عدالتمحوری در روایت شهدا، ضرورت امروز ادبیات دفاع مقدس
ادبیات دفاع مقدس همچنان یکی از جریانهای زنده و ریشهدار فرهنگی کشور است؛ جریانی که هم ظرفیتهای بزرگ تاریخی دارد و هم عطش مخاطب امروز را برای شناخت تجربههای واقعی و انسانی، پاسخ میدهد. درواقع ادبیات دفاع مقدس پُلی است میان تجربهزیستههای مردان و زنان این مرزوبوم که دفاع از کیان ایران اسلامی را بر ماندن و بودن، ترجیح دادند و مردم نسلها و عصرهای آینده که بعد از مطالعه هر اثر در این حوزه، قرار است تمامقد به پا خواسته و ثابتقدم برای شکوفاتر شدن تمدن ایرانی اسلامی ما، گام بردارند. با توجه به این رسالت، بزرگ به نظر میرسد مسیر تولید کتاب در این حوزه با مجموعهای از چالشهای ساختاری روبهرو است و درعینحال فرصتهای مهمی برای بازآفرینی و جهش، پیش رو دارد. شناخت دقیق هر دو سوی این ماجرا، شرط لازم جهت طراحی آیندهای اثرگذار برای این بخش مهم از ادبیات معاصر است.
یکی از مهمترین چالشها، گسست نسلی است؛ نسل امروز جنگ را ندیده و با فضای آن زیست مشترکی ندارد، بنابراین اگر روایتها با زبان و فرم مناسب سلیقه نسل نو ارائه نشوند، مخاطب آنها را پس میزند. بسیاری از آثار همچنان با ساختارهای خطی، لحن شعاری و روایتهای دهه هفتادی نوشته میشوند، درحالی که مخاطب امروز به داستان چندلایه، شخصیتمحور و واقعگرایانه گرایش دارد و اگر کتاب نتواند این نیاز را پاسخ دهد، عملاً ارتباط خود را با نسل جدید از دست میدهد.
چالش دوم، ضعف مهارتهای حرفهای در تدوین تاریخ شفاهی است؛ بخش زیادی از کتابهای دفاع مقدس، حاصل مصاحبههای بلند، پراکنده و فاقد سازمان روایی منسجم است. بسیاری از راویان تجربهزیسته گرانبهایی دارند، اما انتقال این سرمایه به متن، نیازمند نویسندگانی است که تکنیک روایت، فهم تاریخی و اصول پژوهش را بدانند. فقدان یک جریان آموزشی نظاممند برای تربیت نویسندگان حرفهای، کیفیت بسیاری از آثار را محدود کرده است.
مسئله مهم دیگر، کمبود تنوع موضوعی است؛ بخش عمده تولیدات دفاع مقدس هنوز بر محور رزمندگان و فرماندهان میچرخد، درحالی که میدانهای روایتنشده فراواناند: زنان، خانوادهها، مادران مهاجر جنگی، کودکان، امدادگران، پزشکان، کارکنان دولت، روحانیون و حتی کارگران و اصنافی که در پشت جبهه نقشآفرینی کردند. همین تکبُعدی بودن روایتها، باعث میشود مخاطب تصور کند جنگ فقط روایت نبرد بهشمار میرود، درحالی که زندگی مردم در پشت جبهه نیز پُر از تجربههای انسانی، اخلاقی و اجتماعی بوده که کمتر دیده شده است.
مسئله دیگری که در این عرصه وجود دارد و به نظر میرسد کمتر مورد توجه متولیان امر بهویژه مدیران و صاحبان نفوذ قرار گرفته، عدالت روایتی شهدا است؛ شاید بزرگواران بفرمایند فرصت و ظرفیت پرداختن به زندگی همه شهدا وجود ندارد، اما باید گفت ترتیب اثر دادن به فشارها و اعمال نفوذها برای چاپ کتاب و پرداختن به خاطرات شهدا و خانوادههای آنها نهتنها یک راهبرد قانونی نیست، بلکه از رسم مروت نیز به دور است. برای برخی از شهدا بارها و بارها کتاب منتشر و یادبود برگزار میشود و مسئولان صف در صف برای رونمایی کتاب چندم خاطرات فلان شهید حضور مییابند، اما خاطرات و روایت بسیاری از شهدا با وجود حماسهسازیهای کمنظیر، آنچنان در پرده غفلت قرار گرفته که دیگر کسی برای روایتگری حال و کار آنها، پا پیش نمیگذارد.
در کنار اینها باید به چالش اقتصادی نشر نیز توجه کرد. تولید و چاپ آثار دفاع مقدس برای ناشران خصوصی فرآیندی پُرهزینه و کمسود است؛ نبود تبلیغات کارآمد، معرفی ضعیف و عدم پیوند ساختاری با شبکه آموزش و دانشگاهها، موجب میشود کتابها کمتر دیده شوند و چرخه اقتصادی نشر را تحت فشار قرار دهند. این وضعیت تولید را بیش از حد به نهادهای دولتی وابسته کرده و از شکلگیری رقابت حرفهای، جلوگیری میکند.
با وجود این چالشها، حوزه ادبیات دفاع مقدس با فرصتهای جدی و تعیینکننده روبهرو بوده؛ نخستین فرصت، افزایش تمایل مخاطبان به روایتهای واقعی و زندگینامهای است. آثار موفق سالهای اخیر بهویژه روایت همسران شهدا و داستانهای خانوادهمحور، نشان میدهد که مخاطب امروز در جستوجوی حقیقتهای کوچک، اما انسانی است. حقیقتهایی که در دل زندگی روزمره رزمندگان جریان داشته و میتواند به نسل جدید الهام بدهد.
فرصت دوم، گسترش پلتفرمهای صوتی و دیجیتال است؛ کتابهای صوتی، پادکستها و روایتهای چندرسانهای میتوانند ادبیات جنگ را از قالب سنتی خارج و آن را به زبان نسل جدید نزدیکتر کنند. تجربه نشان داده هرگاه یک کتاب دفاع مقدس نسخه صوتی یا مستند کوتاه پیدا کند، چندبرابر بیشتر دیده میشود؛ البته در تجربههای اخیر تبدیل کتابها به سند صوتی نیز زیاد موفق عمل نکردیم، چراکه اجرا و تولید پادکست به فن و مهارت خاص نیاز دارد که در آثار منتشرشده کمتر شاهد آن بودهایم، ظاهراً بیشتر متولیان امر برای این بخش، چشمشان به تنوع گزارش عملکرد بوده و نه اثرگذاری اثر.
فرصت مهم دیگر، افزایش توجه دانشگاهها به تاریخپژوهی روایتمحور است؛ بسیاری از پایاننامهها و پژوهشهای علوم اجتماعی، روانشناسی و مطالعات فرهنگ جنگها، امروز به سراغ کتابهای دفاع مقدس میروند. این ارتباط میتواند هم نقد عالمانه فراهم کند، هم زمینه تولید آثار دقیقتر و مستندتر را فراهم آورد.
درنهایت باید گفت، جامعه امروز تشنه الگوی واقعی، صادقانه و انسانی برای زندگی است. در فضایی که الگوهای رسانهای کوتاهعمر و سطحی شدهاند، شخصیتهای واقعی دفاع مقدس با صداقت، ایثار، سادگی و معنویت، میتوانند دوباره نقش مرجعیت فرهنگی داشته باشند، به شرط آنکه روایتها اغراقآمیز و شعاری نباشند و با صدای واقعیِ خانوادهها و همراهان شهدا، بدون هیچ تبعیضی، بیان شوند.