سپهرغرب مطرح کرد:
افزایش سرمایه اجتماعی با تقویت جشنهای ملی- مذهبی
سپهرغرب، گروه فرهنگی: فاطمه فراقیان: شادی، نشاط، امید و انرژی مثبت احساساتی هستند که ما انسانها نهتنها در زندگی خود به آنها نیاز داریم، بلکه بدون تجربه و داشتن این احساسات خوب، عملاً نمیتوانیم زندگی با کیفیت و فوقالعادهای داشته باشیم.
شادی و سرور که اینروزها به اهمیت آن پی برده شده و کارشناسان بر آن تأکید دارند و مسئولان اقدامات دستوپاشکستهای برای رواج آن در جامعه انجام میدهند، نیاز زاده قرن جدید نیست، فطرت آدمی با خیر و خوشی سرشته شده، خدای بزرگ در قرآن مؤمنانش را کسانی میداند که نه میترسند و نه اندوهگین میشوند (لا خوف علیهم و لا هم یحزنون)؛ یعنی هر آنکه به خدا ایمان دارد و توکلش به اوست، باید همواره امیدوار بوده، آرامش داشته باشد و شاد زندگی کند. امام علی نیز میفرماید: «وقتی روز شادی در اختیارت قرار گرفت، از آن دوری نکن؛ زیرا وقتی در دست روز اندوه قرار بگیری، از تو صرف نظر نخواهد کرد».
نرخ پایین شادی مردم ایران
بیش از این صحبت کردن از لزوم با نشاط بودن و اثرات شادی بر زندگی فردی و اجتماعی، توضیح واضحات است؛ اما اینکه وضعیت نشاط در ایران و نرخ شادی مردم ما در اوضاع آشفته اقتصاد کنونی چگونه است؟ جای تأمل دارد. برخی آمارها میگویند رتبه شادی ایران بین 157 کشور دنیا، 115 است! از سویی صاحبنظران معتقدند مردم نیازمند شادی هستند و اگر نتوانند از راه درست آن را تأمین کنند، قطعاً از طرق دیگری همانند مصرف مواد مخدر به دنبال کسب لذت میروند.
آیا مسئولان کشور ما برای ایجاد این مؤلفه اساسی برنامههای مدون دارند؟ آیا برگزاری اعیاد مذهبی (با این شیوه کمفروغ) که یکی از راهکارهای ایجاد شادی در کشور بوده، تأمین نشاط جامعه را جوابگو است؟ و اگر به احتمال بعید پاسخ مثبت باشد، برای شاد بودن اقلیتهای دینی و مذهبی کشور چه کردهایم؟ آیا در روزگار کنونی برپایی جشنهای ملی مانند نوروز و یلدا در توان همه مردم هست؟ و اگر در خوشبینانهترین حالت بپذیریم که بله، آیا انرژی خوب و مثبت همین دو جشن برای کل سال کافی است؟
برگزاری جشنهای هالووین، کریسمس و ولنتاین در ایران
از سویی باید اعتراف کرد که طی چندین سال گذشته شاهد برپایی جشنهای سایر ملل و ادیان همچون هالووین، کریسمس و ولنتاین در ایران هستیم! مسئلهای که هم عجیب به نظر میرسد و هم با مطالب پیشگفته و نیاز به شادی، حق کوچکی برای برگزارکنندگان این نوع جشنها بهوجود میآورد؛ بدیهی است که برای حل معضلات جامعه ازجمله این مورد، لازم بوده تا چرایی ایجاد آنها را ریشهیابی کنیم و نه اینکه با محکوم کردن این نوع اقدامات، صورتمسئله را پاک کنیم.
