افسانه استر که در آن 75 هزار ایرانی کشته میشوند و دستاویزی برای صهیونیستهایی چون بنیامین نتانیاهو است، ریشه تاریخی نداشته و غیر از شاه ایرانی، شخصیتهایی غیرتاریخی و غیرواقعی دارد.
نتانیاهو نخستوزیر رژیم جعلی صهیونیستی علاوه بر تهدیداتی که طی چندسال گذشته علیه ایران داشته، سوم مارس 2015 با حضور در کنگره آمریکا به یکافسانه یهودی اشاره کرد و گفت براساس همینافسانه، یهودیان که در گذشته تاریخ، ایرانیان را قتلعام کردهاند، دوباره این کار را انجام خواهند داد. شاید این حماسهسرایی دروغین، در کشورهای غربی و قلمرو سلطنت رسانههای یهودی و صهیونیستی بُرد زیادی داشته و موازی با آیین سالانه پوریمِ یهودیان، ساز دشمنی با ایران را بیش از پیش کوک کرده باشد، اما پژوهشگران تاریخی و اهالی کتاب و نسخ خطی میدانند نتانیاهو و دیگر یهودیان اسراییلی، بنای اینگونه سخنان و یاوهسراییها را بر یکافسانه دروغین سوار کردهاند که حتی قربانیانش هم ایرانیان عصر هخامنشی نیستند.
نتانیاهو بر «کتاب استر» که یکی از کتابهای عبری کتاب مقدس یهود است، تمرکز داشت. جالب است که برخی از یهودیان در طول تاریخ با مقبولیت این کتاب مخالفت کردهاند و «کتاب استر» همیشه در نظر مسیحیت شرقی بهویژه در سوریه و آناتولی مردود و در مسیحیت غربی مقبول بوده است. برخی هم این داستان را با داستان اصلی افسانههای هزار و یکشب مرتبط دانسته و گفتهاند داستان استر برگرفته از یکداستان کهن ایرانی است.
یکی از معدود آثار پژوهشی و کتابشناسی که درباره «کتاب استر» چاپ شده، کتاب «افسانه استر و مردخای؛ واکاوی خاستگاه جشن پوریم» است که سال 1402 بهقلم مرتضی عربزاده سربنانی توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. یکنکته بسیار مهم و قابل تامل که در این کتاب مطرح میشود و نباید به سادگی از کنارش گذشت، تفاوت رویکرد ایرانی و رویکرد یهودی_استعماری است. اسناد و مطالعات تاریخی ثابت میکنند ایرانیان با تصرف و فتح هرکشور یا قلمروی بیگانه، هیچگاه سنت و آداب و رسوم مردم بومی آن مناطق را تغییر نداده و از آن مردم در ساختار حکومت خود نیز استفاده کردهاند. اما هماناسناد و مطالعات تاریخی بیانگر این واقعیت تلخ هستند که سیاستهای استعماری یهود بینالملل، همیشه ابتدا جاده استعمار را با ابزار فرهنگی و اقتصادی مساعد کرده و سپس اقدام به غارت و چپاول کرده است.
بهخلاف سایر بخشهای عهد عتیق که جنبه مذهبی پررنگی دارند، کتاب استر ظاهر غیردینی دارد و نام یهوه خدای بزرگ بنیاسراییل، حتی یکمرتبه هم در آن ذکر نشده است. در ماجرای جودی و کشتن هولوفرنس هم خبری از امدادهای یهوه خدای یهود نیست و جاذبههای جنسی و زنانه است که به یاد یهودیان محاصرهشده توسط دشمن میرسد
* زنان قهرمان، منجیان یهود
اگر به آثار ادبی و سینمایی دههها و سدههای اخیر یهود دقت کرده باشیم، قهرمانان زن از دیروز تا امروز نقشآفرینی پررنگ و تاثیرگذاری دارند. این الگو هم مانند دیگر الگوهای قدیمی و سنتی جامعه یهود بینالملل، در یکچرخه همیشگی تکرار شده است. نمونههای دیروزی آن هم قهرمانانی چون استر و جودی (در ماجرای کشتن هولوفرنس در «کتابهای قانونی ثانونی» از عهد عتیق) هستند و در روزگار اکنون هم میتوان فیلمهایی چون «اتاق امن»، «شجاع»، «نقشه پرواز» و … را در سینمای هالیوود شاهد بود که بازیگری چون فاستر در آنها یکهتازی میکند. جالب است که زنانی مثل جودی یا استر، بسیار خشن بوده و طرف مقابل را با شدت و حدت حذف میکنند. اینگونه آدمکشیها در کتابهای قدیمی یهود، نسخه کهن آدمکشیهای امروزی هالیوودی و تریلرهای هیجانانگیز بازار کتاب هستند.
