آژیر قرمز کاهش ازدواج و افزایش طلاق در جامعه
آسیبهای اجتماعی در کمین زوجهایی که فرد میشوند
سپهرغرب، گروه اجتماعی: خانواده کوچکترین واحد جامعه است، اما زیربناییترین ساختاری است که روبنای جامعه از آن استحکام مییابد و اگر دچار بحران شود تمامی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی دستخوش فروپاشی میشوند.
کوچکترین واحد جامعه است، اما زیربناییترین ساختاری است که روبنای جامعه از آن استحکام مییابد و اگر دچار بحران شود تمامی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی دستخوش فروپاشی میشوند. به همین خاطر هم هست که بسیاری از برنامههای غرب و استکبار جهانی این ساختار مستحکم را هدف قرار داده تا با تضعیف نهاد خانواده و عادیسازی جدایی زن و شوهر از یکدیگر مقدمات فروپاشی جامعه را هم فراهم آورند. بر این اساس یک روز ماهواره و سریالهای مبتذل ماهوارهای عاملی برای بدبینی زوجین به یکدیگر و جدایی میشوند و روز دیگر شبکههای اجتماعی تلگرام و اینستاگرام موجب سرد شدن گرمای کانون خانواده شده و مقدمات جدایی همسران را فراهم میآورد.
خلاصه کلام اینکه هر روز بیشتر از دیروز شاهد فرد شدن زوجهایی هستیم که هسته اصلی جامعه یعنی کانون خانواده به حضور آنها در کنار یکدیگر قائم است. این، اما نخستین گام از آسیبهای اجتماعی متعددی است که در سایه چنین رخدادی پیش روی زنان، مردان، کودکان طلاق و جامعه قرار میگیرد؛ آسیبهایی که مولود یک آسیب دیگرند و خود در چرخهای از آسیبهای اجتماعی موجب تکرار و بازتولید آسیبهای تازهتری میشود. روزگاری که خیلی هم از ما دور نیست زنان با لباس سفید به خانه بخت میرفتند و باورشان این بود باید با کفن از خانه همسرشان بیرون بیایند. چنین باوری موجب میشد سازگاری میان زن و مرد تا حد زیادی افزایش یابد.
در آن روزگار، اما پدیدههایی همچون اعتیاد یا ماهواره و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به گستردگی امروز وجود نداشت؛ بنابراین میتوان به روشنی طلاق را آسیبی دانست که خودش مولود آسیبهای اجتماعی دیگری همچون اعتیاد، فقر و بیکاری و همچنین کمکاریهای بخشهای فرهنگی جامعه در اثرگذاری برنامههای هدفمند شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای است.
طلاق، آسیبی ریشهدار
پدیده طلاق در جامعه امروز بهعنوان یکی از آسیبهای اجتماعی مطرح میشود که ریشه در تغییر و تحولات گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دارد که با پیچیدهتر شدن چالشهای فردی و اجتماعی، بر نمودار صعودی حرکت میکند. بر اساس آخرین آمار اعلامشده از سوی سازمان ثبتاحوال کشور سال 96 تعداد ازدواجهای ثبتشده نسبت به سال 1395، حدود هشت درصد (51 هزار مورد) کاهش داشته، درحالیکه تعداد طلاقها به حدود 175 هزار مورد رسیده که بیشترین آمار ثبتشده در تاریخ ایران است. رشد بیسابقه جدایی و روند نزولی ازدواج در کشور موجب شده تا آژیر قرمز آسیبهای اجتماعی در این حوزه به صدا درآید. این مسئله وقتی بیشازپیش اهمیت خود را نشان میدهد که بدانیم طلاق پدیدهای است که بر جوانب متعدد فردی و اجتماعی اثر میگذارد. بهخصوص وقتی پای فرزند یا فرزندانی هم در زندگی مشترک در میان است. مطالعات روانشناختی نشان میدهد کودکانی که در خانوادههای تکوالد بزرگ میشوند اغلب نمیتوانند در تمامی جنبهها رشد شخصیتی مناسبی داشته باشند و این مسئله موجب خواهد شد تا آسیب اجتماعی ناشی از جدایی زوجها نهتنها متوجه اعضای خانواده بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده شود.
از هم پاشیدن زندگی 20 زوج در هر ساعت
آمارها سیمای خوبی از وضعیت جامعه در حوزه ازدواج و طلاق ترسیم نمیکند. یکی از مهمترین شاخصهایی که در موضوع طلاق مطرح میشود، طول مدت زندگی مشترک است. اگر به سراغ آمار و ارقام برویم در این حوزه هم حال و روز خوشی نداریم چراکه درصد قابل توجهی از زوجینی که طلاق گرفتهاند، حتی یکسالگی پیوند ازدواج خود را هم جشن نگرفته و ظرف کمتر از یک سال طلاق گرفتهاند.
میانگین طول زندگی مشترک در زوجینی که با طلاق مواجه شدهاند در کشور ما 8 /3 سال است. بر اساس آمارهای موجود، دوام زندگی 60 درصد طلاقهای ثبتشده، کمتر از پنج سال بوده که از این مقدار 13 درصد آن طول زندگی مشترکشان به یک سال هم نکشیده است، اما نکته عجیبی که در آمارهای ارائهشده از سوی مسئولان امر وجود دارد، تعداد بالای طلاق در سنین بالاست، بهطوریکه 30 درصد از ازدواجهایی که 30 سال از زندگی مشترکشان گذشته با طلاق مواجه شدهاند. این گروه درست همان افرادی هستند که تا همین دیروز فرهنگ غالب ذهنیشان سازگاری و زندگی مشترک تا پایان عمر بود، اما حالا خودشان هم وارد آمار و ارقام جداییها شدهاند.