گویا این ماجرا و وام گرفتن سنتهای ملل و ادیان دیگر با این سرعت روزافزون، فقط در ایران دیده میشود و حالت دوجانبهای یعنی استفاده دیگر کشورها از جشنهای ما، ندارد؛ اما بهراستی چرا؟! شاید چون در این خصوص خلأ وجود دارد، شاید چون ما جشنهای جالب و عاطفهبرانگیزی همچون ولنتاین که در آن روز فرصتی پیش میآید تا برای فرد قابل احترام و دوستداشتنی زندگی خود گل و هدیه بخریم را نداریم و یا هالووین که میتوان در آن لباسهای متفاوت، هیجانانگیز و سرگرمکننده پوشید و دیگران را ترساند (البته در حد شادی!). اما آیا از بین بردن فرهنگی با ریشه ایرانی- اسلامی غنی و جایگزینی این نوع جشنها بهجای استفاده از سنتهای خود، خطرناک نیست؟
تاریخ میگوید که ایران کشوری با تمدن دیرینه و به تبع آن دارای سنتهای اصیل و مراسم زیباست. بنابراین این خلأ را خود ایجاد کردهایم؛ به فراموشی سپردن عامدانه یا غیر عامدانه جشنهای ملی، نپرداختن به آنها و بیاهمیت جلوه دادن فرهنگی فاخر توسط برخی، ضربه مهلکی به تمامیت یک سرزمین است و عامل نفوذ فرهنگ متهاجم. بیریشه و هویت کردن یک ملت با پوشاندن هر آنچه از عظمت که داشته، بیگانگی و عدم تعلق خاطر فرد به کشورش را بهبار میآورد؛ روشن است که در این صورت از گرفتن جشنهای عاریتی و ابراز عشق به کشورهای دیگر، حس بدی نخواهیم داشت و عِرقی به وطن باقی نمیماند که تبعاتش واضح است.
باید گفت که هدف از برگزاری جشنهای ملی سرو مشروبات الکلی و یا راهپیمایی کارناوال برهنگی نیست، بلکه پاسخی به پاکترین و غریزیترین نیاز آدمی یعنی «شادی» است.
جشنهای ایرانی
در ادامه این گزارش تعریف مختصری از جشنهای ایران باستان و نیز هالووین، کریسمس و ولنتاین به شما خوانندگان ارائه میدهیم:ایرانیان باستان جشنهای بزرگی همچون نوروز، سده، مهرگان، یلدا و جشنهای ماهانه که عبارتاند از: فروردگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، خرمروز، بهمنگان و سپندارمذگان، داشتهاند؛ هدف از برگزاری اینهمه جشن نزدیکی افراد جامعه به یکدیگر، شادی آنان و اتحاد بوده است. در هیچکدام از آیینهای ایرانی اثری از خشونت نیست و همواره بر پاکیزگی و پاسداری از محیطزیست تأکید میشود.
در فروردگان نقل، نبات، شیرینی، سبزی و انواع خوراکی در اتاق و بر بام میگذاشتند، دشمنی را به دوستی تبدیل میکردند و همگان از یکدیگر خشنودی میطلبیدند؛ جشن تیرگان نیز در بزرگداشت واقعه تیراندازی آرش کمانگیر است که ایرانیان در این روز به شستوشوی تن میپرداختند و معنی امرداد آن بوده که مرگ و نیستی نداشته باشند و یا جشن مهرگان که درواقع نخستین جشن ایرانیان بوده و در سنگنوشتههای داریوش بزرگ در بیستون نشانی از آن هست.
آبانگان نیز جشنی بوده که بهصورت همگانی و با حضور کنار آبها و پرداختن به شادی و خوردن و نوشیدن برگزار میشده (پارسیان هند هنوز با پوشیدن لباس سفید و حضور در کنار آبهای طبیعت، این روز را گرامی میدارند) و در جشن بهمنگان هم یکی از رسوم نیک این بوده که طی تشریفاتی به کوه و دشت رفته و گیاهان ویژهای را که خواص دارویی داشتند، میکندند تا در طول سال مورد استفاده قرار دهند؛ همچنین تهیه شیرهها، روغنهای نباتی و چوبهای سوزاندنی (که بوی خوش میپراکندند و گندزدا بودند) در این روز انجام میشد.
سپندارمذگان (29 بهمنماه یا 5 اسفندماه) نیز جشنی بوده که ابوریحان بیرونی از آن چنین یاد کرده است: «روز پنجم ماه اسفند است و معنای آن خرد و شکیبایی بوده؛ سپندارمذ فرشتهای نگهبان زمین و نیز پاسبان زنان پارسا و نیکخواه است. در این جشن مردان به زنان بخشش میکردند»؛ در سنت سیرسور (روز 14 دیماه) هم رسم بود که خوراکهایی با سیر طبخ کرده و بخورند و جشن سده نیز بعد 40 روز از شب یلدا و بعد 100 روز از آغاز آبانماه قرار داشت.
