سپهرغرب، گروه اجتماعی: #مجردخت نام یک هشتگ اینستاگرامی است که این روزها از گلهها و مشکلات دختران مجرد در جامعه و مطالبات آنها میگوید. با «زینب ثابتی» که این چالش را به راهانداخته همراه شدیم تا ببینیم هدف و منظور او از این کار چه بود؟
«جامعه دختران مجرد را به رسمیت نمیشناسد» جمله کوتاهی که پشتش اعتراض است. اعتراض دخترانی که شبکههای اجتماعی را برای بیان حرفهایشان انتخاب کردند و از هشتگ مجردخت استفاده کردند تا صدایشان شنیده شود. آنها معتقدند فضای فرهنگی جامعه برای دختران مجرد هیچ محتوای آموزندهای ندارد و در هیچ منبر و مسجدی کسی به آنها نمیپردازند. همین سبب به وجود آمدن خلاءهای مهارتی مختلفی در دختران مجرد شده است.
چون آنچه از رفتار جامعه تلقی میشود این است که جامعه فقط زمانی یک خانم را میپذیرد که متأهل شده باشد و بعد دربارهاش حرف میزنند. به او شیوه زندگی کردن یاد میدهند و او را برای پذیرش نقش جدید همراهی میکنند. اما همه دخترها که از اول متأهل نبودهاند. بالاخره دوران مجردی داشتهاند ولی هیچکس هیچ محتوا و آموزهای در این باره ندارد و حال اگر دختری به هر دلیلی نتواند ازدواج کند در معادلات مختلف به حساب نمیآید و احساس حقارت میکند و همین اثرات بسیار منفی در روحیهاش دارد.
بچههایی که با مجردخت همراهند همه مجرد نیستند. آنها حتی متأهلهایی هستند که معتقدند دوران مجردی دخترها در جامعه درست تعریف نشده است. در واقع به جای آنکه دخترها یک دوره مجردی بسیار غنی را پشت سر بگذارند و با آمادگی کامل وارد دنیای متأهلی شوند فقط آن را طی کردهاند. عدهای هم معتقدند همین سرسری گرفتن دوران تجرد باعث شده فردا که زنان با مشکلات تأهل روبرو میشوند حسرت روزگار مجردی را بخورند که چرا آن روزها را درست نگذراندهاند و کسی چیزی یادشان نداده بود که حالا به کار روزگار تأهلشان بیاید.
همه این دغدغهها موجب به راه افتادن یک بحث دخترانه داغ مجازی شده باعث شد که با «زینب ثابتی» دختر جوان نیشابوری که این بحث را به راه انداخته گفتگو کنیم تا بدانیم #مجردخت از کجا آمده و به دنبال چه میگردد؟
متأهلها به من میگویند مجرد بمان و عشق و حال کن!
زینب ثابتی متولد 1376 در شهر نیشابور است و حالا چند وقتی است بعد از درس و دانشگاه به شهرش نیشابور برگشته و معلم ریاضی شده است. زینب معتقد است با اینکه بیست و سه سال بیشتر ندارد سرو کله زدن با همکاران بزرگتر از خودش و حرفها و سوالهایشان در ذهنش موجب ایجاد دغدغهای شد که چرا نگاه به دختران مجرد و دوران مجردی آنقدر عجیب است:«درست زمانی که به شهر خودم برگشتم و وارد محیط کار شدم. در محیطهای مختلف یکسری حرفهایی رد و بدل میشد که برایم عجیب بود. مثلا من در محل کار و بین همکارانم وقتی صحبت از مجردی من میشد و در مورد ازدواج من صحبت میکردند. تفکر قالبی که بین خانمها وجود داشت این بود:«چرا میخواهی ازدواج کنی؟ از دوران مجردی لذت ببر. عشق و حالت را بکن. مجرد بمان.» همه اینها یک علامت سوال بزرگ در ذهن من ایجاد کرد. چرا برخی خانمها آن لذت کافی را از زندگی متأهلی نمیبرند و همیشه با حسرت به مجردها نگاه میکنند؟ و چرا اکثر همکارانم به من به عنوان یک دختر مجرد میگویند ازدواج نکن و سعی کن بیشترین لذت ممکن را از دوران تجردت ببری؟ چرا آنها همسر و بچه را عامل محدودیت میدانند و معتقدند جلوی آمال و آرزوهایشان را گرفته و دوست دارند دوباره به دنیای مجردی برگردند؟ احساس من این بود که این خانمها دوران مجردی خوبی را نگذراندند مهارتهای لازم دوران متأهلی را یاد نگرفته اند و با حال خوبی وارد متأهلی نشدهاند و مدام خیال میکنند در حق آنها اجحافی صورت گرفته است.»
