پژوهشگر حوزه حکمرانی و انقلاب اسلامی:
جامعه مطالبهگر؛ امیدوار، تلاشگر و دارای اعتماد بهنفس خواهد بود
سپهرغرب-گروه سیاسی؛ سمیرا گمار: پژوهشگر حوزه حکمرانی و انقلاب اسلامی گفت: جامعه مطالبهگر، جامعهای آگاه، امیدوار، خوداتکا، دارای اعتماد به نفس و تلاشگر خواهد بود. دومین ثمره مطالبهگری، پاسخگو شدن مسئولان و یا مردم نسبت به عملکرد خود است. پاسخگویی، عنصر محوری مسئولیت است و این امر مهم فقط زیر سایه مبارک مطالبهگری محقق میشود.
آنچه در شماره قبل از مطالبهگری در گفتگو با سید سعید نجیبی، عضو اسبق شورای نظارت و شورای مرکزی اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی خواندیم این بود که به اعتقاد وی برخلاف آنچه در جامعه امروز شاهد هستیم، مطالبهگری تنها به معنای طرح مسئله، انتقاد، گلایه و یا حتی افشاگری نیست؛ بلکه یک مطالبهگر با بررسی دقیق موضوع و شناخت همه ابعاد آن، نسبت به روشنگری اقدام و سعی میکند از طریق پیگیریهای مستمر، آن مسئله را به سمت رفع شدن ببرد.
آنچه امروز و در شماره دوم تبیین مطالبهگری میخوانیم گفتوگوی خبرنگار گروه خبری سپهر با حجتالاسلام سجاد کرمی، پژوهشگر حوزه حکمرانی و انقلاب اسلامی در این باره و در پاسخ به چند سوال است که میآید، کرمی معتقد است مطالبهگری یک مسئولیت است و فرد مطالبهگر باید به واقعیتها و آرمانها آگاه باشد تا بتواند ضمن اثرگذاری، مسئولان را پاسخگو کند. مشروح گفتگو با وی را در ادامه میخوانید:
لطفاً به عنوان سؤال ابتدایی بفرمایید مطالبهگری یعنی چه و دارای چه مؤلفهها و الزاماتی است؟
شاید گویاترین تعبیر و دقیقترین معنا از مطالبهگری، این است که بگوییم مطالبهگری یعنی درخواست تطبیق عملکردها بر آرمانها و ارزشها. هر شخص، گروه یا جریانی که مطالبهگر است، ابتدا میدان واقعیت را در نظر میگیرد، خلأهای آن را شناسایی میکند، آرمانها، ارزشها و به تعبیری وضعیت مطلوب را میداند و از مخاطب خود، مطالبه میکند که در مسیر صحیح قرار گرفته و به سمت وضعیت آرمانی حرکت کند.
از تعریف ارائه شده برای مطالبهگری، مؤلفهها و الزامات آن مشخص میشود. این موضوع اولاً مستلزم آگاهی در چند بُعد است. اولاً آگاهی از واقعیت موجود؛ مطالبهگر باید بداند که وضع موجود چیست؟ چرا این وضعیت بهوجود آمده است؟ مسائل و شرایط اثرگذار بر این اوضاع چیست و خلأها کجاست؟ بر این اساس، تفاوت مطالبهگری مسئولانه با طلبکاری و تنبلی مشخص میشود. شناسایی وضع موجود و خلأها، یک مسئولیت سنگین است. به تعبیر دیگر، مطالبهگری یک مسئولیت است. ثانیاً مطالبهگری باید ناظر به وضعیتی مطلوب صورت بپذیرد. لازمه ترسیم وضعیت مطلوب نیز آگاهی از آرمانهاست. بدون درک صحیح از آرمانها، نمیتوان مطالبهگر بود. نخواستن وضع موجود، یک طرف ماجراست. طرف مهمتر ماجرا این است که بگوییم چه میخواهیم؟ بیخبری از آرمانها و وضعیت مطلوب، جامعه را به یک جامعه طلبکار، اهل غر زدن و مخرب تبدیل میکند، بدون آنکه راهی برای رهایی از وضعیت نامطلوب خود متصور باشد. ثالثاً جامعه مطالبهگر باید بتواند میان وضعیت موجود و آرمانها، ارتباطی منطقی برقرار سازد. شایسته نیست که در مقام مطالبه، بدون واقعبینی، مدینه فاضلهای را ترسیم کنیم که ارتباطی منطقی با واقعیت موجود ما برقرار نمیکند. چنین خطایی، ما را روز به روز از آرمانها دورتر و نسبت به تحقق آنها ناامید میکند. فراموش نکنیم که بنای ما بهبود وضعیت