شناسه خبر:42268
1400/3/31 11:02:47

سپهرغرب، گروه - سمیرا گمار : سپهرغرب، گروه - طیبه انوری :

سپهرغرب؛ گروه سیاسی- سمیرا گمار- انقلاب برای ماندن باید حرکت کند. بقای انقلاب در صیرورت آن است. مرکب آن هم برای این صیرورت، نظام جمهوری اسلامی است.

انقلاب اسلامی ایران در حالی قدم به دهه پنجم حیات خود گذاشته و مسیر خود را ادامه می‌دهد که اگرچه دشمنانش گمان‌های باطلی در سر داشتند اما دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، همواره سربلند دیده‌اند.

با ورود به دهه پنجم و گذر از 40 سالگی رهبر حکیم انقلاب بیانیه گام دوم انقلاب را صادر کرد و برای ادامه این راه روشن، به تبیین دستاوردهای چهار دهه گذشته پرداخته و توصیه‌هایی به‌منظور جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی و حتی فراتر از آن یعنی ایجاد تمدن نوین اسلامی ارائه دادند.

نخستین مسئله‌ای که در این بیانیه مطرح و به آن پرداخته شد تشریح پیروزی انقلاب اسلامی به‌عنوان آغازگر عصر جدید عالم بود. بر این اساس آنچه در ادامه می‌خوانید نگاهی به همین موضوع است که در گفتگوی خبرنگار سپهرغرب با سجاد کرمی، پژوهشگر حوزه حکمرانی و انقلاب اسلامی به آن پرداخته شده است؛ در این گفت‌و‌گو به تشریح شکل‌گیری انقلاب اسلامی، دستاوردها، چالش‌ها و فرصت‌های پیشِ روی آن خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید؛

*انقلاب اسلامی یکی از بزرگ‌ترین رخدادهای سیاسی اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم به‌حساب می‌آید، لطفاً چگونگی شکل‌گیری این پدیده و خاستگاه رخداد آن را تشریح کنید.

اجازه می‌خواهم بحث بزرگی، اهمیت و خاستگاه انقلاب اسلامی را از رهگذر مقایسه این انقلاب با سایر حرکت‌های اجتماعی و سیاسی قرون اخیر مطرح کنم. واقعیت این است که انقلاب‌های بزرگ دنیا مثل انقلاب فرانسه، انقلاب شوروی، انقلاب الجزایر و... در چند بعد با انقلاب اسلامی تفاوت دارند. یک تفاوت در ماهیت این انقلاب‌هاست. انقلاب‌های دنیا با ماهیت اقتصادی در مرتبه اول و صبغه سیاسی در مرتبه دوم شکل گرفتند؛ اما رنگ و بوی انقلاب اسلامی، یک رنگ و بوی اولاً فرهنگی و سپس سیاسی است؛ یعنی فرهنگ در این انقلاب زیربناست. پس به تعبیری انقلاب اسلامی یک خاستگاه فرهنگی دارد که تفصیل این موضوع مجال بیشتری فارغ از این مصاحبه می‌طلبد. نکته دیگر در باب انقلاب اسلامی که در بیانات امام راحل و رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید شده، مردمی بودن انقلاب است؛ با این قید که انقلاب اسلامی بر بنیه ایمانی و دینی مردم تکیه دارد. انقلاب‌های بزرگ دنیا هم مردمی بودند؛ اما آن انقلاب‌ها بعد از مدتی تغییر مسیر دادند و یا به ضد خود تبدیل شدند؛ چون عمود خود یعنی مردم را از دست دادند. پشتیبانی مردم از انقلاب اسلامی به دلیل همان بنیه ایمانی است. همان ترکیب اسلام و جمهور در شکل‌گیری و حفظ انقلاب و نظام.

