شناخت ادبیات قاجاری با «روزگارنگاری» و «قدرت روایت»، اثر قهرمان شیری
قهرمان شیری، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا همدان در نشست نقد و تحلیل و آشنایی با ادبیات دوره قاجار و معرفی کتابهای «روزگارنگاری» و «قدرت روایت» در دوره قاجاریه (که نوشته اوست) که به همت انجمن علمی دانشجویی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا برگزار شد، با بیان اینکه از ادبیات دوره قاجار بهسادگی گذشته شده و به آن پرداخته نشده است، ابراز کرد: اینگونه تصور شده که عصر قاجار نکته درخور توجهی ندارد؛ بنده نیز در سبکشناسی روزگاری چنین رویکردی داشتم، اما هنگامی که به مطالعهای ژرفتر در ادبیات دوره قاجار پرداختم، دریافتیم که بهراستی حق مطلب را در قِبال این عصر، ادا نکردهایم. اگرچه پژوهشی گسترده در این زمینه ضروری است و بنده در این مجال تنها به بررسی بخش نثر آن پرداختهام و امیدوارم وادی شعرش به یاری پژوهندگان دیگر، گشوده شود.
وی با اشاره به اینکه روش معمول این جانب در سبکشناسی بر بررسی بستر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی هر دوره استوار است و سپس به تحلیل کتابها و شیوههای سبکی میپردازم، عنوان کرد: این اثر نیز از همین الگو پیروی کرده است. برای درک تحولات دوره قاجار، ناگزیر باید به پیشینه آن در عصر صفوی نظر افکند؛ در آن دوره (حدود 235 سال) مرزهای غربی ایران به روی عثمانی بسته بود و این انزوا، موجب شد ایرانیان شناخت چندانی از تحولات اروپا نداشته باشند. حال آنکه اروپاییان در همان زمان صاحب حکومتهای جمهوری و دستگاه چاپ بودند؛ البته طرح آوردن چاپخانه در عهد شاهعباس عنوان شد، اما به سرانجام نرسید.
این محقق افزود: این انقطاع در روزگار نادرشاه تاحدی بهبود یافت، اما در دوره قاجار بود که ارتباط با غرب به شکلی جدی برقرار شد؛ با اعزام محصلان و دیپلماتها به اروپا، ایرانیان با دنیایی کاملاً متفاوت روبرو شدند؛ این مواجهه حیرتی عظیم برانگیخت و نام نخستین سفرنامهها، همچون «حیرتنامه» و «شگفتنامه»، گواه این شگفتی است. همین شوق و حیرت، سنگبنای غربزدگی و دگرگونیهای فرهنگی بعدی را بنیاد گذاشت.
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا همدان با بیان اینکه در پی این ارتباط شاهد ظهور و گسترش انواع ادبی نوین هستیم، اظهار کرد: سفرنامهنویسی ازجمله این گونهها است؛ اگرچه پیشینهای در ادوار گذشته داشتیم (مانند سفرنامه ناصرخسرد) اما در این دوره سفرنامهنویسی ابعادی وسیع و کمسابقه یافت؛ یکی از دلایل ایجاد سفرنامهها، همان حیرتی است که از آن سخن گفته شد. انواع گوناگونی از سفرنامهها پدید آمدند؛ همچون سفرنامههای حج که توسط استاد رسول جعفریان حدود 60 الی 70 مورد از آنها با عنوان «سفرنامههای حج قاجاری»، گردآوری شده است. همچنین سفرنامههای دیپلماتها، محصلان و حتی شاهان قاجار مانند ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه را داشتهایم که هرکدام سفرهای متعدد خود به اروپا و داخل ایران را به تفصیل ثبت کردهاند. عادت شاهان به نوشتن سفرنامه، خود عاملی در توسعه این نوع و ژانر ادبی بوده است. البته بنده در این پژوهش کوشیدهام سفرنامههایی را که از جنبه ادبی و سبکی برجستگی داشتهاند (داشتن نثری روان و ادبی)، گزینش و بررسی کنم.
شیری تصریح کرد: خاطرهنویسی نیز از دیگر گونههای ادبی رونقیافته در این دوره است؛ نمونههای درخشان آن، خاطرات شخصیتهای سیاسی و درباری همچون «قهرمانمیرزا» (عینالدوله) است که مجموعهای مفصل از جزئیات حکومتداری خود در شهرهای مختلف را با حوصله ثبت کرده است و یا خاطرات «ملیجک دوم» و «ظهیرالدوله» را میتوان نام برد. این خاطرات گذشته از ارزش تاریخی، اغلب از جنبه ادبی نیرومند و کممانندی نیز برخوردار هستند؛ نمونهای از این خاطرات در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه با هزاران صفحه آمده که جزئیات حرکات و سکنات ناصرالدینشاه را به تصویر کشیده است.