در این چرخه تکراری، نکات مهمی نهفته است؛ ازجمله نکتهای که لوییس مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» یا ورنر سومبارت در «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» به آن اشاره کردهاند؛ اینکه یهودیان در جامعه میزبان بهصورت مخفی و علنی حضور دارند و عناصر مخفی، هویت و آیین واقعی خود را برملا نمیکنند. به گفته مرتضی عربزاده سربنانی، بررسی اسناد مورَشو و الفانتین هم نشان میدهد بسیاری از یهودیانی که در میانرودان و مصر زندگی میکردند، اسامی غیریهودی و مطابق با فرهنگ کشور محل سکونت خود داشتند، به همیندلیل ممکن است برخی از اسامی غیریهودی در واقع متعلق به افراد یهودی بوده باشند.
کاری که شخصیت استر میکند هم همانکاری یه که یهودیان قرنها انجام دادهاند. این رویکرد در فراز 10 باب دوم کتاب استر به چشم میآید: «استر از قوم خود و خویشانش پرده برنداشته بود، چراکه مردخای وی را از این کار منع کرده بود.»
یکی از نکات مهمی که مرتضی عربزاده سربنانی در بحث کتابشناسی «استر» مطرح میکند، این است که بهخلاف سایر بخشهای عهد عتیق که جنبه مذهبی پررنگی دارند، کتاب استر ظاهر غیردینی دارد و نام یهوه خدای بزرگ بنیاسراییل، حتی یکمرتبه هم در آن ذکر نشده است. در ماجرای جودی و کشتن هولوفرنس هم خبری از امدادهای یهوه خدای یهود نیست و جاذبههای جنسی و زنانه است که به یاد یهودیان محاصرهشده توسط دشمن میرسد! دیده عبرتبین تاریخ و تاریخپژوهی هم میداند که یهود بینالملل و صهیونیسم، هنوز هم چشم امید جدی و زیادی به این عامل دوخته و با کمک آن، خطوط زیادی از جبهه مخالفان را فتح کرده است.
* مانورهای اسرائیلی با ماجرایی که اینگونه نبوده است!
یکی از مسائلی که رژیم صهیونیستی و بلندگوهای تبلیغاتیاش برای دشمنی با انقلاب اسلامی ایران مطرح میکنند، این است که ایرانیان با اسرائیل و یهودیان رابطه دوستی دارند اما حکومت فعلی مانع از شکلگرفتن این دوستی است. استنادشان هم یکدوستی تاریخی است که البته با پژوهش تاریخی میتوان اثبات کرد چنینچیزی با چنینابعادی وجود نداشته است. استناد اسرائیلیها بر آزادی اعطاشده توسط کوروش کبیر و هخامنشیان به قوم یهود است. آنها ضمن معرفی کوروش بهعنوان نجاتدهندهشان از دست بابلیان، به این مساله اشاره میکنند که در زمان هخامنشیان، یهودیان در ایران آزاد و قدرتمند بودند.
