![](/assets/news/202007221595420205011.jpg)
بسیاری از اوقات خیلی از خانمها دیگران را قبل از خود میدانند و این مسئلهای کاملاً طبیعی بوده و گاهی لازم است؛ اما در این حال فراموش میکنند چه کسی هستند و خودشان را از همهچیز عقب میکشند.
کمکم افسرده میشوند، تمرکزشان را از دست میدهند و دیگر اشتیاق و جاهطلبی ندارند و متعجباند که چه اتفاقی در زندگیشان افتاده است که باعث شده به آن نقطه برسند.
جواب آن خیلی ساده است، آنها قانون طلایی خوددوستی را فراموش میکنند؛ اگر خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید از دیگران انتظار داشته باشید که دوستتان بدارند.
خوددوستی ازجمله کارهای دشواری است که باید در حق خودتان انجام دهید. باید به نقطهای در زندگی برسید که از اهداف و ظاهرتان کاملاً راضی و خشنود باشید، باید به خودتان بگویید که «من آدم باارزشیام».
اما برای خیلی افراد آنقدرها هم ساده نیست. ممکن است این چیزها را بخواهند، اما مسئولیتها سد راه رسیدن آنها به خوشبختی میشود؛ یعنی درواقع خودشان را فدای دیگران میکنند.
حالا میخواهیم ببینیم کسی که دچار این گمگشتگی شده است، چطور میتواند دوباره خود را پیدا کند؟
ساده است، این پنج قانون طلایی خوددوستی را دنبال کنید تا همانی شوید که همیشه میخواستید باشید.
1. ظاهرتان را تغییر دهید.
نخستین قدم در اعلام خوددوستی این است که دوباره عاشق خودتان شوید. وقتی به دنیا آمدید، این مسئله کاملاً طبیعی بود. با مرور زمان ممکن است در مورد ظاهرتان اعتمادبهنفس لازم را از دست داده باشید و یا ممکن است دورهای را طی کرده باشید که در آن خودتان را خیلی حقیر و ضعیف میدیدید. شاید وزنتان تا جایی بالا رفته که بزرگتر از سایز حتی سال گذشته شده باشید، شاید موهایتان کمکم سفید شده است، شاید هم چروکها و خطهای دور لب شما دیگر آنقدرها هم بامزه نیستند.
کاری که باید انجام دهید این است که نگاهی به آینه بیندازید و حقیقت را به خودتان اعلام کنید. باید به خودتان بگویید، «تو را به هخاطر آن چیزی که هستی، دوست دارم» و به تصویرتان در آینه لبخند بزنید.
اگر این کارآمد نبود، تغییراتی در خودتان ایجاد کنید. سلامتی به معنی اضافهوزن نیست، پس هرروز به پیادهروی بروید و با نفس کشیدن در هوای تمیز هم وزنتان را پایینتر بیاورید و هم حالوهوایی عوض کنید. در مورد خطهای خنده هم ناراحت نباشید، اینها نشانه آن هستند که شما عمری را شاد و خوشبخت زندگی کردهاید.
2. زندانی درونتان را آزاد کنید.
وقتی روی «بیرون» خود کار کردید، نوبت به «درون» میرسد. خود درونی شما اگر از خود بیرونی مهمتر نباشد، کماهمیتتر هم نیست.
هزاران زن هستند که آنقدر خود را درگیر زندگی کردهاند که مهمترین فرد در زندگیشان که خودشان هستند را فراموش کردهاند.
بعضیاوقات خودمان را چنان غرق در دنیا میکنیم که مراقبت از کسی که باید در اولویت قرارش دهیم، یعنی خودمان، فراموش میشود. اگر این کار را نکنیم، اتفاقی که میافتد آن است که خودمان را در وضعیت ناراحتی میبینیم، چون در حین همه تلاشهایمان که برای برآوردن نیازهای دیگران بوده است، مدام با مشکلات و نارضایتیهای خویش بمباران شدهایم. چطور است همانطور که همه کار برای دیگران انجام میدهیم، برای خودمان هم انجام دهیم؟ نه نمیتوانیم، چون با اینهمه تلاشهایی که انجام میدهیم، فراانسان نیستیم و باید این مسئله را قبول کنیم.
باید بنشینیم و برای نگاه کردن به درون خودمان وقت بگذاریم تا ببینیم چه میخواهیم و کاری کنیم که آن اتفاق برایمان بیفتد.
