تفکیک نقش صاحب سرمایه و مدیر، نخستین قدم برای موفقیت است
در دنیای امروز، واحدهای تولیدی با چالشهای پیچیدهای روبهرو هستند که تنها با سرمایه یا فناوری حل نمیشوند؛ بلکه مهارتهای مدیریتی، خلاقیت و برنامهریزی راهبردی تعیینکننده سرنوشت آنهاست. ضعف در مدیریت و نبود توانایی تطبیق با محیط متغیر، بسیاری از واحدهای تولیدی را با بحران مواجه کرده و بهرهوری و سودآوری را کاهش داده است. از سوی دیگر، فناوریهای نوین، هوش مصنوعی و دادهکاوی، فرصتهای بیسابقهای برای ارتقای عملکرد و ایجاد مزیت رقابتی فراهم کردهاند، اما تنها در صورتی که مدیران توانمند، خلاق و آگاه به اصول علمی و بازارسنجی باشند، میتوانند از این ابزارها بهره بگیرند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی همدان، در گفتوگو با ما، با نگاهی تحلیلی و تجربی به نقش مدیریت، مهارتهای کلیدی مدیران، خلاقیت، بازارسنجی و بهرهگیری از فناوری در موفقیت واحدهای تولیدی پرداخته و عوامل مؤثر بر شکست و موفقیت این واحدها را تشریح کرده، آنچه در ادامه میخوانید، نتیجه تجربیات، بررسیها و دیدگاههای علمی او در این حوزه است.
* مدیران کلید موفقیت واحدهای تولیدی هستند
دکتر سید حمید حسینی، نقش مدیران در سازمانها را با چهار وظیفه اصلی و سه مهارت کلیدی تبیین و تأکید کرد که موفقیت یا شکست واحدهای تولیدی، مستقیماً با عملکرد مدیریتی مرتبط است.
وی در توضیح وظایف مدیران گفت: ابتدا باید به این پرداخت که نقش مدیریت در سازمانها چیست و چه وظایفی دارد؟ اگر این وظایف درست انجام شود، مدیریت موفق است و اگر انجام نشود، مدیریت شکست میخورد. متأسفانه در بسیاری از سازمانها، مدیران صرفاً اسمی هستند و مدیریت واقعی انجام نمیشود.
عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی همدان چهار وظیفه اصلی مدیران را برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل عنوان کرد و گفت: برنامهریزی باید در حوزههای تولید، فروش، بازاریابی، نیروی انسانی و مالی انجام شود. سازماندهی نیز بهمعنای مدیریت بهینه منابع انسانی و عوامل تولید است، رهبری هم بر منابع انسانی تمرکز دارد و کنترل برای اطمینان از بهرهوری و عملکرد مطلوب در تمامی بخشهای تولید صورت میگیرد.
همزمان باید نیروهای انسانی مناسب را بهکار گیرد، از فناوری روز استفاده و بهرهوری عوامل تولید را کنترل کند. رهبری کاریزماتیک مدیر نیز نقش بسیار مهمی دارد.
حسینی ادامه داد: نقش مدیران در سازمانهای تولیدی تنها به این چهار وظیفه محدود نمیشود. مدیر باید در مورد اینکه چه محصولی و اینکه چگونه تولید شود، در کجا و با چه قیمتی عرضه شود، تصمیمگیری کند و تمامی مسائل مرتبط با فرآیند تولید را مدنظر داشته باشد. همچنین استفاده از نیروی انسانی کارآمد، بهرهگیری از فناوریهای نوین و کنترل بهرهوری عوامل تولید از وظایف اساسی مدیران است. رهبری کاریزماتیک مدیران نیز تأثیری تعیینکننده در موفقیت سازمانهای تولیدی دارد.
وی سپس درباره مهارتهای مورد نیاز مدیران مطرح کرد: سه مهارت اصلی برای مدیران ضروری است؛ نخست، مهارت فنی یا آشنایی کامل با شغل، محصول، تولید و بازار. دوم، مهارتهای انسانی و ارتباطی برای تعامل مؤثر با کارکنان، همصنفها، مشتریان و بازار. سوم، مهارتهای ادراکی یا مفهومی که شامل درک درست از تولید، تجارت و نیاز بازار است تا تصمیمات صحیحی درباره تولید، میزان آن، زمان ورود و خروج به بازار و تمامی موارد مرتبط با بازار گرفته شود.
این استاد دانشگاه در توضیح دیدگاه خود درباره تفاوت میان مدیریت علمی و سنتی اظهار کرد: دوگانهسازی میان این دو نوع مدیریت، برداشت نادرستی است؛ چراکه مدیریت علمی نخست در عرصه عمل شکل گرفته و سپس در دانشگاهها با تکیه بر قواعد علمی، ریاضیات و روشهای تصمیمگیری دقیق گسترش یافته است. مدیریت سنتی که بر شم اقتصادی، روابط فردی و سرمایه شخصی متکی است، در فضای پیچیده و رقابتی تجارت امروز کارآمدی لازم را ندارد. صاحبان سرمایه، حتی با برخورداری از شم اقتصادی قوی، لازم است در دورههای مدیریت علمی و حرفهای شرکت کنند یا از مدیران دارای مهارتهای علمی بهره گیرند تا با تکیه بر خلاقیت و آگاهی، تصمیمهای بهینهتری در واحدهای تولیدی اتخاذ و از آزمون و خطاهای پرهزینه جلوگیری شود.