ارتباط عمیق قلبی بین امام و مردم

در تحلیل چگونگی شکل‌گیری انقلاب اسلامی و بسترهای آن، چند نکته مهم قابل ذکر است؛ اولین نکته، ارتباط عمیق قلبی بین مردم و امام (ره) به‌عنوان مرجعیت دینی است. این ارتباط عمیق با مرجعیت در طول تاریخ هرگاه با آگاهی عمومی و قیام علیه ظلم توأم شده، نتایج بزرگی را به همراه داشته؛ به‌عنوان‌مثال می‌توانیم به همراهی مردم با علما در شکل‌گیری انقلاب مشروطه و همچنین نهضت ملی شدن صنعت نفت اشاره کنیم. البته هر دو نمونه یادشده به دلیل فاصله گرفتن از روحانیت و مرجعیت و به‌تبع آن از دست دادن پشتیبانی مردمی، عقیم ماندند. پس انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی با ماهیت دینی است که از تلاقی هردوی این عوامل متولد شد و فقدان هریک از آن‌ها، ضربه بزرگی بر پیکر انقلاب وارد می‌آورد. این انقلاب با مردم بی‌ایمان به ثمر نمی‌رسید و با داعیه اسلام بدون حضور مردم نیز عقیم می‌ماند. بنابراین بنده مردم و اسلام را دو پدیده جدا از هم در شکل‌گیری انقلاب نمی‌دانم، بلکه یک عامل را با نام ایمان مردم به‌عنوان پشتوانه و بستر و خاستگاه انقلاب اسلامی در نظر می‌گیرم.

تعارض‌های موجود در جامعه دوران طاغوت با هویت فرهنگی، دینی و ملی مردم

نکته دوم، تعارض‌های موجود در جامعه دوران طاغوت با هویت فرهنگی و دینی و ملی مردم بود. این موضوع اگرچه مسامحتاً ذیل همان عامل اول می‌گنجد؛ اما از منظر جامعه‌شناختی بحث مفصلی است. پایه‌های سلطنت پهلوی و اهداف استکباری آمریکا در ایران، بر نفی هویت تاریخی و فرهنگی مردم استوار بود و جامعه را در ساحت‌های مختلف دچار مشکل و اختلال کرده بود. امام راحل این تهدید بزرگ را به فرصتی برای بازیابی هویت اصیل اسلامی و ایرانی مردم تبدیل کردند و انقلاب اسلامی را که به‌نوعی بازگشت به خویشتن از آن تعبیر می‌شود، شکل دادند.

آگاهی‌بخشی به مردم

نکته سوم، آگاهی‌بخشی به مردم است. عنصر خودآگاهی نقش بسیار مهمی را در انقلاب اسلامی ایفا کرد. اگر از جریان فعالیت‌های 15 ‌ساله انقلابی، فعالیت فکری و تبلیغی روحانیون و عناصر انقلابی را منها کنیم، عملاً به نظر بنده نمی‌توان کمترین موفقیتی برای انقلاب قائل شد.

قدرت جذب انقلاب

و نکته چهارم، قدرت جذب انقلاب است که در هرجایی و برای هر مردمی، انقلاب جذابیت داشت. البته بخش مهمی از این جذابیت علاوه بر شخصیت معنوی امام (ره) و شرایط ذکر شده، به شعارهای مترقی و عالی انقلاب برمی‌گردد که هر انسان روشن‌ضمیری را در سراسر گیتی به خود جذب می‌کند.

*نسبت انقلاب با شعارهایی که مطرح می‌کرد چگونه است؟

اصولاً شعارها مقصد را برای مردم ترسیم می‌کنند. بنده انقلاب اسلامی را به اتوبوسی تشبیه می‌کنم که راننده آن در ایستگاه، مسافران را به سمت مقصد صدا می‌زند. این مقصد همان شعارها هستند. آزادی، برادری، استقلال، عدالت و... شعارهایی هستند که مهم‌ترین خاصیت آن‌ها، فطری بودنشان است؛ به این معنا که مختص هیچ جغرافیای فکری یا عقیدتی خاصی نیستند و برای نوع بشر جذاب و پرکشش‌ هستند. انقلاب بدون این شعارها گیج خواهد شد. مثل یک اتوبوس بی‌مقصد، دچار سردرگمی خواهد شد. شعارهای انقلاب ما علاوه بر فطری بودن، دقیق هم هستند. یعنی هم مقصد را مشخص می‌کنند و هم راه رسیدن به مقصد. ما در انقلاب و شعارهای آن فقط نفی نکردیم؛ بلکه تا نقطه نهایی ایجاب هم انجام دادیم. اصولاً یکی از تفاوت‌های مهم انقلاب ما با خیلی از انقلاب‌های دنیا در همین ویژگی شعارهاست. خیلی از انقلاب‌ها در دنیا بر نفی استوار شدند و رژیم‌های قبل از خود را نفی کردند؛ اما بعد از کنار زدن رژیم‌ها، بر سر این‌که مقصد چیست و راه کجاست، گرفتار تحیر شدند. انقلاب اسلامی به دلیل غنای عقلانی و فکری‌ای که دارد، از این آسیب مصون مانده و شعارهای آن‌هم مقصد را به‌خوبی نشان می‌دهد و هم مسیر رسیدن به مقصد را به‌خوبی ترسیم می‌کند.