3. در خودتان استقلال ایجاد کنید.
حالا که روی وضعیت ظاهری و روحی خود کار کردهاید، وقتش رسیده که وارد عمل شوید. نکته مهم این است که مستقل شوید، آزاد از ناامنیها، تزلزلها، فقر و ستیزه. نخستین کاری که باید انجام دهید این است که بنشینید و از خودتان بپرسید که آیا از تکیه کردن به دیگران برای شاد کردن شما، خوشحال هستید؟ پاسخ آن این خواهد بود که «مطمئناً نه» و دلیل آن هم این است که هیچکس در دنیا وجود ندارد که بتواند شما را آن اندازه که انتظار دارید، شاد کند؛ اما برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، باید فهرستی از اهداف خود تهیه کنید. نمیتوانید بدون اینکه بدانید برای رسیدن به آنجا چه باید بکنید، فردی مستقل شوید. این واقعیت را بپذیرید که هیچکس نیست که مراقب شما باشد، جز خودتان و فقط آن زمان است که میتوانید استقلال خود را بهطور کامل پیدا کنید.
4. از نتیجه کردار بد دوری کنید.
داستانی روایت میکند: زنی بود که زندگیاش مشکلات زیادی داشت، شوهرش بهخاطر زنی دیگر او را رها کرده بود و نامزد کنونیاش هم از او سوء استفاده میکرد. سه مرتبه دست به خودکشی ناموفق زده بود، پسرش هم به پدر کشیده بود، او هم از همسرش سوء استفاده میکرد. مشکل هردوی این آدمها آن است که اجازه دادند کردار بد، جزئی از زندگیشان شود. آنچه از آن مطلع نبودند این بود که میتوانند سرنوشت خود را تغییر دهند و این الگوهای سوءاستفادهگرایانه را با از بین بردن کردار بد، با رفتارهایی بهتر جایگزین کنند.
از بین بردن این کردارها نیازمند تلاش بسیار است. باید سعی کنید خودتان را از آن جدا کنید؛ وقتی این کار را کردید، دیگر اجازه نمیدهید برگردد و حفاظی دور خودتان میکشید که از نزدیک شدن آن جلوگیری میکند.
5. سپر حفاظتی جلوی خود بگیرید.
سپر حفاظتی، نیروی حفاظتی شخصی شما است که در برابر مصیبتها و مشکلات، از شما محافظت و سلامتی شما را تضمین میکند؛ اما زمان میبرد که این سپر نامرئی وارد کار شده و فقط زمانی وارد عمل میشود که شما آن را باور داشته باشید. عادت کردن به رفتارها و کردارهای غلط برای سلامت شما خوب نیست و سپرتان میتواند در اینگونه موارد به کارتان بیاید، اگر سفت و محکم پشت سپرتان بایستید، کردار بد ناپدید خواهد شد. با گذشت زمان هم شما و هم این سپرتان قویتر خواهید شد.
نحوه عملکرد آن به این طریق است؛ تصور کنید که پشت کامپیوترتان نشستهاید و حواستان به کار خودتان است و شوهرتان مدام غر میزند که چرا لباس زیرتان را از دستگیره در حمام آویزان کردهاید و با هر کلمهای که از دهان او خارج میشود (حاصل کردار بد)، فشار خون شما بالاتر میرود، تکان نخورید، این سپر نامرئی را تصور کنید که دورتادورتان کشیده شده است و کاملاً از شما مراقبت میکند. سرانجام خیلی زود خواهید دید که احوالتان از کجخلقی و ناراحتی به آرامش کامل تبدیل خواهد شد؛ و در آخر این روحیه شما به اطراف هم سرایت خواهد کرد و بعد از گذشت چند دقیقه، آرامش دوباره به همه باز خواهد گشت. نه اینکه مشکل آویزان کردن لباس زیرها برطرف شده باشد، مهم این است که بدون برهم خوردن اعصابتان، موضوع را آرام کنید.
خط آخر این است که برای آنکه با خودتان صادق باشید، باید زمانی را در زندگی پیدا کنید که کل سیستمتان را دوباره راهاندازی کرده تا دوباره شاد و خوشبخت به زندگی ادامه دهید.
زنی سرشار از عشق و خوشبختی، زنی است که هر کسی آرزوی او را دارد. با برداشتن این قدم مثبت در زندگی خود، شادی و شادکامی که لایقش هستید را به خودتان هدیه بدهید.
شناسه خبر 25599