مرتضی عربزاده سربنانی نویسنده کتاب «افسانه استر و مردخای» میگوید در مورد یهودیانی که داخل خاک اصلی ایران عصر هخامنشی زندگی میکردند، «کتاب استر» تنها منبع مکتوبی است که در اختیار داریم که منبع قابل اعتمادی نیست. این پژوهشگر میگوید درباره ماجرای فتح بابل به دست کوروش کبیر هم تقریباً بهطور کامل بر کتاب مقدس عبری متکی هستیم. در کتاب اشعیا از کوروش کبیر با القابی همچون «چوپان من» و «مسیح» یا «برگزیده من» یاد شده است.
هیچ منبعی در کتاب مقدس عبری درباره یهودیان شوش در دوره هخامنشی وجود ندارد و تازه، صدها سال بعد است که منابع یهودی در مورد این جامعه کمتر شناختهشده صحبت میکنند. مهمترین متنی که درباره وضعیت اقلیت یهودیان ساکن ایران در اختیار است، «کتاب استر» است که استخراج اطلاعات تاریخی از آن، بسیار دشوار استبازگشت یهودیان از تبعید به یهودیه، در یکبازه طولانی و چند مرحله انجام شد و تا سالها پس از مرگ کوروش هم ادامه داشت. به همینترتیب کار بازسازی معبد سلیمان نیز سالها طول کشید و با وجود فرمان کوروش کبیر، هرگز در زمان خود او تکمیل نشد. این، نکتهای است که عبدالله شهبازی هم در جلد اول مجموعه «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» با عنوان «یهودیان و الیگارشی یهودی؛ غارتگری ماوراء بحار و تمدن جدید غرب» به آن اشاره کرده است. این نکته هم قابل توجه است که تعداد زیادی از یهودیانی هم که در بابل ساکن شده بودند، پس از فرمان کوروش برای برگشت به فلسطین (یا به قول اسراییلیها یهودیه)، بازنگشته و در بابل ماندند. یهودیان حتی تا پیش از دوران هخامنشیان هم، تا حد زیادی در جامعه بابل حل شده بودند.
خلا مهم تاریخی درمورد ایران عصر هخامنشی در منابع یهود، مربوط به کتاب عزرا است که فاصله 60 ساله سلطنت داریوش کبیر تا اردشیر اول را خالی گذاشته و از روی این بازه، بهطور ناگهانی جهش میکند. عربزاده میگوید تنها منبع برای پر کردن این فاصله تاریخی، «کتاب استر» است.
اما نکته مهم درباره منطقه یهودیان عصر هخامنشی این است که یهودیه آن دوران، در واقع یکاستان کوچک روستایی بود و از بین مناطق مسکونیاش نیز فقط اورشلیم استحکامات دفاعی داشت. شرایط در سامره، شمال یهودیه و مرکز پادشاهی اسراییل سابق هم به همینصورت بوده است.
عربزاده سربنانی میگوید هیچ منبعی در کتاب مقدس عبری درباره یهودیان شوش در دوره هخامنشی وجود ندارد و تازه، صدها سال بعد است که منابع یهودی در مورد این جامعه کمتر شناختهشده صحبت میکنند. مهمترین متنی که درباره وضعیت اقلیت یهودیان ساکن ایران در اختیار است، «کتاب استر» است که استخراج اطلاعات تاریخی از آن، بسیار دشوار است.
خلاصه آنکه درباره آن رابطه دوستی تاریخی که این روزها دربارهاش افسانهسرایی میشود، رابطهای یکطرفه وجود داشته است! به این معنی که هخامنشیان و ارتباط با آنها برای یهودیان اهمیت زیادی داشت اما در نگاه هخامنشیان، یهودیان فقط و صرفاً یکی از اقوام گوناگونی بودند که بر آنها حکومت میکردند و در مقایسه با ملتهایی چون بابلیان، آشوریان و مصریان اهمیت چندانی نداشتند.