بنابراین میبینیم که فرهنگ ما سنتهای فاخر و دلنشین با نمادهای فراوانی دارد؛ برای مثال کرسی، انار و هندوانه، فال گرفتن و شاهنامهخوانی در شب چله، آتش در چهارشنبهسوری، سفره هفتسین، کاشت حبوبات جهت تفأل زدن، آبپاشی، نظافت و هدیه و عیدی گرفتن در نوروز، گره زدن سبزه در سیزدهبدر (میگویند مشی و مشیانه روز 13 فروردینماه نخستین ازدواج در جهان را رقم زدند و بهوسیله گره زدن دو شاخه، پایه ازدواج خود را بنا گذاشتند)، سیر در سیرسور، هدیه دادن به زنان و بر تخت نشاندن آنان در سپندارمذگان، گیاهان دارویی، شیرهها، روغنها و عودها در بهمنگان و غیره.
هالووین
هالووین یک جشن مسیحی است که در شب 31 اکتبر برگزار میشود، بسیاری از افراد در این شب با لباسهای عجیب و چهرهای که به نظرشان ترسناک باشد (تا از ارواح خبیث پنهان شوند)، خود را آماده جشن میکنند؛ کودکان نیز برای جمعآوری خوراکی به درب خانه دیگران میروند (این رسم درواقع بازسازی اتفاقی است که در گذشته روی میداد و طی آن فقرا به درب منزل ثروتمندان میرفتند و از آنها پول و غذا میگرفتند و اگر کسی از کمک به آنها سر باز میزد، ارواح خبیث به سراغش میآمدند و خانهاش را ویران میکردند)؛ از نمادهای هالووین کدو تنبل است که آن را به شکلی ترسناک درمیآورند. سیببازی (در یک تشت پُر از آب چند سیب میریزند و بچهها با دهان باید سیبهای شناور در آب را بیرون بکشند) نیز از دیگر کارهایی است که طی این جشن انجام میشود.
ولنتاین
ولنتاین در روز 14 فوریه برگزار میشود و از دیگر جشنهای مسیحیت است. ولنتاین قدیسی بوده که بهخاطر جاری کردن عقد سربازان عاشق (که در آن روزگار ممنوع بوده است) کشته میشود، درحالی که خود نیز عاشق بوده و روز مرگ او را روز عشاق مینامند. نمادهای این جشن گل سرخ، خرس قرمزرنگ و شکلات است.
کریسمس
کریسمس نیز زادروز عیسی مسیح است و در 25 دسامبر برگزار میشود؛ این روز آغاز سال میلادی نیز بوده و آراستن یک درخت کاج و شخصیتی بهنام بابانوئل در آن نقشی مهمی دارند. در این روز مردم در خیابانها و کوچهها دستهدسته سرودهای پرستشی و شکرگزاری میخوانند و حراجیهایی نیز برپا میشود.
جالب اینکه هر سه جشنی که تاکنون در ایران باب شده است، ریشه مسیحی دارد!
در مصاحبه با برخی از کسانی که هالووین، کریسمس و ولنتاین را جشن میگیرند، شنیدیم که معتقدند اینها بهانهای برای شاد و در کنار یکدیگر بودن آنهاست؛ یعنی همان دلیلی که برای مثال در مورد قلیان کشیدن نیز عنوان میشود. عدهای هم جا نماندن از فرهنگ نمایشی بروزکرده (خصوصاً در فضای مجازی) را مطرح کردند که چشموهمچشمی، به رخ کشیدن خود و جلب توجه کردن از عناصر اصلی بهوجود آمدن آن است. برخی افراد کمسنتر نیز ترس از بهاصطلاح «امل» خوانده شدن را دلیل روی آوردن به این موضوع میدانستند؛ جذابیت نیز از دیگر مواردی بود که در دلایل برپایی این جشنها به آن اشاره شد.