انقلاب اسلامی بدون شعارهایش هویتی ندارد

برای روشن شدن این بحث مثالی می‌زنم. ما در شعارهای انقلاب صحبت از عدالت می‌کنیم. صرف سخن گفتن از عدالت، یک سخن کلی است که برخی در دنیا در مسیر تحقق آن دچار انحراف شده‌اند؛ اما انقلاب اسلامی منظومه‌ای از شعارها را مطرح می‌کند که هم منطق پشتیبان عدالت در آن روشن می‌شود و هم مسیر تحقق عدالت. ما عدالت را در کنار معنویت و توحید مطرح می‌کنیم.

در یک جمع‌بندی، انقلاب اسلامی بدون شعارهایش هویتی ندارد و صرفاً به یک حرکت نفی‌کننده رژیم پهلوی خلاصه می‌شود، نه یک نهضت حیات‌بخش.

*اهداف کلان انقلاب چه بوده و چه بخش‌هایی از آن محقق شده است؟

انقلاب اسلامی یک هدف ذاتی دارد، یک هدف تاریخی و تعدادی هدف اقتضایی. همه این اهداف کلان هستند. هدف ذاتی انقلاب اسلامی، امتداد یافتن رسالت انبیا یعنی رشد دادن جامعه بشری به سمت مقصد نهایی و سعادت اوست. هر انسان و هر جریان موحدی در طول تاریخ ذاتاً مأمور به امتداد این رسالت است. هرکسی که خود را مسلمان می‌داند، باید خود را در قبال شکل دادن حرکت تکاملی جامعه مسئول بداند.

هدف تاریخی انقلاب اسلامی که ذیل هدف اول هم قابل تعریف است، مقوله تمدن‌سازی است. انقلاب اسلامی در معنای اعم خود، مترادف تمدن‌سازی و حاوی پنج مرحله تمدنی مدنظر رهبر معظم انقلاب است. این یک هدف تاریخی و رسالت کلان برای انقلاب است که اصولاً صورت‌بندی همه اهداف آن در چارچوب همین نگاه تمدنی قابل درک و قابل انجام است. البته بخشی از اهداف دیگر انقلاب اسلامی، به‌عنوان لوازم تمدن‌سازی مطرح است؛ مثل آزادی، عدالت و...

اهداف اقتضایی انقلاب نیز اهداف کلانی هستند که انقلاب گاهی مأمور به ایجاد آن‌هاست و گاهی مأمور به حفظ آن‌ها. این اهداف هرچند کلان و اساسی هستند؛ اما در بستر زمان راهبردهای آن‌ها تغییر می‌کنند. مثلاً در ابتدای انقلاب، ما مأمور به ایجاد استقلال بودیم. الآن که استقلال سیاسی ایجاد شده، مأمور به حفظ و ارتقای آن هستیم. گاهی در بحث استقلال مسئله فرهنگی اولویت پیدا می‌کند و گاهی باید مقوله اقتصاد را بیش‌ازپیش مورد توجه قرار داد تا استقلال به نحو بهتری تضمین شود.

