چرا نقش مردان در فهرست اولیه جایزه بوکر کمرنگ است؟
سپهرغرب، گروه خبر
اینروزها دیگر از تصویر کلیشهای که روزی دنیای داستان بریتانیا را پُر کرده بود، خبری نیست. مردی جوان و تحصیلکرده که جایزهها را دِرو میکرد و روی جلد مجلههای معروف قرار میگرفت. پیش از این نویسندگان مرد خیلی زیاد بودند و شاید همین زیاد بودن موضوع را کمی عادی کرده بود، اما حالا یا نسل نویسندگان مرد منقرض شده است و یا علاقهای به حضور در محافل ادبی ندارند.
در طول سالهای گذشته کتاباولیهای پُرفروش زنان بودند؛ از «مکالمه با دوستان» نوشته سالی رونی گرفته تا «چه سن بامزهای» نوشته کایلی رید، «خواهرم، قاتل زنجیرهای» نوشته اویینکن براثویت و «پری دریایی و خانم هنکاک» نوشته ایموجن گوور. فقط دو نویسنده کتاباولی از فهرست 10 تایی مجله «آبزروِر» در سال 2020 مرد بودند.
در سال 2019 هم فقط یک نفر و در سال 2018 فقط دو نویسنده مرد در این فهرست حضور داشتند. البته نویسندگان قدیمی همچنان در فهرست پُرفروشها حضور دارند؛ نویسندگانی چون سباستین بارری، سلمان رشدی، مارتین آمیس، و آلن هولینگهرست برای فروش کارهایشان مشکلی ندارند، اما هیچ صدای جدید مردانهای به دنیای داستان اضافه نشده است.
سلطه مردان بر جایزه انگلیسی بوکر روزی چنان زیاد بود که جایزه داستانی زنان بریتانیا برای اعتراض به فهرست اولیه بوکر در سال 1991 و اهمیت دادن به نقش زنان، ایجاد شد. فهرست امسال جایزه بوکر شامل 13 کتاب است و فقط چهار نویسنده مرد در میان نامزدها قرار دارند.
بیشتر نویسندگان مرد پُرفروش کنونی حرفه خود را در دهه 1980 میلادی آغاز کردند و حالا حدود هفتادساله هستند. در سال 1983 میلادی بود که فهرست مجله گراناتا پُر از نویسندگان مرد جوان بود و همان سال زندگی حرفهای نویسندگانی چون کازوئو ایشیگورو، ایان مکایوان، گراهام سوئیفت، ویلیام بوید، آمیس، رشدی، و بارنز شکل گرفت و تنها دو نویسنده زن حاضر در آن فهرست (پت بارکر و رُز تریمین) هنوز مشغول به فعالیت هستند.
دی جی تیلز، منتقد ادبی معتقد است اگر مردان نویسنده در دهه 1980 میلادی پُرکار بودند، به این دلیل است که مردان در صنعت نشر مشغول به فعالیت بودند؛ «گراناتا» مهمترین مرکز ویرایش ادبی توسط بیل بوفارد اداره میشد که علاقه زیادی به نویسندگان مرد داشت و مدیران انتشاراتی چون فابر هم رابرت مککرام بوده و در انتشارات کیپ هم تام ماشلر حضور داشت.
مردانی که در صنعت نشر حضور داشتند، فراموش کردند که زنان خوانندگان اصلی داستان هستند. حالا 80 درصد رمانها توسط زنان نگاشته میشود، حتی محبوبیت نویسندگانی چون سال بِلو و فیلیپ راث در دهه 1980 و 1990 میلادی هم توسط مخاطبین خانم شکل گرفت.
جان اَش، نماینده ادبی جوانی است که میگوید ناشران خوب میدانند چه کسانی بیشتر رمان میخرند.
این به آن معنا نیست که مردان کتاب نمینویسند، مردان جوان و باهوش علاقه زیادی به نوشتن آثار غیر داستانی دارند. این موضوع قابل توجه است، زیرا تقریباً تمام رشد فروش کتاب را مدیون آثار غیر داستانی هستیم و فروش آثار داستانی دچار کاهش شده است.
جولیت لاپیدوس، نویسنده در «آتلانتیک» نوشت: «زنان در زمینه داستان موفقتر عمل میکنند، زیرا مردان دست از رقابت برداشتهاند.»
چیزی که آدمها را علاقهمند به نوشتن داستان میکند، خواندن رمانهای متعدد است. اگر مردان کمتر داستان میخوانند، طبیعی است که کمتر بنویسند. شاید واقعاً نویسندگان مرد دیگر وجود ندارند؛ الکساندر موافق این موضوع نیست: «چنین نیست که رماننویس مرد نداشته باشیم. موضوع این است که دیده نمیشوند، ناشران از نویسندگان مرد استقبال نمیکنند، اگر در جوایز مهمی چون بوکر و دیگر جوایز کاندیدای دریافت جایزه نباشند، سکوی پرتاب دیگری ندارند.»
ناشری دیگر میگوید: «نشر مدرن درگیر سیاستِ گوناگونی هویتی است. انتشار داستان مردان سفیدپوست جوان خیلی سخت شده، زیرا فرهنگ جامعه علاقهای به شنیدن ایدههایشان ندارد. درنتیجه فرهنگ دنیای ادبیات نیز تغییر کرده است و مصاحبههای کمی با نویسندگان مرد سفیدپوست انجام میشود و یا جای زیادی در فهرست جوایز ندارند. از سال 2011 تاکنون هیچ مرد زیر 40 سالهای در میان نامزدهای جایزه بوکر قرار نگرفته است.
با این وجود همه کسانی که در این مصاحبه به ما کمک کردند، معتقدند که ناشران به نوشته خوب علاقه دارند. الکساندر حتی گفت: «این گفتو گو من را به چالش کشید، دوست دارم یک نویسنده مرد خوب پیدا کنم.» بنابراین نویسندگان مرد خوب هم زیاد هستند، منتظر باشید که خانم الکساندر به دنبال شماست!