حسینی تأکید کرد: بهرهگیری از تجربیات موفق جهانی، همراه با تئوریهای علمی، میتواند راهنمای مؤثری برای مدیران در ارتقای عملکرد و سودآوری واحدهای تولیدی باشد.
* ضعف مدیریت و نبود برنامهریزی راهبردی، چالش اصلی واحدهای تولیدی
وی در بخش دوم سخنان خود با اشاره به مسائل اصلی واحدهای تولیدی کشور، تصریح کرد: بسیاری از مشکلات تولیدکنندگان ریشه در ضعف مدیریت و آشنایی نداشتن با اصول اولیه مدیریت دارد و نه صرفاً کمبود تسهیلات یا حمایتهای دولتی.
این پژوهشگر حوزه مدیریت و اقتصاد در پاسخ به پرسشی درباره سهم عوامل مدیریتی و اقتصادی در شکست واحدهای تولیدی گفت: اگرچه عدد دقیق وجود ندارد، اما بررسیها و تجربیات نشان میدهد مهمترین عامل موفقیت یا شکست واحدهای تولیدی، ثبات در محیط است. مدیر یک واحد تولیدی برای برنامهریزی به ثبات نیاز دارد، چه صاحب سرمایه باشد و چه مدیر علمی و دانشگاهی. تصمیمات خلقالساعه، تغییرات ناگهانی در تعرفهها، ممنوعیتهای واردات یا صادرات و قوانین متغیر مالیاتی و نیروی انسانی، قدرت تطبیق مدیر با محیط متغیر را کاهش و عملکرد واحد تولیدی را تحت تأثیر قرار میدهد.
حسینی ادامه داد: تحریمها، هرچند ظالمانه و اجتنابناپذیرند اما توانستهاند تولید داخلی را تطبیق دهند. ولی تحریمهای داخلی ناشی از سیاستها و قوانین ناهماهنگ دولت، قوه قضائیه و مجلس نیز وجود دارند که مزیت رقابتی واحدهای تولیدی را کاهش داده و باعث مشکلات جدی میشوند. همچنین، سرمایهگذاری در تولید کمتر شده و بازارهای موازی با سودآوری بیشتر، سهم سرمایهگذاری را کاهش دادهاند.
وی به نقش نظام بانکی و رفتار آن با واحدهای تولیدی اشاره کرد و گفت: ورود بانکها به عرصه بنگاهداری و عملکرد آنها بهعنوان رقیبی قدرتمند با بهرهمندی از نفوذ قانونی و اقتصادی، چالشی جدی برای تولیدکنندگان ایجاد میکند. در کنار این عوامل ساختاری، ضعف دانش مدیریتی و اتخاذ رفتارهای سنتی و ابتدایی از سوی مدیران واحدهای تولیدی، مستقیماً به کاهش کارایی در فرآیندهای تصمیمگیری، اجرا و دستیابی به نتایج مطلوب منجر میشود.
عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی همدان، در پاسخ به پرسشی درباره فناوری، نوآوری و مدیریت دادهمحور در واحدهای تولیدی توضیح داد: مدیریت مبتنی بر داده و خلاقیت، یکی از مؤثرترین شیوههای مدیریت است. در دنیای رقابت، بدون خلاقیت و داده، تجارت مزیت رقابتی خود را از دست میدهد و سرمایه به سمت فعالیتهای دیگر گرایش پیدا میکند.
حسینی افزود: برای بهرهگیری از فناوری و داده، حضور نخبگان و کارکنان خلاق در سازمان حیاتی است. این افراد، حتی بدون داشتن تحصیلات عالی، با گردش کاری مناسب میتوانند خلاقیت علمی و عملی بالایی داشته باشند. همچنین، خلاقیت باید با تطابق نیاز بازار تعریف شود؛ یعنی محصول یا خدمتی باید تولید شود که پاسخگوی نیاز واقعی یا حتی نیاز پنهان مشتری باشد.
وی تأکید کرد: تفکیک بین تغییر محصول و خلاقیت ضروری است. برخی محصولات ماندگار هستند و تغییر آنها ضرورتی ندارد، مانند نوشیدنیهای محبوب که خاطرهانگیز و مورد تأیید مشتریاند؛ اما محصولات فناوریمحور ذاتاً نیاز به خلاقیت دارند و هرچه خلاقیت در آنها بیشتر باشد، مزیت رقابتی واحد تولیدی افزایش مییابد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: استفاده از دادهکاوی، تحلیل بازار، رفتارشناسی مشتریان و حضور فعال در نمایشگاهها و رویدادها، ابزارهای کلیدی برای تشخیص نیاز بازار و تصمیمگیری صحیح درباره تغییر یا حفظ محصول هستند و بدون این ابزارها، خلاقیت و نوآوری در تولید محدود خواهد شد.