بحث از میزان تحقق اهداف انقلاب و دستیابی به آن اهداف، باید از دو منظر مورد توجه قرار بگیرد. این تحلیل بدون در نظر گرفتن نظام به‌عنوان ظرف تحقق اهداف انقلاب، تحلیلی ناقص است؛ چون اصولاً انقلاب باید در ظرف نظام به اهداف خودش برسد. اگر اهداف عالی انقلاب را به‌عنوان قله در نظر بگیریم، یک وقت می‌گوییم نظام از اهداف انقلابی خود منحرف شده؛ یک وقت هم می‌گوییم نظام در رسیدن به اهداف انقلابی خود، کند عمل کرده؛ اما جهت حرکتش همچنان به‌سوی آن اهداف است. بنده تحلیل دوم را قبول دارم؛ یعنی معتقدم مجموعه نظام که بستر تحقق اهداف انقلاب است، شتاب لازم را برای نزدیک کردن انقلاب به مقصد خود نداشته است. البته عوامل این کندی هم در جای خود قابل بحث است.

*جمهوری اسلامی دستاورد انقلاب اسلامی است، نسبت این دو باهم چگونه است؟

بنده نظام را فقط دستاورد انقلاب نمی‌دانم؛ بلکه فراتر از این‌ها، معتقدم که نظام ظرف تحقق انقلاب است و رابطه این دو را یک رابطه حیاتی می‌دانم. برخلاف عده‌ای که بعضاً مدعی «انحراف نظام از مسیر انقلاب» هستند و گاهی عنوان می‌کنند که نظام از دست رفت و انقلاب برجا مانده، باید بگوییم که انقلاب بدون نظام جز دسته‌ای از آرمان‌های ذهنی، چیزی نیست. از طرفی نظام بدون انقلاب نیز یک واحد سیاسی بی‌هویت است. کار انقلاب و شعارهای آن، هویت‌بخشی به نظام است و کار نظام، عینیت‌بخشی به انقلاب و شعارهای آن است.

البته طبیعی است که در 43 سال گذشته شاهد کندی‌ها و کژکارکردی‌هایی در عملکرد نظام بوده‌ایم که این امر ناشی از عوامل متعددی است. مثل مدیران ناشایست، ساختارهای معیوب، خلأهای قانونی، سازوکارهای ناقص و...

*به چالش‌ها هم بپردازیم؛ عمده چالش‌هایی که انقلاب اسلامی با آن مواجه بوده و هست، کدامند؟

به نظر بنده عمده چالش نظام، ناکارآمدی در تحقق اهداف انقلاب می‌تواند باشد. البته ناکارآمدی که عرض می‌کنم، طیفی از مباحث و مسائل را در برمی‌گیرد. ناکارآمدی در هر نظامی، مهم‌ترین چالش آن نظام است؛ اما در نظام جمهوری اسلامی و در انقلاب اسلامی، ناکارآمدی‌ها چالش مضاعف ایجاد می‌کنند. چرا؟ با مثال توضیح می‌دهم. یکی از شعارهای انقلاب، عدالت است. امروز شما بحث عدالت آموزشی را مورد بررسی قرار بدهید و ببینید چقدر در کشور ما محقق شده؟ به نظر بنده ما در بحث عدالت آموزشی سیر قهقرایی داریم. این ناکارآمدی که نظام در تحقق شعار عدالت داشته، صرفاً یک ناکارآمدی معمولی نیست؛ بلکه ازآن‌جهت که انقلاب ما یک انقلاب هویتی با بن‌مایه فرهنگی و دینی است، ما را دچار بحران هویت هم می‌کند. امروز دانش‌آموز ما از سویی با طیفی از شعارهای عالی انقلابی مواجه است و از سویی خلاف آن‌ها را در عملکرد آموزش‌وپرورش مشاهده می‌کند. اینجا او علاوه بر اینکه به ناکارآمدی اعتراض می‌کند، نسبت به انقلاب و نظام هم بی‌هویت می‌شود و در مواردی نسبت به دین هم موضع منفی می‌گیرد.

بحران هویت در نسل‌های جوان و نوجوان؛ یک چالش جدی

بنده معتقد به ناکارآمدی نظام نیستم و این موضوع را بخشی می‌بینم؛ اما بر این باورم که ما مخصوصاً در سال‌های اخیر با این چالش به‌شدت دست‌وپنجه نرم کرده‌ایم و در آینده هم با آن با غلظت زیادی مواجه خواهیم بود.

البته ناکارآمدی عوامل متعددی دارد. بخشی از عوامل، خارجی است و از اختیار ما خارج است؛ مثل تحریم‌ها که شاید هم همه اثرات ناشی از تحریم‌ها را نتوانیم ذیل عنوان ناکارآمدی بگنجانیم. بخشی از عوامل هم داخلی است که در پاسخ به سؤال قبل اشاره کردم.