اهمیت موضوع ایجاب کرد که با محمدرضا ایمانی، روانشناس اجتماعی و مدرس دورههای مهارتهای زندگی پیرامون این مسئله فرهنگی گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه نتیجه را میخوانید:
** آقای ایمانی در سالهای اخیر شاهد جشن گرفتن هالووین، کریسمس و ولنتاین که مربوط به فرهنگ ما نیست، هستیم؛ علت چیست؟
در عصر ارتباطات عمیقاً یک بهاصطلاح «بدهبستان» فرهنگی شکل میگیرد؛ برای مثال در اربعین از کشورهای مختلف دنیا آمدند، ولو اینکه مسلمان و شیعه هم نبودند، چون تحت تأثیر این فرهنگ قرار میگیرند. بنابراین این نقل و انتقالات فرهنگی است و مسئله دوم که خیلی مهم نیز بوده اینکه وقتی پدیدههای فرهنگی خود شما تضعیف شده و درست به آنها پرداخته نمیشود، اثر شگرفی بر تأثیرپذیری از سایر فرهنگها میگذارد.
پس وقتی شما فرهنگ خود را تضعیف کردی، عوامل فرهنگی خارجی که بعضاً دارای جذابیت فراوانی هستند، جایگزین میشوند. دلیل سوم اینکه همه ما انسانها به شادی و تفریح نیاز داریم که انکارناپذیر است، بنابراین وقتی بستر آن را در فرهنگ خود نداریم، رو به سنت بیگانه میآوریم.
نمادهای فرهنگی خود را تقویت کنیم و گرامی بداریم
چرا دراینبین کشورهای دیگر از ما تأثیر نمیپذیرند و عموماً ایران بوده که درحال تأثیرپذیری و بهنوعی مورد هجمه است؟
البته این موضوع مختص کشور ما نیست، مثلاً همین هالووین در آمریکا برگزار میشده، اما اکنون در اروپا و آسیا نیز برگزار میشود. شاید در ایران این تأثیرپذیری شدت دارد، ما زمانی در بدهبستان فرهنگی میتوانیم نقش خوبی ایفا کنیم که قدرت زیادی در این زمینه داشته باشیم؛ نمادها در ماندگاری و جذابیت یک فرهنگ حرف نخست را میزنند، مثلاً در یلدا یکی از اِلمانها کرسی است، اما چقدر به آن پرداختهایم؟ اگر نمادهای فرهنگی خود را تقویت کرده، حفظ کنیم و گرامی بداریم، (ضمن اینکه مثلاً همین کرسی در زندگی مدرن امروز جهت استفاده در اقامتگاههای بومگردی و غیره نیز کاربرد دارد) ما هم میتوانیم صادرکننده فرهنگ باشیم و نه واردکننده.
آیا اساساً ورود این نوع فرهنگها و سنتها نگرانکننده بوده و ایراد دارد؟
جایی نگرانی دارد که مردم ما متوجه آنچه میگیرند، نباشند؛ یعنی تأثیرپذیری خودآگاه نبوده و ناخودآگاه باشد. در این صورت دچار انحرافات فرهنگی میشویم، چراکه ما یک زیستبوم فرهنگی ایرانی- اسلامی داریم و مردم با هنجارهایی در قالب آن زندگی میکنند، اما اگر این هنجارها مورد هجمه قرار بگیرند و فرهنگ مذکور قدرت مقاومت نداشته باشد، شاهد پدیدهای خواهیم بود که بسیار متأسفکننده است؛ مانند طرز پوششها و رفتارهای عجیب و غیره.
شدت عزاداریها در ایران، بیشتر از شادیها
جناب ایمانی برگزاری اعیاد مذهبی به شیوه کنونی که رونق چندانی ندارد، جوابگوی تأمین شادی جامعه هست؟
خیر، برای مثال چند روز پیش جشن آغاز امامت حضرت مهدی را پشت سر گذاشتیم، اما برای آن چه کردیم؟ از نمادی بهره بردیم؟ جشنها باید اِلمانهایی داشته باشند تا ملموس شوند، درواقع قدرت و شدت عزاداریها در ایران، بیشتر از شادیها است.