مطلوب و رشد جامعه است. بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود، رشد معنا ندارد. رشد، در بستر استعدادها، ظرفیتها، امکانات و توان فعلی محقق میشود. رابعاً مطالبهگری مستلزم تلاش برای ارائه راهحلهای صحیح است. راهحلها، پلی میان امروز و آینده ما هستند. مسیری برای تحقق آرمانها. خامساً باید بدانیم که تحقق مطالبات و رسیدن به وضعیت مطلوب، یک امر تدریجی است. پس مطالبهگری مستلزم صبر است. صبر بر رنجها، ناملایمتیها، دشواریهای تحقق یک امر مطلوب و غیره.
مطالبهگری صحیح در جامعه چه ثمراتی دارد و چه فرصتهایی را در بخش نظری و عملی فراهم میکند؟
اول آن که مطالبهگری صحیح، اگر در جامعه به یک فرهنگ و گفتمان تبدیل شود، خود جامعه را رشد میدهد. جامعه مطالبهگر، جامعهای آگاه، امیدوار، خوداتکا، دارای اعتماد به نفس و تلاشگر خواهد بود. دومین ثمره مطالبهگری، پاسخگو شدن مسئولین و یا مردم نسبت به عملکرد خود است. پاسخگویی، عنصر محوری مسئولیت است و این امر مهم فقط زیر سایه مبارک مطالبهگری محقق میشود. هرچند ثمرات فراوانی را میتوان برای مطالبهگری برشمرد؛ اما این دو، مهمترین ثمرات آن هستند.
مطالبهگری فرصتهای نظری و عملی فراوانی را میتواند برای بخشهای مختلف جامعه فراهم کند. این فرصتها بسیار زیاد است، شاید بهتر باشد فهرستوار به تعدادی از آنها اشاره کنم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. در بخش نظری، وقتی مطالبه به مطالعه آسیبها و شناخت فرصتها گره میخورد، امکان تربیت افراد آگاه و خردمند را فراهم میکند. وقتی لازمهاش ارائه راهحلها باشد، به رشد فضاهای فکری و علمی و گره خوردن آن فضاها به اقتضائات کشور و جامعه میانجامد. فرض کنید در جریان مطالبات صحیح فرهنگی، ارائه راهحلها بر دوش فضاهای دانشگاهی، حوزوی و... نهاده شود. این امر میتواند فضای دانشگاهی و حوزوی ما را از وضعیت موجود که بعضاً مملو از توهمات و دادههای بیحاصل و غیرمفید است، به سمت تولید علم مفید و بومی سوق دهد. به عنوان مثال مشخصتر، فرض کنید در بخش اقتصادی و صنعتی، مطالبهای صحیح برای پرهیز از خامفروشی نفت شکل بگیرد. اگر این مطالبه مسیر صحیح خود را پیدا کند، در شکلگیری شرکتهای دانشبنیان، تولید دانش بومی برای تولید فرآوردههای نفتی و... منجر میشود. این یک فرصت استثنایی است. جهش علمی، امکانی است که مطالبه صحیح میتواند آن را محقق کند. رشد مردم و مسئولین، ثمره مبارک دیگری است که مطالبهگری برای ما به ارمغان میآورد. یکی از ضعفهای امروز جامعه ما این است که برخی از مسئولین با وعدههای عجیب و غریب بر مسند مسئولیت مینشینند. جامعه مطالبهگر، هرگز چنین فرصتی را به افراد فرصتطلب نمیدهد و عرصه را بر آنها تنگ میکند. از سوی دیگر، مردم را نیز به سمت انتخاب صحیح و نگاه واقعبینانه در مواجهه با مسئولین هدایت میکند. همچنین اگر مطالبهگری یک فرهنگ باشد، افراد شایسته در جامعه فرصت ظهور و بروز مییابند و شایستگیهای آنها در میان همهمه قدرتطلبان گم نمیشود. به تعبیر دیگر، شایستهسالاری در جامعه حاکم میشود. از دل این فرصتها، فرصت پنهان دیگری هم متولد میشود. فرصت حفظ نخبگان. دلیل رویگردانی گروهی از نخبگان، ناامیدی آنها از تغییر و اصلاح وضعیت موجود است. مطالبهگری اگر در مسیر صحیح خود واقع شود، امید به تحول را در نخبگان زنده میکند و زمینه را برای نقشآفرینی آنها در عرصههای مختلف، فراهم میسازد.