* تمام شخصیتها بهجز پادشاه ایرانی، غیرتاریخیاند
یکی از ویژگیهای مهم کتاب استر، عدم اشاره به سایر سرزمینهای یهودینشین بهویژه اورشلیم است. عربزاده میگوید نویسنده کتاب استر تسلط زیادی به زبان عبری نداشته و این کتاب احتمالاً جایی خارج از مرکز اصلی یهودیان یعنی یهودیه نوشته شده است. در فهرست قهرمانان قوم اسراییل در «حکمت یشوع بن سیراخ» هم که اوایل سده دوم قبل از میلاد نوشته شده خبری از استر و مردخای نیستکتاب استر، تنها کتابی است که اثری از آن در متون قمران یا طومارهای دریای مُرده یافت نشده است. طبق پژوهشهای مرتضی عربزاده، کتاب استر قطعاً پس از دوران اسارت بابلی نوشته شده است. نسخه عبری ماسورتی این کتاب هم که کهنتر از باقی نسخههاست، قطعاً پس از دوران پادشاهی خشایارشا نوشته شده است. اشتباهات تاریخی متن درباره دولت هخامنشی نیز به قدری است که باعث شده برخی پژوهشگران نگارش آن را در دوره هخامنشی غیرمحتمل بدانند و دوره هلنیستی را برای آن پیشنهاد کنند.
نکته مهم دیگر این است که تفاوتهای اساسی که بین نسخههای یونانی و عبری کتاب استر وجود دارد، باعث شده از گذشته، برخی محققان نسخههای یونانی را نه ترجمهای آزاد از متن عبری، بلکه ترجمهای از یکمتن گمشده دیگر بدانند.
یکی از ویژگیهای مهم کتاب استر، عدم اشاره به سایر سرزمینهای یهودینشین بهویژه اورشلیم است. عربزاده میگوید نویسنده کتاب استر تسلط زیادی به زبان عبری نداشته و این کتاب احتمالاً جایی خارج از مرکز اصلی یهودیان یعنی یهودیه نوشته شده است. نکته قابل تامل و مهم دیگر اینکه، در فهرست قهرمانان قوم اسراییل در کتاب «حکمت یشوع بن سیراخ» که اوایل سده دوم قبل از میلاد نوشته شده خبری از استر و مردخای نیست.
تیر خلاص به مساله افسانه و دروغینبودن داستان استر و جمعبندی بحث، فرازی از صفحه 141 کتاب است که مولف میگوید: «نهتنها تمام شخصیتهای این داستان بهجز پادشاه ایرانی غیرتاریخیاند، بلکه بسیاری از رویدادهایی که در طول داستان رخ میدهند با شواهد تاریخیای که از دوره هخامنشی میشناسیم، همخوانی ندارند. ضمن اینکه بسیاری از وقایع داستان با منطق و خرد آدمی سازگار نیستند و واضح است که افسانهاند.» (صفحه 141)
علاوه بر این، آنچه در کتاب استر درباره صدور فرمان شاه هخامنشی برای جمعآوری دختران زیبا از سراسر امپراتوری ذکر شده، مبحثی کاملاً خیالی و دروغین است و خشایارشا دستور چنینکاری را صادر نکرده است.
* گافهای کتاب استر
بسیاری از آثار یهودی، چه در حوزه آثار مکتوب و چه دیداری و شنیداری با حسابوکتاب و مهندسی تولید میشوند. اگر قایل به آن رویکرد تاریخی یهودیان در تولید متن و دین باشیم، «کتاب استر» نیز از این مقوله جدا نیست. نکته جالب درباره مطالعه کتابشناسی و تاریخی این اثر این است که مرتضی عربزاده سربنانی در کتاب خود، با بیطرفی و صرفاً نگاهی علمی، نقاط اشتباه و بهاصطلاح جاهایی را که چفتوبستهای این متن ایراد فاحش دارند، مشخص کرده است.