جشنهای ملی مانند نوروز و یلدا چطور، این دو سنت باقیمانده ایرانی کفایت نشاط مردم در کل سال را میکند؟
درواقع در فرهنگ ایرانی فقط این دو سنت را نداشتهایم، اگر بخواهیم از جشنهای ملی بهرهببریم، باید بگوییم که ایرانیان برای هر ماه یک جشن داشتهاند که به دست فراموشی سپرده شدهاست.
از نمادها در خلال صحبتهایتان گفتید، مثال میزنید؟
مثلاً طی کریسمس بابانوئل در خیابانها راه میرود، اما ما بابانوروز و ننهسرما را نمیبینیم؛ چرا عروسکهای این اِلمانهای فرهنگی ما ساخته نمیشوند؟ در غرب یک کارتون که ساخته میشود، کیف و کفش و لوازمالتحریر از شخصیت آن کارتون میسازند که البته بحث تجاری دارد، اما در وهله بعدی به صدور فرهنگ آن کشورها میانجامد. درواقع الگوهای فرهنگی خود را به کشورهای دیگر قالب میکنند که به این واسطه میتوانند هر اتفاق دیگری را نیز در کشور مقصد شکل دهند.
به نظر شما اوضاع اقتصادی بر عدم برگزاری جشن نوروز و یلدا تأثیر گذاشته است (چراکه برای مثال آجیل بهعنوان یکی از اقلام لازم این جشنها، اکنون قیمت بالایی دارد)؟
در فرهنگ نوروز آجیل نبوده، هفتسین داشتهایم و دیدار و کنار هم شاد بودن؛ مسائل اینچنینی غالب شده و درواقع جشن نوروز را تضعیف کرده است.
آیا نرخ شادی مردم ایران پایین است؟
بله متأسفانه و این موضوع رابطه تنگاتنگی با کمرنگ شدن برگزاری جشنها و سنتها و فرهنگ تضعیفشده آنان دارد؛ مردم ما در یک فشار روحی، روانی، اقتصادی و اجتماعی گرفتار هستند که شاید بخش اقتصادی آن متأثر از تحریم است، اما در حوزه اجتماعی اگر مجرایی برای شادی کردن وجود داشته باشد، این انرژیهای بعضاً منفی تخلیه خواهند شد.
سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
نتیجه اینکه نرخ شادی که مؤلفهای مهم برای بالا بردن کیفیت زندگی فردی و اجتماعی و از نیازهای اصلی آدمی است، به دلایل متفاوتی در کشور ایران قابل قبول نیست و این عامل در کنار تضعیف فرهنگی (فرهنگ ایرانی- اسلامی) رقمخورده، باعث شده طی سالهای اخیر شاهد جشن گرفتن سنتهای سایر ملل و ادیان همچون هالووین، کریسمس و ولنتاین در پی رویارویی فرهنگی قدرتمند و از سویی جهت تأمین شادی، باشیم. از آنجا که ورود فرهنگ بیگانه بعضاً تبعات ناخوشایندی دارد و میتواند فرهنگ پایه یک کشور را دچار نابودی کند و ارزشهای جوامع را تغییر دهد، بنابراین لازم است اقداماتی در این زمینه صورت گیرد.
در خوشیها و ناخوشیهای اهلبیت(ع) با یک کیفیت کنارشان باشیم
حال که تا حدودی با دلایل بروز این پدیده آشنا شدیم، راهکارهایی نیز به نظر میرسد؛ برای مثال در برگزاری باشکوه اعیاد مذهبی، چرا کمکاری میکنیم؟ آیا اگر در یکی از عیدهای اسلامی، تولد چهاردهمعصوم و یا سایر مناسبتهای مذهبی فرد خالیالذهنی وارد کشور و بهصورت جزئیتر شهر همدان شود، متوجه خوشحالی مردم، رنگ و بوی خاص شهر و متفاوت بودن آن روز میشود؟ آیا روز میلاد امام حسین (ع) به همان اندازه که در عاشورا و اربعینش عزادار هستیم و چهره شهر نیز سوگواری را به معنی واقعی نمایش میدهد، شاد هستیم و همه محلهها و معابر را آذین میبندیم؟ بیایید در خوشیها و ناخوشیهای اهلبیت(ع) با یک کیفیت کنارشان باشیم. امام رضا(ع) به ریان بن شبیب فرمود: «اگر دوست داری در درجات عالی بهشت با ما باشی، به حزن ما محزون و به شادی ما شاد باش».