مجرد نمان! وقتی مجردی هویت نداری!
زینب میگوید درست در نقطه مقابل همکارانش، گروههای مذهبی و به اصطلاح بچه حزب الهی بودند که برخوردشان با «مجردی» به شکل دیگری بوده است: «در نقطه مقابل وقتی وارد جمع بچههای مذهبیتر و انقلابیتر و یا به اصطلاح حزباللهی میشدم میدیدم آنها برعکس همکارانم مرا تشویق به ازدواج و بچهدار شدن میکنند. ته همه حرفشان این بود که تو هرچقدر هم موفق باشی، هر چقدر هم کارَت درست باشد، هرچقدر خوب باشی و در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایده و اقدامات درستی داشته باشی چندان هم کار مفیدی نکردی؛ چون مجردی! به جایش ازدواج کن بچهدار شو و مادر خوبی باش. گویی چون تو مجردی ناقص هستی و حتی انسانیتت کم است و هویت تو صرفاً با حضور در کنار یک مرد به رسمیت شناخته میشود. شخصیت انقلابی تو زمانی شکل میگیرد که شوهر و بچه داشته باشی. گویی که اصلاً به کیفیت و یا اینکه طرف شرایطش را داشته باشد و نشده باشد و یا هرچیزی که مانع ازدواج شده باشد کاری ندارند.»
بعضی از دخترها دوران تجرد را دوران بیکاری و بیدغدگی میدانند!
زینب در کنار این حرفها از تصورات جامعه و فضای قالب فرهنگی در نگاه به دختران مجرد هم گله دارد. او میگوید عدهای دختر مجرد را بیکار و بیدغدغه میدانند. عدهای هم به او طوری نگاه میکنند که انگار عیب و ایرادی داشته که مجرد مانده است و همه اینها دختران زیادی را آزار دادهاست:«چیزی که بسیار آزاردهنده است این است که چون تو مجردی بیکارتری، زمان بیشتری داری و ما هرکاری را و در هر زمانی به تو میدهیم میتوانی انجام بدهی. در صورتیکه واقعآ اینطور نیست. یا در جمع دوستان همسن و سالم که قرار میگرفتم اتفاقات جالبی میافتاد. مدام از من سؤال میشد که تو با پسری ارتباط داری یا نه؟ گاهی بحث به شکلی پیش میرفت که اگر دختری به هر دلیلی با پسری در ارتباط نباشد و یا خاطرخواهان سینه چاکی نداشته باشد حتماً ایرادی متوجه اوست. کسی نگاه نمیکند شاید این از اعتقادات من است که همچین روابطی را نمیپسندم.دختران زیادی را دیدم که در این شرایط قرار گرفتهاند و برایشان سؤال شده است نکند من زیادی دارم بسته رفتار میکنم. نکند باید پوششم را شل کنم؟ نکند باید در روابطم آزادتر باشم یا حد و مرزهایم را تغییر بدهم تا از تنهایی در بیایم و مرا ببینند و تایید شوم؟ بسیاری از دخترها در دام این موضوع میفتند و با خود واقعیشان فاصله میگیرند.»
در منبرها فقط میگوییم ازدواج کن! نمیگوییم برای ازدواج چه چیزهایی لازم داری!