مولف کتاب «افسانه استر و مردخای» میگوید «بیشتر پژوهشگران روایت کتاب استر را صرفاً، داستانی خیالی میدانند که در بستر تاریخ رخ میدهد. اینکه دقیقاً چهچیزی الهامبخش نویسنده کتاب استر بوده بهدرستی روشن نیست. اما اشتباهات تاریخی متن به حدی است که هرخوانندهای را مشکوک میکند: زنی یهودی نمیتوانست ملکه شاهنشاهی هخامنشی بوده باشد چون ملکه فقط از میان دختران خاندانهای بزرگ پارسی (6 خاندان) برگزیده میشد.» (صفحه 109) نکته مورد اشاره مولف کتاب، این است که ملکه هخامنشی از روزگار داریوش بزرگ به بعد، فقط از بین 6 خانواده بزرگی انتخاب میشد که به داریوش در کشتن گئومات (بردیای دروغین) کمک کرده بودند.
در کتاب استر گفته شده فردی بهنام هامان که از نظر نژاد، فردی عمالیقی یا اجاجی بوده، به وزارت خشایارشا میرسد. هامان شخصیت منفی داستان استر است که با آتش خشم او کشته و بهاصطلاح دودمانش به باد داده میشود. اما نکتهای که مرتضی عربزاده تذکر میدهد، این است که یکاجاجی غیرایرانی هرگز نمیتوانسته به شخص دوم شاهنشاهی ایران هخامنشی تبدیل شود چون مهمترین مناصب حکومت، همیشه در قبضه ایرانیان بوده است. همچنین هیچ منبع تاریخی جز کتاب استر، به وجود شخصی بهنام هامان را بهعنوان وزیر خشایارشا و دیگر شاهان هخامنشی اشاره نکرده است. یکی از شخصیتهای مثبت داستان یعنی مردخای هم نمیتوانسته بین یهودیان تبعیدی زمان نبوکدنصر (پادشاه بابل) بوده باشد چون مردخایی که در متون یهودی (غیر از کتاب استر) وجود دارد، مربوط به 112 سال پیش از سلطنت خشایارشا است.
این نکتهای است که مارشالکو، سومبارت و دیگران هم به آن اشاره کرده و خود یهودیان نیز به آن معترفاند. اما چه میشود که مردخای که خود استر را به عدم افشای هویت یهودیاش دعوت میکند، با تعظیمنکردن مقابل هامان، خود را به یکهدف و دشمن هامان تبدیل میکند. در کتاب استر گفته میشود در حالیکه همه درباریان به هامان تعظیم میکردند، مردخای بهطور علنی از تعظیم و تکریم هامان خودداری میکردعربزاده، تلاش برای پیداکردن ریشههای تاریخی داستان استر را یکدام بزرگ میداند که برخی پژوهشگران برای خود پهن میکنند. او میگوید داستان استر، قطعاً غیرتاریخی است و نویسندهاش تحت تاثیر چندمنبع ازجمله دیگر داستانهای کتابهای مقدس عبری و برخی افسانهها و داستانهای عامیانه ایرانی قرار داشته است. علاوه بر این هیچ ریشه تاریخیای نمیتوان برای کتاب استر پیدا کرد. چون «در هیچ دورهای از حکومت هخامنشیان، سرکوب سازمانیافته اقلیتهای قومی مذهبی صورت نگرفته و شواهدی که برخی پژوهشگران از آنها بهعنوان مدرکی مبنی بر سرکوب اقلیتها به دست هخامنشیان استفاده میکنند، حاصل تفسیر اشتباه و شناخت ناکافی از سیاستهای دولتمردان هخامنشی در قبال ادیان اقوام قلمروشان است. از طرف دیگر، حمایتهایی هم که شاهان هخامنشی از یهودیان میکردند نه به دلیل وجود رابطه خاصی با ایشان، بلکه سیاستی بود که براساس آن حکومت از دین و مذهب و تمامی اقوام ساکن شاهنشاهی حمایت میکرد.» (صفحه 116)
بر همیناساس، فراز 8 از باب سوم کتاب استر که یهودیان در سراسر شاهنشاهی ایران پراکنده بودند، مردود و بهقول عربزاده، ادعایی اغراقآمیز است که هیچ شاهد متنی و باستانشناختی ندارد.
