سپهرغرب، گروه مشکات: اوایل شهریورماه 1360 ارتفاعات بازیدراز از دست نیروهای متجاوز بعثی آزاد شد، اما آزادسازی آن به همین سادگیها نبود و شهید محسن وزوایی در حالی که نیروهای کمکی نرسیده بودند، حرکتی کرد که عراقیها شگفتزده شدند.
ارتفاعات بازیدراز منطقه سوقالجیشی و صعبالعبوری بود که در دست عراق بود. عراقیها از این ارتفاعات به شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلانغرب تسلط داشتند و باید ایران بازیدراز را آزاد میکرد. در عملیات بازیدراز تعداد نیروهای ایرانی کم بود. چون موقع اعزام به ارتفاعات تعدادی از رزمندگان شهید و مجروح شده بودند و تعدادی هم توان بالا رفتن از این منطقه را نداشتند. محسن با تعداد کمی از نیروها توانست به ارتفاعات برسد. قرار بود نیروهای کمکی بیایند، اما خبری نشده بود.
بعثیها با هلیکوپتر و تانک و سلاحهای سبک و سنگین بازیدراز را زیر آتش گرفته بودند. محسن به نیروها امیدواری میداد که مقاومت کنید، نیروهای کمکی میآیند. تلفات بیشتر شده بود و خبری از نیروهای کمکی نبود. یکی از رزمندگان عصبانی شده و به محسن گفته بود: این همه تلفات دادیم و شما میگویید نیروی کمکی میآید! پس کو نیروی کمکی؟! محسن لحظهای سکوت کرد. به تعدادی از رزمندهها گفت دور من جمع شوید. رزمندهها جمع شدند. محسن به آنها گفت: من هر چه گفتم شما تکرار کنید. بعد شروع به خواندن سوره «فیل» کرد و همه تکرار کردند...
بعد از قرائت سوره، در فاصله زمانی کوتاهی یکی از هلیکوپترهای بعثی که میخواست به طرف رزمندگان ایرانی شلیک کند، راکت اشتباهی به تانک بعثی زد، بعد دو هلیکوپتر هم که میخواستند منطقه را زیر آتش بگیرند، پرههایشان به هم برخورد کرد و این دو هلیکوپتر هم سقوط کردند. عراقیها فکر کرده بودند که کلی نیروی ایرانی به منطقه آمده. بنابراین نیروهای پیاده و زرهیشان شروع به فرار کردند و اینگونه بازیدراز فتح شد.
شناسه خبر 61364