حسینی سپس به بررسی الگوهای موفق مدیریتی در جهان و راهکارهای ارتقای مهارت مدیران واحدهای تولیدی پرداخت و تأکید کرد: موفقیت در تولید، تنها نتیجه مدیریت نیست بلکه ترکیبی از خلاقیت، بازارسنجی و ساختار مناسب تولید است.
وی با اشاره به الگوهای جهانی بیان کرد: بسیاری از شرکتهای موفق دنیا با ایجاد خلاقیتهای کوچک توانستهاند سهم بزرگی از بازار و موفقیت را کسب کنند. برای مثال، برخی شرکتها ویژند خاصی ایجاد کردهاند که محصول یا خدمات آنها با توجه به ویژگیهای کارکنانشان مثل افرادی با پیشینه زندان، معلولیت یا توانمندی خاص در ذهن مشتری متمایز شده است. این نمونهها نشان میدهد که خلاقیت لزوماً به معنای تغییر محصول نیست بلکه میتواند مزیت رقابتی ایجاد کند.
این پژوهشگر حوزه مدیریت ادامه داد: در ایران نیز شرکتهای موفق حوزه مواد غذایی با شناسایی دقیق رفتار مشتریان و بازارسنجی صحیح توانستهاند موقعیت مناسبی را ایجاد و محصول متناسب با آن ارائه کنند. موفقیت خطی نیست بلکه نتیجه مجموعهای از عوامل شامل مدیریت خلاق، علمی و خطرپذیر، بستر تولید مناسب، گروه بازارسنجی و بازاریابی و خلاقیت تولیدی است. تمرکز صرف روی مدیریت بدون توجه به این عوامل، دیدگاه ناقص ایجاد میکند.
حسینی درباره ارتقای مهارت مدیران تأکید کرد: بزرگترین مشکل واحدهای تولیدی کوچک، یکی بودن صاحب سرمایه و مدیر سازمان است که بهدلیل نگاه سرمایهمحور، از خطر و خلاقیت جلوگیری میکند. نخستین اقدام، تفکیک صاحب سرمایه و مدیریت واحد تولیدی است. دوم، آموزش مداوم مدیران و آشنایی آنان با آخرین فناوریها و مفاهیم مدیریتی، از طریق دانشگاهها، شرکتها و دورههای تخصصی در شهرکهای صنعتی، بسیار مؤثر است.
وی اضافه کرد: برگزاری رویدادها و نمایشگاههای تخصصی برای تبادل دانش و تجربه میان مدیران و همچنین بهکارگیری نیروهای خلاق به جای تمرکز صرف بر مدارک تحصیلی، در کنار تشکیل یک گروه بازاریابی قدرتمند و شناسایی دقیق بازار، میتواند مدیران را توانمند کند. سهم فناوری و هوش مصنوعی در این زمینه بسیار بالاست و جامعه تجاری به سرعت در حال حرکت به سمت استفاده از این ابزارها برای تولید و تحلیل بازار است. شرکتهایی که از چابکی لازم برای انطباق با شرایط متغیر برخوردار نیستند، با خطر بالایی از شکست مواجه خواهند شد.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: برای مقابله با بزرگترین چالش حوزه تولید یعنی مشکلات مدیریتی، همکاری دانشگاهها، مجموعههای تخصصی اقتصادی مانند شرکتهای شهرک صنعتی و مجموعههای ستادی مثل معاونت اقتصادی استانداری ضروری است تا نظامنامهای برای چابکسازی سازمانها ایجاد شود. بدون این همکاری، جریان تولید کشور به چالش خواهد خورد چراکه مشکلات مدیریتی بهتنهایی قابل حل نیست.
در پایان باید گفت؛ این مصاحبه نشان میدهد که مدیریت مؤثر، ستون موفقیت واحدهای تولیدی است. کیفیت شیوههای مدیریتی شامل برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل به همراه مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی، تعیینکننده مسیر سودآوری و بقاست.
واحدهایی که مدیریت علمی، خلاق و مبتنی بر داده دارند، حتی در شرایط متغیر اقتصادی و بازار، عملکرد و مزیت رقابتی خود را حفظ میکنند، در حالی که مدیریت سنتی یا فاقد مهارت کافی، واحد تولیدی را در مواجهه با تغییرات محیطی آسیبپذیر میکند.
همچنین، خلاقیت، نوآوری، تحلیل بازار و استفاده از فناوری و هوش مصنوعی، ابزارهای کلیدی برای تقویت تصمیمگیری و تطبیق با شرایط هستند. موفقیت پایدار در تولید حاصل ترکیب مدیریت کارآمد، تیمهای توانمند، نیروی انسانی خلاق و بهرهگیری هوشمندانه از فناوری است.
در نهایت، تقویت مهارت مدیران، تفکیک نقش مالک و مدیر و ایجاد نظامهای چابک مدیریتی، مهمترین راهکار برای موفقیت واحدهای تولیدی است.
این اتفاقها رخ نمیدهد مگر با تعامل میان تمام اثرگذاران بخش اقتصاد و تولید.