براساس یک نظرسنجی خارجی افرادی که در اجتماعات مذهبی فعال هستند، نسبت به کسانی که فعالیتی در این اجتماعات ندارند، شادتر هستند. پس باید در این زمینه کارهای بیشتری انجام داد، بهویژه با نمادسازی؛ برای مثال در جشن نیمه شعبان و یا آغاز ولایت حضرت مهدی (عج) میتوان گلهای نرگس (بهعنوان نماد) تهیه و بین مردم توزیع کرد، این شاخه گل حتی اگر لحظهای هر فردی را به یاد امام زمانش بیندازد، کار فرهنگی شما نتیجه داده است؛ چه برسد به اینکه آن شاخه گل روزها روی میزی پیش چشم جوان ما باشد.
از سوی دیگر چون یک کفه ترازوی فرهنگی این سرزمین تمدن ایرانی است و از طرفی در این کشور اقلیتهای دینی و مذهبی نیز زندگی میکنند، لازم است علاوهبر اعیاد و مناسبتهای اسلامی و شیعی، بر جشنهای ایرانی، ملی و باستانی کشور خود نیز سرمایهگذاری کنیم؛ احیای جشنهای فراموششدهای همچون سپندارمذگان، مهرگان و غیره و تقویت سنتهایی مانند نوروز و یلدا از اهمیت ویژهای برخوردار هستند، چراکه در این صورت دست کم در هر ماه یک مناسبت برای شاد بودن داریم و مجبور نخواهیم بود انرژی یلدا، نوروز و اعیاد مذهبی را برای کل سال ذخیره کنیم و یا اینکه وامدار فرهنگ بیگانه شویم.
جشن گرفتنهای همگانی در پیادهراههای بوعلی، اکباتان و میدان امام خمینی (ره)
معرفی تاریخچه، نمادها و اصول جشنها و سنتهای ایرانی- اسلامی توسط مجریهای تلویزیونی، کارشناسان رسانههای جمعی و کاربران فضای مجازی، ساخت فیلم و سریال با این مضمون و بسترسازی برای جشن گرفتنهای همگانی (برای مثال در همدان با استفاده از ظرفیت پیادهراههای بوعلی، اکباتان و میدان امام خمینی (ره))، از دیگر راهکارهایی است که متولیان فرهنگ میتوانند به آنها توجه داشته باشند.
استفاده از تجارب خوب سایر ملل برای همهگیر شدن جشنهایی که با یکسری از خوراکیها معنی پیدا کرده و رنگ میگیرند، همچون تخفیفهایی که به کالاها و بهویژه اقلام خوراکی در روز «جمعه سیاه» میخورد نیز چارهای است که در ایران امروز با مشکلات مالی فراوان، کاربرد خواهد داشت؛ جمعه سیاه در پایان سال میلادی و در آستانه کریسمس در آمریکا و دیگر کشورها بوده که طی آن روز بسیاری از کالاها و مواد غذایی ارزان میشوند تا همه اقشار بتوانند برای سال جدید ملزومات جشن و احتیاجات خود را فراهم کنند.
نمادسازی جهت ایجاد جذابیت و ماندگاری جشنها
نمادسازی و حفظ اِلمانهایی که به جشنها رنگ داده و آنها را ماندگار و دارای جذابیت میکنند، از دیگر راهکارهاست و بدیهی بوده که این کار برعهده مسئولان است و بیشک عموم مردم نمیتوانند نمادی صحیح و اصولی برای پدیدههای فرهنگی بسازند؛ ایندست امور و همچنین بخش بزرگی از رونق دادن به اعیاد و مناسبتهای مذهبی و نیز احیا و تقویت سنتهای ایرانی در درجه نخست همت متولیانی همچون اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را با استفاده از کارشناسان متبحر، میطلبد. همانطور که در بروز بیماریها به پزشک مراجعه میکنیم، در ظهور معضلات و پدیدههای فرهنگی نیز از متخصصان و کارشناسان مربوطه بهویژه در برنامهریزیها کمک بگیریم.
شناسه خبر 14009