وی با اشاره به اینکه یکی از نکات محوری در این پژوهش تأکید بر گذار از نثر انحطاطآمیز دوره صفوی (که آمیزهای آشفته از فارسی و عربی و فاقد هویتی مستقل بود) به نثر تحلیلی دوره قاجار است، تشریح کرد: این نثر نو اگرچه در ابتدا حالت تقلیدی داشت، اما بهتدریج و با پدیدآمدن گونههایی مانند روزنامهنگاری، نمایشنامهنویسی و داستانهای آموزشی، صبغهای تحلیلی و انتقادی به خود گرفت. در سفرنامهها، خاطرات و حتی داستانهای این دوره، تنها به گزارش رویدادها بسنده نمیشود، بلکه به واکاوی و تحلیل رفتارها، سیاستها و مسائل اجتماعی نیز پرداخته میشود.
این پژوهشگر گفت: همچنین در این عصر نمایشنامهنویسی با تلاشهای کسانی همچون میرزاآقا تبریزی، آخوندزاده و میرزادهعشقی (شاعر معروف همدانی که نمایشنامههایی به شعر و نثر دارد) و روزنامهنگاری بهعنوان گونههای ادبی کاملاً جدید، پا گرفتند. هرچند روزنامههای داخلی مانند «وقایع اتفاقیه» محافظهکار بودند، اما روزنامههای منتشرشده در خارج از کشور، با شهامت بیشتر، به تحلیل مسائل روز میپرداختند و نقش مهمی در سادهسازی زبان فارسی و گسترش تفکر انتقادی ایفا کردند.
در ادامه استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه بوعلیسینا همدان نیز بهعنوان منتقد اثر با بیان اینکه سومین باری است که توفیق دارم در کنار دکتر شیری به نقد و بررسی آثار ارزشمندشان بپردازم، گفت: افتخار داشتهام که در رابطه با کتابهای «جادوی جنکشی» و «همسایه هدایت» این استاد گرانقدر نیز تحلیل داشته باشم.
مصطفی حسینی با بیان اینکه آنچه دکتر شیری انجام داده بسیار ارزشمند است و تنها فهرست کردن 120 صفحهای آثار ترجمهشده در این کتاب خود یک کتابشناسی کمنظیر و خدمتی بزرگ به جامعه علمی است، افزود: تا جایی که من جستجو کردهام، کتابی که بهصورت تخصصی تنها به «تاریخ ترجمه در دوره قاجار» پرداخته باشد، وجود ندارد.
حسینی با اشاره به دشواریهای کار پژوهشی، خاطرنشان کرد: نگارش کتاب کاری بسیار پُرزحمت است؛ به قول اورهان پاموک، نویسنده ترکیهای، نویسندگی مانند کندن چاه با سوزن است. بنابراین هر آنچه خواهم گفت، برای دفع چشمزخم و در جهت تکمیل و هرچه بهتر دیده شدن این اثر ارزشمند است! به نظرم بخش ترجمه این کتاب آنقدر غنی و مستقل است که اگر بهتنهایی چاپ شود، بهتر دیده شده و بازخوردهای مفیدی خواهد داشت.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود به ارائه نکات تکمیلی و پیشنهادی پرداخت و گفت: به نظر این جانب اگر فهرست منابع هر بخش در پایان همان فصل میآمد، دسترسی برای خواننده بسیار آسانتر میشد؛ در برخی بخشها، مانند تحلیل 21 صفحهای درباره «حاجی بابای اصفهانی»، حجم نقل قولها بسیار زیاد است و نظر و تحلیل اصلی نویسنده (صدای آقای دکتر شیری) گاه در لابهلای آنها گم شده؛ اگر از حجم نقل قولها کاسته میشد و تحلیلهای ایشان پُررنگتر بود، اثرگذاری کار بیشتر میشد.
وی در ادامه به موردی که زاویه داشتن با نظر نویسنده است، اشاره و تشریح کرد: به باور بنده انگیزه ترجمه هزارویکشب در دوره قاجار، استقبال گسترده از ترجمه فرانسوی آنتوان گالان در اروپا بود که مورد توجه شاهزادههای قجری قرار گرفت.
استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه بوعلیسینا همدان همچنین به ترجمههای کتاب مقدس و متون زرتشتی در این دوره نیز اشاره و تصریح کرد: جای پرداختن به ترجمههای کتاب مقدس در این دوره، خالی است؛ همچنین برخلاف تصور رایج، نخستین مترجم متون زرتشتی به فارسی، ابراهیم پورداود نبوده و ترجمههایی در دوره قاجار وجود داشته است.
وی در مورد یکی از مترجمان گمنام بهنام «ملالالهزار همدانی» گفت: این مترجم از یهودیان همدان و از نخستین مترجمان دکارت به فارسی است؛ متأسفانه نام ایشان در منابع بهدرستی ضبط نشده و همچنین احتمالاً در گویش مردم به «لالهزار» تبدیل شده است.
حسینی در ادامه همچنین بهصورت مشخص به موارد دیگر تخصصی در نقد این اثر نیز اشاره کرد.
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا همدان مجدد در انتهای نشست بنا به رسم مرسوم و برای توضیح برخی از ایرادات وارده، ضمن تشکر از دکتر حسینی جهت مطالعه کتاب و نقد کردن این اثر و نیز پذیرفتن انتقادات، ابراز کرد: در باب مقوله ترجمه، باید اعتراف کنم که ما اهل ادب پارسی چنان که باید و شاید، به این دانش والا و پُررمزوراز، اهتمامِ درخور نداشتهایم؛ همواره در باب ترجمه، سخنانی کلی و گذرا گفتهایم و کمتر به کاوشی ژرف و بنیادین در این عرصه پرداختهایم.
شیری اذعان کرد: در این کتاب بر آن شدم فصلی هرچند مختصر به جهت اقتضا، به ترجمه اختصاص دهم؛ اگرچه میدانم که این گفتار درآمدی بیش نیست.
وی با بیان اینکه حقیقت آن است که ترجمه در دوره قاجاریه ازنظر حجم و تنوع گسترهای عظیم مییابد و انبوهی از متون تاریخی، علمی و بهویژه رمانهای تاریخی به فارسی برگردانده میشوند، گفت: با کمال تأسف، بخش عمدهای از این گنجینه یا به صورت نسخ خطی مانده و یا اساساً به زیور طبع آراسته نشدهاند؛ بنده در تدوین این بخش بهناچار و بهدلیل کمبود منابع مکتوب در دسترس، بیشتر از منابع الکترونیک و فایلهای پیدیاف بهره بردهام و این کمبود منابع اجازه اظهار نظر دقیق و موشکافانه را از بنده سلب کرد و درنهایت آنچه ارائه شد، بیشتر گزارشی مقدماتی از احوال و کمیت ترجمه در این دوره است.
این محقق افزود: بیگمان برای واکاوی سبکشناسی و ویژگیهای «نثر ترجمه» در این عصر که خود مقولهای جداگانه و شایسته تأمل است، باید منتظر قلم توانای پژوهندگانی باشیم که با دسترسی به این نسخ خطی، کتابی مستقل و مفصل را به این مهم اختصاص دهند؛ آنچه من انجام دادهام، تنها گشودن دریچهای به این باغ گسترده است.
وی در مورد نقدی با این مضمون که «حجم نقل قولها بسیار زیاد بود و صدای آقای دکتر شیری کمتر شنیده میشد»، عنوان کرد: اعتقاد شخصی بنده این است که دیگر عصر تکصدایی و سیطره نظرات استادانی مانند دکتر زرینکوب و شفیعی کدکنی، نیست. در نسلهای پیشین گاه مطالب دیگران به شکلی بسیار فشرده و با انشای خود استاد، نقل میشد؛ اما در این کتاب اگر عین عبارات و نقدهای دیگران آورده شده، برای تکمیل بحث بوده است و این جانب نیز در جاهایی نکات خود را افزودهام، اما ممکن است جایی کاستی داشته باشد و از طرفی از آنجا که در برخی موارد به منابع دست اول دسترسی نداشتم، ناچار به استفاده از منابع دست دوم شدهام.