زینب میگوید آنقدر که جامعه و تریبونداران و برنامهریزان اجتماعی و فرهنگی حواسشان به زنان متأهل بوده است و در تریبونهای مختلف درباره ازدواج و نقشهای بعد از ازدواج صحبت کردهاند کمتر کسی حواسش به دختران بوده که اصلاً این دوران مهم را چگونه بگذرانند که غنی و مفید باشد و اصلاً چه مؤلفههایی را باید داشته باشند تا برای ازدواج آماده شوند؟ همین باعث میشود که دختران از پیش خودشان را آماده نکنند چون حس میکنند مجردی بیحاصل است و همه دوران مفید بعد از تأهل خواهد بود:«در بسیاری موارد بین خانمهای متأهلی نشستهام و گلایههای مختلفی از سختیهای زندگی متأهلی شنیدهام. اینکه چقدر رؤیاپردازیهایی که درباره دوران تأهلشان داشتند با واقعیتی که امروز با آن روبرو هستند متفاوت است و چقدر در خواب و خیال بودهاند و آنها مجبور شدهاند همه اینها را تحمل کنند. همیشه میپرسم چرا پیش از این خودت را برای چنین زمانی آماده نکردهای؟ چرا صرفاً رؤیابافتی و پیش از این که با ماجرا در واقعیت روبرو شوی با سختیها و مسئولیتهایش آشنایی پیدا نکردی؟ متأسفانه هنوز در فرهنگ ما گمان میکنند اگر دختری حجاب مناسب داشته باشد و واجبات و تکالیف شرعیاش را هم به حد قابل قبولی انجام دهد دیگر آمادگی ازدواج دارد. ولی اینطور نیست. متأسفانه ما هیچوقت از خودمان نمیپرسیم اگر یک دختر بخواهد در آینده با فرد دیگری یک زندگی مشترک تشکیل دهد باید چه مؤلفههایی داشته باشد و با چه مؤلفههایی آشنا شود؟ این موضوع در سخنرانیهای مذهبی زیاد دیده میشود. ما فقط در منبرها میگوییم ازدواج کنید. اما کمتر میشنویم بگویند که تو چه نیازمندیهای فکری و تربیتی برای ازدواج داری؟ اصلاً تو باید چه مهارتهایی را کسب کنی که شایستگی ورود به این مرحله را داشته باشی؟ ما را فقط از کاهش جمعیت میترسانند و همین!»
متأسفانه جامعه نگاه تحقیرآمیزی به دختران مجرد دارد
به رسمیت نشناختن دختران مجرد در فضای جامعه به گفته زینب باعث شده که اگر دختری به هر دلیلی نتوانست ازدواج کند فشار سنگین روحی زیادی را تحمل کند:«یکی از اشتباهاتی که به نظر من در جامعه ما و تولید محصولات فرهنگی ما انجام شده این است که از بس هویت دختران را در همسری و مادری تعریف کردهایم که اگر دختری بنا به هر دلیلی نتوانست ازدواج کند حس بیهویتی و ناقص بودن دارد. خیال میکند حتماً ایرادی دارد و مجموع این مسائل فشار روحی بسیار زیادی به او وارد میکند. چون او به رسمیت شناخته نشدهاست. درست است تأهل بخشی از مسیر تکامل است اما مسیر زندگی برخی از دختران چهخواسته و چه ناخواسته تأهل را نداشته است. اما این دختران نباید در جامعه پس بخورند. نباید به چشم تهدید به آنها نگاه شود. متأسفانه نگاه تحقیرآمیزی به دختران مجرد وجود دارد که باید اصلاح شود. مدام باید پاسخ بدهند که چرا ازدواج نکردهاند و مگر چه عیب و ایرادی داشتهاند. در صورتی که دختر مجرد هم باید کنار سایر افراد به زندگیاش با آرامش ادامه دهد و مسیر بندگی خودش را طی کند.»