یکگاف مهم دیگر در کتاب استر، مربوط به رفتار مردخای است. اگر دقت کنیم، آموزههای یهودی، یهودیان مخفی و حلشده در جوامع دیگر را دعوت به مخفیکاری و عدم تمرد میکند. این نکتهای است که مارشالکو، سومبارت و دیگران هم به آن اشاره کرده و خود یهودیان نیز به آن معترفاند. اما چه میشود که مردخای که خود استر را به عدم افشای هویت یهودیاش دعوت میکند، با تعظیمنکردن مقابل هامان، خود را به یکهدف و دشمن هامان تبدیل میکند. در کتاب استر گفته میشود در حالیکه همه درباریان به هامان تعظیم میکردند، مردخای بهطور علنی از تعظیم و تکریم هامان خودداری میکرد. در فرازهای مختلف کتاب مقدس عبری هم، یهودیان همیشه مقابل پادشاهان و مقامات عالیرتبه حکومت تعظیم میکنند. به این ترتیب مردخای با عدم تعظیم علنی مقابل هامان، در حال سرپیچی از دستور پادشاه بوده که این، در تناقض با رویکرد یهودیان است. عربزاده در اینباره مینویسد: «در کمال تعجب اگرچه بسیاری از درباریان نافرمانی او را مشاهده میکنند، هیچ اتفاقی برای او نمیافتد.»
همانطور که گفته شد، نویسنده کتاب استر که مشخص هم نیست چهکسی است، در نوشتن این افسانه از هرسو رنگ و بویی گرفته و بهاصطلاح الهامگیریهای مختلفی از آیات کتاب مقدس واقعی، روایات تاریخی و زندگینامهها داشته است. عربزاده میگوید مساله زیبایی تاثیرگذار استر و اینکه همه به این شخصیت علاقهمند میشوند، ما را یاد داستان حضرت یوسف (ع) میاندازد که مورد علاقه و تحسین همه بود. اما بین داستان یوسف پیامبر (ع) و استر یهودی، یکتفاوت مهم وجود دارد و آن، این است که در داستان یوسف، یهوه خدای متعال است که همیشه در جلب علاقه مردم به او کمک میکند. اما در کتاب استر، هیچ اشارهای به کمک یهوه وجود ندارد و خود استر است که اصطلاحاً گلیمش را از آب بیرون میکشد.
داستان استر، شباهتی هم با روایت هرودوت از ماجرای اوتانس پارسی و دخترش فیدیما دارد که از هویت بردیای دروغین آگاه شدند. جدا از صحت یا عدم صحت روایت هرودوت، همانطور که آینده قوم یهود در گرو موفقیت استر است و اگر شکست بخورد، همه یهودیان کشته میشوند، آینده مردم پارس هم به عملکرد دختری چون فیدیما بستگی دارد. عربزاده میگوید شباهتهای این دو روایت به اندازهای هستند که میتوان در مورد تاثیر داستان اوتانس و فیدیما بر نویسنده کتاب استر صحبت کرد.
شباهت دیگر داستان استر، باز هم با یکی از روایتهای هرودوت تاریخنگار است. این شباهت با داستان آرتیانته و آمستریس است و وجه شباهت هم عناصر خیالی و تصویر مشابهی است که هر دو از یکپادشاهی هخامنشی ارائه دادهاند.
* جشن پوریم خاستگاهی ایرانی یا بابلی دارد نه یهودی!