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا همدان ابراز کرد: امروزه با پدیدهای روبهرو هستیم که من آن را «اختلاس فرهنگی» مینامم و پدیده خوبی نیست و مانع انتشار برخی از کتب میشود. گاهی هم برخی عوامل در خودِ انتشاراتها دست به دستکاری متون میزنند! ما هنوز «امانتداری» در نشر را نیاموختهایم؛ نمونه این مورد کتاب «عشق و سلطنت» اثر شیخموسی نثری همدانی است که وقتی کتاب را میخواندم، نثر آن بهشدت امروزی به نظرم رسید و بعد فهمیدم ناشری آن را به شخصی سپرده تا با نثر امروزی بازنویسیاش کند! با مشقت بسیار نسخه اصلی را یافتم و تحلیل خود را براساس آن انجام دادم که تفاوتش با نسخه بازنویسیشده، از زمین تا آسمان بود. چنین اتفاقاتی دست پژوهشگر را میبندد و گاه او را به تحلیلهایی سوق میدهد که مبنای درستی ندارند.
شیری با بیان اینکه حتی در این روزگار هم مشاهده کردهام که فردی کتابی را مجدداً چاپ و ادعا کرده که نسخه خطی جدیدی یافته! افزود: درحالی که با مطالعه میتوان فهمید همان کتاب معروف سابق است و نسخه جدیدی محسوب نمیشود.
وی عنوان کرد: حال تصور کنید برای تحلیل روزنامههای آن دوره با چه دشواریهایی روبهرو بودهام؛ ناچار شدم از سیدی برخی روزنامههای چاپ سنگی استفاده کنم که خواندنشان به خودی خود مشقتی طاقتسوز است و گاه منجر به برداشتهای نادرست میشود. بااینحال، این کوشش را انجام دادم به امید آنکه برای جامعه علمی مفید واقع شود.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه یکی از نکاتی که در کتاب به تفصیل به آن پرداختهام بررسی نثر روزنامهها است، گفت: معمولاً بهسادگی از «نثر روزنامهای» سخن میگوییم، غافل از اینکه این نثر در دورههای مختلف، گونههای بسیار متفاوتی داشته است. همچنین در این کتاب روزنامهها را به انواع مختلفی مانند روزنامههای طنز، ادبی، عمومی و غیره تفکیک کردهام؛ برای نمونه روزنامهای که پدر مرحوم ایرج افشار (محمود افشار) منتشر میکرد، ازجمله روزنامههای استثنایی با نثری محاورهای و عامیانه بوده است. برخی گمان میکنند نثر ساده جمالزاده بیسابقه بوده، درحالی که پیشینه چنین نثر گفتارگرا و عامیانهای را میتوان در اینقبیل روزنامهها یافت. برخی از این روزنامهها از جنبههای ادبی و زبانی بسیار نیرومندی برخوردار و شایسته تحلیلهای مفصل بودند و این جانب به اندازه بضاعت علمی خود، به آنها پرداختهام.
شیری افزود: در حوزه داستاننویسی نیز به مورد جالبی برخوردم؛ مرحوم فریدون آدمیت اشاره کرده بود که همایون صنعتیزاده، کتاب «انتقامخواهان مزدک» اثر میرزا آقاخان کرمانی را در جوانی به نام خودش چاپ کرده است! این ادعا برایم کنجکاویبرانگیز بود؛ ازاینرو هم نسخه منتسب به صنعتیزاده و هم دیگر آثار میرزا آقاخان کرمانی را با دقت بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که هیچیک از شواهد زبانی و سبکی، این ادعا را تأیید نمیکنند و به نظر نمیرسد چنین «اختلاس ادبی» روی داده باشد و این تحلیل نیز در کتاب آمده است.
وی با بیان اینکه در بخش پایانی آثار تحلیلی- انتقادی دوره قاجار را دستهبندی کردهام، ابراز کرد: کتابهای انتقادی علیه صدراعظمها (مانند میرزا آقاخان نوری)، کتابهای انتقادی در حوزه اجتماعی- سیاسی، کتابهایی با ساختار نامهای، کتابهایی با حالوهوای تخیلی و غیره. یکی از نکات قابل توجه در داستانهای این دوره (بهویژه در سالهای پایانی عصر ناصری که فضای سیاسی بسیار بسته بوده)، آن است که نویسندگان مضامین سیاسی را در قالب داستانهای تخیلی و رؤیایی میریختند؛ آثاری مانند «رؤیای صادقه»، «خلسه» و «نغمه داوود»، از این جمله هستند. حتی در روزنامهها نیز شاهد داستانهای رؤیایی هستیم که در آنها نویسنده در عالم خیال، چهرههای سیاسی را در دادگاهی الهی محاکمه میکند! این فضا بستری برای بیان مسائل روز، بدون اشاره مستقیم بود.