لحظه نوشتن برای من اتفاق بیفتد. اساساً من نویسنده‌ای هستم که یک ایده در ذهنم شکل می‌گیرد و مدتی در گوشه ذهنم باقی می‌ماند و با آن کار می‌کنم و ناگهان، بدون تصمیم خیلی قطعی درباره اینکه آن را در چه فرم یا قالبی می‌خواهم ارائه دهم، فرم همراه با آن پیام یا قالب آن به ذهنم می‌آید.
اما در موضوع کودکان، ما بعد از «با بابام» یک جهان داستانی دیگر به نام «پیازک» خلق کردیم که هم انیمیشن دارد و هم‌زمان قصه‌هایش نیز آماده شده است. ممکن است این اثر منتشر شود. همچنین دو سری کتاب کمیک طراحی کرده‌ایم به نام‌های «شماره 9» و «شاه‌ماهی» که هر دوی آن‌ها نوشته شده‌اند و در مرحله تولید هستند. اگر ببینیم واقعاً برای مخاطب کودک و نوجوان جذاب است، پس از طراحی‌ها، آن‌ها را منتشر خواهیم کرد. «پیازک» برای خردسالان و دو اثر دیگر برای نوجوان اول است و امیدوارم این‌ها منتشر شوند. اکنون و امروز هیچ منع یا مانعی برای اینکه برای بچه‌ها بنویسم ندارم. حتماً به این فکر می‌کنم که برای کودکان و نوجوانان، اثر بنویسم و خلق کنم. هرچه بنویسم از همان منظری است که گفتم و نمی‌توانم آن منظر را تغییر دهم یا از آن تهی شوم.
قبل از اینکه «با بابام» منتشر شود، همان‌طور که گفتم هراسی داشتم؛ اما اکنون آن هراس شکسته شده و احتمالاً راحت‌تر برای بچه‌ها می‌نویسم. اگرچه تجربیات پیش از «با بابام» یا تلاش‌های پیش از «با بابام» یک اتفاق جالب داشت. مثلاً من خیلی تلاش کردم که قصه کودک بنویسم؛ در ورق‌پاره‌های من، در فایل‌های کامپیوترم حتماً تعداد زیادی اثر وجود دارد که قصد نوشتن برای بچه‌ها را داشته‌ام؛ اما هر کدام که نوشتم، به‌سوی اثری بزرگ‌سالانه گرایش پیدا کرد. «با بابام» تلاشی بوده که این‌طور نباشد و به نظرم بهتر یاد گرفته‌ام که چطور برای بچه‌ها قصه بنویسم.
- ناگفته‌ای باقی مانده است؟
به‌عنوان نکته پایانی، لازم است از اعضای نشر مهرک، خانم حسینی و سایر رفقا تشکر کنم که این درک را داشتند که ما می‌توانیم از انیمیشن به کتاب برسیم و از کتاب به انیمیشن و این دو حوزه را می‌توانیم به یکدیگر مرتبط کنیم و آثار آن‌ها را مشاهده کنیم. پویش کتاب‌خوانی که امروز برای «با بابام» در تلویزیون شکل گرفته و برنامه تلویزیونی عروسکی که از «با بابام» برگرفته (اسپین‌آف) شده و هم‌اکنون در حال پخش است، نشان می‌دهند که چگونه رسانه‌های مختلف می‌توانند دست به دست هم دهند و غنای بیشتری برای بچه‌ها ایجاد کنند. همچنین، از علی‌اکبر شیروانی، مدیرعامل انتشارات سوره مهر، باید تشکر کنم؛ این تجربه، تجربه‌ای خوب و پیش‌برنده بود. کمتر پیش می‌آید که شما کتاب یک اثر تولیدشده را منتشر کنید؛ همیشه این اتفاق به‌صورت هم‌زمان رخ می‌دهد. این یک اتفاق خوب برای ما و «با بابام» بود.
از بچه‌های تلویزیون نیز سپاسگزارم که برای مجموعه «با بابام» ارزش قائل شدند و به تولید برنامه عروسکی پرداختند. آن‌ها شخصیت‌ها را توسعه دادند و در یک برنامه تلویزیونی، پویش کتاب‌خوانی برگزار کردند. این پویش زمینه‌های مختلفی دارد. ما سعی کردیم «با بابام» علاوه‌بر اینکه کتاب، انیمیشن و برنامه تلویزیونی دارد، حتماً محصولات جانبی نیز داشته باشد. بچه‌ها اکنون می‌توانند دفتر، کتاب، قلم و لوازم تحریر «با بابام» را در اختیار داشته باشند و این موارد، تبدیل به مجموعه‌ای گسترده شود. تجربه شده است که محصولات متعددی از یک IP خلق شود. من خالق این جهان داستان هستم و راه‌های مختلف ابراز آن برایم ارزشمند است. ما تا می‌توانیم باید جهان داستان‌هایی این‌گونه خلق کنیم که قابلیت بروز در گونه‌های مختلف را پیدا کنند.
جهان داستان امروز، حتی از خود داستان مهم‌تر است. من جهان داستان «با بابام» را خلق کردم؛ تقریباً تمامی قوانین آن نوشته‌شده و مشهود است و حالا افراد متعددی می‌توانند محصولات جانبی مختلفی از آن استخراج کنند و اشکال گوناگونی از این شخصیت‌ها را پیش ببرند. مهم‌ترین چیز و آن چیزی که مبنا قرار می‌گیرد، کتاب‌هایی است که از آن منتشر می‌شود.
یک تشکر ویژه نیز باید از خانم فرزانه فخریان داشته باشم که هم مشاور ما در مرکز انیمیشن است و هم مدیرعامل بنیاد ملی پویانمایی و سال‌هاست که در حوزه کتاب همکاری مشترک داریم. او زحمات زیادی برای «با بابام» کشیده است. ویرایش آثار بر عهده‌اش بوده و نکات بسیار تأمل‌برانگیزی را به من یادآوری کرد که حتماً در اقبال بیشتر یا استقبال از «با بابام» حائز اهمیت بوده است.
در پایان، هر کدام از ما در هر جایگاه علمی یا مسئولیتی که هستیم، باید تا می‌توانیم به این فکر کنیم که چه محصولاتی داریم برای بچه‌هایمان عرضه می‌کنیم: از کتاب و انیمیشن گرفته تا فیلم، سریال و موسیقی. متأسفانه، ما در این زمینه تقریباً هیچ کاری انجام نمی‌دهیم. وضعیت ترجمه کتاب کودک و نوجوان و تولید کتاب کودک و نوجوان نشان‌دهنده این است که ما در این موضوع کم‌کاری کرده‌ایم و امیدوارم همه این دغدغه را پیدا کنیم و در این حوزه بیشتر تلاش کنیم.
  لینک
https://sepehrgharb.ir/Press/ShowNews/89497