با این مقدمات و نکات است که عربزاده میگوید تردیدی در خیالیبودن و افسانهبودن «داستان استر» وجود ندارد. این کتاب (استر) و داستان مندرج در آن، بهتعبیر این پژوهشگر، فقط یکداستان است که در بستر و محیطی تاریخی رخ میدهد و هدف از آن، تهیه خاستگاهی برای جشن پوریم (مراسم مورد اشاره نتانیاهو) است. جالب آنکه بیشتر محققان تاریخی هم پذیرفتهاند که پوریم در اصل، جشنی غیریهودی بوده که یهودیان آن را از ایرانیان یا بابلیان گرفتهاند.
عربزاده میگوید هیچکدام از نظریاتی که تاکنون در مورد خاستگاه پوریم مطرح شدهاند، از نظر تاریخی بنیان استواری ندارند. اما مهمترین سرنخی که پژوهشگران را به کهنالگوی بابلی پوریم سوق میدهد، شباهت چشمگیر اسامی شخصیتهای اصلی کتاب استر، یعنی مردخای و استر به دو خدای بزرگ بابلی، یعنی مردوک و ای شتر است.
* چگونه آدم بکشیم و عذاب وجدان نگیریم؛ نسخهای که کتاب استر میپیچد!
در باب نهم کتاب استر گفته میشود یهودیان پس از کشتن هامان و موفقیت، 75 هزارتن از مخالفانشان را گردن زدند. باز باید به همانچرخه تکراری تاریخ یهودیان و هموارکردن جاده برای غارت و استعمار بازگردیم. مرتضی عربزاده بهعنوان یکپژوهشگر تاریخ میگوید عدد 75000 این داستان، قطعاً اغراق و غیرواقعی است. اما همینافسانهها در طول تاریخ، مجوز حذف و کشتار مخالفان توسط یهود بینالملل و اسراییل بوده است. اگر در افسانه استر، 75 هزار مخالف در مدت کوتاه چندروز کشته میشوند، در عالم واقعیت طی چندماه 30 هزارتن از مردم غزه کشته میشوند. چون در بخشی از کتاب مقدس عبری گفته شده: «از آنها گذشت مکن! بکش مرد و زنشان را! بچه و شیرخوارشان را! گاو و گوسفندشان را! شتر و الاغشان را!…» به این ترتیب مجوز کشتار و نسلکشی با توجیه وجود متون مقدس فراهم است.
همینتفکر یهودی و صهیونیستی است که خود را در فراز 11 باب هشتم کتاب استر، به درشتی و صراحت نشان میدهد: «پادشاه در آنها (نامهها) به یهودیان در هر شهری که بودند، حق آن را اعطا میکرد که گرد هم آیند تا در امان باشند و اجازه میداد که جمله افراد مسلح اقوام یا ولایات را که در صدد یورش آوردن بر ایشان برآیند، به همراه زنان و فرزندانشان قتل عام کنند و گردن زنند و نابود کنند و اموال ایشان را نیز به یغما برند.» در فراز 13 همینباب است که مجوز صریح کینهتوزی را برای یهودیان صادر میکندهمینتفکر یهودی و صهیونیستی است که خود را در فراز 11 باب هشتم کتاب استر، به درشتی و صراحت نشان میدهد: «پادشاه در آنها (نامهها) به یهودیان در هر شهری که بودند، حق آن را اعطا میکرد که گرد هم آیند تا در امان باشند و اجازه میداد که جمله افراد مسلح اقوام یا ولایات را که در صدد یورش آوردن بر ایشان برآیند، به همراه زنان و فرزندانشان قتل عام کنند و گردن زنند و نابود کنند و اموال ایشان را نیز به یغما برند.» در فراز 13 همینباب است که مجوز صریح کینهتوزی را برای یهودیان صادر میکند؛ در حالیکه میدانیم خشم و کینهتوزی در همه ادیان الهی امری مذموم و ناپسند است: «سواد این حکم که باید همچون قانون در هر ولایت اعلام میشد، میان تمامی جمعیتها پخش شد تا یهودیان در روز یادشده آماده باشند که از دشمنان خود کین توزند.» در فراز 16 باب هشتم هم وقتی یهودیان از نسلکشی گسترده و بهقول کتاب استر، کشتار 75 هزارتن فارغ میشوند، چنینشادباش و تبریکی دارند: «این از برای یهودیان روز نور و سرور و وجد و ظفر بود.»