چالش مهم دیگر که به نظر بنده به‌شدت ما را تهدید می‌کند، بحران هویت در نسل‌های جوان و نوجوان است. امروز درصد کسانی که درکی از تاریخ، فرهنگ، هویت انقلابی و اسلامی خود ندارند، بیشتر از نسل‌های قبل است. بخش مهمی از جوان‌های ما فاقد تکیه‌گاه هویتی هستند و این مقوله شاید در وهله اول یک موضوع فرهنگی و اجتماعی به نظر برسد؛ اما از نگاه بنده در درازمدت موجودیت ما را تهدید می‌کند. بی‌پرده هم بگویم مهم‌ترین سهم را در بحران هویت در جامعه ما، نهاد فشل آموزش‌وپرورش و رسانه‌ها دارند.

*و فرصت‌هایی که در بعد داخلی و بین‌المللی در سایه انقلاب وجود دارد.

اگر از نگاه تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها در اداره کشور صرف نظر کنیم، انقلاب با گفتمان «ما می‌توانیم» فرصت‌های بی‌نظیر تاریخی را برای شکوفایی استعدادهای انسانی ما مهیا کرد. این فرصت، از نظر بنده مهم‌ترین دستاورد انقلاب برای مردم ما بود. اصولاً تفاوت اساسی انقلاب ما با نظام شاهنشاهی و بسیاری از نظامات دنیا در این بود که به مردم گفت: «خودتان زحمت بکشید و از حاصل دسترنجتان بهره ببرید». این فرصت را اگر در کنار سرمایه‌های طبیعی و خدادادی و ظرفیت‌های دیگر کشور بگذاریم، می‌تواند اتفاقات درخشانی را برای ما رقم بزند.

در ابعاد بین‌المللی ما واجد یک منطق مترقی هستیم که متأسفانه مسئولان ما استفاده درست و به جایی از آن نکرده‌اند. منطق محکم انقلاب ما که اولاً مبتنی بر مقاومت در برابر ظلم است و ثانیاً بر واقعیات تاریخی و جغرافیایی تکیه دارد، دست برتر ما در مناسبات بین‌المللی است. وقتی این منطق به ملت‌ها تسری پیدا کند، مقاومت لبنان و فلسطین و یمن و سوریه و عراق و مبارزات امریکای جنوبی را جهت می‌دهد؛ وقتی در مدیریت میدان بروز کند، از دل آن حاج قاسم خلق می‌شود و وقتی در سطح دیپلماتیک بازی کند، نتیجه‌اش می‌شود آنکه امروز هیچ مسئله‌ای در منطقه بدون نقش‌آفرینی ایران حل‌شدنی نیست.

*پرسش از آینده انقلاب پرسشی مهم است، البته نه به معنای پیش‌بینی بلکه به معنای آینده‌پژوهی؛ دراین‌باره هم توضیح دهید.

انقلاب برای ماندن باید حرکت کند. بقای انقلاب در صیرورت آن است. مرکب آن‌هم برای این صیرورت، نظام جمهوری اسلامی است. آینده انقلاب از مؤلفه‌های متعددی متأثر است. یک مؤلفه، کارآمدسازی نظام در ساختار، سازوکار، کارگزار و همچنین برطرف کردن خلأهای قانونی است. مؤلفه دیگر، تربیت نسل‌ها و هویت‌بخشی به آن‌هاست. مؤلفه سوم، حفظ اتمسفر انقلاب در جامعه است. منظورم از اتمسفر انقلاب، معنویت، روحیه جهادی، فرهنگ ایثار، ولایتمداری و مسائلی ازاین‌دست است. چهارمین مؤلفه، حفظ اقتدار ملی و منطقه‌ای است. همه این‌ها اولاً بقای انقلاب را تضمین می‌کند و ثانیاً انقلاب را به مقصد خود نزدیک‌تر می‌کند. پس آینده انقلاب منوط به شکل‌گیری این مؤلفه‌هاست.

*ممنون از شما و وقتی که در اختیار این رسانه قرار دادید.

شناسه خبر 42268