مسئولان چقدر به این مقوله اعتقاد دارند و خود را در مقام پاسخگویی مسئول میدانند؟
اگر گفتمان خدمت در میان مسئولان ما باب باشد، باید این مقوله را سرلوحه همه امور و در صدر سرفصلهای اعتقادی و کاری خود قرار دهند. واقعیت ماجرا اما چیز دیگری است. متأسفانه در عرصه اداره کشور، گفتمان قدرت جای گفتمان خدمت را گرفته است. برخی از مسئولان، شهوت قدرت را جایگزین دغدغه خدمت کردهاند و شوربختانه، این حتی به سطوح پایینی هم سرایت کرده و در جامعه ما دارد به یک فرهنگ تبدیل میشود. در جامعه ما، مسئولیت نه به معنای پاسخگویی، بلکه به معنای قدرتمندی فهم میشود و این آسیب بزرگی است. منکر وجود خیل زیادی از مسئولان خدوم و پاسخگو که دغدغه تحقق مطالبات را دارند، نمیشوم؛ اما وجود همین مقدار حداقلی از مسئولان غیرپاسخگو و ناکارآمد را هم زیبنده نظام نمیدانم. بعلاوه، اعتقاد دارم که صبر، تلاش و ناامید نشدن مردم از مطالبه، مسئولین ناکارآمد و غیرپاسخگو را نیز کنار خواهد زد و مانع شکلگیری و بلوغ فرهنگ غلط قدرتطلبی خواهد شد.
چه زمانی میتوان گفت مطالبه از مسیر اصلی خود خارج شده و این دور شدن از مسیر چه تبعاتی خواهد داشت؟
مطالبه آنجا از مسیر صحیح خود خارج میشود که اولاً در رؤیاپردازیهای غیرواقعی منحصر شود. راجعبه این آسیب، در سؤالات قبلی توضیحاتی دادم. انحراف دوم این است که صورتبندی مطالبات و ارائه راهحلها در آن، به طرز صحیح و انقلابی انجام نشود. یکی از تذکرهای رهبر انقلاب به جوانان همین بود که مراقب باشید در صورتبندی مطالبات و ارائه راهحلها، با دشمن مخرج مشترک پیدا نکنید. دشمن به شدت و فعالانه مترصد فرصتهایی است که مطالبات به حق مردمی را از مسیر صحیح خود منحرف کند. سومین انحراف آن است که مطالبه به یک امر تشریفاتی تبدیل شود. این که مسئولین، مطالبات مردم را بشنوند و آن را دستاویزی برای موجه جلوه دادن خود بدانند و در مقام عمل، کوششی به خرج ندهند، آسیب بزرگی است. اینجاست که نقش نهادهای دیگر در ساختار نظام، موضوعیت مییابد. بعنوان مثال، نمایندگان مجلس بعنوان وکلای مردم، باید پیگیر تحقق مطالبات آنها باشند. چهارمین انحراف آن است که مطالبه صرفاً به مطالبه مردم از مسئولین تقلیل یابد. در حالی که چنین نیست. بخش مهمی از تحقق مسیر آرمانی، مستلزم نقشآفرینی مردم است. پس باید مطالبه مردم از مردم هم به یک فرهنگ تبدیل شود. شاید بتوان این موضوع را تعبیر دیگری از «امر بهمعروف و نهی از منکر» دانست. رفتار اقتصادی مردم، رفتار سیاسی و اجتماعی آنها و... میتواند بهعنوان سرفصل مطالبه مردم از یکدیگر مطرح شود و در فضایی همدلانه به رشد جامعه کمک کند. انحرافات زیادی میتواند در کمین مطالبهگری باید که به ذکر همین تعداد مهم بسنده میکنم.