اما بهخلاف رویکرد آزادندیشی ایرانی که پس از فتح کشورهای مختلف، مردم بومی را ناچار به اطاعت نمیکرد؛ رویکرد یهودی کاملاً عکس است و با افتخار از اعمال زور و خشونت خود صحبت میکند. این مساله نیز در فراز 17 باب هشتم کتاب استر بروز و ظهور دارد: «از جمعیت سرزمین، بسیاری یهودی شدند چراکه بیم از یهودیان بر ایشان چیره گشته بود.»
با برگشت به بحث پیشین، مرتضی عربزاده سربنانی در کتاب «افسانه استر و مردخای» میگوید فراز 16 از باب نهم کتاب استر به هویت و ملیت دشمنان یهودیان اشاره نمیکند و فقط از آنها بهعنوان کسانی که از یهودیان متنفر بودند یاد میکند. به این ترتیب 75 هزار مقتول افسانهای یهودیان، میتوانند هر ملیت و کشوری داشته باشند. عربزاده میگوید «این نظر که براساس داستان استر یهودیان در روز مشخصی بیش از 75 هزار ایرانی را قتل عام میکنند کاملاً نادرست است. داستان استر به هیچ عنوان بیانگر کشتار ایرانیان بهدست یهودیان نیست و اگر آن را با دقت بخوانیم، متوجه میشویم که احتمالاً منظور از دشمنان یهودیان، همان عمالیق و طرفداران هامان اجاجی هستند که غیرایرانی بودند.» (صفحه 108)
نوشتن کتاب استر را میتوان در راستای همان سنت و رویکردِ اختراع قوم یهودی دانست که نویسندگانی چون شلومو زند و ایلان پاپه دربارهاش نوشتهاند. به نظر میرسد نویسنده این کتاب، از پیش طرح و برنامهای داشته و با هدف مشخصی این افسانه را خلق کرده است. عربزاده میگوید شناسایی هویت شخصیت منفی اصلی داستان یعنی هامان برای قضاوتکردن درباره تاریخیبودن کل داستانِ استر اهمیت دارد. اگرچه به نظر میرسد نامهای هامان و همداته، ایلامی یا پارسی باشند، اما کتاب استر آنها را از نسل اجاج پادشاه معروف عمالیق معرفی میکند و این مساله نشان میدهد نویسنده کتاب استر، از ریشه و معانی اسامیای که استفاده میکرده، آگاه نبوده است. براساس کتاب مقدس عبری، مردم عمالیق از بزرگترین دشمنان قوم یهود بودهاند. اما درمورد تاریخیبودن عمالیق هم تردید وجود دارد. چون در منابع مصری، آشوری و بابلی به چنینقومی اشاره نشده است.
خاستگاه نوشتن کتاب استر را ابتدا باید در این دروغها جستجو کرد که اسراییل متعلق به یکقوم تاریخی است و در طول تاریخ دشمنانش را شکست داده است؛ و دوم اینکه با ساختن ریشه (جعلی) برای جشن پوریم، تلاش چنددهه و چندسدهای یهود بینالملل برای حذف مقاومت اسلامی (در راس آن ایران) توجیه شود. در همینزمینه میتوان به این فراز از کتاب «افسانه استر و مردخای» اشاره کرد:
«اهمیت عمالیق و اجاجی بودن هامان، تبارنامه مردخای است که براساس آن نسب مردخای به شائول پادشاه اسراییلی که اجاج را شکست داد، برمیگردد. بنابراین نویسنده کتاب استر با به تصویرکشیدن دشمنی دونفر از فرزندان آنها در دربار خشایارشا، خصومت بین خاندان اجاج و شائول را احیا میکند.» (صفحه 87)
شناسه خبر 89031