الگوهای معرفی شده در جامعه گویی هیچوقت مجرد نبودهاند
یکی از نکاتی که زینب و همراهانش در مجردخت اشاره میکنند این است که حتی در تولیدات فرهنگی وقتی میخواهیم به همسران شهدا بپردازیم از بس فقط آن زن شهید را به هویت شوهرش گره میزنیم گویی خودش هیچ نداشتهاست. در صورتی که دختران مجرد بسیار نیاز دارند که از هویت فردی و حتی دوران نوجوانی و مجردی چنین همسری مطلع شوند. بدانند او چه ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی داشته که شهید او را انتخاب کردهاست:« متأسفانه وقتی میخواهند از الگوی یک زن موفق و تراز و همه چیز تمام حرف بزنند. فقط و فقط از زنی صحبت میکنند که در کنار همسری و مادری کار دیگری انجام میدهد. یک حلقه مفقودهای در این میان وجود دارد. آنهم دوران مجردی این الگوست. ما اصلاً به دوران مجردی او کاری نداریم. حتی از او نمیپرسیم او چطور در این دوران سیر کردهاست؟ چه چیزهایی را آموزش دیدهاست؟چه معیارهایی داشتهاست؟ فقط و فقط از زیباییهای زندگی متأهلی او میگوییم و همین تمرکز بیش از حد باعث شده الگوهای معرفی شده به کار دختران مجرد نیایند. چون هیچکدام از شرایطشان شبیه آنها نیست. به طور مثال همسران شهدا را فقط همسر شهید تعریف کردیم. حتی نخواستهایم آن زن را بشناسیم و بگوییم که تو مگر چه ویژگیهایی داشتی که آن شهید تو را برای همسری برگزید؟ در صورتیکه شخصیت دوران مجردی در شخصیت دوران متأهلی بسیار تأثیرگذار است. مشاورهای ازدواج همیشه میگویند شما برای ازدواج نمیتوانید کسی را تغییر بدهید. پس چطور میشود که با این حجم از اهمیت ما نقش دوران مجردی را در زندگی متأهلی نادیده میگیریم؟ انگار که این الگوها هیچوقت مجرد نبودهاند.»
گاهی این طور القا میشود زن فقط بعد از ازدواج و مادری دارای ارزش و احترام است
«هنوز مجردی؟» سؤالی که زینب بحث مجازیاش را با آن آغاز میکند. سؤالی که به گفته او و دیگر همراهانش یکی از سؤالهای آزاردهنده برای دختران است که چندین و چندبار از آنها پرسیده میشود و چندین و چندبار باید به آن جواب بدهند:« وقتی میخواستم حرفهایم را در فضای مجازی بزنم یک تیتر برایش انتخاب کردم: «مجردی دختران را به رسمیت بشناسیم» برای شروع هم یک سؤال آزاردهنده نوشتم: «هنوز مجردی؟» متأسفانه دختران اغلب وقتی دوران بلوغ را پشت سر میگذرانند و اولین پیشنهادهای ازدواج آغاز میشوند باید با این دست سؤالها روبرو شوند.«چرا ازدواج نمیکنی؟» «چرا هنوز مجردی؟» این سؤالها همیشه یکسری آشفتگی و سردرگمی را برای دختران به وجود آوردهاست که چرا تمام زندگی و شخصیت من را کنار گذاشتهاند و فقط این سؤال را میپرسند؟ همه اینها دلیلش این است که ما بلد نیستیم از تمام دورانمان درست استفاده کنیم. بلد نیستیم از تمام نقشهایی که در زندگی اعم از دختری و خواهری که اصلاً در نظر گرفته نمیشود درست استفاده کنیم گمان میکنیم فقط یک دختر و زن بعد از ازدواج و مادری تازه دارای ارزش و احترام میشود و فقط پیرامون همین موارد حرف میزنیم. ما باید زنانه و مفید زندگی کردن را در همه ادوار زندگی یک زن در نظر بگیریم.»