در بحث از تبعات انحرافات، واقعیت آن است که بروز انحرافات در مطالبهگری، میتواند جامعه را دچار کژکارکردی کند. فرض کنید جامعهای خود را بهشدت مطالبهگر میداند؛ اما در این زمینه دچار انحراف است. چه اتفاقی میافتد؟ تنشهای اجتماعی و سیاسی، گسستهای سیاسی و فرهنگی و... بخشی از تبعات این انحراف است. از سوی دیگر، بیتوجهی مسئولین به مطالبه و تشریفاتی کردن آن، موجی از ناامیدی را در جامعه ایجاد میکند. این کار در واقع سوخت موتور حرکت جامعه را از آن میگیرد. جامعه پویا به یک جامعه خمود تبدیل میشود. همچنین مخرج مشترک پیدا کردن با دشمن، اساساً جامعه را به شدت از اهداف خود دور و به انحطاط نزدیک میکند.
در حال حاضر ارزیابی شما از مطالبهگری بین مردم، بهویژه جوانان چگونه است؟ مردم در این بخش امید دارند یا ناامیدند؟
به نظر بنده، اصل روحیه مطالبهگری در بین مردم ما بالاخص جوانها، تا حد زیادی وجود دارد. حتی منتقدین ناامید از اصلاح هم اگر بهخوبی در مسیر صحیح قرار گیرند، میتوانند از منتقد صرف به مطالبهگر تبدیل شوند. البته نمیخواهم بگویم که وضع مطلوبی در این زمینه داریم. منکر ناامیدیها و نابسامانیهای در مقوله مطالبهگری نمیشوم؛ اما اوضاع را سیاه هم نمیبینم. منتها نکته اصلی آنجاست که در بحث از الزامات و مؤلفههای مطالبهگری، ما وضعیت مناسبی نداریم.
به عنوان سوال پایانی بفرمایید چگونه میتوان حساسیت نسبت به مسائل و رویدادها را به نسل جدید انتقال داد؟
در این زمینه نیازمند آگاهی هستیم. جامعه ما باید بیش از اینها نسبت به شرایط آرمانی خود و نقش هر بخش از جامعه اعم از مردم و مسئولین در بهبود وضع موجود، آگاه شود. واقعیت این است که دشمن با سرپوش گذاشتن بر حقایق و اغوای مردم، در صدد نامید کردن مردم است. راه رهایی از این شرایط، این است که از آگاهی مردم نهراسیم. جوان هرچه آگاهتر، حساستر و مطالبهگرتر. نسل جدید ما یک نسل آتیهدار است. ظرفیتهایی بینظیر و استعدادهایی شگرف دارد. جوانهای ما اگر نسبت به آرمانها و راه رسیدن به آنها آگاهی پیدا کنند و ما اعم از مسئولین، رسانهها، مبلغین، اساتید و... بتوانیم ضمن ترسیم آیندهای روشن، نقش و جایگاه جوانها در تحقق این آینده را به آنها نشان دهیم، آینده روشنی در انتظار ما خواهد بود. آگاهی، ایمان و امید، خونی است در رگهای جامعه جوان ما.
شناسه خبر 77211