نرخ خالص طلاق هم شاخص دیگری است که با تقسیم تعداد طلاق بر جمعیت متأهل کشور به دست میآید و میتواند اطلاعات دقیقی را درباره وضعیت ازدواج و طلاق نمایش بدهد. در سال 90، نرخ خالص طلاق 7 /4 بوده است؛ یعنی در برابر هر 7/ 4 زن متأهل، یک زن طلاق میگیرد.
درباره شاخص ازدواج به طلاق نیز در سال 84 در برابر هر 9/4 ازدواج یک واقعه طلاق ثبت شده، اما با رسیدن به سال 94 در برابر هر 4/2 ازدواج با یک طلاق مواجهیم که این نشان از رشد چند برابری طلاق در جامعه نسبت به ازدواج دارد.
یکی دیگر از شاخصهایی که وضعیت خانواده را تبیین میکند، نسبت طلاق به ازدواج است. این نسبت نشان میدهد در مقابل هر 100 ازدواج، چند طلاق به ثبت رسیده است. مطابق آمارها این شاخص در سال 90، رقم 3/ 16 بوده، اما با شیبی افزایشی در سال 94 به 9 /23 رسیده است؛ بنابراین از هر زاویهای که بخواهیم به موضوع ازدواج و طلاق نگاه کنیم درمییابیم که آمارها تأییدکننده افزایش نرخ طلاق و کاهش ازدواج در جامعهاند.
مواجهه با حقیقتهای آماری برای تحلیلی واقعی
برای داشتن تحلیلی واقعی از کاهش یا افزایش طلاق باید شاخصهای واقعیتری همچون نسبت ازدواج به طلاق را مورد مطالعه قرار دارد. با وجود این آمارهای ازدواج و طلاق یکی از واقعیتهایی است که گاهی اوقات دستمایه بازیهای آماری میشود تا بر واقعیت رشد این آسیب در کنار کاهش ازدواج طی سالهای اخیر سرپوش بگذارد. بهعبارتدیگر اگرچه مطابق با آمارها شیب روند افزایش طلاق نسبت به گذشته کند شده، اما این کاهش ملایم در شیب طلاق به دلیل واقعیت دیگری است که در حوزه ازدواج رخ داده و آن چیزی نیست جز کاهش معنادار آمار ازدواج!
با چنین دیدگاهی با عنایت به آمار موجود درمییابیم طی سالهای اخیر نهفقط با کاهش طلاق مواجه نبودهایم، بلکه سال 95 با رسیدن نسبت ازدواج به طلاق به 9/3 با بیشترین رشد در آمار طلاق مواجه بودهایم، بدین معنا که در برابر هر 9/3 ازدواج یک طلاق داشتهایم. این در حالی است که در سال 85 نسبت ازدواج به طلاق از سوی ثبت احوال 3/8 ثبت شده است. این اعداد بیانگر آن است که آمار طلاق در 10 سال اخیر در ایران بیش از صد درصد افزایش یافته است.
رشد صددرصدی طلاق، اما یعنی رشد آمار زنان سرپرست خانوار و کودکانی که بهصورت تکوالد رشد و پرورش مییابند. آنطور که معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری میگوید بر اساس اطلاعات بهدستآمده از زنان سرپرست خانوار در زمان حاضر، این زنان با جمعیت بالغبر سه میلیون و 600 هزار تن، 12 درصد جمعیت زنان کشور را تشکیل میدهند. مطابق آمارهایی که سال گذشته وزارت کار منتشر کرد، طی یک دهه منتهی به سال 1395، میزان زنان سرپرست خانوار 86 درصد رشد کرده است.
43 درصد زنان سرپرست خانوار در کشور در دهک پایین به سر میبرند و این بدین معناست که این زنان و فرزندانی که تحت تکفل دارند در فقر و شرایط بد اقتصادی به سر میبرند و نیازمند حمایت و توانمندسازی هستند تا خودشان و فرزندانشان بیشازپیش در چرخه آسیبهای اجتماعی دچار چالش نشوند.
بحران پیش رو را جدی بگیریم
آسیبهای اجتماعی در بسیاری از حوزهها در حال تبدیل به بحران است. کاهش ازدواج و افزایش طلاق درباره تهدید بحران خانواده در کشور هشدار میدهد. بررسی آمارهای یک دهه گذشته در حوزه ازدواج و طلاق و همچنین نگاهی به دوام زندگیهای مشترک نشان میدهد با تمام اصالتی که خانواده در سبک زندگی ایرانی اسلامی دارد با کمکاریهای حوزه فرهنگی و همچنین بحرانهای اقتصادی که در سایه بیتدبیری مسئولان شکل گرفته، خانواده ایرانی در معرض بحران قرار دارد. حتی اگر دستگاههای مسئول برای توجیه ضعفهای موجود در این حوزه به بازیهای آماری رو بیاورد و واقعیتهای آماری را معکوس جلوه دهد.
با یک حساب و کتاب سرانگشتی میتوان دریافت هر یک ساعت 20 زوج به دلایل مختلف از یکدیگر جدا میشوند. از سوی دیگر یکی از مهمترین شاخصهایی که در موضوع طلاق مطرح میشود، طول مدت زندگی مشترک است. اگر به سراغ آمار و ارقام برویم در این حوزه هم حال و روز خوشی نداریم چراکه همانطور که ذکر شد در سال 94، 13 درصد از زوجینی که طلاق گرفتهاند، حتی یکسالگی پیوند ازدواج خود را هم جشن نگرفتهاند!
*مهدی نیکضمیر
شناسه خبر 45689