چرا درباره رابطه پدر و دختر و حریم دختر در خانواده کم حرف میزنیم؟
همراهان مجردخت گله دارند که چرا درباره همه نقشهای مختلف یک زن و دختر در جامعه حرف زده نمیشود و برای این نقشها و تعاملات محتوای آموزشی مفیدی تولید نمیشود. برای مثال دختر مجرد هنوز نمیداند چگونه باید با والدینش تعامل کند تا به او استقلال لازم را بدهند یا پدرها نمیدانند چگونه باید با دختر خود رفتار کنند و چگونه از دخترها مراقبت کنند تا احساس استقلال در وجود دخترش را خدشه دار نکنند و در عین حال هم فعالیت در اجتماع و جامعه را به او یاد بدهند.
یک دختر مسلمان چطور دوران مجردی غنی را بگذراند؟
زینب و همراهانش با هشتگ مجردخت توانستند برخی از مشکلات و دغدغههای ذهنیشان را مطرح کنند تا صدایشان را به گوش جامعه برسانند. هشتگی که پیرامون آن دغدغههای مختلفی مطرح شد که برخی اشاره به سردرگمیها و آشفتگیهای ذهنی دختران مجرد دارد. در نهایت زینب یک سؤال مهم از ما، جامعه، مسئولان فرهنگی و تریبونداران منبرهای مذهبی میپرسد:«من وقتی حرفهایم را در فضای مجازی زدم. هشتگ #مجردخت را معرفی کردم و از کاربران و مخاطبانم خواستم که حرفهایشان در این باره را بنویسند و از این هشتگ استفاده کنند. پستهای مختلفی نوشته شد و البته عده زیادی هم پیام دادند که نمیتوانند خوب بنویسند اما همراه هستند و دنبال میکنند.حرفهای خوبی زده شد. عدهای میگفتند در محتواهای فرهنگی ما وقتی میخواهند از همسران و مادران شهدا بگویند همه شخصیت آن زن معطوف به شهید معرفی میکنند و کسی نمیگوید خود آن زن چه سبک زندگی و چه عملکردی داشته که چنین مردی از دامن مادری و همسریاش به شهادت نائل شدهاست. برخی گله داشتند که جامعه اینطور است که انگار اگر دختری زیاد خواستگار داشته باشد و یا خواستگارهای خاص به اصطلاح باکلاس داشته باشد دختر ارزشمندتری است. دیگری درباره آشفتگی دختران مجرد نوشته بود. اینکه دختران انگار باید طوری رفتار کنند که پسندیده شوند اما برای پسران این حساسیت وجود ندارد. یکی دیگر نوشته بود که بعضی از دختران برای آنکه از خانواده طرد نشوند و یا پشت سرشان حرف در نیاید به ازدواجهای نامناسبی تن میدهند. یکی از دختران روستایی نوشته بود که زندگی سخت و مردانه و یدی و خشنی انجام میدهند اما در زمان ازدواج قربانی یکسری تصمیمات جنسیتی میشوند. یکی از خانوادهها نوشته بود که برخی خانوادهها میترسند دخترشان را مجرد به دانشگاه و جامعه بفرستند و مجبور به ازدواج ناخواسته میکنند که آن ازدواجها عاقبت خوبی ندارد. یکی از موردهای مهمی که نوشتند این بود که از ترس پسندیده نشدن بسیاری از دختران خود واقعیشان را سانسور میکنند و نشان نمیدهند و میگویند اگر خودمان باشیم موردهای خوب برای ازدواجمان ممکن است پیش نیاید. پیامهای مختلفی بعد از این هشتگ از اقشارهای مختلف دریافت کردم. بیشترشان از سردرگمیهای این دوران فشارهای روحی که تحمیل شده بود گلایه داشتند حالا سؤال من از بزرگان این است. باتوجه به دین اسلام که همه ما مسلمان به آن هستیم یک دختر مسلمان اگر بخواهد دوران مجردی غنی را پشت سر بگذارد و بعد وارد دنیای تأهل شود و یا اگر به هر دلیلی برایش مورد ازدواج پیش نیامده و حتی نخواهد آمد باید چه آگاهیهایی را کسب کند و چه توانمندیهایی را در خودش ایجاد کند؟ و چه کند؟»
عطیههمتی
شناسه خبر 33524